واضح آرشیو وب فارسی:هدانا: یادداشت دریافتی- دکتر علی روحانی*؛ در این سال ها که بر روی نحوة شکل گیری عواطف منفی ایرانی ها از افغانستانی های مقیم ایران تحقیق کرده ام، با افراد زیادی مصاحبه انجام داده ام. کانون مصاحبه هایم این بوده است که چرا آنها نسبت به افغانستانی ها عواطف منفی دارند. ترس از مورد تجاوز قرار گرفتن، در بسیاری از دخترانی که با آنها مصاحبه کرده ام، وجود داشته است. در واقع، آنها از این مسئله ترس داشتند که روزی مردی به آنها حمله کند و به زور به آنها تجاوز کند. این تصور آنها از منابع مختلفی سرچشمه می گرفت اما اصلی ترین عامل آن بازنمایی رسانه ای تجاوز در مطبوعات، رسانه ها و شبکه های اجتماعی و همچنین شنیدن روایت های تجاوز از سوی دوستان و آشنایان بوده است. آنها مدام در ذهن خود اخبار و تصاویری را مرور می کردند که در آن «کارگری افغانستانی»، دختری ایرانی را مورد تجاوز قرار می دهد. وقتی از آنها دربارة شنیده ها و روایت ها و اخبار این تجاوزها می پرسیدم، داستان ها و روایت هایی فراتر از کلیپ ها و تصاویر تجاوز تعریف می کردند، به گونه ای که بعضی از روایت ها آنچنان غیرمنطقی بودند که می توان به جرات گفت هیچ وقت اتفاق نیفتاده اند. اما، از آنها در رابطه با تجارب شخصی شان می پرسیدم، اینکه در اطراف خود و اطرافیان خود، تجاوز و حمله ای از افغانستانی ها دیده اند؟ آنها و اطرافیان شان (خانواده و دوستان) حمله، آزار و اذیتی از جانب افغانستانی ها تجربه نکرده بودند. آنها بیشتر روایت های دیگران را شنیده بودند و تصاویر کلیپ ها را دیده بودند و افغانستانی برای آنها همان «دیگری متجاوز» شده بود. به همین خاطر، وقتی در خلوت خود می نشستند و به عواطف منفی خود نسبت به افغانستانی ها می اندیشیدند و صدالبته تجارب شخصی خود را مرور می کردند، پشیمانی از عواطف منفی در آنها قوت می گرفت و سعی می کردند در عواطف شان نسبت به افغانستانی ها تجدیدنظر کنند. اما این تجدید نظر آنها موثر واقع نمی شد. چرایی به ثمر ننشستن این بازاندیشی های فردی، تا حد زیادی به دلیل ساختارهای اجتماعی بود. یعنی چیزی آن بیرون، چیزی بیرون از فرد مشکل را دوچندان می کرد. از میان عوامل مختلف، یکی از عوامل این بود: دختران وقتی شب به خانه برمی گشتند، مجبور بودند از معابر تاریک عبور کنند. معابر تاریک برای آنان، بازیابی های ذهنی تصاویر و روایت های تجاوز و حمله بود. فضاهای شهری تاریک برای عبور، رشته های بازاندیشی در عواطف منفی را پنبه می کرد و چرخة عواطف منفی را تکرار می بخشید. در واقع، زیست افغانستانی هراسی، تا حد زیادی به واسطة همین بازنمایی ها و روایت های تجاوز صورت می گرفت که در معابر تاریک جان تازه می گرفت. به بیان بهتر، اگر معابر ما، به ویژه کوچه ها شهرها، روشن تر شوند و احساس امنیت ارتقا یابد، می توان امیدوار بود از فوبیای تجاوز کاسته شود. اینجا باید گفت که «دریغ است ایران که ویران شود»! ایران فرهنگی، در مرزهای جغرافیایی ایران نیست، کمی آن سوتر کشور افغانستان را هم دربرمی گیرد. رنجش افغانستانی ها از ایرانی ها، مرزهای فرهنگی ما را از بین می برد و هویت تاریخی ایران فرهنگی را خدشه دار می کند. باید باور کنیم که با هزینه های اندک اما کارساز، می توان زنجیره های معیوب ساختارهای اجتماعی را اصلاح کنیم و روابط مان را با برادران و خواهران دینی و فرهنگی خود بهبود بخشیم. * دکترای جامعه شناسی و مدرس دانشگاه شیراز
شنبه ، ۱۴آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هدانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]