تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر گاه بنده‏اى هنگام خوابش، بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد، خداوند به فرشتگان م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819111307




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شعر جدید برقعی برای حضرت قاسم(ع)


واضح آرشیو وب فارسی:شهیدنیوز: شهیدخبر(شهیدنیوز): شعر جدید حمیدرضا برقعی شاعر آئینی کشورمان برای حضرت قاسم(علیه السلام) منتشر می شود.شعر جدید حمیدرضا برقعی برای حضرت قاسم بن الحسن(علیه السلام) را در ادامه می خوانید: نوسروده ای تقدیم به ساحت قاسم بن الحسن آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست مست مدام شیشه می در بغل شکست یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست پروانهء رها شده از پیرهن شده است او بی قرار لحظهء فردا شدن شده است بر لب گلایه داشت که افتادم از نفس بی تاب و بی قرار، سراسیمه چون جرس سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟ بگذار تا رها شوم از بند این قفس جز دست خط یار به دستم بهانه نیست خطی که کوفی است ولی کوفیانه نیست گویی سپرده اند به یعقوب، جامه را پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را می خواند از نگاه ترش آن چکامه را هفت آسمان قریب به مضمون نامه را این چند سطر را ننوشتم، گریستم باشد برای آن لحظاتی که نیستم آورده است نامه برایت، کبوترم اینک کبوترم به فدایت، برادرم دلواپسم برای تو ای نیم دیگرم جز پاره های دل چه دلیلی بیاورم آهنگ واژه ها دل از او برد ناگهان برگشت چند صفحه به ماقبل داستان یادش به خیر، دست کریمانه ای که داشت سر می گذاشتیم به آن شانه ای که داشت یک شهر بود در صف پیمانه ای که داشت همواره باز بود درِ خانه ای که داشت هرچند خانه بود برایش صف مصاف جز او کدام امام زره بسته در طواف اینک دلم به یاد برادر گرفته است شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است شعری که چشم حضرت مادر گرفته است "از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد وآن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد" اینک برو که در دل تنگت قرار نیست خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست راهی برای لشکر شب جز فرار نیست پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟ مبهوت گام هاش، مقدس ترین ذوات می رفت و رفتنش متشابه به محکمات بغض عمو درون گلو بی صدا شکست باران سنگ بود و سبو بی صدا شکست او سنگ خورد سنگ، عمو بی صدا شکست در ازدحام هلهله او... بی صدا شکست این شعر ادامه داشت اگر گریه می گذاشت... سید حمیدرضا برقعی منبع: تسنیم


دوشنبه ، ۲۷مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شهیدنیوز]
[مشاهده در: www.shahidnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن