تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به خدا توكل كند، خداوند هزينه او را كفايت مى كند و از جايى كه گمان نمى برد ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813482532




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جان سگ دارم به سختي ورنه سگ‌جان بودمي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جان سگ دارم به سختي ورنه سگ‌جان بودمي
جان سگ دارم به سختي ورنه سگ‌جان بودميشاعر : خاقاني از فغان زار چون سگ هم فرو ناسودميجان سگ دارم به سختي ورنه سگ‌جان بودميديده چون پالونه‌ي آهن فرو پالودميورنه جانم آهنين بودي به آه آتشيناينکه جان فرسودم از آه، آسمان فرسودميآه جان فرسا اگر در سينه نشکستي مراخود سيه پوشم که ديدي؟ گرنه خون آلودميغرقه‌ام در خون و خون چون خشک شد گردد سياهکاين غم ار بر کوه بودي من بر او بخشودميکوه غم بر جانم و گردون نبخشايد مراچشمه‌هاي خون ز رگ‌هاي زمين بگشودمييوسفانم بسته‌ي چاه زمين‌اند ار نه منتا فراق نازنينان را خبر نشنودميگوش من بايستي از سيماب چشم انباشتهتا زجان کم کردمي در اشک خون افزودميکاشکي خاقاني آسايش گرفتي ز اشک خونتا به خون دل سر خاک وحيد اندودميروي من کاهي است خاکين کاش از خون گل شديجان ستانش را به صور آه جان بربودميآن زمان کو جان همي داد ار من آنجا بودميخاک بر سر ، بر سر خاک اشک خون پالودميپاي در گل چون گل پاي آب غم پذرفتميتا اگر زان بر زيان بودم ازين برسودميگر فداي او برفتم من، چرا جانم نرفتبس به ناخن رخ چو زر ناخني بخشودميديده را از سيل خون افکنده مي در ناخنهدست و کلکش را به لفظ مادحان بستودميمويه گر بنشاندمي بر خاک و خود بنشستميبعد از آن از زعفران رخ حنوطش سودمياول از خوناب دل رنگين ازارش بستميبل که چون اسکندرش تابوت زر فرمودميگر رسيدي دست، غسلش ز آب حيوان دادميمن به زاري بر سر تابوت او بنمودميآنچه مادر بر سر تابوت اسکندر نکردجان شيرين داد، من جان دادمي و آسودمييا چو شيرين کو به زهر تلخ بر تابوت شاههر سحر خون سياوشان ازو بدرودميهر شبي بر خاکش از خون دانه‌ي دل کشتميگر برفتي در وداعش من ز جان خشنودميواپسين ديدارش از من رفت و جانم بر اثرور به معني بودمي عنبر حنوطش بودميمن غلامي داغ بر رخ بودمش عنبر به نامکاشکي در بافتن، من تار او را پودميچون بدين زودي کفن مي‌بافت او را دست چرخهم خيالش ديدمي در خواب اگر بغنودميگيرم آن فرزانه مرد، آخر خيالش هم نمردگر به عالم داد بودي من به خون ماخوذميني‌ني آن فرزانه را داغ فراقم کشت و بساو ز من بدرود رفتي من ز جان بدرودميشد ز من بدرود گر بختيم بودي پيش از آنکراه صد فرسنگ را زين سر بسر پيمودميگر دلم دادي که شروان بي‌جمالش ديدميآخر از جان يتيمانش غمي بزدودميجانم ار در نيم تيمار فراقش نيستيکاش ار باز سپيدم بي‌سياهي دودميگفتي اي باز سپيد از دود دل چون مي‌رهي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن