واضح آرشیو وب فارسی:مهر: سیری بر زندگی آیتالله مسلم ملکوتی؛
شاگرد موفق امام(ره) در فلسفه که بعدها نماینده ایشان در تبریز شد
شناسهٔ خبر: 2849191 - چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴ - ۱۵:۱۱
دین و اندیشه > اندیشمندان
علی ملکوتی فرزند آیتالله مسلم ملکوتی گفت: آیتالله ملکوتی نماینده امام(ره) در کل آذربایجان بودند و در بحرانیترین موقعیت با تدبیر خود بسیاری از مشکلات این خطه را حل کردند. به گزارش خبرگزاری مهر، آیتالله علی ملکوتی (آقاشیخ هادی) فرزند آیتالله مسلم ملکوتی در برنامه ضیافت شبکه قرآن سیما در رابطه با فضائل اخلاقی پدر بزرگوارش به گفتگو با مجری برنامه پرداخت.متن زیر شرح این گفتگو است:پدر تحصیلات اولیه خود را در شهر سراب که زادگاهشان بود انجام دادند و بعد به تبریز مهاجرت نموده، و دوره سطح را آنجا تمام کردند. سپس به قم مهاجرت کردند. زمانی که ایشان به قم رفتند هنوز آیتالله بروجری به قم مشرف نشده بودند، و پدر در نزد استاد خود، آیتالله حجت تحصیلات خود را با جدیت ادامه دادند. آیتالله ملکوتی در درس فلسفه امام(ره) شاگردی موفق بودند/ برخی امام(ره) را به خاطر تدریس فلسفه محکوم می کردند.فلسفه را نیز در نزد امام خمینی(ره) تحصیل کردند. در این زمان فضلا به خصوص امام(ره) مرحوم آیتالله العظمی بروجردی را دعوت میکنند تا به قم تشریف بیاورند، بعد از آمدن آیتالله بروجردی تغییر و تحولی در حوزه به وجود می آید و برخی از علما درس خارج را نیز شروع میکنند، یکی از این علما امام(ره) بودند، و پدر من جز ۵ شاگردی بودند درس خارج را خدمت امام شروع میکنند.این نکته را ایشان می فرمودند که عده ای بودند که درس فلسفه امام را به خوبی نمی توانستند درک کنند، و وجود اینها بهانه ای میشد تا عدهای امام را به خاطر فلسفه و در کل علم فلسفه را محکوم کنند که حتی در فرمایشات امام(ره ) نیز اشاراتی در این رابطه آمده است.پدر می گفتند که در آن زمان امام(ره) فرمودند که این درس من را بنویسید سپس من مطالعه میکنم، پس از آن هرکس که گفتیم بیاید. در حقیقت با این کار خواستند که کسانی در درس حاضر شوند که شایستگی اش را داشته و درس را درک میکردند. آیتالله ملکوتی تعریف میکردند که من درس را نوشتم و خدمت امام(ره) دادم و بعد ایشان در برگه من نوشتند که درس را درک کردهاید و میتوانید در کلاس حاضر شوید.پدرم در رابطه با آیتالله بروجردی نیز میگفتند که ایشان وقتی درس می دادند انگار که شیخ طوسی تدریس میکند. پس از قم نیز، به نجف رفتند و آن جا از ایشان خواستند تا تدریس کنند. بنابراین ایشان چه در نجف و چه در زمانی که از نجف بازگشتند مشغول تدریس بودند، یک خصوصیتی که ایشان در رابطه با تدریسشان داشتند، این بود که هر چه درس می دادند مینوشتند، بنابراین کتابهای زیادی از ایشان به جا مانده است.هرگاه که وارد اتاق ایشان میشدیم مشغول مطالعه بودندآیتالله ملکوتی در ۲۴ ساعت، سه یا چهار ساعت بیشتر نمی خوابیدند و هرگاه که وارد اتاق ایشان می شدیم مشغول مطالعه بودند، ایشان در نجف هم که بودند شبها نیز تا دیروقت در کتابخانه میماندند و درس میخواندند. آقای مهاجری تعریف می کردند که آقا به او گفته بودند که وقتی ایشان در کتابخانه مشغول مطالعه میشوند، ساعت یک بامداد که شد به ایشان تذکر دهند.یک شب آقای مهاجری خوابش می برد و فراموش می کند که به آیتالله ملکوتی ساعت یک را یادآوری کنند، زمان اذان صبح که میشود آقای مهاجری بیدار میشوند و به کتابخانه میروند و پدر را غرق در مطالعه میبینند. پدر وقتی آقای مهاجری را می بیند می پرسد که آیا ساعت ۱۲ شده است؟ آقای مهاجری هم میگویند که نزدیک اذان است.گاهی والده چایی را می گذاشتند جلوی ایشان، و پدر اصلا وقت نمی کردند که بخورند ما چایی را میخوردیم و ایشان آن چنان در علم غوطه ور بودند که اصلا متوجه چنین چیزی نمیشدند و بعد که استکان را خالی میدیدند، فکر میکردند که چایی را خودشان میل کردهاند و میگفتند یه چایی دیگر برای من بیاورید.پدر کتابخانه و صندوق قرض الحسنهای را در سراب تأسیس کردندآقا ارتباط بسیار خوبی با مردم داشتند، زمانی که به قم بازگشتند تابستانها خانهای را در سراب اجاره میکردند و تمام وسایل را منتقل میکردند و با خانواده به آن جا می رفتند. در آن جا اقامه نمازجماعت داشتند و روزهای جمعه نیز منبر میرفتند. کتابخانهای را هم در این زمان در آن جا تأسیس کردند. در آن زمان تمامی علما همین گونه بودند که در زمانی از سال به شهر و دیار خود باز می گشتند و ارتباط صمیمی و تنگاتنگی با مردم هم وطن خود داشتند.به نظر بنده این ارتباط باید مانند گذشته حفظ و تقویت شود اما متأسفانه کمی نسبت به گذشته چنین ارتباطهایی کم رنگتر شده است. مردم نیز باید دنبال این باشند که عالمان خود را به شهرهایشان ببرند، تنها متکی به دفتر سازمان تبلیغات اسلامی بودن برای این که کسی را بفرستد فاجعه آمیز است. در حقیقت باید علما مردمی و مردم نیز علمایی باشند و این رمز موفقیت است.آیتالله ملکوتی نماینده امام در کل آذربایجان بودند و در بحرانیترین موقعیت با تدبیر خود بسیاری از مشکلات این خطه را حل کردند. ایشان چه در زمانی که در نجف بودند و چه پس از انقلاب در دفتر استفتاء امام حضور داشتند، حضرت امام از والد خواستند که تشریف ببرند به تبریز. پدر از امام خواسته بودند که به صورت موقت به تبریز بروند، اما امام فرموده بودند که باید به صورت دائمی بروید. در آن زمان در جریان انقلاب شهری مانند تبریز بسیار تأثیرگذار بودند.پدر پس از رفتن به تبریز بسیار تلاش کردند تا نیروهایی که به خاطر بعضی از تندرویهایی طرد شده بودند جذب شوند و بدبینی و کینه از بین برود، که در این راستا نیز موفق بودند و بحرانیترین مشکلات در این زمان به لطف خدا و مدیریت ایشان در تبریز حل شد. آقا نماینده امام راحل در کل آذربایجان بودند و به جز ایشان کسی نماینده امام در آذربایجان نبود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]