واضح آرشیو وب فارسی:فرهیختگان: محمد زینالی اُناری هر اتفاقی آغاز یک رویداد و پایان رویدادی دیگر است. هر پدیده ای در میان دو فرآیند گیر کرده است و اگر بتوان آن را آغاز یک رویداد دانست، از طرف دیگر هم می توان آن را پایان رویدادی آغازین در نظر گرفت. عموم، پدیده هزل فیتیله را یک عمل نابخردانه یا اشتباه در نظر گرفته و علیه آن واکنش نشان داده اند. از این رو رویدادی به نام اعتراض و محاکمه و چه و چه شروع شده است. آری این آینده این اتفاق بود. اما این اتفاق ناگهانی و جادویی نیست و عاملی موجب آن شده است. ما همواره به فرهنگ خود نازیده ایم و آن را از همه جهت فرهنگی، هنری و اجتماعی- بدون اقتصادی- به دنیا نشان داده و افتخار کرده ایم. آری افتخار به خودی خود یک قدرت عمومی و امیدوارکننده است. اما آیا می دانیم به چه افتخار می کنیم؟ ما چرا وقتی یک نفر دیگر اشتباهی می کند متوجه آن می شویم، اما متوجه کارهای خود نمی شویم؟ درست است که تلویزیون در ماجرای برنامه «فیتیله»، اشتباه بزرگی انجام داده و با این نمایش نامناسب و کودکانه، نشان داده برخی تهیه کنندگان سیما تربیت را با توهین اشتباه گرفته اند. اگر بگوییم مسواک زدن نیاز به فلسفه ندارد، پس چرا مدام از پیامبر نقل قول می کنیم: «به قدری مسواک بر من سفارش شد که هر آن گمان کردم واجب می شود!» پس مسواک زدن، نظافت، تمیزی و حتی خوشبو بودن در اسلام ارزشمند است و این هم خودبه خودی نیست و ریشه در نیت و اندیشه پاک اسلام دارد. افرادی که در تلویزیون کار می کنند، ماورای مردم ایران نیستند؛ بلکه برون داد متوسط فهم جامعه هستند. ما سال هاست که در سینماهای خانگی مان به جک های مسترسین نگاه می کنیم و با ادا و اطوارهای زنانه و خاله زنک بازی و داد و هوارشان می خندیم و روده بر می شویم. به این صورت عادت های زبانی ما، هر قدر هم که رعایت کنیم، تحت تاثیر شنیده هایمان قرار می گیرد. مگر نه این است که سال هاست سینما و تلویزیون ما ابتکار اصلی اش خنده هر شب مردم است؟ مگر نه این است که امروز تلگرام را چنان به باد خنده گرفته ایم تا آبروی هر چه تکنولوژی است، برود؟ آری ما چنان دچار هزلیات و حرف های بی ارزش و بی معنی شده ایم که دیگر اصلا و ابدا ممکن نیست غرق شدن یک نفر را هم جدی بگیریم. ملت شده اند عکاس و از حوادثی که در خیابان ها اتفاق می افتد، عکس می گیرند و خیال می کنند این همه عکس آنها را تبدیل به عکس روی جلد مجله فلان می کند! «نه هرکه چهره برافروخت، قلندری داند»، آری؛ به تدریج از بس از خودمان عکس گرفته ایم، تبدیل به ژست شده ایم. ما که از کودکی با ژست بزرگ شده ایم، می دانیم چطور باید محتوای آن ژست را پر کنیم؟ به این صورت زبان آلوده باعث می شود سایر اعمال ما و هویت فردی و حتی رفتارهای عمومی ما هم تبدیل به هزل شود. چنین شده است که امروزه ما هیچ چیز را جدی نمی گیریم. ما نه روال تکراری کوچک شدن پول در جامعه مان که دیگر به تحقیر ناشی از تکرار منظم بی ارزش شدن انجامیده است و نه بزرگ شدن دایره دلالی را جدی نمی گیریم. همین می شود که زبان هایمان خالی از عقلانیت شده است و صرف رد و بدل کردن پیام های بی معنا در شبانه روز می شود؛ تا جایی که این اندیشه بر تولید کنندگان تلویزیون هم تاثیر می گذارد و عادت های ما از درون جعبه ای که این روزها اصلا هم جادویی نیست، به خودمان نمایانده می شود. این همان چیزی است که خود ساخته ایم و با گفتن حرف های بی معنی، تبدیل به ذهن های بدون تجزیه و تحلیل شده ایم که درباره هویتمان می گوییم: «الکی مثلا من... .» آری ما آدم هایی الکی هستیم و جمله هایمان، دقت هایمان و حتی تحقیرهایمان هم الکی است. حتی اندیشمندان و دانشگاهی ها یمان هم سکوت کردند و ترجمان این شدند که الکی مثلا «ما نیز مردمی هستیم.»
سه شنبه ، ۲۶آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهیختگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]