تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835776833




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایتی از آخرین لحظات قاری بین المللی جان باخته ایرانی در منا


واضح آرشیو وب فارسی:جبهه جهانی مستضعفین: شاکرنژاد گفت: وقتی می خواستیم وارد منا شویم، محسن حسنی کارگر برای وضو رفت، باهم راه افتادیم، در ازدحام جمعیت گیر کردیم، داشتیم برای جشن عید قربان می رفتیم اما یک باره انبوهی از جمعیت به ما فشار آورد.به گزارش جبهه جهانی مستضعفین به نقل از خبرگزاری فارس، روزنامه شهرآرا نوشت: محسن حسنی کارگر، قاری مشهدی بین المللی در حادثه منا جان خود را از دست داد. گفتگوی زیر با حمید شاکرنژاد، دوست و سعید بیژنی، استاد وی صورت گرفته است که در وضعیت بسیار سختی پس از حادثه منا به سر می بردند؛ اما برای صحبت از «محسن» هر وقت و هرکجا که باشد «نه» نمی آورند. از ایشان به خاطر گفتگویی که همراه با بغض و گریه بود، تشکر می کنیم. * چند سال سابقه دوستی داشتید؟ شاکرنژاد: قبل از هر چیز بهتر است بگویم حال مساعدی برای مصاحبه ندارم؛ اما چون بر می گردد به محسن حسنی کارگر و داغی که جامعه قاریان به خود دیده است، سعی می کنم کمی صحبت کنم. الان داریم منا را ترک می کنیم. قرار نبود مثل امروز محسن در کنار ما نباشد. آخرین لحظاتی که با هم بودیم و دست هم را در ازدحام جمعیت گرفته بودیم، جلوی چشمم است؛ مثل سال ها پیش که با هم دوستی و رفاقت را شروع کردیم. در جلسات قرآن با هم آشنا شدیم. شاید از دوازده سیزده سالگی که هر دو قرآن را به طور حرفه ای ادامه می دادیم و صحبت بینمان درمورد تلاوت بود. * کمی از خصوصیات محسن حسنی کارگر برایمان بگویید؟ شاکرنژاد: خیلی با استعداد بود. از قاریان برجسته ما بود و فخر ما مشهدی ها محسوب می شد. با مقام اولی که ایشان در مالزی بعد از تقریبا یک دهه کسب کرد، فضای مفرحی را در ایران و به ویژه بین قاریان مشهدی ایجاد کرد. مدت ها بود که رتبه اولی نداشتیم و مقام معظم رهبری و همه مردم راضی بودند. در این مسابقات گاهی ناعدالتی صورت می گیرد؛ کسب این مقام برای ایران خیلی خوب بود. همه حقش می دانستند. صوت خوبی داشت و تلاوتش به دل می نشست. امیدی را به دل قاریان انداخت که همه اساتید بهش افتخار می کردند. خودش هم شاگردان خوبی را تربیت کرده بود. * در حج تمتع با هم بودید؟ شاکرنژاد: بله، در کنار هم بودیم. وقتی می خواستیم وارد منا شویم، ایشان برای وضو رفت. با هم راه افتادیم. در ازدحام جمعیت گیر کردیم. کی فکرش را می کرد که قرار است این اتفاق بیفتد. داشتیم برای جشن عید قربان می رفتیم؛ اما یک باره انبوهی از جمعیت بهمان فشار آورد. تصمیم گرفتیم بایستیم؛ اما ایستادن خطرناک تر بود. نزدیک رمی جمرات که رسیدیم، محکم دست هم را گرفته بودیم تا از هم جدا نشویم. محسن پشت من بود. هر چه جلوتر می رفتیم، ازدحام بیشتر می شد. می خواستیم کمی از جمعیت فاصله بگیریم که یک باره کاروانی از آفریقایی ها بین مردم هل دادند و دستمان از هم جدا شد. دیگر نفهمیدم محسن کجا رفت و او هم نفهمید من کجا رفتم. * نتوانستید پیدایش کنید؟ شاکرنژاد: تا آخر وقت جمعه امیدوار بودیم که پیدا شود. جزو مفقودان حساب می شد. گفتیم شاید در بیمارستان دیگری باشد که خبر شهادتش به گوشمان رسید. الان پنج نفر از بیست نفر قاریان بعثه مفقود شده اند که دو نفر به شهادت رسیده اند. ما الان چند مجروح هم داریم. * خاطره ای از محسن حسنی کارگر برایمان تعریف کنید. شاکرنژاد: من فقط در یک جمله می توانم بگویم محسن خیلی پسر متین و کم حرفی بود. شخصیت روحانی خیلی خوبی داشت. متواضع و مودب بود. حواسش به کلامش و صحبت و رفتارش با مردم بود. در بحث تلاوت قرآن مستعد بود و الان از صمیم قلب متاسفم که ما یک سرمایه آینده داری را از دست دادیم؛ به ویژه برای جامعه قاریان، پذیرش و تحمل این مصیبت سخت است. * خبر شهادت محسن حسنی کارگر برای مردم و جامعه قاریان خیلی سخت است. شنیدیم شما استاد چندین ساله ایشان بودید. می خواستیم کمی درباره او صحبت کنید؟ بیژنی: این خبر ناگوار را الان شنیدم و هنوز نمی توانم باور کنم و فقط می توانم مختصری پاسخ گو باشم. باید بگویم که محسن بیش از هشت سال شاگرد من بود و با او قرائت کار می کردم. آقا مصطفی برادرشان هم با ما بود .در موسسه فاطر که در شهید کامیاب قرار دارد، با هم قرآن کار می کردیم. * از چندسالگی با شما بودند؟ بیژنی: از همان دوازده یا سیزده سالگی با هم بودیم. * هفته ای چند ساعت با هم تلاوت کار می کردید؟ بیژنی: روزی سه ساعتی می آمد و تلاوت داشت. یک جور وابستگی عاطفی بینمان بود. * کمی از خصوصیات اخلاقی ایشان برایمان صحبت کنید. بیژنی: هم استعداد داشت و هم پیگیر بود. خیلی هم علاقه مند به این مسئله بود. از همان ابتدا که من با او در ارتباط بودم، یک حس معنوی داشت. اصلا مثل این بچه از نظر مهربانی روی زمین نبود. * احساستان چه بود وقتی که در مسابقات مالزی نفر اول شدند و نزد مقام معظم رهبری رفتند؟ بیژنی: البته وقتی که بچه بود و قرآن کار می کرد، یک بار دیگر هم پیش آقا رفته بود؛ ولی دوباره هم رفت. خیلی دوست داشت آقا را ببیند. بچه ماخوذ به حیا و کم حرفی بود. تمام وقتش را صرف تلاوت و درسش می کرد. * خودتان چه احساسی داشتید وقتی که شنیدید شاگرد چندین ساله تان بعد از سال ها، مقام برتری مالزی را برای ایران به دست آورد؟ بیژنی: ما یک سرمایه را از دست دادیم که هنوز شکوفایی اش ادامه داشت. این محصول نگاه و ایدئولوژی اش با خیلی ها فرق داشت. اصلا دنبال مسابقات نبود. همین امسال بعد از چند سال در مسابقات شرکت کرد. من خودم دوست نداشتم در مسابقات شرکت کند و دوست داشتم مخلصانه و خالصانه قرآن خودش را بخواند و جلو رود تا اینکه خودش خواست و با هم مشورت کردیم و من هم قبول کردم . می دانستم یک استعداد بکر است. سال گذشته در مسابقات استانی با هم افتادیم و رقیب بودیم. ................................................ محسن امامی کشفی از اساتید محسن: در اوج رفت من توفیق داشتم حدود سه سال استاد او باشم. از سال٧٣ شاگردان زیادی داشتم؛ اما یادم است که وقتی محسن برای اولین بار روبه رویم نشست و قرآن را تلاوت کرد، به او گفتم تو یکی از نخبگان ما خواهی شد و من نفس راحتی خواهم کشید. فوق العاده گوش موسیقی خوبی داشت و نت های قرآنی را به خوبی می گرفت. گوشش به خوبی ملودی را می فهمید و می دانست از کجا شروع کند و تا کجا ادامه دهد. محسن مثل غنچه ای بود که هنوز به رشد نرسیده بود، پرپر شد. نمی دانم جامعه قاریان چطور می تواند این اتفاق را تحمل کند و ما تا کی باید منتظر باشیم چنین دسته گلی را دوباره ببینیم. همین قدر بگویم که خیلی باحیا و مودب بود. در جلسات فضاجوری است که قاریان دوست دارند بخوانند. یادم است یک بار چهار جلسه نگذاشتم محسن قرائت داشته باشد؛ اما این بچه به اندازه ای مودب بود که حتی یک کلمه اعتراض نکرد. به درس خوب گوش می داد. یکی از چیزهایی که همیشه باعث امیدواری من نسبت به او می شد، این بود که وقتی به خانه می رفت مدام قرائت داشت. گاهی چندمرتبه تا ٢ نصف شب تماس می گرفت و برایم پشت تلفن قرآن تلاوت می کرد تا اشکالاتش رفع شود. خیلی مستعد بود. در مسابقات مالزی آن طورکه من هم زمان بهش نمره می دادم، با پنج امتیاز بالاتر مقام اول را گرفت. هیچ جور نمی توانستند حذفش کنند. همین جمله را بگویم که او در اوج رفت. ................................................ آخرین مطلب منتشر شده در وبلاگ محسن؛ قرآن، من شرمنده توام! قرآن، من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هروقت در کوچه مان آوازت بلند می شود، همه از من می پرسند چه کسی مرده است؟ چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است... قرآن، از تو شرمنده ام اگر تو را از یک نسخه عملی به افسانه ای موزه نشین مبدل کرده ام. یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته و یکی ذوق می کند که تو را بر روی فرش نوشته است. یکی ذوق می کند که تو را بر طلا نوشته و یکی ذوق می کند که تو را بر کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده است... . آیا خداوند واقعا تو را فرستاده تا موزه سازی کنیم؟ قرآن، از تو شرمنده ام؛ حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند، آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی هر روزه نشسته اند. اگر چند آیه از تو را بخوانند، مستمعین فریاد می زنند احسنت..! گویی مسابقه نفس است. قرآن، من شرمنده ام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول یک معرفت است یا رکوردگیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کردند، حفظ کنی تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش ندانند. خوشابه حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو؛ آنان که وقتی تو را می خوانند، چنان حظ می کنند که گویی قرآن همین حالا بر ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم، تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیده ایم.


دوشنبه ، ۶مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جبهه جهانی مستضعفین]
[مشاهده در: www.mwfpress.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن