واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: کافه میرداماد
محمود پاکنیت: عشق یعنی گذشت !
تاریخ انتشار : یکشنبه 10 آبان 1394 ساعت 10:41 | شماره خبر : 2152624739833828472 تعداد بازدید: 1
پ پ
با نقش حسامبیک در سریال تلویزیونی روزی روزگاری به شهرت رسید. سریال روزی روزگاری دیگر تکرار نشد و سازنده آن؛ امرالله احمدجو نتوانست در سریالهای تفنگ سرپُر و پشت کوههای بلند موفقیت خود را تکرار کند. اما محمود پاکنیت بعد از حسامبیک، نقشهای ماندگار زیادی را بازی کرد که از میان آنها میتوان به نقش او در سریالهای پدرسالار، پس از باران، شب دهم، روشنتر از خاموشی، یوسف پیامبر، پردهنشین و فیلمهای سرزمین خورشید، ایستگاه متروک، سفر به هیدالو و... اشاره کرد.
این بازیگر 63 ساله و همسرش، مهوش صبرکن سالهاست در تئاتر، سینما و تلویزیون بدون هیچ حاشیهای مشغول به کار هستند. با پاکنیت به گفتوگو نشستیم تا او برایمان از راز و رمزهای موفقیت در کار و خانواده بگوید. از شواهد چنین برمیآید شما در حرفه بازیگری و همچنین زندگی خانوادگی موفق هستید. تجربه ثابت کرده که آدمهای موفق معمولا در همه زمینهها موفقیت خود را تکرار میکنند. راز این موفقیت چیست؟ به نظرم اولین راز موفقیت، صداقت است. اگر آدم در وهله اول به خودش دورغ نگوید و خود را فریب ندهد، موفق خواهد شد. در زمینه بازیگری اگر صادق نباشیم بیننده خیلی زود متوجه میشود و ما را پس میزند. زمان بازی باید از همه توانایی استفاده کرد و نباید کمفروشی کرد. فریب و دروغ قبل از اینکه به دیگران آسیب بزند به خود شخص لطمه وارد میکند. معتقدم در هر کاری باید با دل و جان پیش بروی. اگر انجام وظیفه کنی و کارت را عاشقانه انجام ندهی بعد از مدتی دیگر کسی به تو رجوع نمیکند و چنین میشود که برخی از بازیگران بعد از مدتی دیگر دیده نمیشوند. در خانواده هم باید صادق باشی و همه تلاش خود را انجام بدهی تا اعضای خانواده در رفاه زندگی کنند. مثلا اگر ماهی صد هزار تومان درآمد داری، آن را در اختیار خانواده قرار بدهی. اگر صادق باشی اعضای خانواده متوجه میشوند که تو تمام تلاش خود را کردهای، به همین دلیل با تو همراه میشوند و کمکت میکنند. روراستی و صداقت در همه جا حرف اول را میزند. این روزها جوانان زیادی را میبینیم که نمیتوانند در کارشان موفق شوند یا زندگیهای خانوادگی خیلی زود از هم میپاشد و ازدواجها به طلاق میانجامد. آیا این آسیبها هم ریشه در بیصداقتی دارد یا ایراد در جای دیگر است؟ به نظرم دلیلش همان نداشتن صداقت است. دخترها و پسرها به ظاهر به یکدیگر علاقهمند میشوند، اما واقعیت این است که آنها هم به خودشان و هم به طرف مقابلشان دروغ میگویند. آنها از روی احساس لحظهای به یکدیگر ابراز علاقه میکنند، اما در حقیقت چیزی به نام عشق و دوست داشتن بین آنها وجود ندارد؛ چون آنها نمیتوانند از خواستههای شخصی خود بگذرند در حالیکه عشق یعنی گذشت؛ گذشت از خواستههای شخصی برای رسیدن به زندگی مشترک ایدهآل. این گذشت و عشق ربطی به مسائل مالی ندارد. آدمهای بیپول زیادی هستند که سالهاست با هم زندگی میکنند. پول زندگی را راحتتر میکند، اما باعث تداوم زندگی مشترک نمیشود. خانواده در نگرش فرزندان به زندگی چه تاثیری دارد؟ شما در چه خانوادهای متولد و بزرگ شدید که توانستید قدمهای باثباتی برای زندگی بردارید؟ خانواده مبنا و اصل است. اگر پدری به فرزندش بگوید فلان کار را نکن، اما خودش همان کار را انجام دهد، نمیتواند برای فرزند خود الگوی خوبی باشد و انتظار داشته باشد که فرزندش به حرف او گوش کند. به قول شاعر، رطب خورده، منع رطب کی کند؟! اگر در خانوادهای دروغگویی باب باشد نباید انتظار داشت که فرزندان خوبی در آن خانه تربیت شوند. خانواده مرحله اول تربیت است بعد از آن نوبت به مدرسه و جامعه میرسد. پدرم بهشدت مذهبی بود و من در خانوادهای مذهبی بزرگ شدم. پدرم اصلا موافق نبود که من وارد حرفه بازیگری شوم؛ چون در آن دوره بازیگری را مساوی مطربی و رقاصی میدانستند. اما من با اطلاع مادرم در تئاترهای مختلف بازی میکردم تا اینکه در تئاتری به نام رستم و سهراب نقش سهراب را به عهده گرفتم و چون پدرم به شاهنامه علاقه زیادی داشت از مادرم خواستم با پدرم به دیدن این نمایش بیایند. پدرم نمیدانست که من بازیگر این نمایش هستم، اما گویا زمانی که نمایش را تماشا میکرده متوجه شده که من بازیگر نقش سهراب هستم. شب با ترس و لرز به خانه آمدم.» پدرم داشت کنار حوض خانه قلیان میکشید و گفت: محمود اگر تئاتر این است، من موافقم. به کارت ادامه بده. من همه تلاش خود را کردم که اعتماد پدرم را جلب کنم و زمان زیادی طول کشید که موفق شدم نظر موافق او را بگیرم. صداقت و اعتماد اگر در خانواده وجود داشته باشد همه اعضای آن موفق میشوند. خودتان چند فرزند دارید؟ دو تا پسر، دو تا عروس، دو تا نوه! حس پدربزرگ بودن باید حس خوبی باشد. خیلی لذتبخش است. من همیشه میگویم لذتی که در پدربزرگ شدن هست در انتقام نیست! میگویند میانه پدرشوهر با عروس خیلی خوب است؟ بله! همیشه به عروسهایم میگویم چون من دختر ندارم شما مثل دخترانم هستید. من دختر خیلی دوست داشتم و حتی اسم هم برای دخترم انتخاب کرده بودم؛ بهار. اما هر دو فرزندم پسر شدند. ما هم ناسپاسی نکردیم و گفتیم دو تا عروس میآوریم، میشوند، دخترهایمان. یکی از عروسهایم خواهرزادهام هست اما بین هیچکدامشان فرق نمیگذارم و هر دو را دوست دارم. اینکه پدر و مادرهای ایرانی حتی وقتی فرزندانشان ازدواج نیز میکنند آنها را رها نمیکنند و از آنها حمایت میکنند، چگونه ارزیابی میکنید؟ برخی بر این باور هستند که این روش از استقلال فرزندان جلوگیری میکند؟ استقلال بد نیست. اما این به آن معنا نیست که اعضای خانواده نباید از یکدیگر حمایت کنند. پدر و مادر باید همیشه حواسشان به فرزندانشان باشد. نباید به بهانه اینکه آنها ازدواج کردهاند آنها را رها کنند. نباید فرزندان را تنبل بار آورد. آنها باید مستقل باشند، اما پدر و مادر هم باید در کنار آنها بمانند. و پدر و مادر هم نیاز به حمایت فرزندان دارند؟ به نظر من محبت، محبت میآورد. اگر حتی به غریبه هم محبت کنی، او پاسخ مثبت به شما خواهد داد. وقتی با فرزندان مهربان باشی، آنها نمیتوانند در مقابل محبت شما گارد بگیرند و حتما به شما محبت و مهربانی خواهند کرد. انسان موجود والا و اشرف مخلوقات است. او هرگز نمیتواند در مقابل محبت مقاومت کند. طاهره آشیانی - روزنامه جامجم
تاریخ انتشار :
یکشنبه 10 آبان 1394
ساعت 10:41
|
شماره خبر :
2152624739833828472
تعداد بازدید:
1
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]