واضح آرشیو وب فارسی:موبنا: روزنامه آرمان به مناسبت هفته کتاب پیشنهادات پژوهشگران این حوزه را منتشر کرده است که در زیر پیشنهاد حمید رضا صدر برنده جایزه جلال را می خوانید می گویند وقتی بچه هایتان کوچک هستند اهمیتی ندارد چقدر سرشان داد بزنید یا جان بکنید از آنها آدمی مثل خودتان بسازید، چرا که برخلاف ظاهرشان، سخنانتان را جدی نمی گیرند. سپس بزرگ می شوند و اساسا نمی خواهند آدمی مثل شما باشند. زمان سپری می شود و احتمالا درمی یابید ای کاش راه و روش سنجیده تری را برای رسوخ به قلب اطرافیان تان پیدا می کردید، هم والدین تان و هم فرزندان تان. ولی متاسفانه دیر شده، خیلی دیر. این همان چیزی است که حین خواندن رمان «جز از کل» نخستین کتاب استیو تولتز نویسنده جوان استرالیایی با ترجمه پیمان خاکسار (نشر چشمه) بارها به ذهنم خطور کرد. اینکه هرگز نمی خواستم شبیه پدرم شوم، ولی احتمالا دخترم همان جوری به من نگاه می کند که من به پدرم و در عین حال اینکه ای کاش می توانستم پدرم را از صمیم قلب در آغوش می گرفتم. تولتز با طنزی بسیار گزنده، قصه زندگی سه نسل از یک خانواده استرالیایی و آدم هایی را که دوره شان کرده اند روایت می کند. شخصیت های اصلی قصه جاسپر دین و پدرش و مارتین دین هستند که برابر هم قرار می گیرند. ترس جاسپر از بدل شدن به پدری مثل پدر خودش طی دوره کردن دست نوشته های پدر او را بیشتر شبیه پدرش می کند. مارتین یکی از آن پدرهای فیلسوف مآب، شکاک و باهوشی است که روزگارش را با تحلیل های بیش از حد غلیظ بی ثمر سپری می کند. مردی که درنمی یابیم از سلامت عقل برخوردار است یا نه. خواننده تدریجا درمی یابد هم پدر در سایه پسر قرار دارد و هم پسر نمی تواند از سایه پدر فرار کند: «گوش کن، آدما شبیه زانویی می مونن که یه چکش کوچولوی لاستیکی به شون می خوره. نیچه یه چکش بود. شوپنهاور یه چکش بود. داروین یه چکش بود. من نمی خوام چکش باشم، چون نمی دونم زانو چه واکنشی نشون می ده. دونستنش هم ملال آوره. این رو می دونم چون می دونم که مردم اعتقاد دارن. مردم به اعتقاداتشون افتخار می کنن. این غرور لوشون می ده. این غرور مالکیته.» کتاب به رغم صفحات پرشماری که دارد – و نباید از آنها ترسید- دارای شخصیت های پرشمار نیست، ولی همین ها هم جذاب هستند، مثل عموی خلافکار و مادر اروپایی. مکان رخدادها، طبیعت بکر استرالیا را به کافه های پاریس و جنگل های شرق آسیا پیوند می دهد و دیوانه خانه ها را به سیاقی راه می برد تا سفرهای پرتب وتاب یک سندباد امروزی را دوره کنیم. ما کنار جاسپر در کشاکش برخوردها و جابه جایی تصویری از دنیای تب زده معاصر را می بینیم: رسانه، سیاست و نظام قضائی را. جمله های کتاب غنای دلنشینی دارند و بازتابنده رفتارهای بسیار ملموس انسانی اطرافمان هستند. رمان «جز از کل» نشان می دهد خیلی ها به زندگی مان پا می گذارند، می آیند و می روند، ولی ما احتمالا در بند همان چند نفر همیشگی دست وپا زده ایم: والدین مان، فرزندان مان و محبوب مان. ۱۷۶/
دوشنبه ، ۲آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: موبنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]