تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819162175




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روابط امامان(ع) با قدرت های فاسد زمان


واضح آرشیو وب فارسی:دزنیوز: به گزارش سرویس دینی جام نیـوز، از مهمترین سوالات پیرامون سیره اهل بیت علیهم السلام، نحوه تعامل و ارتباط ایشان با قدرت های فاسد زمان بوده است. در مقاله زیر به نمونه هایی از این روابط توسط برخی از ائمه(ع) اشاره می شود. از مباحث مهم در حوزه ی […]به گزارش سرویس دینی جام نیـوز ، از مهمترین سوالات پیرامون سیره اهل بیت علیهم السلام، نحوه تعامل و ارتباط ایشان با قدرت های فاسد زمان بوده است. در مقاله زیر به نمونه هایی از این روابط توسط برخی از ائمه(ع) اشاره می شود. از مباحث مهم در حوزه ی امامت، مناسبات ائمه اطهار علیهم السّلام با قدرت های فاسد زمان است.  «باید به گوشه ای از تأویل ها و تحریف ها اشاره کنیم. تروایات جعلی و دشمن ساخته ای وجود دارند که با تعقیب هدفی مشخص جعل شده بود و برای این که شیعه از مبارزه دست بردارد، وانمود کردند که رهبران شیعه در برابر قدرت های زمان خاضع و ذلیل بوده اند.  روایات، به طور عمده می رسد به ربیع حاجب یعنی دربار منصور؛ او سرسپرده بود. از او اطمینان کامل داشت و نسبت به او خاطرش جمع بود و این، برای ما خیلی از مسائل را روشن کرد.  اصلا با شأن امام صادق علیه السّلام، که اسلام شناس واقعی بوده و فرزند حسین و علی و زهرا علیهم السّلام است رفتار خاضعانه نیست، بلکه رفتار پرخاش گرانه ی امام صادق علیه السّلام است. لذا به خودمان زحمت نمی دهیم تردید کنیم که امام صادق علیه السّلام در برابر منصور خضوع کند، حتی یک فرد شیعه این کار را نمی کند، چه رسد به رهبر شیعه، که معتقد است باید اسلام از دید او مطالعه شود.  من قانع هستم که ائمه علیهم السّلام و امام صادق علیه السّلام موضع پرخاش گرانه داشته اند، چون آنها همه غاصب بوده اند. باید موضع گیری های ائمه علیهم السّلام مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد. بررسی زندگی ائمه علیهم السّلام تبیین یک حق و جلوگیری از باطل است.  به نظر ما پس از صلح امام حسن علیه السّلام، که در سال چهل هجری اتفاق افتاد، اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله قانع به این نشدند که در خانه نشسته و فقها احکام الهی را آن چنان که می فهمند بیان کنند، بلکه از آغاز صلح برنامه ی همه ی امامان علیهم السّلام این بود که مقدمات را فراهم کنند تا حکومت اسلامی را به شیوه ای که مورد نظرشان بوده بر سر کار بیاورند و این را به روشنی در زندگی و سخنان امام مجتبی علیه السّلام می بینیم.  پس از این که امام حسن علیه السّلام با معاویه صلح کرد، نادان ها و ناآگاهان با زبان های مختلف حضرت علیه السّلام را نکوهش می کردند. گاهی او را ذلیل کننده ی مؤمنین می دانستند و می گفتند:شما این مؤمنین پر شور و حماسه ای که در مقابل معاویه قرار داشتند را با صلح خودتان خوار کردید و تسلیم معاویه نمودید، گاهی تعبیرات محترمانه تر و خوب تری به کار می بردند، ولی مضمون یکی بود.  امام حسن علیه السّلام در برابر این اعتراف ها و ملامت ها جمله ای را خطاب به آنان می گفتند که شاید در سخنان آن حضرت علیه السّلام از همه ی جملات رساتر و بهتر باشد و آن جمله این است: و إن أدری لعلّه فتنه لکم و متاع إلی حین (انبیاء، ۱۱۱)؛ خود ندانم، شاید این برای شما امتحانی باشد و تمتعی در دنیا تا هنگام مرگ.  چه می دانم، شاید یک آزمونی برای شماست و شاید یک متاع و بهره ای است برای معاویه تا زمانی محدود. این، به روشنی نشان می دهد که حضرت علیه السّلام در انتظار آینده ای است و آن آینده چیزی جز این نمی تواند باشد که حکومت غیر قابل قبول از نظر امام حسن علیه السّلام، که بر حق نیست باید کنار برود و حکومت مورد نظر سر کار بیاید، لذا به این ها می گوید که شما از فلسفه ی کار اطلاع ندارید، چه می دانید شاید مصلحتی در این کار وجود دارد»(خامنه ای، ۱۶۳۱، ۸).  «طه حسین، مدعی است که امام حسن مجتبی علیه السّلام، سنگ زیر بنای اصلی مبارزات تشیع را بنا نهاد. کار امام حسن مجتبی علیه السّلام، در ماجرای صلح و پس از آن، مجموعه ی مکالمات ایشان در دیدارها و موضع گیری های صریح نشان می دهد که بسیار کارهای بنیانی و عمیق و زیر بنایی بوده. ده سال امام مجتبی علیه السّلام با همین وضعیت زندگی کردند، در این مدت، افرادی را دور خود جمع کرده و پرورش دادند، عده ای در گوشه و کنار، با شهادت خودشان و با سخنان مخالفت آمیز خودشان، با دستگاه معاویه مخالفت کرده و در نتیجه آنها را تضعیف نمودند» (خامنه ای، ۱۶۳۱، ۸).  «پس از آن، نوبت به امام حسین علیه السّلام رسید و آن بزرگوار نیز همان شیوه را در مدینه و مکه و جاهای دیگر دنبال کردند، تا این که معاویه از دنیا رفت و حادثه ی کربلا پیشی آمد. گرچه قیام کربلا بسیار مفید و بارور کننده برای آینده ی اسلام بود، اما به هر حال آن هدفی را که امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام دنبال می کردند به تأخیر انداخت، برای این که مردم را مرعوب کرد، یاران امام حسن و امام حسین علیهم السّلام به دم تیر برده و دشمن را مسلط نمود. این جریان به طور طبیعی پیش می آمد، اگر قیام امام حسین علیه السّلام، به این شکل نبود، حدس بر این است که پس از او در آینده ای نزدیک امکان حرکتی که حکومت را به شیعه بسپارد وجود داشت. البته این سخن بدین معنا نبود که قیام امام حسین علیه السّلام باید انجام نمی گرفت، بلکه شرایطی بود که ناگزیر باید آن قیام در آن هنگام انجام می گرفت، و در این هیچ شکی نیست، لکن آن شرایط نبود و اگر امام حسین علیه السّلام، در آن شرایط شهید نمی شد، احتمال زیادی بود که آینده مورد نظر امام حسن علیه السّلام، به زودی انجام گیرد. در این معنا روایتی هست که در این جا می آوریم:در کافی، ابو حمزه ثمالی از امام محمد باقر علیه السّلام چنین روایت می کند: سمعت ابا جعفر علیه السّلام یقول:یا ثابت ان اللّه تبارک و تعالی قد کان وقت هذا الامر فی السبعین؛ یعنی حکومت و ولایت اهل بیت علیهم السّلام، در همه ی روایاتی که کلمه ی«هذا الامر»آمده یا اگر در همه نگوییم در اغلب روایاتی که این کلمه هست، مقصود حکومت اهل بیت است، در پاره ای از موارد هم به معنای قیام آمده است.  به هر حال«هذا الامر»یعنی این موضوع، موضوعی که در بیان تشیع و پیروان امام رایج و معمول بود که سال ها از آن سخن می گفتند و آرزویش را داشتند و برایش طرح ریزی می کردند.  امام باقر علیه السّلام، در این روایت می فرماید:خدای متعال برای این کار که مورد نظر است و همان حکومت اهل بیت علیهم السّلام است، تاریخی و وقتی تعیین کرده بود که آان وقت سال هفتاد است، یعنی ده سال پس از شهادت امام حسین علیه السّلام، فلما ان قتل الحسین صلوات اللّه علیه، استد غضب اللّه تعالی علی اهل الارض فاخره الی اربعین و مأه»(مقام معظم رهبری، ۵۶۳۱، ۲۱).  «هنگامی که امام حسین علیه السّلام به شهادت رسیدند، خشم خدا بر اهل زمین شدید شد و آن تاریخ و موعد را تا سال ۰۴۱ به تأخیر انداخت و سال ۰۴۱ هشت سال قبل از شهادت امام صادق علیه السّلام است.  تصور من این است که آن ولی امر و قائمی که باید قیام می کرد و حق را می گرفت می بایست امام صادق علیه السّلام باشد، ولی آن وقت، بنی عباس با حرکت عجولانه ی خود به خاطر دنیا و هوای نفس، از هر شیوه ای که می خواستند استفاده کرده و زمینه ی کار را از اهل بیت علیهم السّلام گرفتند که موعد مقرر از آن وقت هم به تأخیر افتاد»(مقام معظم رهبری، ۵۶۳۱، ۲۱).  در ادامه ی روایت می فرماید:فحدثناکم فاضعتم الحدیمث و کشفتم حجاب السر، و لم یجعل اللّه له بعد ذلک وقتا عندنا و یمحوا اللّه ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب»(مقام معظم رهبری، ۵۶۳۱، ۳۱)؛ ما جریان را به شما گفتیم و آن را افشا کردید و پرده ی استتار را پس زدید و راز مگو را گفتید، لذا خدای متعال دیگر وقت معینی برای این امر قرار نداد، خداوند وقت ها را محو می کند. هرچه راه می خواهد نفی و هرچه را بخواهد اثبات می کند، این در عقاید اسلامی ما تردیدبردار نیست که آن چه به صورت مسلم برای آینده فرض می شود، از نظر پروردگار و قدرت الهی، تغییرپذیر نیست.  ابو حمزه می گوید:حدثت بذلک ابا عبد اللّه علیه السّلام فقل:کان کذلک؛ اینحدیث را خدمت امام صادق علیه السّلام عرض کردم، فرمود:آری قضیه همین طور است.  امام سجاد علیه السّلام با دعاها و مبارزات عقیدتی خویش به کادرسازی شیعه در برابر جباران و ستم گران می پرداختند. مثلا این جملات بسیار مهم هستند:کفانا اللّه و ایاکم کید الظالمین و بغی الحاسدین و بطش الجبارین لا یفتنکم الطواغیت»(مقام معظم رهبری، ۵۶۳۱، ۶۲).  «این لحن مربوط به عامه ی مردم نیست، مشخص است که مربوط به یک عده ی خاصی است و اساسا دعاهای صحیفه از لحن خاصی برخوردارند که ماهیت مبارزاتی مکتب شیعه را روشن می سازند»(مقام معظم رهبری، ۵۶۳۱، ۷۲).  علاوه بر این که امام سجاد علیه السّلام در مقابله با عبد الملک تندی های زیادی نشان دادند و سخن های درشتی گفتند، اما در مورد امام باقر علیه السّلام وضع طور دیگری است، حرکت امام باقر علیه السّلام آن چنان است که هشام بن عبد الملک احساس وحشت می کند و می بیند که باید آن حضرت علیهالسّلام را زیر نظر قرار دهد و می خواهد آن حضرت علیه السّلام را به شام ببرد. من چند روایت دیدم در مذاکرات حضرت باقر علیه السّلام با اصحابشان که نشانه ی دعوت به حکومت و خلافت و امامت و حتی نوید آینده در آنها مشاهده می شود.  منزل حضرت ابی جعفر علیه السّلام پر از جمعیت بود، پیرمردی آمد که تکیه داده بود به عصایی و سلام کرد و اظهار محبت کرد و نشست در کنار حضرت علیه السّلام و گفت:فو اللّه انی لاحبکم و احب من یحبکم فو اللّه ما احبکم و احب من یحبکم فی الدنیا و اننی لا بغض عدوکم و ابرء منه فو اللّه ما ابغضه و ابدء منه لو تر کانت بینی و بینه و اللّه انی لا حل حلالکم و احرم حرامکم و انتظر امرکم فهل ترجو الی جعلنی اللّه فداک؛ یعنی آیا امید داری که می بینم روزگار پیروزی را چون منتظر امر شما، یعنی منتظر فرا رسیدن دوران حکومت شما هستم. تعبیر امر و هذا الامر، امرکم، به معنای حکومت است، در تعبیرات این دوره، چه تعبیراتی بین ائمه علیهم السّلام و اصحابشان و چه مخالفین آنها. . . حال سؤالش این است که آیا امید دارید که من به آن دوران برسم؟فقال ابوجعفر:الیّ، الیّ حتی اقعده، الی جنبه، او را نزدیک خود آوردند و نشاندند کنار خودشان، ثم قال:ایها الشیخ، ان علی بن الحسین اتاه رجل فسئله مثل الذی سئلتنی عنه؛ یعنی این سؤال از علی بن الحسین علیه السّلام هم شده است. آن چیزی را که امام سجاد علیه السّلام بیان فرموده، این جا امام باقر علیه السّلام علنا می گویند و آن این است: ان تمت ترد علی رسول اللّه و علی علیّ و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و یثلج قلبک و یبرد فؤادک و تقر عینک و تستقبل الروح و الریحان مع الکرام الکاتبین و ان تعیش تری ما یقر اللّه به و تکون معنا فی السنام الاعلی»؛ پس تأییدش نمی کنند، می گویند اگر بمیری که با پیغمبر و اولیا خواهی بود و اگر هم بمانی با ما خواهی بود.  در دوران امام صادق علیه السّلام هم ماجرا همین است. وقتی که امام صادق علیه السّلام به امامت رسیدند در دنیای اسلام، در آفریقا، در خراسان، در فارس، در ماوراء النهر، در جاهای مختلف دنیای اسلام، درگیری ها و جنگ های زیادی بود و مشکلات بزرگی برای بنی امیه پیش آمده بود و امام صادق علیه السّلام از فرصت استفاده کردند برای تبیین و تبلیغ همان نقطه ای که در زندگی امام سجاد علیه السّلام اشاره شد؛ یعنی معارف اسلامی، مسأله ی امامت و به خصوص تکیه روی امامت اهل بیت علیهم السّلام، و این سومی در دوران زندگی امام صادق علیه السّلام اول آن به وضوح مشاهده می شود.  یک نمونه این است که عمرو بن ابی القدام روایت می کند: «رأیت ابا عبد اللّه یوم عرفه بالموقف و هو ینادی باعلی صوته ایها الناس ان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله کان هو الامام، ثم کان علی بن ابی طالب، ثم الحسن، ثم الحسین، ثم علی بن الحسین، ثم محمد بن علی، ثم هاه. ثم ینادی ثلاث مرات لمن بین یدیه و لمن خلفه و عن یمینه و عن یساره اثنا عشر صوتا؛ حضرت در روز عرفه در اجتماع مردم و در وسط مردم ایستاده بود و با بلندترین فریاد، یک جمله ای را می گفت به یک طرف رو می کرد، سپس به طرف دیگر، در هر مرتبه سه مرتبه جملاتی را تکرار می کرد، که ای مردم همانا امام، رسول خدا بود و پس از او علی بن ابی طالب و پس از او حسن و پس از او حسین و سپس علی بن الحسین و سپس محمد بن علی و سپس هاه. . . مجموعا دوازده مرتبه این جملات را تکرار کرد. راوی می گوید:پرسیدم که هاه یعنی چه؟گفتند، در لغت بنی فلان، یعنی من. کنایه از خود آن حضرت علیه السّلام، یعنی بعد از محمد بن علی، من امامم»(خامنه ای، ۵۶۳۱ ۴۳).  معنای این سخنان و مشابه این ها، که در بیانات امام صادق علیه السّلام فراوانند، نشانه ی این است که حضرت علیه السّلام در مواقف حساس و سرنوشت آفرین تلاش می ورزیدند که مردم را به حکومت و ولایت و رهبری خودشان فرا خوانند و این یعنی موضع گیری صریح و بدون پیرایه و بدون هیچ گونه تأملی، در برابر حکومت غاصب وقت.  موسی بن جعفر علیه السّلام مناسبات امام موسی بن جعفر علیه السّلام در رو در رویی ایشان با خلفای جور زمان خودشان نکته ی بلند و مهمی است که شاید بتوان گفت حساس ترین و مهم ترین و صریح ترین موضع گیری ها را امام هفتم علیه السّلام در برابر جنایت کاران و حاکمان جنایت پیشه ی زمان خود داشتند.  «دنباله ی طرح کلی در زندگی امام موسی بن جعفر علیه السّلام، فوق العاده پرماجرا و شورانگیز است و به نظر من اوج حرکت مبارزه ی ائمه علیهم السّلام مربوط به دوران زندگی این بزرگوار است که متأسفانه از زندگی آن حضرت علیه السّلام یک گزارش درست و روشن گر در دست نداریم. گاه چیزهایی در زندگی آن حضرت علیه السّلام دیده می شود که بیننده را مبهوت می کند. مثلا از بعضی روایات برمی آید که ایشان چندی دور از چشم عمال حکومت و شاید مخفی یا محتواری بوده اند، یعنی دستگاه هارون در تعقیق آن حضرت علیه السّلام بوده و ایشان را پیدا نمی کرده است. خلیفه کسانی را می برده و شکنجه می کرده که بگویند موسی بن جعفر علیه السّلام کجاست. و این، یک امر بی سابقه در زندگی ائمه علیهم السّلام است. از جمله ابن شهرآشوب در مناقب روایتی را نقل می کند که چنین چیزی از آن برمی آید.  دخل موسی بن جعفر بعض قری لاشام متنکرا هاربا.  درباره ی هیچ یک از ائمه علیهم السّلام چنین چیزی نداریم. این ها نشان دهنده ی یک جرقه هایی در زندگی امام موسی بن جعفر علیه السّلام است و با ملاحظه این هاست که معنای آن زندان و حبس ابد کذایی معلوم می شود.  و الا هارون، اول که به خلافت رسید و به مدینه آمد، همان طور که شنیده اید موسی بن جعفر علیه السّلام را کاملا مورد نوازش قرار داد و احترام کرد. این داستان معروف است که مأمون نقل می کند که حضرت علیه السّلام بر درازگوشی سوار بودند و آمدند تا وارد منطقه ای که هارون نشسته بود شدند، هرچه خواستند پیاده بشوند هارون نگذاشت، قسم داد که باید تا نزد بساط من سواره بیایید و ایشان سواره آمدند و آن حضرت علیه السّلام را احترام کرد و با هم چنین و چنان گفتند. وقتی می رفتند هارون به من و امین گفت:رکاب ابی الحسن را بگیرید و ایشان را با احترام بیاورید» (خامنه ای، ۵۶۳۱، ۸۳).  موضع گیری های عجیب موسی بن جعفر علیه السّلام در برابر هارون بسیار مهم و درس آموز است و موضع گیری هایی که آدم تعجب می کند، این ها نشان می دهد که دوران موسی بن جعفر علیه السّلام دوران اوج مبارزات و موضع گیری در برابر حکام ظالم و ستم گر است.  امام رضا علیه السّلام در دوران امام رضا علیه السّلام نیز همین مناسبت به شکل زیرکانه و عاقلانه و صریحی ادامه می یابد، به نحوی که مأمون خلع سلاح می شود و هر کاری کهمی کند به خطا می رود و تیرش به سنگ می خورد و در برابر سیاست علی بن موسی علیه السّلام شکست می خورد.  «هنگامی که نوبت به امام هشتم علیه السّلام می رسد، باز دوران گسترش و رواج و وضع خوب ائمه علیهم السّلام است و شیعه همه جا گسترده اند و امکانات بسیار زیاد است که منتهی به مسأله ی ولایت عهدی می شود. البته در دوران هارون، امام هشتم علیه السّلام در نهایت تقیه زندگی می کردند، یعنی کوشش و تلاش را داشتند، حرکت را داشتند، تماس را داشتند، منتها با پوشش کامل. آدم می تواند بفهمد مثلا دعبل خزاعی که درباره ی امام هشتم علیه السّلام در دوران ولایت عهدی آن طور حرف می زند، یک دفعه از زیر سنگ بیرون نیامده بود، جامعه ای که دعبل خزاعی می پرورد یا ابراهیم بن عباس را، که جزء مداحان علی بن موسی الرضا علیه السّلام است یا دیگران را، این جامعه باید در فرهنگ ارادت به خاندان پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله سابقه داشته باشد»(خامنه ای، ۵۶۳۱، ۰۴).  این نکات اثبات می نماید که امام رضا علیه السّلام با حرکت از مدینه و آمدنشان به خراسان بر خلاف آن چه که گمان می رود، حضرت، تحت نظر بوده و کاری نکرده، مهم ترین مبارزات را در همین دوره ی ولایت عهدی شان انجام دادند.  همین رویه در دوران امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السّلام وجود داشته که بیان گر استراتژی واحد ائمه علیهم السّلام در پرخاش گری و مبارزه ی بی امان با دستگاه های جور و خلافت است.  نکات کلیدی مبارزات ائمه علیهم السّلام چند نکته ی مهم کلیدی وجود دارد که نشان دهنده ی موضع گیری صریح و بی پرده ائمه علیهم السّلام در برابر دستگاه های حکومت و جور است، که در این جا نکات را مقداری توضیح می دهیم.  ۱)یکی از مسائلی که موضع گیری صریح ائمه علیهم السّلام را در برابر جنایت کاران و حاکمان مسلط و جائر نشان می دهد، این مسأله است که ائمه علیهم السّلام تا امام عسکری علیه السّلام بدون وقفه ادامه دارد که به برخی از کلمات معصومین علیهم السّلام در این باب اشاره می کنیم.  امام علی علیه السّلام امام علیه علیه السّلام، در خطبه ی شقشقیه، این مسأله را به نحو مبسوطی مطرح می کنند که فقط امامت را اختصاصی خودشان دانسته و دیگران را در این زمینه غاصب مقام امامت می دانند.  «اما و اللّه تقمصها فلان و انه لیعلم ان مخلی منها محل القطب من الوحی ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر، فسدلت دونها ثوبا و طویت عنها کشحا و طفقت ارتئی بین ان اصول بید جذاء او اصبر غلی طخیه عمیاء یهرم فیها الکبیر و یشیب فیها الصغیر، و یکدح فیها مؤمن حتی یلقی ربه»(صبحی صالح، ۹۵۳۱، ۰۴)؛ آگاه باشید که به خدا قسم، فلانی پیراهن خلافت را غاصبانه پوشید و حال آن که می داند جایگاه من در خلافت، همچون جایگاه سنگ آسیا در آسیاست، از وجود من سیل علوم سرازیر است و پروانه هیچ اندیشه ای ژرفا و عظمتم را در نمی یابد. پس من به جای آن جامه ای دیگر پوشیدم و از آن روی گردانیدم و اندیشیدم که آیا با دست بریده دست به قبضه ی شمشیر ببرم یان این که بر ظلمتی کشنده صبر نمایم؛ صبری که انسان بزرگ پیر می شود و کوچک ها به بزرگی می رسند و مؤمن در تلاش لقای پروردگارش است.  نهایت این که علی علیه السّلام می فرماید:من در این ماجرای دهشت انگیز، صبر را برگزیدم و در مواقفت گوناگونی، علی علیه السّلام احقیت و اولویت خود را نسبت به امامت و خلاخفت اسلامی بیان داشته و آن را از دیگران سلب می نماید.  امام حسن مجتبی علیه السّلام در بیانات نورانی امام مجتبی علیه السّلام هم موارد بسیار بلندی وجود دارد که آن حضرت علیه السّلام امامت را از آن خود دانسته و مدعیان دیگر را غاصب مقام امامت تلقی می نمایند.  در آغاز امامت خویش، پس از شهادت علی علیه السّلام، حضرت علیه السّلام خطبه ای خواندند که در بخشی از این خطبه احقیت و اولویت خودشان را برای امامت بیان می فرمایند.  «ایها الناس، ان اللّه هداکم باذلنا و حقن دماءکم بآخرنا، و ان لهذا الامر مده و الدنیا دول، قال اللّه عز و جل لنبیه محمد صلّی %


جمعه ، ۱۱دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دزنیوز]
[مشاهده در: www.deznews.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن