واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دکتر عبدالله گنجی
چگونگی تحریف امام/تبدیل اسلام سیاسی – فقاهتی امام به اسلام رحمانی
روشنفکران برای عرفیسازی سیاست و حکومت باید از سراندیشه و سیره امام بگذرند و برای این مجبورند امام را در جایگاه عرفی رهبران عالی جهان نشان دهند.
بخش دوم و پایانی در یادداشت پیشین به چهار روش از چگونگی تحریف امام اشاره شد در ادامه به سه روش دیگر از آن اشاره میکنیم. 5- تبدیل اسلام سیاسی – فقاهتی امام به اسلام رحمانی: اسلام در ابعاد مختلف فقهی، سیاسی، عرفانی، جهادی و البته دارای ابعاد عطوفت و مهربانی است اما هنگامی که رنگ سیاست و حکومت به خود میگیرد محتوای آن از مسیر ((فقه سیاسی)) میگذرد و باید و نبایدهای آن نیز توسط فقه برجسته میشود. اسلام در کنار همه ابعاد به بعد قسط، عدل تاکید دارد و از قوه قهریه با عنوان ((میزان)) نام میبرد. امام خمینی (ره) معتقد است فقه همه این موارد را متناسب با زمان و مکان راهگشا میکند و گرههای انطباقی سنت – مدرنیته با فقه پویا و مبنی بر دو عنصر زمان و مکان قابل بازنمایی است . امام معتقد است «حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه علمی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است .حکومت نشان دهنده جنبه علمی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است. فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است» (صحیفه امام،جلد 20 ص 289). از نگاه امام «معضلات اجتماعی سیاسی، نظامی، فرهنگی» از راه فقه حل میشود اما فقه به دلیل نداشتن قرینه انطباقی در آموزههای علوم انسانی غربی بسان عقدهای در گلوی روشنفکران گیر کرده است و تلاش نمودند با طرح مسائلی مانند «حق» در مقابل «تکلیف» به چالش با آن برخیزند. از سوی دیگر روشنفکران به دلیل عدم احاطه و عدم صلاحیت عرفی در ورود به حوزه فقه تلاش مینمایند آن را پاسخگوی نیاز بشر امروز ندانند. طرح اسلام رحمانی یکی از شگردهای مذکور است که در پرتو آن دو مسئله را دنبال می نمایند. اول نزدیک کردن اسلام به یکی از اصول لیبرالیسم – یعنی تساهل و تسامح- و ارائه اسلامی که هیچ قید و کنترلی را قائل نیست و حکومت نقشی در اصلاح رفتار اجتماعی مسلمانان ندارد. دلیل دوم استفاده از اسلام رحمانی برای رهایی از قوه قهریه حکومت است طراحان این موضوع علاقهمند به رحمانیت حکومتاند و توقع دارند حکومت از افعال غیر عادی و حتی توطئههای امنیتی با تساهل بگذرد و اقتدار خود را به رخ نکشد. حالا آنکه در سیره امام چنین تساهل و تسامحی وجود ندارد و امام قاطعیت خود را در برخورد با متخلفان ( چه روحانیت و چه مدیران کشوری) بارها به ظهور رسانده است و در سیره وی ثبت است. 6- اصالت خانوادگی در تفسیر امام: برخی از اقوام درجه دو و سه امام که داشتهها و سرمایه اجتماعی خود را از امام دارند تلاش مینمایند از این رهآورد ارجعیتی برای خود قائل شوند. این جماعت دو دستهاند: عدهای که واقعاً به تصویری که از امام در حوزه اجتماعی وجود دارد احترام میگذارند و امام را در ترازی نشان میدهد که مردم هزار، هزار فرزندانشان را به فرمان و عشق او به قربانگاه فرستادند. اما برخی دیگر هستند که در پایبندیهای فقهی و احکامی نیز دچار تعارض هستند اما علاقهمندند که با تابلو امام شناخته شوند. بعضی برای توجیه حقانیت و مشی فعلی خود به ارائه خاطره یا سخنی از اندرونی امام روی میآورند که بعضاً توهین به امام محسوب میشود. جنبههای حکومتی – سیاسی و جهانی امام فراتر از انحصار خون و نژاد است و از آن جاکه بیان و قلم امام در دسترس همگان هست نباید به تفسیرهای خانوادگی، خصوصاً از دسته دوم توجه نمود. کسانی که رفتار سیاسی، اولویتهای فردی، دغدغه و هویت اجتماعی شان فاصله زیادی با امام دارد نباید به این وادی وارد شوند. 7- استفاده از روشهای پست مدرن برای تفسیر و فهم امام: در سالهای اخیر مسئله نقد یا روز آمد کردن اندیشه امام مورد توجه قرار گرفت. برخی برای ایجاد قابلیت نقد امام توصیه میکردند که باید وی را معادل (( مکتب)) فرض نماییم و برخی دیگر برای انطباق امام با رهاورد بشری غرب تلاش کردند با روشهای تاویلی و تفسیری به انطباق روی آورند. البته این دسته میدانند که انطباق اندیشه امام با رهاوردهای علمی – بشری غرب به دلیل پیروی امام از (( معرفت ذاتی)) امکان پذیر نیست، چرا در جهان بینی امام انسان موجودی دو بعدی است که حکومت نسبت به هر دو بعد اخروی و دنیوی وی مسئولیت دارد. اما برخی برای پرستیژ سازی مقابل غرب تلاش مینمایند امروزی بودن امام را با غربی بودن خلط نمایند. دسته دیگری نیز هستند که در صدد ارائه تصویری ماهوی از امام هستند، اما جایگاه اجتماعی امام این جسارت را از آنان گرفته است و به همین دلیل با روشهای تفسیری و قالبهای شبه علمی امام را به خود نزدیک مینمایند. معرفت غربی به جهت نسبی بودن، سیالیت و جوهر ستیزی در نقطه مقابل امام قرار دارد. بنابراین در تفسیر وی نیز باید از روشهایی بهره جسته که با معرفت ذاتی تعارض نداشته باشد. اگر امام با روشهای قیاسی، کلامی، نقلی، عقلی، وحیانی و درون دینی به حوزه علم آورده نشود، نه تنها تحریف خواهد شد که کمکم و در بستر تاریخی به موجودی انسان گرا و دمکراسیخواه تقلیل داده خواهد شد. 8- انطباق عرفی و عرفیسازی عرفیسازی، اجتماع، فرهنگ و منزلتها از اصول پذیرفته شده زیست غربی است. حاکمان تراز اول در نظامهای مشروطه غربی «مصلوبالید» هستند و نقش تشریفاتی به خود گرفتهاند. رهبر در جامعه اسلامی از جایگاهی تمام کنندگی، صلابت و گرهگشایی برخوردار است و مردم نیز در روز حادثه و سختیها، فتنهها وشبهات از او انتظار دارند ه به میدان بیاید. برخی از روشنفکران که بین قدرت و روشنفکری رفت و برگشت دارند در صدد ارائه چهرهای تزیینی از امام دیروز برآمدند تا بتوانند به تعبیر خود «مردم سالاری فزاینده» را توجیه نمایند. «امام در کارهای دولتها دخالتی نداشت» «امام در عرصه اجرایی وارد نمیشد» و یا نظر سعید حجاریان که مثال ملکه انگلستان را برای حیطه وظایف ولی فقیه مناسب میداند، نمونههایی از امام بیخاصیت و تزئینی است، حال انکه امام به نخست وزیری که ذیل رئیس جمهور تعریف میشد، به وزیر، به قاضی (فهیم کرمانی) به صدا و سیما و ... نهیب میزد و این نهیبهای امام در تاریخ انقلاب مضبوط و مکتوب است. روشنفکران برای عرفیسازی سیاست و حکومت باید از سراندیشه و سیره امام بگذرند و برای این مجبورند امام را در جایگاه عرفی رهبران عالی جهان نشان دهند. حال آنکه مطلقه بودن ولی فقیه از اصول اندیشه مشخص امام است و امام ولایت فقیه را واجد صلاحیت برای مقابله با دیکتاتوری میداند. بنابراین کسی که بالقوه باید با دیکتاتور برخورد کند نمیتواند از عرف پادشاهان انگلیس،اسپانیا یا ژاپن پیروی نماید و فاقد اختیار باشد. انتهای متن/
http://fna.ir/1HHYOD
94/10/07 - 00:03
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]