واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
چگونه مانع پیشرفت همسرمان نشویم؟
«نقی معمولی» شاید فقط یکی از هزاران هزار مردی باشد که از پیشرفت همسرش چندان خوشحال نبود و اطرافیانش هم از هر فرصتی برای زخم زبان زدن به او استفاده و او را برای مانع تراشی بر سر راه همسرش جَری تر می کردند.
هفته نامه زندگی مثبت: «نقی معمولی» شاید فقط یکی از هزاران هزار مردی باشد که از پیشرفت همسرش چندان خوشحال نبود و اطرافیانش هم از هر فرصتی برای زخم زبان زدن به او استفاده و او را برای مانع تراشی بر سر راه همسرش جَری تر می کردند. شما چند تا از این آقایان دور و اطراف خود سراغ دارید؟ خودتان چطور؟ از آن مردهایی هستید که راه را برای ادامه تحصیل و پیشرفت همسرشان باز می کنند یا سنگ سر راهش می اندازید؟ شما چی خانم عزیز؟ نگران هستید که با پیشرفت همسرتان، شما را فراموش کند و به قول معروف، فیلش یاد هندوستان کند؟ واقعا چرا برخی همسران نسبت به رشد و ترقی طرف مقابلشان گارد دارند و از همه توانشان برای راکد نگه داشتن همسرشان استفاده می کنند؟
حسودی یا غبطه؟
برای ادامه بحث خوب است نگاهی به معنی «حسادت» بیندازیم؛ حسادت یعنی پرخاشگری یا خشم منفعلی که فرد به دلیل ناتوانی های (فیزیولوژیک، روان شناختی و...) خود نسبت به توانمندی فرد دیگر دچارش می شود و درواقع خشم خود را در افکار و رفتارش بروز می دهد.
پس در حسادت، منشا خشم فرد در موقعیت های متفاوت، ناتوانی خودش است نه عوامل بیرونی. تمام عصبانیتی که فرد مواقع بروز خشم تجربه می کند در موقعیت حسادت هم تجربه می کند.
مثلا در گفته های خشم موقعیت ما چنین است: «کاش فلان چیز را نداشت/ کاش به فلان موقعیت نمی رسید، کاش اوضاعش خراب شود/ کاش ضرر کند» و خیلی آرزوهای دیگر که بروز ذهنی خشم و افکار پرخاشگرانه ای است که در ما نفوذ می کند. از نمادهای احساسی این حالت هم این است که در زمان حسادت، اگر موردی که به آن حسادت کرده ایم، از بین برود یا به هم بخورد، نوعی احساس خوشنودی در ما ایجاد می شود.
در مقابل، احساس «غبطه خوردن» ایناست که فردی موقعیتی دارد که ما از آن خوشحالیم و در عین حال آرزو می کنیم «کاش من هم این موقعیت را داشتم، کاش من هم بتوانم به این شرایط دست پیدا کنم». درحقیقت در غبطه، ذهن فرد به این سمت نمی رود که «چرا فلانی چنین وضعیتی دارد؟ کاش موقعیتش به هم بخورد!» بلکه فرد از موفقیت دیگری خوشحال است و آرزو می کند خودش هم آن موفقیت را تجربه کند. درغبطه فرد خشمی نسبت به موفقیت دیگری ندارد و شاید فقط غمگین باشد که چرا خودش هنوز به آن موقعیت دست نیافته، بنابراین غبطه خوردن می تواند انگیزه فرد و باعث ارتقای وضعیتش شود.
بنابراین باید ببینیم احساس واقعی ما نسبت به پیشرفت همسرمان چیست؟ اگر حسادت است که رگ و ریشه درون ما دارد و اگر غبطه باشد که می تواند منبع انگیزشی برای رشد ما محسوب شود که اتفاق خیلی هم خوب است.
من باید قوی تر باشم چون مَردم!
نکته دیگری که باید در مورد حسادت های زوجین نسبت به برتری موقعیت دیگری مورد توجه قرار گیرد، این است که معمولا آقایان براساس یک مدل ذهنی آموزش داده شده در جامعه و فرهنگ (که در بسیاری از جوامع و فرهنگ های دنیا وجود دارد) رشد کرده اند و مرد را صاحب قدرت می دانند که باید نسبت به خانم ها قوی تر باشد و اگر این طور نباشد، انگار حالشان بد می شود. از آنجا که فرد صاحب قدرت باید ابزارش را هم داشته باشد، آقایان براساس این مدل ذهنی، مایلند توانمندی ها و دارایی هایشان بیشتر باشد.
یکی از این توانمندی ها و دارایی ها هوش است؛ آقایان ترجیح می دهند باهوش تر از همسرشان باشند یا حداقل این طور به نظر برسند! از آنجا که مدرک تحصیلی به طور ذهنی و گاهی به صورت عینی با هوشمندی افراد برابری می کند. طبیعتا آقایان ترجیح می دهند وضعیت تحصیلی بهتر و مدرک بالاتری نسبت به همسر خود داشته باشند.
به همین دلیل که می بینیم خانم هایی که مدرک تحصیلی بالاتری نسبت به همسر خود دارند، بیشتر دچار مشکل می شوند. البته این یکی قاعده کلی نیست و امری کاملا نسبی است. کم نیستند زوج هایی که خانم مدرک بالاتری نسبت به همسرش دارد اما تراز رابطه و زندگی کاملا مناسب است و علتش میزان رشد روانی- عاطفی زوج است. همچنان که برخی آقایان ترجیح می دهند همسرشان مدارج عالی علمی را طی کند چرا که پیشرفت همسرشان را بخشی از هویت خود می دانند. اما افرادی که مایل نیستند چنین اتفاقی بیفتد، همسرشان را رقیب می دانند. به همین دلیل در این قاعده رقابت تمام تلاششان این است که مدرک تحصیلی بالاتری داشته باشند.
گاهی مشکل از خانم است!
مساله دیگری که باعث می شود آقایان با تحصیل یا هر نوع پیشرفت دیگر همسرشان مخالف باشند، این است که وقتی رتبه تحصیلی، شغلی و... بعضی خانم ها بالاتر از همسرشان است، احساس برتری در درک و فهم می کنند و حوزه حاکمیتی همسر خود را زیر سوال می برند و مردها از این حوزه احساس ناامنی می کنند. حرف هایی مثل اینکه «طوری برای من توضیح می دهد انگار که من بی سوادم!»، «طوری می خواهد موضوع را به من تفهیم کند که انگار من نمی فهمم؛ چون 2 کلمه بیشتر از من درس خوانده!» و... این حرف ها 2 دلیل می تواند داشته باشد؛ یا اساسا اعتماد به نفس آقا پایین است و همین موضوع باعث سوءبرداشت هایی در این زمینه شده است یا خانم در شیوه های ارتباطی و انتخاب کلمات و نوع بیان دقت نمی کند و باعث بروز سوءتفاهم می شود.
ریشه یابی لطفا!
مسلما مواردی مثل مدرک تحصیلی یا موقعیت شغلی نماد مهمی در یک رابطه زناشویی نیست؛ همان طور که ممکن است همسر یک آقای دکتر، با مدرک لیسانس یا فوق لیسانس درایت بسیار خوبی داشته باشد و همسر یک خانم دکتر، با مدرک لیسانس یا فوق لیسانس، مدیر بسیار قابلی باشد.
اگر هرکدام از افراد، چه زن و چه مرد، نسبت به هرکدام از توانایی های خود، احساس قدرت نداشته باشند، ممکن است با پیشرفت همسرشان مشکل پیدا کنند.
در نهایت اینکه خوب است وقتی احساس می کنیم با پیشرفت همسرمان مشکل پیدا می کنیم، این موضوع را صادقانه حداقل برای خودمان باز کنیم و ببینیم چرا با این موضوع مشکل داریم؛ از خودمان بپرسیم «اگر همسرم ادامه تحصیل دهد ارتقای درجه در کارش داشته باشد و... چه پیامدی برای من خواهدداشت؟» و پاسخ های احتمالی را روی کاغذ بنویسیم. نوشتن این پیامدها نشان خواهدداد که مشکل من درکجاست؛ از اعتماد به نفس پایین خودم است یا از حس عدم امنیت؟ شاید هم نگران شیوه های ارتباطی مان در آینده هستم یا نگرانم که جایگاه قدرتم ته چالش کشیده شود؟ به این ترتیب علت مخالفت پیدا خواهدشد و می توان با کمک یکدیگر و در نهایت متخصصان حوزه روان، راهکاری برای هر کدام از این موارد پیدا کرد.
اعتماد به نفست را بالا ببر...
نکته دیگر مربوط به اعتماد به نفس است؛ یعنی قبول داشته ها و طبیعتا هرچه داشته های فرد بیشتر و قوی تر باشد، حال بهتری از لحاظ اعتماد به نفس دارد اما اعتماد به نفس صرفا وابسته به حوزه های تحصیلی، شغلی و... نیست. اعتماد به نفس ریشه های پایه ای دارد و بعضی افراد؛ هم خانم ها و هم آقایان اعتماد به نفس آسیب پذیرتر و پایین تری دارند. به همین دلیل وقتی تفاوتی در موقعیت طرف مقابلشان، از جمله تحصیل و... ایجاد می شود، حالشان بد می شود؛ بعنی احساس عدم امنیتی که مربوط به پایین بودن اعتماد به نفسشان است، سراغشان می آید.
به همین دلیل با مساله ادامه تحصیل و هر نوع پیشرفت دیگر همسرشان می جنگند چون احساس می کنند بالارفتن همسرشان باعث پایین آمدن و کوچک شدن آنهاست.
احساس عدم امنیت رابطه ای، موضوع دیگری است که باعث می شود فرد برای پیشرفت همسرش مانع تراشی کند. درواقع فرد تصور می کند اگر همسرش موقعیت تحصیلی، شغلی و... بهتری نسبت به او داشته باشد، نگرشش در مورد او تغییر خواهدکرد و شاید نخواهد در زندگی با این فرد باقی بماند و از لحاظ ذهنی به سمت فرد دیگری که تحصیلات و موقعیت (نمادهای قدرت) بهتری دارد، برای ازدواج تمایل پیدا کند و این دیدگاه منجر به طلاق شود بنابراین افرادی که چنین دغدغه ای دارند، ترجیح می دهند همسرشان در همان موقعیت قبلی بماند و در برابر پیشرفت او مقاومت می کنند.
کارشناس: مهرداد کاظم زاده عطوفی, روان شناس بالینی و دبیر انجمن علمی روان شناسی بالینی ایران
تنظیم: ستاره سمائی
تاریخ انتشار: ۲۳ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 94]