واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: حمایت طبقه خاص اجتماعی از دستفروشانی خاص تر!
کد خبر: ۵۶۲۱۶۱
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۳ - 20 January 2016
«بزرگترین بازار زیرزمینی جهان»؛ این عبارتی است که گاه به شوخی برای توصیف مترو تهران به کار میبرند. شوخی که چه عرض کنیم؛ حقیقت تلخی که به نوعی تبدیل به فرهنگ مترو در کشورمان شده است، تا جایی که میبینیم تلاش برای برچیدن آن، با واکنش اهالی فرهنگ مواجه میشود!
به گزارش «تابناک»، اگر فروش نمایشگاه بینالمللی برای ساخت مجتمع تجاری، دایر کردن نمایشگاه کتاب یا مطبوعات در مصلی، خرید و فروش مایحتاج و لوازم مختلف در مترو و غیره در هر جای دنیای حکایت از اتفاقی عجیب داشته باشد، برای اهالی پایتخت شلوغ کشورمان موضوعی روزمره به حساب میآید، آنقدر که بر هم خوردن این بی نظمی برایشان عجیب جلوه کرده و سوال برانگیز میشود.
این را میشود از اقدام شرکت مترو تهران با همکاری نیروی انتظامی برای زدودن چهره قطارهای زیرزمینی از دستفروشان فهمید که موجب شده حدود چهارصد تن از اهالی فرهنگ و هنر، سینما، رسانه و... بیانیهای صادر کرده و در آن ضمن اعلام حمایت از این دستفروشان، به دست اندرکاران این طرح تاختهاند.
متن این بیانیه به این شرح است: [جهت حفظ اسلوب نگارش این بیانیه، متن آن بدون ویرایش درج شده است]
دستفروشان مترو غریبه نیستند. آنها دوست ما، همشهری ما، همسایة ما هستند. قصدشان آزار ما نیست، هرگز این نبوده است. تنها شرایط ناگوار اقتصادی حاکم بر ایران که وزرای دولت نیز زبان اعتراف بدان گشودهاند، دستفروشی را بهعنوان یک گزینه و گاه تنها گزینه پیش روی آنها گذاشته است. کافی است نرخ بالای بیکاری از یک سو و رواج گستردة انواع قراردادهای ظالمانه را از سوی دیگر طی سالهای اخیر به یاد آورد تا معلوم شود چهگونه و چرا دستفروشی در قطارهای مترو تا این اندازه رونق گرفته است.
در عین حال، تا آنجا که به مترو تهران مربوط میشود، مشکل نه حضورِ دستفروشان، که کمبودِ آشکار قطار و ازدحام فوقالعادة مسافران در ساعات پرتردد است که شرایطی عمیقاً غیرانسانی و سخت باورنکردنی را داخل واگنها رقم میزند.
نیز این نکته را نباید از یاد برد که شهرداری تهران در روزگاری برای برخورد با دستفروشان مترو به حضور پلیس متوسل میشود و تبلیغات گستردهای در این باره به راه میاندازد که از آلودهگی هوا گرفته تا معضلاتِ ترافیکی، جایی برای سلامت و آرامشِ همشهریان باقی نگذاشته است. مدیران شهرداری تدبیری اساسی برای حل این مشکلات نمیاندیشند که هیچ؛ عملاً نفع خود را در دامنزدن به آنها میبینند. مدام با صرفِ هزینههای سرسامآور به تعداد بزرگراهها و تونلها و پلهایی اضافه میشود و هر روز در گوشهوکنار شهر مجتمعهای تجاری کوچک و بزرگ و گاه هیولاوشی سربرمیآورند.
تهران به شهرِ خودروها و مراکز خرید تبدیل شده است؛ این بهایی است که همشهریان در ازای هر چه بیشتر کالاییشدن و مالیشدن مناسبات شهری میپردازند. هم از این رو است که پای پلیس به قطارهای مترو و برخورد با دستفروشان باز میشود. هر چه باشد، دستفروشان نمیتوانند جایی در این مناسبات داشته باشند و نفعی به آن برسانند: مالیات و عوارض نمیپردازند، اجناس مارک و برند نمیفروشند، و احتمالاً برای مدیران شهری که مهمترین میدان مرکزیاش –میدان ولیعصر- هم قرار است به مرکز تجاری تبدیل شود، حضورشان صورت خوشی ندارد.
این روزها در تبلیغات محیطیِ ایستگاههای مترو دستفروشی همچون خطری در کمین وانمود میشود که زندهگیِ شهروندان را تهدید میکند. ما نویسندهگان و امضاکنندهگان این بیانیه، چنان که تاکید شد، خطر را جایی دیگر میبینیم و تهدید را بهشکلی دیگر و ملموستر احساس میکنیم. دستفروشان مترو نیز در کنار ما در معرض این خطر و تهدید هستند. حمایتِ ما از آنها حمایتِ ما از حیاتِ فردی و اجتماعیِ تکتکِ همشهریان است.
این روزها در تبلیغات محیطیِ ایستگاههای مترو دستفروشی همچون خطری در کمین وانمود میشود که زندهگیِ شهروندان را تهدید میکند. ما نویسندهگان و امضاکنندهگان این بیانیه، چنان که تاکید شد، خطر را جایی دیگر میبینیم و تهدید را بهشکلی دیگر و ملموستر احساس میکنیم. دستفروشان مترو نیز در کنار ما در معرض این خطر و تهدید هستند. حمایتِ ما از آنها حمایتِ ما از حیاتِ فردی و اجتماعیِ تکتکِ همشهریان است.
اما چه چیزی موجب شده که افراد امضا کننده ذیل این بیانیه، به حمایت از دستفروشان مترو، و نه همه دستفروشان برخیزند؟ مواجهه هر روزه با این دستفروشان و درگ عمیق شرایط این افراد؟ محل خاصی که این دستفروشان در آن مشغول به کار هستند؟ ابتکار عمل ایشان در انتخاب چنین محل کاری؟ ازدحام خفه کننده مترو در اغلب ساعات روز و تراکم بی نظیر انسان ها در آن؟ کمبودهای که مسافران میلیونی قطارهای زیرزمینی با آن مواجهند؟ رایج بودن این شویه در جهان؟ پذیرفته شدن فرهنگ دستفروشی مترو در کشورمان یا ...؟
پاسخ به این دست سوال ها چندان ساده نیست، به ویژه آنکه میشود حدس زد بخشی از امضا کنندگان ذیل این نامه، دست کم افراد مشهور تر در این جمع 400 نفره، از مترو برای ترددهای روزمره خود بهره نمیبرند، گاه تجربه استفاده شان از این وسیله در کشورمان به انگشتان یک دست نمیرسد و دست آخر در صورت استفاده از مترو، در زمره خریداران محصولات کم کیفیت و گاه بی کیفیتی که دستفروشان در آن عرضه میکنند، قرار نمیگیرند.
این در حالی است که حتی میتوان ادعا کرد بسیاری از افراد این جمع، حاضر نیستند هرگز مواد خوراکی عرضه شده در شبکه توزیع اجناس در مترو را میل نموده یا لوازم بهداشتی عرضه شده در آن را به کار ببرند چراکه احتمالا به صحتِ سلامتشان شک خواهند داشت. بماند که جز این دو دسته محصول، کیفیت دیگر محصولاتی که دستفروشان مترو عرضه میکنند نیز نخواهد توانست نظر ایشان را جلب نماید. پس چرا این گروه از دستفروشان در دید ایشان متفاوت به نظر رسیدهاند؟
شاید بهتر است به این سوالات، جور دیگری پاسخ دهیم. از منظر مسافران هر روزه مترو که مجبورند بارها و بارها در همان فضای اندک، به رغم خستگی هایی روزمره شان، جا به جا شده و مسیر عبور دستفروشان در واگن ها را باز کنند و اینقدر دیالوگ های تکرار ایشان را بشنوند که فرصت آرامش فکری شان هم از دست رفته باشد. مسافرانی که اگر میتوانستند با وسایل حمل و نقل عمومی دیگر رفت و آمد کنند، بدشان نمیآمد مسیر هر روزه را روی صندلی نشسته و طی کنند تا اینکه بخواهند نفس به نفس دیگران، در تلاطم مسافران مترو گیر افتاده و برای پیاده و سوار شدن در ساعات پیک، هل بدهند و هل داده شوند.
اگر از جمله این افراد باشیم، احتمالا برایمان راحت نیست که درباره بیانیه حمایت از دستفروشان بشنویم و به امضا کنندگان ذیل آن گلایه نداشته باشیم که چرا حال و روز ما را نمیبینند؟ مرگ غیر از این است که ما هم به مانند دستفروشان مترو «غریبه» نیستیم، دوستیم، همشهری هستیم، همسایهایم؟ چگونه است که وقتی نوبت بیانیه دادن اصحاب فرهنگ و هنر در این خصوص هم میشود، باز به مانند اوضاع جامعه، حقوق ما به عنوان مصرف کننده دیده نشده و طیف فروشنده مستحق حمایت شناخته میشوند؟
آیا غیر از این است که اغلب افرادی که ترجیح میدهند ازدحام وحشتناک مترو را دست کم روزی دو بار در مسیر رفت و برگشت از خانه به محل کار و بالعکس تحمل کنند، شرایط اقتصادی خیلی متفاوتی با دستفروشان مترو نداشته و حتی گاه ضعیف ترند؟ چگونه است که جمعیت دو سه میلیون نفری مسافران تاکنون هیچ بیانیه ای در حمایت از خود ندیدهاند؟
همه اینها در حالی است که هنوز نمیدانیم چرا در بیانیه یاد شده، به مشکلاتی که همراه دستفروشان به واگن ها منتقل میشود، اشارهای نشده و هیچ اشکالی متوجه دستفروشی در مترو نشده است؟ آیا غیر از این است که این نوع کسب و کار، تبدیل به یکی از آفت های مترو در کشورمان شده و در هر جای دیگر دنیا هم رخ میداد، مسئولان آن دیار سعی در زدودن آن داشتند؟ آیا نیازمند بودن این افراد برای تداوم این ناهنجاری در مترو کافی است یا میبایست راهکار دیگری برای این موضوع پیدا کنیم؟
این سوالی است که احتمالا جواب دادن به آن برای نویسندگان و امضا کننده بیانیه فوق دشوار باشد، که اگر این گونه نبود، شاهد آن بودیم که در بخشی از بیانیهشان، راهکار برون رفت از مشکل را بیان کنند نه اینکه بر تداوم وضعیت نامطلوب فعلی اصرار داشته باشند. راهکارهایی که اگر برای یافتنشان تلاش میشد، ممکن بود طرح هایی ماننده ارائه غرفه ارزان قیمت به دست فروشان در سطح ایستگاه های مترو، یا دایر کردن نمایشگاه های عرضه محصولات دستفروشان مترو مطرح شود، نه اصرار بر تداوم وضعیت فعلی که هیچ کس از آن راضی نیست؛ چه مسافران، چه دستفروشان و چه امضاکنندگان بیانیه فوق!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]