واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چگونه اندوه را از خود دور کنيم نويسنده:مهدي مجردزاده کرماني نکته هاي شيرين و خواندني NLP اندوه چيست؟ بايد دانست که اندوه، غير از خاطره هاي تلخ، دردناک و ناخوشايند است. اندوه مي تواند با خاطره هاي بد همراه باشد و يا نباشد. بسياري از خاطره ها هستند که گرچه خوشايند نيستند، اما يادآوري آنها موجب اندوه نمي شود. مثلا ممکن است کسي از بالاي ساختمان سقوط کرده و دست يا پايش شکسته باشد. يادآوري اين خاطره ها و مدتها بستري شدن در بيمارستان و محدود شدن فعاليتها مسلما ناخوشايند است، ولي لزوما مايه اندوه نيست. بسياري از حوادث رانندگي و يا بلاهاي دهشتناک طبيعي ناخوشايند هستند، در حالي که يادآوري آنها ممکن است باعث اندوه نشود. اما خاطره مرگ عزيزان معمولا با اندوه همراه است. به طور کلي وقتي ما شخص، رابطه يا چيز ارزشمندي را از دست مي دهيم، دچار حالتي مي شويم که اندوه ناميده مي شود. در ميان عوامل اندوه، مرگ نزديکان از همه پر رنگ تر است، به طوري که بعضي از روان شناسان اندوه را صرفا حالتي مي دانند که در اثر مرگ عزيزان در شخص ايجاد مي شود. روش کمرنگ کردن خاطره هاي تلخ که در شماره هاي قبلي توضيح داده شده است، بسياري از مشکلات عاطفي را که ناشي از آن خاطره ها باشند، حل مي کند. حتي اگر اين خاطره ها با اندوه توام باشند، اندوه را هم کاهش مي دهد، ولي بايد دانست که براي رفع اندوه راههاي ديگري نيز وجود دارد. علت اندوه به طور کلي خاطره هاي تلخ و حتي خاطره از دست دادن عزيزان، به خودي خود موجب اندوه نمي شود. بسياري از افراد مرگ عزيزان را به ياد مي آورند و حتي چگونگي آنها را هم با دقت شرح مي دهند، بدون اين که اندوهگين شوند. در واقع يادآوري خاطره هاي بد موجب اندوه نيست، بلکه نحوه يادآوري اين خاطره هاست که اهميت دارد. قبلا اصطلاح "خوداحساس" و "ديگران احساس" را توضيح داده ايم. اگر يادآوري بعضي از خاطره هاي بد موجب اندوه مي شود، علتش آن است که خاطره را به صورت "خوداحساس" در نظر مجسم مي کنيم. يعني آن خاطره را طوري در نظر مي آوريم که گويي هم اکنون دارد در جلو چشممان به طور روشن و زنده اتفاق مي افتد و ما با تمام وجودمان آن را احساس مي کنيم. در ضمن به خاطره هاي خوشي که با آن شخص داريم نيز بي توجه مي شويم و آن خاطره ها در برابر تصويرهاي دردناک از دست دادن آن شخص، رنگ مي بازند. رفع اندوه سالها پيش، به شخصي برخوردم که بسيار افسرده بود. با اندک بهانه اي اشکش سرازير مي شد و صحبت از بي وفايي و بي اعتباري دنيا مي کرد و گاه راه چاره را در خودکشي مي دانست. علت را که پرسيدم گفت: "از دوران دبيرستان با يکي از همکلاسهايم دوست شدم. بعد از مدتي متوجه شديم که بين ما تشابه سليقه و علاقه زيادي وجود دارد. محرم اسرار هم شديم و کار به جايي رسيد که يک روز را هم بدون ديدار هم نمي توانستيم سپري کنيم. سرانجام هر دو وارد دانشگاه شديم. هيچ اتفاقي نمي توانست ما را از هم جدا کند و براي هر کاري برنامه ريزي هاي مشترک داشتيم. آن چند سال دوستي، خوشترين ايام زندگي من بود. افسوس که ديري نپاييد و او در عين جواني به علت يک بيماري صعب العلاج درگذشت. من در تمام اوقات، همراه او در بيمارستان بودم و حتي در لحظه مرگ، سرش روي سينه من بود. من چطور مي توانم او را فراموش کنم؟" پرسيدم:"چه مدت با هم بوديد؟ گفت: فقط پنج سال." گفتم:"خوش به حالتان که پنج سال از عمرتان را با کسي گذرانديد که بهترين دوست و بهترين همراه شما در اين جهان بود. پنج سال که هر لحظه اش يک خاطره تابناک و درخشان است. آيا مي دانيد بسياري از افراد، تا پايان عمر نمي توانند حتي يک دوست براي خودشان پيدا کنند و حتي قادر نيستند يک دقيقه از لذتي را که شما به مدت پنج سال از آن بهره مند بوديد، درک کنند؟ بهتر نيست شکرگزار خداوند باشيد و به جاي يادآوري دايمي مرگ آن عزيز، لحظه هاي خوشي را که با او داشتيد در نظر بياوريد؟" نمي دانم در آن زمان آيا شيوه هاي ان.ال.پي براي رفع اندوه کشف شده بود يا خير، ولي اکنون که اين شيوه ها در اختيار ما قرار گرفته است، وقتي به اين خاطره فکر مي کنم مي بينم که شيوه و نحوه برخورد من در آن زمان نادرست نبوده است. شيوه آقاي آندرياس آقاي استيو آندرياس در کتاب "کاربرد روان شناسي در زندگي عادي" شيوه اي را پيشنهاد مي کند که بر دو اصل استوار است. در اين جا خلاصه اي از اين روش را شرح مي دهيم. اصل اول، کمرنگ کردن خاطره هاي بد - آقاي آندرياس به کمک اين شيوه خاطره مرگ يا جدايي، و اگر خاطره هاي بد ديگري وجود داشته باشد، همه را کمرنگ و کم اثر مي کند. اصل دوم، زنده کردن خاطره هاي خوب- آقاي آندرياس ابتدا از شخص مي خواهد که عزيز از دست رفته و يا محبوب مورد نظر را در نظر مجسم سازد و کيفيت هاي تصويري آن را شرح دهد. اين تصوير معمولاً دور، کوچک، تاريک و کمرنگ است و دور از دسترس مي نمايد. در اين صورت سعي مي کند که تصوير را تصحيح کند. معمولاً اين طور شروع مي کند: "آيا در زندگي شما کسي و جود داشته است که اگر او را به خاطر آوريد شاد و خوشحال شويد؟" و وقتي پاسخ مثبت شنيد، ادامه مي دهد: "اين شخص را در نظر آوريد. آيا او را در سمت چب مي بينيد يا راست؟ کوچک است يا بزرگ؟ دور است يا نزديک؟ پررنگ است يا کم رنگ؟ تاريک است يا روشن؟ ثابت است يا متحرک؟ سه بعدي است يا دو بعدي؟" و به همين ترتيب کليه کيفيت هاي فرعي را درمي يابد. سپس از او مي خواهد شخص از دست رفته را در نظر بياورد. در مورد اين شخص هم کيفيت هاي فرعي را مي پرسد:"تصوير را در سمت چپ مشاهده مي کنيد يا راست؟ کوچک يا بزرگ؟ دور يا نزديک؟ ..." در مرحله سوم سعي مي کند رمز اين تصوير را تغيير دهد و آن را به تصوير اول نزديک کند:"اگر تصوير دور است آن را نزديک بياوريد تا فاصله آن مشابه تصوير اول شود... اگر تصوير تاريک است، آن را روشنتر در نظر بگيريد تا به اندازه تصوير اولي روشن باشد ..." و به همين ترتيب پيش مي رود تا رمز تصوير دوم از لحاظ سمت، بعد، اندازه، رنگ و ساير کيفيت ها با تصوير اول شبيه شود. شايد بعضي از خوانندگان تصور کنند که با روشنتر و پررنگتر شدن تصوير، و يا تجسم روزهاي شاد، خاطره از دست رفتن آن عزيز بيش از پيش شخص را مي آزارد. اين تصور صحيح است، اما به شرط آن که به اصل اول، يعني کمرنگ کردن خاطره هاي بد توجه نکرده باشيم. با کمرنگ کردن خاطره هاي بد اصولاً آزارندگي آنها از بين مي رود و لذا شخص فقط شاد مي شود و به ياد خاطره هاي بد نمي افتد. منابع و مآخذ: کتاب "کاربرد روان شناسي در زندگي عادي" Change and keep the change, Andreas Get the life you want, Bandler دائره المعارف "ويکي پديا" www.nlpinfo.com www.nlpuniversitypress.com کتابهاي گوناگون و اطلاعات شخصي مؤلف نشريه موفقيت، شماره 177. /ج
#پزشکی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1340]