تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى على هر كس حلال بخورد، دينش صفا مى يابد، رقّت قلب پيدا مى كند، چشمانش از ترس خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1840370651




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

استاد فرزاد؛ اسطوره‌ای از اساطیر بلخ - بخش دوم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
استاد فرزاد؛ اسطوره‌ای از اساطیر بلخ - بخش دوم
استاد «فرزاد»، تمثیلی زنده از اساطیر بیشمار بلخ و تاریخ ادب فارسی در افغانستان که دفتر کارش از اول صبح، قرارگاه دل بی‌قرار همۀ جست‌وجوگران فضیلت بود.



به گزارش خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس، «سید اسحاق شجاعی» از نویسندگان و شاعران ولایت بلخ افغانستان است که آثار متعددی از وی منتشر شده است. وی در یادداشتی اختصاصی شخصیت «محمد عمر فرزاد» یک تن از فرهیختگان و شاعران فقید افغانستانی را بررسی کرده است. در بخش نخست این یادداشت، چگونگی آشنایی نویسنده با محمد عمر فرزاد که ساکن بلخ باستان بود و همچنین برخی خصوصیات اخلاقی وی ذکر شد. در ادامه این یادداشت آمده است: در پشت پرده‌ حوادث این عالم، رازها و اسراری نهفته و معانی پنهان است که از ظاهر آن نمی‌توان دریافت. برخی حوادث در ظاهر بی‌معنی و تصادفی به نظر می‌رسد؛ اما درواقع هیچ پدیده‌ای در این عالم بی‌معنی نیست و از روی تصادف صورت نمی‌بندد. علاقه‌ مشترکم را با استاد فرزاد حمل بر تصادف و بی‌معنایی نمی‌توانستم. صورت‌گر عالم آگاهانه و با قصد و غرض برای ما دو نفر علاقه و احساس یک‌سان صورت بسته بود. من هم در دیوار خانه خود عکس این دو مرد بزرگ بلخ را آویخته بودم. سال‌های زیادی از عمرم را با آثار و اندیشه‌های آن دو سپری کرده بودم. حاصل کارم نوشتن کتاب «ستاره شب دیجور» برای علامه بلخی و شش جلد «نردبان آفتاب» و کتاب «تأثیر قرآن بر محتوا و ساختار مثنوی معنوی» برای مولانا و تعدادی مقاله برای هردو شده بود. حالا من و استاد فرزاد آینه‌های تو در تو بودیم. استاد فرزاد در همه‌ زمینه‌ها اطلاعات داشت؛ از فرهنگ، تاریخ، ادبیات، فلکلور، مردم شناسی، دین، عرفان و افغانستان‌شناسی. اما علاقه‌اش به عرفان بیش از دیگر موضوعات بود. در میان عرفا برای دوست‌داشتن مولانا را انتخاب کرده بود. اشعار بسیاری از مثنوی و دیوان شمس در سینه داشت که گاهی آن‌ها را زمزمه می‌کرد، در شرح و تفسیر مثنوی زیاد کوشیده بود و شاگردانی نیز داشت. چند بار استاد ذاکر منقبت‌خوان روضه شریف را در اتاق کوچک استاد دیدم. استاد خود گفتند که آقای ذاکر شعرهای مثنوی را می‌خواند و من راهنمایی‌اش می‌کنم. به گفته‌ی استاد این کار را برای میرفخرالدین آقا منقبت‌خوان معروف کابل و مزار نیز می‌کرده است. احمدظاهر در خدمت استاد فرزاد استاد فرزاد برایم تعریف کرد: احمدظاهر آمد و همان جای شما نشست. با هم درباره شعر و موسیقی صحبت کردیم و من غزل معروف مولانا را (من غلام قمرم، غیر قمر هیچ‌ مگو) نوشته برایش دادم. بسیار خوشحال شد و گفت: این خودش موسیقی است. پس از آن احمد ظاهر با غزل‌های مولانا آشنا شد و زیاد از آن‌ها استفاده می‌کرد. چند بار به من گفت: شما مرا با یک گنج آشنا کردید. استاد فرزاد و عشق و علاقه به علامه بلخی استاد فرزاد از علاقه‌مندان دیرینه‌‌ علامه سیداسماعیل بلخی بود. شور و شعور، دید باز، وسعت‌نظر و آزاداندیشی بلخی برای استاد یک نمونه بود. با آن حافظه قوی، معلومات بسیار دقیق و جدید از علامه بلخی داشت. یکی از شاه‌بیت‌های غزل ما دو نفر در دیدارهای‌مان علامه بلخی و مولانا بود. استاد با شنیدن نام بلخی، آه سردی از سینه پر راز و رمز خود بیرون می‌داد، لحظه‌‌ای سکوت می‌کرد؛ انگار می‌خواست از ذخیره‌هایی که در سینه داشت، یکی را برای بیان انتخاب ‌کند. دیدگاه‌های بسیار ژرف و تازه از او درباره بلخی شنیده بودم. اما اصرار من برای ثبت و ضبط آن‌ها هیچ‌گاه به جایی نرسیده بود. استاد فرزاد به پیروی از سنت عرفانی ما به کتابت باور نداشت؛ آثار و اندیشه‌های خود را بر کاغذ انتقال نمی‌داد، به ثبت و ضبط و نشر اندیشه‌ها و آثار خود روی خوش نشان نمی‌داد. هرچند در این مورد قول و قرارهایی با من داشت که اجل مهلت نداد. بارها برای مصاحبه در روزنامه عصرنو خواهش کرده بودم؛ اما او تن نمی‌داد و همیشه یک راه گریزی برای خود پیدا می‌کرد. با این‌که یک شخصیت اجتماعی بود و اقشار مختلف مردم با او تماس و او را دوست داشتند؛ اما یک میل گریز از جامعه که فکر می‌کنم ناشی از آموزه‌های عرفانی او بود، او را به انزوا و گوشه‌گیری می‌خواند. برداشت من این است که او شخصیت دوگانه‌ای داشت؛ فرزاد بیرونی که با مردم، شاگردان، شاعران و نویسندگان و ... می‌زیست و فرزاد درونی که تنها بود. فرزاد درونی تنها با خودش؛ اندیشه‌ها، رازها و جهان ژرف خودش زندگی می‌کرد. فرزاد بیرونی را ما می‌دیدیم؛ اما فرزاد درونی را تنها خودش می‌دید و سرانجام هم سر به مهر زیر خاک پنهان شد.   همدلی همربان و صمیمی دیگر پای من به آن اتاق کوچک باز شد؛ شش سال با استاد فرزاد دم‌خور بودم، در اتاقش، در خانه‌اش، گاهی در محافل فرهنگی یا در دفتر روزنامه عصرنو. دیگر از غریبی در مزارشریف درآمده بودم؛ استاد فرزاد برای من هم دوست بود، هم همد‌ل و همراز و هم یک دایره‌المعارفی که در آن تاریخ، فرهنگ، ادبیات، عرفان و ... می‌یابیدم. از هرجا و هر موضوعی سخن می‌گفتیم و من از استاد استفاده می‌کردم؛ اما وقتی صحبت ما به مولانا و علامه بلخی و زندگی و اندیشه‌های آن دو بزرگ می‌رسید، دیگر سخن اوج می‌گرفت و چهره‌ی استاد گل می‌کرد. در حقیقت صمیمیت، مهربانی، آزاداندیشی، سادگی، وقار، صداقت و دانش استاد مرا هم‌خون و خانواده او کرده بود. اتاق استاد هیچ‌گاه خالی و خلوت نبود؛ دائم از آدم‌های رنگارنگ پر و خالی می‌شد؛ آدم‌های که از بلخ، ولایات شمال، کابل و هرات و حتی از کشورهای دیگر می‌آمدند و پروانه‌وار دور استاد می‌چرخیدند. مشتاقان استاد آدم‌های خاص بودند؛ چنان‌که خودش خاص بود. به مناسبت عیدهای فطر و قربان نیز چند باری به منزل استاد برای عرض تبریکی رفتم؛ باز هم آدم‌های خاصی رفت و آمد می‌کردند؛ آدم‌هایی که در دفتر استاد ندیده بودم. اما من دیگر به تجربه دریافته بودم که کی به دیدن استاد بروم که تنها شکارش کنم و بعد سیر سیر با هم صحبت کنیم؛ هرچند که آدم هیچ‌وقت از دانش و نجابت و فضیلت و انسانیت سیر نمی‌شود. همیشه صحبت ما چنان بود که پایان نمی‌یافت؛ آمدن مهمان یا کار دیگری آن را قطع می‌کرد و ما آن را به وقت دیگری موکول می‌کردیم. کلمات در وصف او نمی‌گنجند حالا که استاد فرزاد جامه بدل کرده و این دنیای خاکی را برای اهلش رها کرده، می‌خواهم شخصیت استاد فرزاد را توصیف کنم؛ دلم می‌خواهد کلماتی پیدا کنم غیر از جنس واژه‌های قرار دادی؛ واژه‌هایی که ظرفیت بیشتری داشته باشند، این قدر دستمالی شده و مبتذل نشده باشند؛ چه کنم که نمی‌شود. حالا دلم به حال این واژه‌ها می‌سوزد، چقدر حقیر و تنگ‌مایه و کم ظرفیت‌اند. تنها بخش اندکی از ذهنیت مرا می‌توانند انتقال دهند. می‌خواهم بگویم استاد فرزاد متواضع، خوش‌‌مشرب، دلسوز، روادار و نیک بود. اطمینان دارم که شما تمام ذهنیت مرا دریافت نمی‌کنید؛ زیرا این واژه‌ها و جمله‌ها تنگ‌مایه و قراردادی هستند. چیزی زیادی با خود انتقال نمی‌دهند. به گفته‌ی مولانای بلخ: گر بریزی بحر را در کوزه‌ای چند گنجد؟ قسمت یک روزه‌ای فرزاد از زبان فرهنگیان بلخ این بیان ناقص را رها می‌کنم و می‌خواهم در بیان ویژگی‌های استاد از سیدرضا محمدی شاعر و پژوهش‌گر معروف که سال‌ها در حلقه‌ی شاگردان و شیفته‌گان استاد بوده کمک بگیرم: «استاد محمد عمر فرزاد تمثیلی زنده از اساطیر بی‌شمار بلخ و رندان تاریخ ادب فارسی بود. عمر ما جوانی‌اش را ندیده بود، اما کسانی مثل استاد واصف باختری که از جوانی او را می‌شناختند، می‌دانستند که در طی همۀ این سال‌ها، دفتر مطبعۀ دولتی از اول صبح، قرارگاه دل بی‌قرار همۀ جست‌وجوگران فضیلت بود؛ هر کسی از هر قوم و طایفه و آیینی پناه روزهای دلتنگی‌شان و جان‌مایۀ آثار و افکار و نوشته‌های‌شان سایه سنگینِ این مرد بود. استاد فرزاد ستون معرفت مزار و نشان نجابت بلخ بود.» احساس می‌کنم آن‌چه از استاد فرزاد گفته‌ام، در برابر آن‌چه ناگفته مانده اندکی بیش نیست. به ناچار زبان می‌بندم و این نوشته را با ابیاتی از مولانای بلخ پایان می‌دهم: یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم وصف آن رشک ملک ور دهان یابم چنین و صد چنین تنگ آید در فغان این حنین این قدر گر هم نگویم ای سند شیشهٔ دل از ضعیفی بشکند شیشهٔ دل را چو نازک دیده‌ام بهر تسکین بس قبا بدریده‌ام من سر هر ماه سه روز ای صنم بی‌گمان باید که دیوانه شوم هین که امروز اول سه روزه است روز پیروزست نه پیروزه است هر دلی که اندر غم شه می‌بود دم به دم او را سر مه می‌بود قصهٔ محمود و اوصاف ایاز چون شدم دیوانه رفت اکنون ز ساز انتهای پیام/

94/04/08 - 15:55





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن