تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836488766
افطاری با طعم نفت و صابون
واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
افطاری با طعم نفت و صابون ساعت حدود یازده، دوازده شب بود. همه ی آن هایی که غذای افطار را خورده بودند، آرام آرام دل درد شدیدی گرفتند! طوری که به خود می پیچیدند و ناله می کردند.
ّه گزارش فرهنگ نیوز ، ماه مبارک رمضان شروع شده بود. عراقی ها هم به پاس احترام این ماه عزیز، سحرها غذا می دادند و تا افطار از چیزی خبری نبود .مگر به کسانی که نمی توانستند روزه بگیرند و مریض و مجروح بودند، مقداری غذا برای ناهارشان می دادند.یکی از آداب خوب بچه ها در ماه رمضان «قرائت قرآن کریم» بود. جمعیت آسایشگاه 130 نفر بود و فقط یک قرآن در آسایشگاه وجود داشت. برای رفع این مشکل، کل آسایشگاه به سیزده گروه تقسیم می شدند و برای هر گروه بیست دقیقه نوبت قرآن در نظر گرفته می شد. هر گروه موظف بود، طی این مدت کم، زمان را بین افراد تقسیم بندی کند و هرکس بداند چند دقیقه می تواند از تلاوت قرآن فیض ببرد. بدین شکل همه منتظر لحظه ای بودند که قرآن به دست شان برسد و استفاده کنند.عراقی ها چون سحرها برای گرفتن غذا می ترسیدند کسی را از آسایشگاه بیرون ببرند، برای همین غذای سحری را ساعت هشت شب، بعد از افطار می دادند! به ناچار هر نفر می بایست غذای خود را تا سحر نگه می داشت. برخی مواقع چند نفر با هم، غذایشان را روی هم می ریختند و سحرگاه با هم می خوردند.
سحر، همه بیدار می شدند. دور هم یا تک تک، هر کسی سفره کوچکی برای خود به اندازه یک دستمال توجیبی درست کرده بود. آن را پهن می کرد و آن آش عدس بی نمک را که شوربا نام داشت! و سرد سرد شده بود توی بشقاب می ریخت. یک لیوان آب هم کنارش! خیلی مختصر. دعا می خواندند و سحری شان را می خوردند. برخی هم به صورت گروهی با هم این کار را انجام می دادند. گروه دو تا پنج نفره. فضای معنوی و روحانی ای، آن ساعت ها بر آسایشگاه حاکم بود که هیچ گاه فراموش نمی کنم و نخواهم کرد.کمی هم از عراقی ها و جیره خوارانشان در بین بچه ها بگویم. عراقی ها با اینکه ماه رمضان بود، دست از آزار و اذیت بچه ها بر نمی داشتند. خوب یادم است، آسایشگاه هشت، اردوگاه یازده بودیم. موقع افطار شده بود. همه داخل آسایشگاه منتظر بودیم تا مسئولان غذا زودتر غذاها را بیاورند و افطار کنیم. بعد از دقایقی بالاخره آمدند و غذا را بین همه تقسیم کردند.آن موقع ما چهار نفر بودیم که با هم غذایمان را می خوردیم و سر یک سفره می نشستیم. من بودم و بچه های اصفهان. هم خرج بودیم! وقتی نوبت ما شد و ظرف غذایمان را گرفتیم، منتظر شدیم تقسیم غذا بین همه تمام شود و یکی از بچه ها که هر شب دعای قبل از افطار را می خواند دعا را بخواند، سپس شروع کنیم به خوردن غذا. دعا خوانده شد و شروع کردیم به خوردن.
همه گرسنه ی گرسنه بودیم. یکی، دو لقمه بیشتر نخورده بودیم که همه پس کشیدیم؛ بوی نفت! بوی پودر لباسشویی! بوی صابون! هم مزه ی غذا شده بود. دوباره لقمه ای گرفتیم. مزه مزه کردیم. همان مزه را می داد. از یک طرف، همه به شدت گرسنه بودیم و از طرف دیگر غذایی مسموم جلوی ما گرسنه ها قرار داشت. نمی دانستیم چه کار کنیم. فشار گرسنگی، فشار روحی – روانی و غذای پر چرب آلوده جلوی رویمان، همه را وسوسه می کرد! هر کسی به رفیقش می گفت: «بچه ها بخوریم. انشاء الله چیزی نمی شه! فقط یک کم بو گرفته!» دیگری از آن طرف آسایشگاه می گفت: «شاید توی بار که با ماشین آوردن یا توی انبار بوده، بو گرفته! بخورین، طوری نمی شه!»با این جور حرف ها، بچه ها خود را توجیه کردند که روزه شان را باز کنند. یادش به خیر، یکی از بچه ها که اهل سیستان و بلوچستان بود، بلند شد و گفت: «ببینین بچه ها من که می خوردم. هیچیم نمی شه. مریض هم نمی شم. بهتره شما هم بخورین.» دیگران هم به او نگاه کردند و آب دهانشان را قورت دادند. لحظه ای بعد صدای خوردن قاشق ها به ظرف ها به گوش رسید. یکی یکی شروع کردیم به خوردن غذا. هر چند بوی نفت، صابون و ... می داد.
بیشتر بچه ها آن غذا را خوردند. همه امیدوار بودند که طوری نمی شود. بعد از افطار، غذای سحری را که همان آش عدسی بود، آوردند. مسئولان غذا، آن را هم تقسیم کردند. بر عکس غذای افطار، غذای سحری خیلی هم خوشمزه پخته شده بود! بعضی ها همان موقع قبل از خواب، غذای سحریشان را خوردند و خوابیدند که فقط برای نماز صبح بیدار شوند. در بیشتر مواقع، نیم ساعت بعد از صرف شام یک سطل چای می آوردند؛ به هر نفر نصف لیوان می رسید.ساعت حدود یازده، دوازده شب بود. همه ی آن هایی که غذای افطار را خورده بودند، آرام آرام دل درد شدیدی گرفتند! طوری که به خود می پیچیدند و ناله می کردند. حتی اگر کسی یک لقمه هم خورده بود، به شدت دل درد داشت! بیشتر بچه ها غذایشان را خورده بودند. یک ساعت بعد همه اسهالی شدند. حال آنکه در آسایشگاه بسته بود و توالتی هم در آسایشگاه وجود نداشت. نزدیک به 120 نفر، به این بیماری، آن هم از نوع شدید مبتلا شده بودند. چه کار می توانستند بکنند؟!به پیشنهاد چند نفر از بچه ها، سر و صدا راه انداختیم و از پنجره ها عراقی ها را صدا زدیم. شاید دلشان به رحم بیاید و ما را چند نفر، چند نفر به دستشویی های بیرون ببرند. اما وقتی متوجه موضوع شدند، شروع کردند به مسخره کردن و بد و بیراه گفتن! هر کس، هر چقدر توانست تحمل کرد. همه به تکاپو افتادند. چند نفر بین آسایشگاه به سرعت می رفتند و می آمدند. با هم برخورد می کردند. عصبانی می شدند. با هم دعوا می کردند. بعضی ها هم خوابیده، غلت می زدند. هر کس را می دیدی، دنبال راه فراری بود که خود را از فشار این بیماری مزاحم نجات دهد، اما راهی به نظرش نمی رسید. ساعت نزدیک دو نصف شب بود و تا صبح زمان زیادی مانده بود. دیگر طاقت و تحمل همه تمام شده بود.
فکر می کنم آن شب، طولانی ترین شبی بود که پشت سر گذاشتم. بالاخره صدای پای نگهبان عراقی را شنیدم. قدم به قدم نزدیک در آسایشگاه می شد. شمارش قدم های او را داشتم: یک قدم، دو قدم، سه، چهار و ... . حس کردم در چند قدمی در است. انگار او را از پشت در دیدم که دسته کلیدها را توی دستش گرفته، یکی یکی آن ها را به هم می زدند تا کلید قفل در آسایشگاه ما را پیدا کند. بالاخره در باز شد.نگهبان عراقی که تا به حال چنین صحنه ای را ندیده بود، مات و مبهوت آن جا شد. من هم به محض باز شدن در با عصای خود محکم آن را کنار زدم و عصازنان تند تند، به طرف دستشویی و توالت های عمومی اردوگاه رفتم. خیلی سخت بود. نمی توانستم بدوم، می بایست با فشار، خودم را نگه می داشتمن و تندتر عصاهایم را با فاصله ی بیشتری به جلو می انداختم. به این شکل خودم را به دستشویی ها رساندم. انگار بقیه هم از پشت سرم در حال دویدن بودند. بالاخره رسیدم. اولین توالت خالی را انتخاب کردم و داخل شدم. وقتی کارم تمام شد و به بیرون از توالت ها آمدم، دیدم تمام بچه های اردوگاه در صف های طولانی برای رفتن به دستشویی نشسته اند.آن روز عراقی ها حریف بچه ها نشدند، هر چقدر هم که کتک زدند، نتوانستند جلوی بچه ها را بگیرند. همگی به سمت توالت ها هجوم آوردند. نگهبان های عراقی وقتی دیدند نمی توانند بچه ها را کنترل کنند، کوتاه آمدند. این قضیه درسی شد برایشان که دیگر درون غذای بچه ها نفت، صابون و ... نریزند.تمام آن روز نه تنها آسایشگاه ما، بلکه همه ی شش آسایشگاه دیگر نیز چنین مشکلی را داشتند؛ یعنی در واقع کل اسرای اردوگاه. همین حادثه باعث شد در روز های بعد اسهال برخی خوب نشود. این بیماری تا یک ماه ادامه داشت. در آن یک ماه چهل نفر از بچه های اردوگاه شهید شدند! چون اسهال آن ها کم کم به اسهال خونی تبدیل شد و در نهایت به شهادت رسیدند.
منبع: سایت جامع آزادگان
94/4/9 - 12:10 - 2015-6-30 12:10:25
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]
صفحات پیشنهادی
افطاری با طعم نفت و پودر لباسشویی!
خاطرات آزادگان افطاری با طعم نفت و پودر لباسشویی همه گرسنه ی گرسنه بودیم یکی دو لقمه بیشتر نخورده بودیم که همه پس کشیدیم بوی نفت بوی پودر لباسشویی بوی صابون هم مزه ی غذا شده بود دوباره لقمه ای گرفتیم مزه مزه کردیم همان مزه را می داد سرویس مقاومت جام نیوز ماه مبارکافطاری با طعم سریال
مهمانی تلویزیون در ماه رمضان افطاری با طعم سریال تاریخ انتشار یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 12 50 | شماره خبر 1997603990392742023 تعداد بازدید 0 پ پ ماه مبارک رمضان از راه رسیده و در کنار نماز و روزه و دعا و نیایش چند سالی است که تماشای سریالهای مناسبتی تلویزیون در ماه رمضان هم بوقتی سعودیها برای مهاجرانی چک میکشند/ بورسیهای با طعم دلارهای نفتی+اسناد
باشگاه خبرنگاران گزارش میدهد وقتی سعودیها برای مهاجرانی چک میکشند بورسیهای با طعم دلارهای نفتی اسناد ویکی لیکس این روزها با انتشار اسناد وزارت امور خارجه عربستان سعودی از ماجرای اعطای بورس تحصیلی این کشور به فرزند عطاالله مهاجرانی پرده برداشته است به گزارش خبرنگار سیاسیدبه تازه آمریکاییها در مذاکرات هستهای امروز به روایت یک شاهد عینی / سکوی نفتی را هم در دوره احمدی نژاد اینگ
دبه تازه آمریکاییها در مذاکرات هستهای امروز به روایت یک شاهد عینی سکوی نفتی را هم در دوره احمدی نژاد اینگونه جابجا کردند کلاهبرداری زنجیرهای خواننده و مجری لس آنجلسی از ایرانیها در ترکیه بالاخره چند نفر از افطاری رئیس جمهور قهر کردند به اضافه تابناک شنبه تا چهارشنگاه شما: افطاری با طعم هندوانه یا به رنگ عسل |اخبار ایران و جهان
نگاه شما افطاری با طعم هندوانه یا به رنگ عسل بخش نگاه شما برای ارائه و معرفی نگاه مخاطبان تابناک به همه موضوعات است هر مخاطب تابناک میتواند با مد نظر قرار دادن شرایط همکاری با این بخش نگاه خود را ارسال کند تا در معرض دید و داوری دیگر مخاطبان قرار گیرد کد خبر ۵۱۲۰۴گرداندن سینیهای بزرگ افطاری سنت حسنه ماه رمضان در دهلران +تصاویر
یکی از سنت های حسنه در شهرستان دهلران سنت افطاری دادن است در هر منطقه ای به فراخور فرهنگ ها و آداب آن منطقه در همه مناسبت های سال چه ملی و چه مذهبی مردم سنن و برنامه های ویژه خود را دارند که اگر چه به علت تاثیر زندگی ماشینی برمردم خیلی از آنها شاید به ورطه فراموشی سپرده شروایت مردمی از افطاری ساده + فیلم
روایت مردمی از افطاری ساده فیلم امام خامنهای در نماز عید فطر سال ۹۲ فرمودند یک سنت خوب هم امسال بیش از سالهای دیگر دیده شد که خوب است مورد توجه قرار بگیرد و آن افطاری دادنهای ساده و بیپیرایه در مساجد و در خیابانها بود به گزارش فرهنگ نیوز یکی از توصیههای امام خامهمترین عناوین گروه فرهنگی در روز هشتم تیر فعالیت دفتر موسیقی در سایه بنیاد رودکی/ برگزاری افطاریهای «وح
مهمترین عناوین گروه فرهنگی در روز هشتم تیرفعالیت دفتر موسیقی در سایه بنیاد رودکی برگزاری افطاریهای وحدت و مقاومت در کشورهای مختلفاکرانهای ویژه هفته حقوق بشر آمریکایی افطاریهای وحدت و مقاومت در کشورهای مختلف رد صلاحیت یکی از بازیگران ترکیهای مجانی تعویض قرآنهای کهنه با نوگزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید عبدالحمید صابونچی حسرت مادرانهای که شهید برطرف کرد/ تولد در ر
گزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید عبدالحمید صابونچیحسرت مادرانهای که شهید برطرف کرد تولد در روز میلاد حضرت زهرا س و شهادت در روز شهادت حضرتقاری و معلم قرآن مسجد بود هنگام تولد گفتند او بنده خاص خدا میشود آرزوی رفتن به جبهه را داشت اما به دلیل سن کم به این آرزوافطاری صدا و سیما به کارمندان! +عکس
افطاری صدا و سیما به کارمندان عکس سیاستهای صرفه جویانه صداوسیما در دوره مدیریت جدید آن ظاهراً شامل حال افطاریهای این سازمان هم شده و این موضوع اعتراضهایی را در میان کارکنان این رسانه به دنبال داشته است سینما مثبت سیاستهای صرفه جویانه صداوسیما در دوره مدیریت جدید آن ظاهرااعلام فراخوان ارسال تصاوير و فيلمهاي مردمي از افطاريهاي ساده
۱ تير ۱۳۹۴ ۱۰ ۶ق ظ اعلام فراخوان ارسال تصاوير و فيلمهاي مردمي از افطاريهاي ساده موج-امسال هم پايگاه اطلاعرساني KHAMENEI IR از مخاطبان خود ميخواهد تا تصاوير و فيلمهايشان را از افطاريهاي ساده در محله يا شهر خود را ارسال کنند به گزارش خبرگزاري موج تقويت و گسترش سبک زندگيفراخوان ارسال تصاویر و فیلمهای مردمی از افطاریهای ساده
ترویج سبک زندگی اسلامی فراخوان ارسال تصاویر و فیلمهای مردمی از افطاریهای ساده امسال هم پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI IR از مخاطبان خود میخواهد تا تصاویر و فیلمهایشان را از افطاریهای ساده در محله یا شهر خود را ارسال کنند به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز تقویت و گسترش سبک زندسفره افطاری; این بار وسط بلوار کشاورز تهران!
سفره افطاری; این بار وسط بلوار کشاورز تهران شناسهٔ خبر 2786128 - چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴ - ۰۳ ۴۸ مجله مهر > دیگر رسانه ها دو ساعت مانده بود تا آفتاب تیر غروب کند که آنها آمدند پیادهراههای بلوار کشاورز را جارو کردند و بعد موکتهای خاکستری بلند را انداختند چند نفری سر سفرههاسوغاتی ایرانی با طعم خردل برای ژاپنیها
سوغاتی ایرانی با طعم خردل برای ژاپنیهاباید خودم را در آن هیاهو پیدا میکردم آن خودی که با سرفهها زندگی کرده بود و طعم گاز خردل را میشناخت پس باید سفرنامه را رنگی دیگر میزدم نه بر سیاق تقلید و تکرار بل سفرنامهای که پژواک فریاد خاموش سرفههای جانبازان شیمیایی است تاریخ انتاسکله تاریخی انتقال نفت آبادان تخریب شد |اخبار ایران و جهان
اسکله تاریخی انتقال نفت آبادان تخریب شد کد خبر ۵۱۱۶۱۴ تاریخ انتشار ۰۳ تير ۱۳۹۴ - ۱۳ ۲۵ - 24 June 2015 مدیر میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری شهرستان آبادان با انتقاد از تخریب یکی از اسکله های تاریخی این شهرستان به منظور احداث اسکله جدید صیادی گفت این اسکله تاریخی به صورت غیرقافطاری مسئولان؛ «همدلی» یا «اسراف»؟
افطاری مسئولان همدلی یا اسراف پدیده ضیافتهای افطاری آنچنانی از سوی مسئولان سابقه طولانی در کشور دارد که متاسفانه هر سال نسبت به سال قبل پررنگتر میشود البته هر انتخاباتی از جمله انتخابات مجلس دهم نیز در پررنگ بودن این ضیافتها بیتاثیر نبوده و نخواهد بود به گزارش فرهنبا شعار «القدس القضیه الاولی» برگزار میشود افطاریهای «وحدت و مقاومت» با حضور شیعه و سنی
با شعار القدس القضیه الاولی برگزار میشودافطاریهای وحدت و مقاومت با حضور شیعه و سنی در شهرها و کشورهای مختلفسلسله افطاریهای وحدت و مقاومت با حضور شیعیان و اهلسنت در شهرهای مختلف ایران و شهرهای دیگری از جمله غزه کویته کراچی اسلام آباد تونس و برگزار خواهد شد به گزارش خب-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها