واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: پدرم 18 سال روي يك نيمكت انتظار فرزندش را كشيد
چندي پيش پيكر شهيد مفقودالاثر، ابوالفضل رنجبر بر دوش مردم زرنديه شيراز تشييع شد.
نویسنده : صغري خيل فرهنگ
مردمي كه حماسه و رشادتهاي دردانه انقلابيشان را از ياد نبرده بودند و با حضور خود در كنار خانواده شهدا ثابت كردندكه ولايتمداريشان تنها رمز ماندگاري آنها پاي اين نظام و انقلاب است كه با هيچ ترفند و دسيسه دشمن از بين نخواهد رفت. شهيد ابوالفضل رنجبر از تكاوران يگان 55 هوابرد شيراز بود كه در سال 1364 به شهادت رسيد و پيكر مطهرش 30 سال مهمان خاكهاي حاج عمران بود. آنچه در پيميآيد روايتي است از زندگي تا شهادت اين شهيد بزرگوار از زبان برادر جانبازش مرتضي رنجبر. دردانه انقلابي ابوالفضل متولد 20 بهمن ماه 1341بود. ما در خانوادهاي كاملاً مذهبي و به تمام معنا متدين بزرگ شده و رشد كرديم. ما سه برادر بوديم كه در كنار هم تا آنجا كه ميتوانستيم در صحنه انقلاب حضور پيدا ميكرديم. ابوالفضل و محمدرضا برادر بزرگترمان، با هم شعارنويسي ميكردند و تا آمدن امام هم خيلي فعاليت داشتند. بعد از پيروزي انقلاب و تشكيل بسيج وارد بسيج شديم. با آغاز جنگ هر سه برادر راهي شديم. محمدرضا رفت جبهه و من هم به دنبالش. خدا را شكر يادگارهايي هم از آن دوران با خود داريم اما در نهايت ابوالفضل شد افتخار خانهما و به درجه رفيع شهادت نائل شد. آرميده در حاج عمران شهادت حق ابوالفضل بود. لياقت شهادت را داشت. ابوالفضل بسيار شجاع بود. با همه مهربان و صميمي برخورد ميكرد. اخلاق حسنهاش همواره زبانزد بود. ابوالفضل به عنوان تكاور در تيپ 55 هوابرد شيراز به خدمت سربازي رفت و در ادامه خدمت هم روانه جبهههاي نبرد حق عليه باطل شد. دو بار حين خدمتش در جبهه مجروح شد. در عملياتهاي زيادي هم شركت داشت. خوب به ياد دارم كه در روند اجراي عمليات بدر مجروح شد. در نهايت حضور حماسهسازش هم درعمليات قادر، در تاريخ 18 شهريور ماه 1364 به شهادت رسيد. آنطور كه از نحوه شهادتش به ما اطلاع دادند اين بود كه عدهاي از رزمندگان را در خاك دشمن هليبرد ميكنند و در نهايت در عمليات قادر برادرم شهيد ميشود و پيكرش در خاكهاي حاج عمران مهمان مادر شهداي گمنام، حضرت زهرا (س) ميشود. چشم انتظاري پدر را از پا درآورد نميدانم از چشم انتظاري مادر و پدرم چه بايد برايتان بگويم تا بتوانم گوشهاي از 30 سال دلتنگي را به خوبي برايتان روايت كرده باشم. پدر من در 18 سال چشم انتظاري، يك صندلي جلوي در خانه ميگذاشت و دم در خانه مينشست تا اولين نفري باشد كه آمدن ابوالفضل را ميبيند. مادر روحيه بالايي داشت و مراقبت از پدر را هم به عهده داشتند. سالها چشم انتظاري پدر را فرتوت كرد و از پا در آورد. در نهايت هم از دنيا رفت. مادر ميگويد در لحظات آخر پيراهن ابوالفضل را به دستش دادم، پدر پيراهن را گرفت و بو كرد و همان لحظه جان داد. شهادت: 18 شهريور ماه 1364. . . والدينم خودشان ما را به جبهه رفتن ترغيب و تشويق ميكردند. سال 1364 بعد از اينكه خبر مفقودالاثر شدن ابوالفضل را به ما دادند، عمو و پسر عمويم در پي پيدا كردن رد و نشاني از برادرم راهي شدند، اما تنها چيزي كه براي پدر آوردند ساك ابوالفضل بود كه تأييديهاي شد بر شهادتش. همان روز كه خبر قطعي شهادت را به پدر دادند، پدر از من خواست دفترچه يادداشتش را برايش بياورم. من هم آوردم. پدر در دفترچه يادداشتش تاريخ شهادت را نوشته بود. او شب قبل از شهادت ابوالفضل خواب ديده بود و همان تاريخ و روايت خواب را در دفترچهاش يادداشت كرده بود. پدر تاريخ شهادت را در دفترچه بنا به رؤياي صادقهاي كه ديده بود زده بود: 18 شهريور ماه 1364، يعني همان تاريخي كه ابوالفضل به شهادت رسيده بود. پدر نوشته بود در خواب ديدم دو نفر با لباس تكاوري آمدند در خانه و ساك و دست گلي را كه دست شان بود به من دادند و... شكر خدا براي آمدن دو تكه استخوان چندي پيش هم كه خبر پيدا شدن پيكر برادر را به من دادند، به مادر گفتم كه از بنياد شهيد و ايثارگران ميخواهند به ديدار شما بيايند. مادر گفت الان مناسبتي نيست، احتمالا از پسرم ابوالفضل خبري آوردهاند، حتماً پسرم پيدا شده است. وقتي آمدند، مادر از مهمانها پذيرايي كردند و به آنها گفتند من از شما تشكر ميكنم كه خبر پيدا شدن فرزندم را آوردهايد. او خدا را شكر ميكرد كه بعد از 30 سال بيخبري نشاني از ابوالفضل پيدا شده است. پيكر برادرم متلاشي شده بود و پلاكي براي شناسايي نداشت اما از طريق آزمايش دي اناي پيكرشان شناسايي شد. به قول مادر، اين روزها ميدانم در مزاري كه متعلق به فرزندم است، دو تكه استخوان براي درد دل كردنم وجود دارد. مادر ميگفت: آخرين باري كه ابوالفضل راهي شد، نيمه شب بود، من را از خواب بيدار كرد و گفت مادر جان من از كوچه و خيابانهاي شهرمان خداحافظي كردهام، به برادرانم هم بگوييد كه من ديگر باز نميگردم. برادرم در عاشوراي سال 1364 شهيد و در صفر 1394 تشييع شد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]