تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836189781
تجلي بخش ارزشها و مفاهيم عالي انساني
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تجلي بخش ارزشها و مفاهيم عالي انساني گفت وگو با سيد محمد صادق حسيني، كارشناس امور خاورميانه درآمد: سيد محمد صادق حسيني، نويسنده نامدار و تحليلگر مسائل خاورميانه و ايران ساليان متمادي از عمر خود را در اوايل شكلگيري حزب الله در بيروت پايتخت لبنان گذرانده است.او از رهبران جنبشهاي اسلامي و ملي منطقه به ويژه حزبالله و مقاومت لبنان و فلسطين و نيز از شخصيتهاي سياسي و فرهنگي جهان اسلام شناخت كافي دارد. در این گفت و گو نقطه نظرات ايشان درباره زندگي و مجاهدتهاي شهيد بزرگ سيد عباس موسوي را از نظرتان ميگذرانیم. به طور خلاصه چه زماني با شهيد سيد عباس موسوي آشنا شديد و ديدگاههاي شما نسبت به مبارزات ايشان چيست؟ بسم الله الرحمن الرحيم:سخن گفتن درباره شهيد عباس موسوي (ابوياسر) دبير كل پيشين حزبالله لبنان، سخن گفتن از عرفان و ارزشهاي والاي اسلامي و انساني است.با ايشان پيش از اين كه مسئوليت دبير كلي حزبالله را بر عهده گيرد در شهر بعلبك در منطقه بقاع لبنان آشنا شدم.او را از مردان فعال و با صلابت و قاطعيت يافتم.از اعتقادات و اصول و باورهاي خود با قدرت دفاع ميكرد.به رغم داشتن همه اين ويژگيها اما، ايشان يك شهروند معمولي و بسيار فروتن بود.سيد عباس را مانند مسلمانان صدر اسلام يافتم كه همواره ميان مردم حضور داشتند و به مشكلات آنان رسيدگي ميكردند.ايشان به تمام معنا پيرو واقعي سنت رسول اكرم(ص)بود.همانگونه كه در حديث شريف آمده است «پيامبر مانند شهروندان عادي در كوچه و بازار راه ميرود و در كنار مردم غدا ميخورد». شهيد سيد عباس موسوي در عين حال كه مرد جهاد و مبارزه بود و ميكوشيد امت حزب الله را به وجود بياورد.در همان حال به مردم و جامعه خدمت ميكرد و به زندگي آنان نشاط و پويايي ميبخشيد. سعي داشت ميان مردم باشد و زندگي آنان را بهبود ببخشد.ميكوشيد محروميتها و كمبودها و درد و رنجهاي آنان را برطرف كند.چرا كه او نيز از درون يك خانواده محروم و از درون جامعه محروم برخاسته بود.ايشان دردها، رنجها و محروميتهاي مردم بقاع را شناخته بود.چرا كه دولت لبنان هيچ كار مثبتي براي مردم محروم اين منطقه انجام نداده و هيچ اقدامي براي محروميتزدايي از اين منطقه به عمل نياورده بود.مردم اين منطقه از كمترين حقوق طبيعي محروم بودند.اصولا دولت و سياستمداران حاكم بر لبنان مردم بقاع را در عقبماندگي سياسي و اقتصادي و فرهنگي نگه داشته بودند.در آن شرايط سخت و طاقتفرسا كه لبنان در آن دست و پنجه نرم ميكرد، سيد عباس موسوي ميكوشيد از خواستهها و آرمانهاي مردم محروم بقاع دفاع كند و زندگي آنان را بهبود ببخشد.به هر حال براي صاحبنظران و همه افرادي كه سيد عباس را مي شناختند روشن شده بود كه ايشان مردي پاك و خود ساخته بود. هنگامي كه سيد عباس به دبير كلي حزب الله برگزيده شد، اين ارزشها و مفاهيم انساني را تجلي بخشيد.به مردم آموخت كه يك انسان پاك و سالم با رفتار و كردار خود، هم ميتواند در جمع مردم باشد، و هم ميتواند بخشي از يك جنبش سياسي باشد.مانند جنبشي كه چند سال بعد به يك حزب بزرگ سياسي (حزبالله)تبديل شد كه علاوه بر خدمت به مردم از سرزمين لبنان نيز در برابر تجاوزگران دشمن صهيونيستي دفاع ميكند. پس از تصدي مسئوليت دبير كلي حزب الله آيا اين راه و روش را ادامه داد؟ شكي در آن نيست.او پس از انتخاب به دبير كلي حزبالله، يك نوع تحول كيفي در راهكارهاي حزبالله و جنبش مقاومت اسلامي به وجود آورد.من رفتارها و راهكارهاي شهيد سيد عباس موسوي را مانند رفتارها و راهكارهاي شهيد آيتالله سيد محمدباقر صدر ميدانم.آيتالله صدر قبل از شهادت، ياران و كادرهاي جنبش اسلامي عراق را مخاطب قرار داد و به آنان توصيه كرد كه «در انديشه و رفتار امام خميني(ره)ذوب شويد، آن گونه كه ايشان در اسلام ذوب شده است». هنگامي كه سيد عباس مسئوليت رهبري حزبالله را برعهده گرفت، در امت حزبالله ذوب شد.همه تلاش و زندگي خود را به تمام معني در مأموريتهاي جهاد ذوب كرد.به بازسازي و پويايي و نوآوري تشكيلات حزب الله پرداخت. چرا كه حزب الله پيش از ايشان از پراكندگي و نابساماني در ساختار دروني رنج ميبرد.ايشان به منظور بهبود نابسامانيهاي دروني حزبالله از توانمندي و قاطعيت و صلابت خود بهره گرفت. در نتيجه اين راهكارها، همه جناح ها و دسته بنديهاي مبارز و پيكار جوي حزب الله و همه گردانهاي رزمي مقاومت، يكپارچه شدند. در دوران دبير كلي سيد عباس موسوي، حزب الله به يك ساختار منسجم و قوي و يكپارچه تبديل و حزبالله به امت حزب الله تبديل شد.همه گروهها و جناح هاي دروني حزبالله، تمايلات و گرايشات پيشين خود را كنار گذاشته و به طور يك پارچه در حزب الله ذوب شدند.همان گونه كه ميدانيد حزب الله از ابتدا از جريانات متفاوت و گوناگون تأسيس جنبش مقاومت اسلامي به اتفاق نظر رسيده بودند.اما، برخي از اين جريانات تا پيش از دبير كلي سيد عباس موسوي در حزب الله، تمايلات گروهي و سياسي و فكري پيشين خود را حفظ كرده بودند اما، هنگامي كه سيد عباس به دبير كلي حزب الله برگزيده شد، چنان از قدرت و قاطعيت برخوردار بود كه توانست همه گرايشات فكري و فرهنگي جريانات اوليه تشكيل دهنده حزب الله را پاكسازي و حزب الله جديدي را پايه ريزي كند كه به مرور زمان استحكام يافت. اشاره كرديد كه حزب الله ابتدا از جريانات متفاوت به وجود آمد.آيا شهيد سيد عباس موسوي هم قبل از تأسيس حزب الله و هنگام تحصيل علوم ديني در نجف اشرف وابستگي گروهي و سازماني داشته است؟ من مطمئنم كه ايشان پيش از تأسيس حزب الله، به يك سازمان سياسي بسته و يا يك حزب سياسي دگم وابسته نبوده است، و اين مهمترين نشانه رمز موفقيت او بوده است.سيد عباس در پرتو مكتب شهيد صدر يك فرد منظم و منضبط و از شاگردان ممتاز و نجيب و اصيل آيتالله شهيد صدر بوده است.آنچه كه در مكتب شهيد صدر در حوزه علميه نجف اشرف آموخت و در لبنان آن را گسترش داد، پرهيز از گروهگرايي بود.سيد عباس به محض انتخاب به عنوان دبير كل حزبالله، با گروهگرايي در درون حزبالله به مقابله برخاست.چرا كه حزبالله پيش از انتخاب سيد عباس تا حدودي از گروهگرايي و پراكندهكاري رنج ميبرد. با تصدي مسئوليت دبير كلي حزب الله، همه كشمكشهاي دروني پايان يافت و اين يكي از الطاف و عنايات الهي به حزبالله و امت حزبالله و مردم لبنان به ويژه تشكيلات نظامي مقاومت اسلامي بود.چرا كه اگر اين كشمكشها و اختلافات دروني توسط مردي همچون سيد عباس موسوي بر طرف نمي شد، امروزه شاهد ساختار پولادين و شكستناپذير جنبش مقاومت اسلامي نبوديم.امروزه كشمكشهاي سياسي لبنان و تحولات منطقه و فشارهاي بينالمللي هيچ تأثيري بر پيكر شكستناپذير مقاومت ندارد. اگر امكان دارد بيشتر توضيح دهيد كه شهيد سيد عباس موسوي چگونه ميانديشيد و چگونه عمل ميكرد؟ شكي نيست كه سيد به شيوه استاد خود، شهيد آيتالله سيد محمدباقر صدر ميانديشيد.ايشان همواره به هواداران و دوستداران خود توصيه ميكرد كه در مكتب امام خميني(ره)ذوب شوند.از همه كادرهاي حزبالله تقاضا ميكرد كه در اسلام ناب محمدي، و در خط امام خميني(ره)ذوب شوند.سيد عباس مكتب امام خميني(ره)را تنها به جنبش اسلامي محدود نميدانست بلكه، متعلق به همه مستضعفان جهان ميدانست.ايشان فراتر از مليتها و طوايف و فرق و احزاب گوناگون نگاه ميكرد، دورنماي جهانبيني او بسيار وسيع و گسترده بود، و در راه تحقق آرمان همه مستضعفان جهان گام برميداشت.همانگونه که پيشتر به آن اشاره كردم سيد عباس هديه الهي به مستضعفان جهان بود. در ابتداي تأسيس حزبالله، لبنان در شرايط سختي قرار داشت، اسرائيل و نيروهاي چند مليتي لبنان را اشغال كرده و بيشتر احزاب و جنبشهاي سياسي تسليم شده بودند.اين دسته افرادي كه حزبالله را به وجود آوردند با چه اميدي به چنين حركتي دست زدند؟ اين يكي از نكات بسيار مهم است.در آن مرحله ما شاهد سرنگوني مارونيت سياسي حاكم بر لبنان بودهايم.اين جريان به كلي در آغوش غرب قرار داشت و ميكوشيد با رژيم صهيونيستي قرار داد صلح امضا كند.ديري نپاييد كه اين خواسته تحقق يافت اما، نيروهاي اسلامي لبنان سه سال بعد آن را لغو كردند.در برابر مارونيت سياسي، جريان ديگري وجود داشت كه تئوري ضرورت بازگشت به امت اسلامي و عربي را مطرح ميكرد.در آن شرايط سخت، آن دسته از پيشواياني كه هسته اوليه حزبالله را به وجود آورده بودند، كوشيدند لبنان را از چنگ باقي ماندههاي مارونيت سياسي نجات دهند و اين كشور را به آغوش امت عرب و مسلمان بازگردانند.مارونيت سياسي حاكم بر لبنان هيچ وقت به طايفه ماروني محدود نبوده است.افراد و جريانات بسياري از طوايف گوناگون لبنان با اين جريان همفكر و همگام بودند.در برخي مراحل تاريخي بسياري از نمايندگان و شخصيتهاي شيعه و سني و مسيحي زير چتر مارونيت سياسي قرار گرفته بوده و مارونيت سياسي نيز به نوبه خود در آغوش غرب پناه گرفته، و دستورات دولتهاي غربي را در لبنان اجرا ميكرد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، به رهبري امام خميني(ره)ارزشها و گرايشان اسلامي در جهان عرب و جهان اسلام گسترش يافته و به پيشگامان و بنيانگذاران حزبالله انگيزه داد تا پيكار بر ضد اشغالگران صهيونيست و غرب زدگان محلي را آغاز كنند.اين پيشگامان بيدرنگ توطئههاي استكبار جهاني و ابعاد آن را شناختند.در عين حال اين مسئله را درك كردند كه انقلاب اسلامي ايران به هويت اسلام قدرت و اصالت بخشيده و موازنه جديدي در جهان و منطقه به وجود آورده است.چرا كه اين موازنه در نتيجه امضاي معاهده كمب ديويد و خروج مصر از ميدان رويارويي اعراب با اسرائيل از بين رفته بود.پيشگامان حزبالله در مدت كوتاهي توانستند فرهنگ مقاومت را در لبنان و منطقه گسترش دهند و آن را به عنوان يك جريان اصيل به ملتهاي عرب و مسلمان بقبولانند. بنابراين شهيد سيد عباس موسوي و ياران و همفكران ايشان تئوري وابستگي به امت را مطرح كردند.اين گروه از پيشوايان اعلام كردند كه ما لبناني هستيم و به هويت امت اسلامي و عربيمان افتخار ميكنيم. وظيفه داريم از خاك و هويت مليمان دفاع كنيم. آيا پيشگامان و پيشوايان حزبالله كه آزموني جديد ارائه كردند، از تجربيات برخي جنبشهاي اسلامي و فلسطيني نيز بهرهمند شدند؟ دقيقاً همين طور است.اين پيشگامان ضمن اين كه آزمون جديدي ارائه كردند اما، از تجربيان ديگران هم بهرهبرداري كردند. شهيد سيد عباس موسوي و ياران و همكاران او، ادبيات سيد قطب و حسن البناء و ابو العلي مودودي و بسياري از شخصيتهاي فكري و مبارز جهان اسلام را بررسي كرده و همه اين تجربيات را غربال و يك كاسه كرده و آن را با اوضاع لبنان تطبيق دادند.در عين حال از تجربه انقلاب اسلامي ايران و رهنمودهاي امام خميني و ديگر شخصيتهاي انقلابي ايران بهرهمند شده و آن را ملاك عمل خود قرار دادند.شكي نيست كه پيشگامان جنبش حزبالله، تجربيات مقاومت فلسطين را بازنگري كرده و موفقيتها و ناكاميها و مراحل تلخ و شيرين آن را مورد بحث و بررسي قرار داده و راهكار جديدي براي ملتهاي منطقه ارائه دادند. حزبالله در نخستين تلاش براي سازماندهي عمليات مسلحانه و مقاومت ضد صهيونيستي، توانست مجاهد بزرگ و نستوه «حاج عماد مغنيه»را جذب تشكيلات خود كند.همانگونه كه شنيده ايد شهيد مغنيه در دوران جواني در حوزههاي گوناگون فعاليت داشت.ايشان ابتدا در قالب مقاومت فلسطين پيكار ميكرد و مدتي نيز در دفتر علامه سيد محمد حسين فضلالله فعاليت داشت.اما ديري نپاييد كه به تشكيلات حزبالله پيوست و تجربيات پيشين خود را در اختيار اين حزب قرار داد.بهرهبرداري شهيد سيد عباس موسوي از تجربيات مقاومت فلسطين، بخشي از راهكارهاي ايشان و ياران او را تشكيل ميداد. پيشگامان حزبالله پيكارشان را از صفر آغاز نكردند، آنان پيش از اين در تشكيلات امام موسي صدر حضور داشتند.اما تجربه امام صدر در آن مرحله جوان بود و تازه آغاز شده بود و ساختار سازماني و نظامي آن استحكام نيافته بود.بنابراين، پيشگامان حزبالله با بهرهبرداري از تجربيات همه جنبشهاي اسلامي و ملي توانستند، الگوي بينظير و منحصر به فردي ارائه دهند كه در منطقه و جهان اسلام سابقه نداشته است.اكنون جنبش حزبالله نه فقط براي سازمانها و جنبشهاي اسلامي و ملي الگو و نمونه شده كه برخي از دولتهاي منطقه كه از حزبالله پشتيباني ميكردند، اكنون از تجربه حزبالله استفاده ميكنند، و ميكوشند آن را ملاك راهكارهاي خود قرار دهند. گفته شده كه برخي پيشگامان و پيشوايان حزبالله پيش از عزيمت به حوزه علميه نجف اشرف از كادرهاي جنبش مرحومان امام موسي صدر بودهاند، انديشههاي امام صدر چه نقشي در شكوفايي انديشه و طرز فكر اين افراد داشته است؟ شكي نيست كه حضور امام موسي صدر در لبنان نقطه عطفي در حيات فكري و سياسي و اجتماعي مردم اين كشور را تشكيل ميداده است.اگر خواسته باشيم تاريخ و انديشه سياسي طايفه شيعيان لبنان قبل از آمدن امام موسي صدر را بازبيني كنيم، با قاطعيت بايد گفت كه شيعيان لبنان از داشتن كيان سياسي و انديشه روشن و پويا محروم بودند.امام صدر يك تحول كيفي و ساختاري در طايفه شيعيان ايجاد كرد.آنان را از قالب افراد جستوجوگر براي كسب امتيازات و حقوق و وظايف دولتي بيرون آورد و طرحهاي سازنده و پويا در اختيارشان قرار داد.همه خواستهها و آرمانهاي شيعيان را براي بازيابي حقوقشان نهادينه كرد.جنبش محرومان را بنيانگذاري كرد، طايفه خفته شيعيان را بيدار و به آنان انگيزه داد تا اسلحه به دست گيرند و حقوقشان را بازستانند.فرهنگ رزمجويي و جنگجويي را در برابر تجاوزگريهاي پي در پي اسرائيل به آنان آموخت.چرا كه اسرائيل را «شر مطلق»ميدانست بنابراين، ديدگاهها و راهكارهاي امام موسي صدر نقش چشمگيري در مسير حزبالله و حركت مقاومت اسلامي داشت. در سال 1982 به موازات اشغال لبنان توسط رژيم صهيونيستي، نيروهاي چند مليتي نيز در آن كشور استقرار يافتند و ديري نپاييد كه همه اشغالگران با مقاومت لبنانيها مواجه شدند.به نظر شما حزبالله چه نقشي در رويارويي با نيروهاي چند مليتي داشت؟ در اين زمينه اطلاع دقيقي ندارم و نميدانم چه جرياني با انجام عمليات مسلحانه نيروهاي چند مليتي را از لبنان اخراج كرد.اما به هر حال نيروهاي چند مليتي كه از سربازان آمريكايي، فرانسوي، ايتاليايي و انگليسي تشكيل يافته بودند بر اثر عمليات كوبنده مجاهدان لبناني از اين كشور عقبنشيني كردند. در آن مرحله سازمانهايي به سازمان مستضعفان و سازمان جهاد اسلامي بيانيه منتشر كردند و مسئوليت اين عمليات را بر عهده گرفتند.سرنوشت اين سازمان چه شد؟ من معتقدم اين عمليات در نتيجه خيزش انقلابي و مردمي در برابر اشغالگران صهيونيست و اشغالگران غربي بوده كه از آن سوي اقيانوسها به لبنان آمده بودند، تا از اسرائيل پشتيباني كنند.در آن شرايط هستههاي عملياتي به صورت خود جوش و غريزي به وجود ميآمدند و ضربات كوبنده خود را بر سر اشغالگران فرود ميآوردند.اين هستهها از انسجام و استحكام لازم برخوردار نبودند و ديري نپاييد كه از صحنه پنهان شدند.اين سازمانهاي جهاد با اشغالگران به مبارزه برخاستند و اشغالگران را از ميهن شان طرد كردند و اين حق مشروع آنان بوده است.اما براي پاسخ به اين پرسش كه چگونه حزبالله از اين تجربه نيز استفاده كرد بايد گفت كه حزبالله از تجربه همه جنبشها و سازمانهاي مقاومت در لبنان و جهان عرب و جهان اسلام بهرهبرداري و آن را در فرهنگ خود ذخيره كرد.حزبالله از ابتداي تأسيس، فرامليتي و فراطايفهاي ميانديشيد.حصارهاي حزبي و گروهي را در نورديد و به يك جنبش شايسته و با كفايت و كارآمد تبديل شد.همه اين دستاوردها به بركت راهكارها و شيوههاي پيشگامان حزبالله بوده است.اگر رهبران و پيشگامان حزبالله در جهان بينيشان دورنگر نبودند و به منافع و امتيازهاي مقطعي و زودگذر ميانديشيد و يا خود را درون لاك طايفه شيعه محصور و محدود نگه ميداشتند، هرگز نميتوانستند از همه اين تجربيات بهرهبرداري كنند، و اين تجربيات را ملاك راه و عمل خود قرار دهند.به عقيده من جنگ براي نجات از چنگ نيروهاي چند مليتي، بر استحكام ساختار جهادي و سياسي حزبالله اثر چشمگير داشته است. علت اين كه حزبالله موجوديت خود را دو سال مخفي نگه داشت و پس از گذشت حدود دو سال اين موجوديت را به صورت رسمي اعلام كرد چيست؟ ساختار حزبالله در ابتدا از برخي گروهها و هستهها و كميتههاي مردمي پراكنده تشكيل شده بود.مسئولان اين گروهها و كميتهها براي مدتي گرد هم ميآمدند تا پيكار و مبارزات سياسي خود را يك پارچه و منسجم كنند و در قالب يك سازمان جديد و يك تشكل سياسي جديد حركت كنند. پيشگامان حزبالله به منظور جلوگيري از فشارها و دخالت عوامل ناخواسته و سازماندهي شايسته و بايسته كوشيدند تا تلاش خود را پنهان نگه دارند.چرا كه لبنان در آن مرحله در شرايطي سخت به سر ميبرد و دشمنان از همه طرف ميكوشيدند اين كشور را به زانو درآورند. به همين علت پيشگامان و بنيانگذاران حزبالله ترجيح دادند اعلام موجوديت اين جنبش را به تعويق بيندازند، تا همه گروهها و هستهها و كميتههاي مردمي به نحو مطلوب در يكديگر ادغام شوند.از طرف ديگر، پس از قرائت بيانيه مشهور اعلام موجوديت امت حزبالله توسط آقاي سيد ابراهيم الامين در يكي از مساجد منطقه الشياح در جنوب بيروت. در برخي محافل حزبالله اين بحث وجود داشت كه آيا ميخواهيم به صورت يك جنبش سياسي با درهاي باز به نام امت حزبالله حركت كنيم؟ يا ميخواهيم يك تشكيلات منظم و سازمان يافته حزبي بسته تأسيس كنيم؟ شايد وجود اين بحثها يكي از عوامل تعويق اعلام موجوديت حزبالله بوده باشد.چرا كه راهكارها براي تأسيس يك جنبش سياسي گسترده و يا براي تأسيس يك حزب سياسي بسته متفاوتند. منظورتان اين است كه حزبالله در مرحله پيكار دو ساله مخفي قصد داشت تشكيلات درونياش را مستحكم و منسجم كند تا توان بازدارندگي در برابر فشارها را داشته باشد؟ گمان نميكنم كه عوامل مثبت و منفي خارجي در تعويق اعلام موجوديت حزبالله نقش داشته است.نه عوامل مثبت مانند پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تجربه جنبش مقاومت فلسطين و تجربه امام موسي صدر در لبنان و تجربه آيتالله سيد محمد باقر صدر در عراق بر تعويق اعلام موجوديت حزبالله نقش داشته و نه عوامل منفي مانند فشارهاي بينالمللي و حضور نيروهاي بينالمللي.ممكن است رعايت برخي مسائل امنيتي و يا مسائل اجرايي در تعويق اعلام موجوديت حزبالله نقشي اساسي داشته، تلاش براي باروري و استحكام ساختار اوليه اين حزب بوده است.چرا كه امكان ندارد يك حزب قدرتمند و كارآمد و مقاوم به وجود آيد و بخواهد با شيوه احزاب سنتي و سازمانهاي سياسي متعارف با قدرتمندترين قدرت نظامي منطقه و خطرناك ترين دشمن راهبردي بجنگد، آن گونه كه سرنوشت چنين احزابي را پيش از پيدايش حزبالله ديدهايم.حزبالله نميخواست يك حزب عاطفي و احساساتي و ناپخته باشد.لازم بود راهكارها و ساختارها و امكانات، به خوبي سنجيده شود تا خللي در آينده بروز نكند.
جنابعالي كارشناس مسائل منطقه هستيد و از برخي سازمانهاي اسلامي و ملي خاورميانه شناخت داريد، كما اينكه در مراسم قرائت بيانيه اعلام موجوديت حزبالله در بيروت نيز حضور داشتيد. اعلام موجوديت حزبالله را در آن شرايط چگونه تلقي كرديد؟ با وجود آنكه خود را به فرهنگ مقاومت وابسته ميدانم و در كنار فرمانده بزرگ «حاج عماد مغنيه»در چارچوب انقلاب فلسطين و يا ديدگاههاي اسلامي پيكار ميكردم اما، بيش از همه چيز به دستورات معنوي امام خميني(ره)از زماني كه در نجف اشرف حضور داشتند، عمل ميكردم.فتواي معروف امام خميني(ره) مبني بر لزوم پشتيباني مالي و جاني از مبارزات مسلحانه مردم فلسطين، بسياري از جوانان مومن و سلحشور را به پيوستن به جنبش مقاومت فلسطين تشويق ميكرد. از اعلام موجوديت حزبالله در مراسم با شكوه مسجد الشياح در جنوب بيروت چنين برداشت كردم كه يك جنبش جهاني اسلامي برپا شده كه همواره آرزو داشتم چنين جنبشي برپا شود.در آن مرحله موقعيت اسلام گرايان فعال در جنبش مقاومت فلسطين بسيار تنگ و محدود بود.فراموش نشود كه جريانات اسلامگرا قصد نداشتند جنبش مقاومت فلسطين را به گرايش به اسلام ترغيب كنند، چرا كه از چنين امكاناتي برخوردار نبودند بلكه، ميكوشيدند با طرح ديدگاههاي اسلامي، روند مبارزه و پيكار مسلحانه جنبش مقاومت فلسطين بر ضد دشمن صهيونيستي را تقويت كنند. اعلام موجوديت حزب الله، اين طرز تفكر را تقويت كرد كه حزبالله پلي خواهد بود كه جنبشهاي اسلامي و رهايي بخش منطقه را با انقلاب اسلامي ايران پيوند خواهد زد.همه مبارزان صديق و مخلص در جهان عرب اميدوار بودند كه از تجربه انقلاب اسلامي ايران بهرهمند شوند.به ياد دارم در آن لحظه هاي دشوار و سرنوشتساز بسياري از سران جنبشهاي اسلامي منطقه به حمايتهاي ايران چشم دوخته بودند. در شرايطي كه رژيم صهيونيستي، بخش وسيعي از لبنان را اشغال كرده بود و بيشتر جنبشها و احزاب سياسي- ملي لبنان و منطقه از صحنه پنهان شده بودند، آقاي سيد حسين موسوي معروف به (ابوهشام)رئيس جنبش امل اسلامي به تهران آمد و تقاضاي كمك كرد.ايشان را به مقامهاي بلند پايه جمهوري اسلامي ايران معرفي كردم.در اين ملاقاتها انديشه تشكيل هستههاي مقاومت ضد صهيونيستي را مطرح كرد.زمينه ملاقات آقاي ابوهشام را با آقاي هاشمي رفسنجاني فراهم كردم و آقاي هاشمي اين تقاضا را با امام خميني(ره)در ميان گذاشت كه امام دستور دادند همه شخصيتها و سران جنبشهاي رهايي بخش لبنان به نماينده ايشان در سوريه، يعني جناب آقاي علي اكبر محتشميپور سفير وقت جمهوري اسلامي ايران در دمشق رجوع نمايند، تا نيازهاي آنان را رسيدگي و تأمين كند. جنابعالي در آن مرحله چه نقشي در جناح اسلام گراي جنبش مقاومت فلسطين داشتيد؟ در آن شرايط همراه تعدادي از برادران مبارز ايراني به انقلاب فلسطين و جنبشهاي اسلامگراي لبناني پيوستم، پيش از تشكيل حزبالله، و در محورهاي غزه و الخياره در بقاع غربي نزديك مرز فلسطين به عمليات مراقبت و گشتزني و شناسايي پايگاههاي دشمن صهيونيستي ميپرداختم. اين منطقه زير اشراف حزب اتحاد لبنان به رهبري برادر مبارز عبدالرحيم مراد قرار داشت. در آن شرايط شهيد محمد منتظري نيز گروههايي را به لبنان اعزام كرد تا با دشمن صهيونيستي بجنگند.سرنوشت اين حركت چه بوده است؟ متاسفانه برخي قدرتهاي منطقه و برخي جريانات درون انقلاب فلسطين، موافق راهكارها و انديشههاي اسلامي و فرامليتي شهيد محمد منتظري نبودند.با انديشه جهانيسازي اسلام و جهاني سازي فرهنگ مقاومت مخالفت ميكردند.مقاومت را ابزار فشار و يا دستاويزي براي اعمال فشار بر دشمن صهيونيستي قرار داده بودند.به مقاومت به تمام معنا و به شكل واقعي ايمان نداشتند.به طور مثال برخي سياستمداران سوري عرصه را بر نيروهاي ايراني در پادگاني در منطقه الزبداني در نزديكي مرز لبنان تنگ كرده بودند.پس از گذشت دو دهه روشن شد كه اين سياستمداران بر ضد كشورشان سوريه نيز توطئه ميكردهاند.در زبداني به جوانان ايراني اجازه عزيمت به لبنان را نميدادند، آنها را محاصره كرده و اجازه پيوستن شان به جنبش مقاومت فلسطين و جنبش نوپاي اسلامي لبنان را نميدادند. برخي رهبران جنبش فلسطين نيز نيروهاي فعال ايراني را وجه المعامله قرار دادند. اين در حالي است كه شهيد برادر خليل الوزير (ابوجهاد)مرد شماره 2 جنبش الفتح با سعه صدر از برادران ايراني استقبال گرم به عمل ميآورد و تصميم داشت از داوطلبان ايراني براي پشتيباني از انقلاب فلسطين به نحو مطلوب استفاده كند.شهيد ابو جهاد بر خلاف ساير رهبران تنگ نظر انقلاب فلسطين، فرامليتي ميانديشيد. آيا سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز پس از عزيمت به سوريه و لبنان با كارشكني و مشكلات مواجه شد؟ سپاه به عنوان يك قدرت موازي و يا يك قدرت رقيب به منطقه اعزام نشده بود. سپاه تصميم داشت تجربيات انقلاب اسلامي و امكانات خود را در اختيار برادران مسلمان فلسطيني و لبناني قرار دهد.نيروهاي سپاه وارد درگيريهاي حاشيهاي با برخي قدرتهاي منطقهاي نشدند.به ويژه آن باند سه نفره (عبدالحليم خدام -حكمت الشهابي-غازي كنعان)كه در آن برهه در سوريه و لبنان نقش كليدي داشتند.تحولات منطقه نشان داد كه اين افراد نه فقط مخالف مبارزات ملتهاي فلسطين و لبنان بودهاند بلكه، در صدد بودند چهره سوريه را نيز مخدوش كنند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه با كارشكنيها مواجه مي شد، كوشيد حضورش را در لبنان روي آموزش جوانان لبناني و رزمندگان مقاومت متمركز كند و در مدتي كوتاه توانست اين مأموريت را به نحو مطلوب و شايسته به پايان برساند و به كشور بازگردد.اكنون دستاوردها و نتيجه تلاشهاي چشمگير سپاه پاسداران در قدرت شكستناپذير حزبالله و مقاومت اسلامي لبنان جلوهگر شده است.و اين به بركت ايثار و فداكاري آن دسته از پيشگامان و بنيانگذاران حزب الله و در پيشاپيش آنها شهيد سيد عباس موسوي ميباشد، كه ابتدا در مكتب شهيد آيتالله سيد محمد باقر صدر و سپس در مكتب امام خميني(ره)پرورش يافته بودند. منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 40
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 413]
صفحات پیشنهادی
-
گوناگون
پربازدیدترینها