واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: فرازهایی از دفاع مقدس روزنامه آوای خراسان جنوبی روز سه شنبه 31شهریور 94 در شماره 3325خود مقاله ای به قلم یوسفی با عنوان فرازهایی از دفاع مقدس چاپ کرد.
در ادامه مقاله آمده داست: آن روز را همه کسانی که مثل من سر و مویی سفید کرده اند خوب به خاطر دارند که صدام معدوم با تحریک و تقویت امپریالیست جهان خوار و حمایت مادی و تسلیحاتی حدود چهل کشور صنعتی جهان با تمام قوا و به سبک و سیاق صهیونیست ها ناجوانمردانه و بدون اطلاع به ایران انقلابی که ملت رشیدش تازه طعم پیروزی را بر استبداد و استکبار مزه مزه می کردند حمله ور شد.** آمدند و سنگی انداختند و رفتندهواپیماهای صدامیان بعثی بسیاری از فرودگاهها و مناطق استراتژیک و نفت خیز و پالایشگاهی ایران را بمباران کردند و ملت غیور ایران از این خبر ناخوشایند هاج و واج مانده بودند.یک باره از این سخن روحیه بخش امام راحل که کوهی از صلابت بود و فرمود: آمدند و سنگی انداختند و رفتند روحیه تازه گرفتند.جوانان غیرتمند ایران اسلامی فوج فوج و موج موج خود را به مراکز سپاه و بسیج معرفی کردند تا پس از تعلیمات نظامی و دفاعی اولیه رهسپار جبهه ها شوند.در برابر سیل طغیان و تهاجم صدامیان سینه های خود را سپر سازند و با دفاعی مردانه و جانانه وحشت در دل دشمن اندازند. اگر ایران در آن دوران درگیر مسایل خاص داخلی خود نبود و بنی صدر اگرچه فرمانده کل قوا بود اما طبق قانون اساسی خود را ملزم به اطاعت از دستورات امام می دانست.با منافقینی که هرگز مورد تایید امام نبودند و با ادعای حکومت بر طبل تفرقه می کوبیدند ارتباط های شک برانگیز و قابل تامل داشت و حداقل کارشناسان نظامی و ارتشی متعهد را مصدر امور مربوطه می کرد و به کار می گماشت.و به اعتبار درگیری هایی که در مرز ایران و عراق اتفاق می افتاد و پاسگاههای مرزی ایران به کرات مورد حمله و هجوم سپاهیان صدام واقع می شد.بر حسب احساس وظیفه و مسئولیت خطیری که به عهده داشت باید از مدتها پیش ارتش ایران را در سرتاسر نقاط حساس و سوق الجیشی مرز مستقر می کرد.مانع از پیشرفت سریع و بی دردسر سپاه صدام در مرزهای ایران می شد مسئله ای که بارها از طرف کارشناسان نظامی و انتظامی و امنیتی دلسوزان ایران به او گوشزد شد.او هرگز گوشی شنوا نداشت و بعد از آن که لشکریان خشن و خون خوار صدام مرز طولانی ایران را در نوردید اعلام کرد که ما به سبک و سیاق اشکانیان دشمن را در داخل خاک وطنمان زمین گیر و محکوم به فرار خواهیم کرد .که هرگز توفیق چنین کاری نیافت او حتی سپاه پاسداران شجاع و بسیجیان جان برکف و نیروهای مردمی که به همت مردانی سلحشور و بزرگ از جمله شهید دکتر چمران و رهبر معظم که آن زمان نماینده امام در وزارت دفاع بود به نیرویی واحد و همرزم و پاکباز بدل شده از تسلیحات پیشرفته ای که بیشتر در اختیار فرماندهی او بود محروم می نمود .در سایه سیاه این تفرقه روز و شب های سخت و سیاهی بر مرزنشینان غرب ایران و ساکنان بسیاری از شهرهایی که بوسیله بعثی ها فتح شده و درهم شکسته و به تلی از خاک و خاکستر بدل شده بود می گذشت.و عربده های مستانه صدام هم که به گمان واهی خود نوید فتح تهران را به لشکریان خود می داد.مزید بر علت شده بود البته عقاب های تیز پرواز نیروی هوایی که با شجاعتی ستودنی و تحسین برانگیز بر جغدهای شوم و کرکس های کثیف و تجاوزگر سپاه بعثی شبیخون می زدند.نیروهای مردمی پاسداران و بسیجیان و ارتشی های وطن دوست که به سوی جبهه ها سرازیر شده بودند سد سترگی بر آرزوهای واهی صدام بسته بود و حصر آبادان را در هم شکسته بود.و بارقه های امید در دل ملت رشید ایران روشن می شد به علاوه که عملیات ایذایی گردانهای رزمی ایران آرامش و امان و امید صدام را برباد می داد. بیش از چهار ماه از جنگ و دفاع عراق و ایران می گذشت که بنی صدر در چهارم اسفند در دانشگاه تهران ماهیت خود را با سخنان تفرقه انگیز بروز داد.و خشم پاسداران و بسیجیان و نیروهای مردمی را برانگیخت و در حقیقت امام را از خود ناامید کرد و دیری نپایید که از فرماندهی کل قوا برکنار شد.و راه برای همدلی رزمندگان چندگانه ایران اعم از سپاه و ارتش و بسیج و نیروهای مردمی هموار و روز به روز کار بر صدامیان دشوارتر شد. کویت در یک فقره کمک مالی 25 میلیارد دلار به صدام کمک کرد و امام پیش بینی شگفت انگیز خود را که نظیر شنیدن صدای استخوانهای کمونیست بود اعلام نمود و فرمود صدام در آینده علیه شما "یعنی امیران کویت" این کمک ها را به کار خواهد گرفت. درست چند روز بعد از آتش بس صدام کویت را تسخیر کرد وآن را به عنوان استان سیزدهم ضمیمه کشور عراق نمود. بالاخره امام در سی ام خرداد سال شصت بنی صدر را از ریاست جمهوری خلع کرد و تکلیف آینده او را به مجلس سپرد و بنی صدر برخلاف انتظار اکثر کسانی که به او رای داده بودند به آغوش منافقین پناه برد.همزمان فتنه منافقین کلید خورد که پس از کشتار و ترور و انفجار محکوم به شکست گردید و بنی صدر همراه رجوی با پایان سرنوشتی تلخ و ناخوشایند در حکومت ایران به فرانسه فرار کرد.امام که همه مردم ایران فرمانهای بی چون و چرایش را از دل و جان پذیرا بودند به تقاضا یاران در آن موقعیت جنگی فرماندهی کل قوا را پذیرفت.رزمندگان نستوه ایران همدل و همراه به مقاومتی جانانه از خاک پای ایران پرداختند. اما جنایت های صدام اعم از کشتار بیرحمانه زن و مرد و پیر و جوان و آزار و اذیت رزمندگان اسیر که به جنایت های ژاپنی ها نسبت به اسیران جنگی در جنگ جهانی دوم شباهت داشت و جنایت هایی که در هویزه و بستان و اکثر مناطق جنگی که چندی به تسخیر لشکریان او درآمده بود نه قابل احصاء و اغماض است و نه در این جریده می گنجد.منظور من از طرح این مقاله و مقوله این است که سرانجام جنگ و دفاع بعد از حدود هشت سال با خشونت و وحشت بسیار و جنایت های شیمیایی صدام در حلبچه و سردشت به پایان آمد. اما به پایان سرنوشت صدام به عبرت بنگریدکه چگونه کسی که با اعلام جنگی عبث و بیهوده باعث مرگ و معلولیت صد هزار آدم از ایران و عراق شد و چه ویرانی ها به بار آورد. با چه نفرت و ذلت و نکبتی به کام مرگ افتاد و از این طرف امام رهبر اسطوره ای و تزلزل ناپذیر ایران با چه عزت و عظمتی بر دوش ملتی که به ساحتش عشق می ورزیدند به منزل ابد و ملکوت اعلا پیوست که این مقایسه، تومار عظیمی از عبرت در جنگ همیشگی باطل و حق است.ک12047/
31/06/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]