تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835648895
روایت مردی که فردوسی را دفن کرد
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
روایت مردی که فردوسی را دفن کرد
بناست به دیدن مردی برویم که با «هزارسالهگان» سر و سرّی داشته و مدعی است فردوسی را با دستان خودش دفن کرده است؛ «به هرکس میگویم فردوسی را من دفن کردم، باور نمیکند». در محوطه آرامگاه یا به گفته خودش باغ، رخبهرخ مقبره مرمر نشسته است، ساکت، مثل سنگ، تا رسیدن ما.
روزنامه شرق: بناست به دیدن مردی برویم که با «هزارسالهگان» سر و سرّی داشته و مدعی است فردوسی را با دستان خودش دفن کرده است؛ «به هرکس میگویم فردوسی را من دفن کردم، باور نمیکند». در محوطه آرامگاه یا به گفته خودش باغ، رخبهرخ مقبره مرمر نشسته است، ساکت، مثل سنگ، تا رسیدن ما.
دست میدهیم، محکمتر از معمول، پنجهاش را دور دستم قفل میکند و زور میآورد، ردِ قوتِ جوانی را در پیشانی طرفش میجوید. پسرش که پا جای پای او گذاشته و نگهبان مجموعه است، کنارمان ایستاده است، میخندد «حاجآقا از پهلوانهای قدیمه». پیرمرد اسطقسداری است. کمگو است، اما حرفهایی دارد که تعداد زندگان آگاه از آن، احتمالا از تعداد مردگان کمترند. شاید در هیچ کتابِ تاریخی یا خاطرات آدمهایی که در ساخت آرامگاه فردوسی دست داشتهاند، نامی از «قاسم ارفع» نیامده باشد، اما او هست، او یکی از فراموش شدگان بزرگ تاریخ است؛ یکی از آنها که سنگهای اهرام مصر یا دیوار چین یا پارسه (تخت جمشید) را به گرده کشیدند و هیچجا نامی از آنها برده نشد.
او را مشقاسم صدا میکنند، سرکارگر بازسازیِ آرامگاه فردوسی در دهه ١٣٤٠ بوده است. کارش فقط به دستوردادن ختم نمیشده است «تمام این سنگها روی شانه من آمد پایین و روی شانه من رفت بالا. هر جا گیر میکردند، هر جا زور میخواستند، داد میزدند مشقاسم کجایی؟» اما آنچه داستان او را متفاوت میکند، جابهجایی سنگهای گران نیست؛ «قبر فردوسی را خودم چاک دادم، استخوانهایش را درآوردم و ساخت آرامگاه که تمام شد، خودم دوباره فردوسی را دفن کردم».
در گور فردوسی کوتی از استخوان بود و دو جمجمه
سال ١٣٤٣، ٣٠ سال پس از ساخت آرامگاه فردوسی با طرح کنونی که توسط کریم طاهرزاده بهزاد ترسیم شده بود، نشست سازه سنگین و کوچکبودن اتاقی که قبر فردوسی در آن قرار داشت، کار را به تخریب و بازسازی مجدد رساند؛ «سنه ١٣ این آرامگاه را ساختند، من هم همان سال دنیا آمدم. پدرم ساختهشدن آرامگاه را دیده بود، اما سال ٤٣ گفتند باید خراب شود، حکمش از تهران آمد. قبر فردوسی یک جای کوچکی بود، شاید یک اتاق سه در چهار، ١٠ نفر که میرفتند داخل، دیگر برای کسی جا نبود، این بود که گفتند خرابش کنید».
دستش توی هوا میچرخد، انگار همحالا در کار است «چوببست، بستیم و رفتیم تا سقف، از بالا یکییکی سنگها را کندیم و آمدیم پایین. یک معماری داشتیم به نام شاهغلام، همه سنگها را بهترتیب شماره میزد و میبرد از عقب باغ میچید و میآمد جلو. به کمر کار که رسیدیم، خراب نمیشد دیگر، بس که سفت بود؛ از ساروج بود. مجبور شدند با باروت خرابش کنند، خردهسنگها پرت میشد تا دهات اطراف».
دیگر بنایی در کار نیست، به کف میرسند، به قبر فردوسی. طبق نقشهای که مهندس هوشنگ سیحون و حسین جودت دارند، ظاهر و نمای آرامگاه همان طرح قبلی است، اما در قسمت داخلی آرامگاه باید تغییرات زیادی انجام شود. فردوسی باید بعد از هزار سال سر از قبر برون آرد، در هوایی تازه نفس بکشد و چهره دیگری از دنیا را ببیند و آن کسی که باید دست فردوسی را بگیرد و او را از آن گودال کهن و پوده بیرون بکشد، مشقاسم است. «بههرصورت بود خراب کردند و آمدند تا کف، ماند جای قبر، گفتند میخواهند قبرش را چاک بدهند.
خیلیها فکر میکردند فردوسی حتما گنجی، چیزی دارد. آن روز که قرار بود قبر را چاک بدهم و فردوسی را از گور دربیاورم، از تهران و مشهد خیلیها آمدند، استاندار، فرماندار، شهردار، فرمانده لشکر، اوووو، خیلیها بودند. دور تا دور محوطه را صندلی چیدند. قبر را خودم چاک دادم، به پایین که رسیدم، ته یک گودالی دیدم یک کوت استخوان است که دو تا کله (جمجمه) دارد؛ کلههای بزرگی هم بود. فرماندار به شوخی گفت فردوسی دو تا کله داشت! بعد هرچی استخوان بود جمع کردم و گذاشتم توی یک پارچه سفید، بعد گذاشتمش تو یک صندوق و بردمش دفتر».
به جمع گوربهگورهای تاریخ یک نفر دیگر را هم باید اضافه کرد؛ حکیم ابوالقاسم فردوسی. آمدهایم کنار سنگ قبر بزرگش که در طبقه پایین، زیرِ نمای آرمگاه قرار دارد؛ سنگی آنقدر بزرگ که خیال همه راحت است کسی که آن زیر خوابیده تازمانیکه اسرافیل در صور بدمد، شانهبهشانه هم نمیتواند بشود. مشقاسم بالا را نشان میدهد «قبر فردوسی آن بالا بود، اینجا نبود که، هفت متر گود کردند، این محوطه را ساختند و بعد دوباره سنگها را به همان شمارهای که بود گذاشتند سرجایش، چیدند رفت بالا، مثل روز اولش، هیچ فرقی نکرد.
تمام این سنگها روی شانه من آمد پایین و روی شانه من رفت بالا. هر جا گیر میکردند، هر جا زور میخواستند، داد میزدند مشقاسم کجایی؟ آن سنگ بالا را دیدی؟ بهش میگویند سنگ جمشید (سنگ یکتکه و بزرگی که نقش فروهر روی آن حک شده است و بالای مقبره در ضلع جنوبی قرار دارد)، شاید دو، سه تُن وزن داشته باشد، هیچکس نمیتوانست ببردش بالا، من نشستم پای قَرقَر که جرثقیل کوچکی بود و خیلی زور داشت، سنگ را نمدپیچ کردم و با سیم بکسل بستم و دادم بالا، بهخاطر همین کار به من یک ماه اضافهکاری، پاداش دادند».
فردوسی چهار سال بیرون از قبر بود
کار ساخت آرامگاه که تمام میشود، زمین به اندازه نگاهداشتن باقیمانده فردوسی آغوش باز میکند، جای استخوان در گور است «کار که تمام شد، دوباره استخوانها را همانطور که بود آوردم گذاشتم توی قبر جدید. روزی هم که میخواستم فردوسی را بگذارم توی قبر خیلیها آمده بودند، خیلی عکسبرداری کردند، ولی به خودم هیچ عکسی ندادند. حالا به هرکس میگویم فردوسی را من دفن کردم، باور نمیکند».
خب از کجا باید باور کرد «مدرک و سندی که ندارم، اما دو، سه تا از بچههای روستا که آن زمان با ما کار میکردند، شاهدند. بیشترشان مردهاند، اما چندتایی هنوز ماندهاند».
فردوسی چند سالی بیرون از دنیای مردگان بوده است، بین سالهای ١٣٤٣ تا ١٣٤٧ «خیلیها نمیدانند، اما فردوسی چند سال اصلا توی قبر نبود، از زمانی که آرامگاه را خراب کردند و قبر را چاک دادم و فردوسی را بیرون آوردم، تا زمانی که آرامگاه ساخته شد و دوباره گذاشتمش سرجایش، شاید چهار سال طول کشید. تمام این چهار سال هم توی همان جعبه بود، گوشه دفتر».
ساخت آرامگاه تمام میشود، کارگرها را راهی میکنند سر خانه زندگیشان، مهندسها باروبنه میبندند، اما او میماند، ٣٠ سال دیگر، کنار فردوسی؛ «مهندس جودت، گیو جودت، وقتی میخواست برود گفت دوست داری تو را کجای باغ بگذارم برای کار؟ گفتم هر جا که دوست داری؟ خلاصه گذاشتندم دم در. ٤٠ سال از عمرم را توی همین باغ گذراندم. خیلی برای این باغ زحمت کشیدم. روستای ما دیواربهدیوار آرامگاه است، همینجا دنیا آمدم، پدرم هم. قبل از خدمت توی باغ، شاگرد گلکار بودم، از خدمت که آمدم بعد از چند سال، کار ساخت آرامگاه شروع شد، بعدش هم ٣٠ سال دم در وایستادم».
یکروز قبل از سالروز بزرگداشت فردوسی (٢٥ اردیبهشت) است و با او در باغ هستیم. مشقاسم آدمها را نشان میدهد «میبینی، خبری نیست. اول انقلاب خیلی مسافر اینجا میآمد، تا روزی ١٥-١٦ هزار نفر میآمدند. از روی بلیت آمار داشتیم، اما الان خبری نیست». دور آرامگاه قدم میزنیم، کُند و سنگین راه میرود، روی دیوار در ضلع شرقی، شعری حک شده است، روبهرویش میایستد «بخوان، برایم بخوان، بیسوادم، خودم هیچوقت نتوانستم شاهنامه بخوانم، اما چند تا از شعرهایش را که برایم خواندهاند، حفظم. فردوسی مرد بزرگی بود، اگر نبود الان باید به زبان عربی حرف میزدیم».
بدین نامه بر عمرها بگذرد / بخواند هر آن کس که دارد خرد
جهان از سخن کردهام چون بهشت / از این پیش تخم سخن کس نکِشت
بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی
زمانم سرآورد گفت و شنید / چو روز جوانی به پیری رسید
رخ لالهگون گشت بر سان ماه / چو کافور شد رنگ ریش سیاه
ز پیری خم آورد بالای راست / هم از نرگسان روشنایی بکاست
کنون عمر نزدیک هشتاد شد / امیدم به یکباره بر باد شد
سر آمد کنون قصه یزدگرد / به ماه سِفَندار مَذ روز اَرد
شعر که به اینجا میرسد، زمزمه میکند، پیر و خشدار؛
کنون عمر نزدیک هشتاد شد / امیدم به یکباره بر باد شد
سرآمد کنون قصه یزدگرد / به ماه سِفَندار مَذ روز اَرد
انگار چیزی را انتظار میکشد، عاقبتی محتوم که فردا یا پسانفردا در خواهد زد «الان ٨١ سالمه، از دوستها و همکارهای آن زمان چندتایی بیشتر نماندند، حالا کِی خط قرمزی برای ما بکشند، دیگر دست خداست. خیلی دلم میخواهد کنار فردوسی دفنم کنند، اما نمیگذارند، نمیشود؛ ما که کسی نیستیم، باید ببرندمان توی همان قبرستان روستا که پدر و مادر و همه فامیلمان آنجا هستند. ما کسی نیستیم»
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۷:۵۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]
صفحات پیشنهادی
روایت مردی که فردوسی رادفن کرده است |اخبار ایران و جهان
روایت مردی که فردوسی رادفن کرده است کار که تمام شد دوباره استخوانها را همانطور که بود آوردم گذاشتم توی قبر جدید روزی هم که میخواستم فردوسی را بگذارم توی قبر خیلیها آمده بودند خیلی عکسبرداری کردند ولی به خودم هیچ عکسی ندادند حالا به هرکس میگویم فردوسی را من دفن کردم باگفتوگو با پیرمردی که «فردوسی» را دفن کرد/ شاعری که دو جمجمه داشت!
گفتوگو با پیرمردی که فردوسی را دفن کرد شاعری که دو جمجمه داشت استانها > خراسان رضوی - بنای آرامگاه را که از نزدیک ببینی فردوسی دیگر برایت سخنور اعصار باستان نیست روایتگر تاریخ هنر معاصر هم میشود به گزارش «خبرآنلاین» از خراسان رضوی حال وقتی پایگزارش فارس از کنسرت «عاشقانه و حماسی داستان سیاوش» فردوسی به روایت موسیقی ایرانی/ جمشید عندلیبی پس ا
گزارش فارس از کنسرت عاشقانه و حماسی داستان سیاوشفردوسی به روایت موسیقی ایرانی جمشید عندلیبی پس از سالها روی صحنه رفتکنسرت عاشقانه و حماسی داستان سیاوش به خوانندگی وحید تاج و آهنگسازی سلمان سالک اجرایی قابل توجه بود چراکه گرامی داشت کهن مرد شعر پارسی یعنی حکیم طوس بود در حیناین پیرمرد، «فردوسی» را دفن کرد +تصاویر
سرکارگر بازسازی آرامگاه فردوسی این پیرمرد فردوسی را دفن کرد تصاویر به گزارش سرویس کشکول جام نیوز بنای آرامگاه را که از نزدیک ببینی فردوسی دیگر برایت سخنور اعصار باستان نیست روایتگر تاریخ هنر معاصر هم می شود حال وقتی پای صحبت کسی که مستقیماً در ساخت آن دست داشته و قطعه قطاین پیرمرد، «فردوسی» را دفن کرد + عکس
جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱ ۴۸ بنای آرامگاه را که از نزدیک ببینی فردوسی دیگر برایت سخنور اعصار باستان نیست روایتگر تاریخ هنر معاصر هم میشود حال وقتی پای صحبت کسی که مستقیماً در ساخت آن دست داشته و قطعهقطعه این بنای باشکوه را با دست خود چیده بنشینی سازه برایت زندهتر هم میشوروایت برنامه فردوسی پور از اتفاقات تبریز/«بیسیم به دست ها» گفتند بازی 2-2 شده!
روایت برنامه فردوسی پور از اتفاقات تبریز بیسیم به دست ها گفتند بازی 2-2 شده در برنامه نود هم مشخص نشد که برای نخستین بار چه کسی نتیجه بازی سپاهان و سایپا را دو بر دو اعلام کرده است آفتاب خیلی ها منتظر بودند تا در برنامه نود ببینند که چه کسی برای نخستین بار گفته بود که بازی&روایت برنامه فردوسی پور از اتفاقات تبریز/ همه آنها که گفته بودند "2-2"
روایت برنامه فردوسی پور از اتفاقات تبریز همه آنها که گفته بودند 2-2 ورزش > لیگ برتر - در برنامه نود هم مشخص نشد که برای نخستین بار چه کسی نتیجه بازی سپاهان و سایپا را دو بر دو اعلام کرده است به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین خیلی ها منتظر بودند تا در برنامه نود ببینندچه پدرخوانده هایی بدون مجوز صدها شعبه بانک زدند؟ / رقمهای عجیب حقوق نمایندگان مجلس و وزرای دولت / سناریوی فرد
چه پدرخوانده هایی بدون مجوز صدها شعبه بانک زدند رقمهای عجیب حقوق نمایندگان مجلس و وزرای دولت سناریوی فردوسی پور درباره تراکتور و نقش مرد نامرئی بدهکار بانکیِ طالب پرسپولیس به خود برچسب سیاسی زد مردی که صداقت را به ماهیگیری سیاسی ترجیح داد به اضافه تابناک شنبه تا چهاماجرای فردوسی و تهران
جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۲ ۴۵ 56 سال است که فردوسی هر روز از وسط یکی از میدانهای مرکزی شهر تهران دودگرفته و پر از ترافیک را با اتفاقهای ساده و پیچیدهاش نگاه میکند شاعری که 30 سال دربارهی پهلوانیها و اسطورههای سرزمینش شعر سرود حالا به یکی از نمادهای مهم پایتخت تبدیل شدهفردوسی شاعر آشنا اما ناشناخته
فردوسی شاعر آشنا اما ناشناخته فر و دین و آئین و اخلاق چهار ستونی است که اندیشه فردوسی بر آن استوار است اندیشه ایرانشهری او همان چیزی است که درباره این شاعر حماسه سرای ایران زمین کمتر گفته شده است اگرچه این شاعر بزرگ برای همه آشناست اما اندیشه هایش هنوز ناشناخته است بدر غرفه انتشارات روایت فتح عرضه میشود حقایق مد نظر جبهه انقلاب اسلامی در «با من سخن بگو» /نمای نزدی
در غرفه انتشارات روایت فتح عرضه میشودحقایق مد نظر جبهه انقلاب اسلامی در با من سخن بگو نمای نزدیک مرتضی آوینی در نمایشگاه کتابمجموعه با من سخن بگو تک جملههایی از سید شهیدان اهل قلم در غرفه انتشارات روایت فتح به مخاطبان عرضه میشود به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارسفردوسی ملی گرایی و توجه به باورهای سرزمین خود را بنیان نهاد
قائم مقام انجمن بین المللی زبان وادبیات فارسی فردوسی ملی گرایی و توجه به باورهای سرزمین خود را بنیان نهاد کاشان– ایرنا– قائم مقام انجمن بین المللی زبان و ادبیات فارسی گفت فردوسی نخستین ایرانی بود که بنای درست ملی گرایی و توجه منصفانه و معتدل به باورهای سرزمین خود را بنیان نهادشاهنامه فردوسی سال گذشته 140 بار بازنوسی شد/ خیام سرشناس ترین شاعر ایرانی در جهان
شاهنامه فردوسی سال گذشته 140 بار بازنوسی شد خیام سرشناس ترین شاعر ایرانی در جهان مشهد - ایرنا - معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت براساس آمار شاهنامه فردوسی پارسال بیش از 50 بار در کشور چاپ و 140 بار نیز بازنویسی شده است سید عباس صالحی روز یکشنبه در مراسم پایانی پنجمیفردوسی شاعری آشنا اما ناشناخته
فردوسی شاعری آشنا اما ناشناخته فر و دین و آئین و اخلاق چهار ستونی است که اندیشه فردوسی بر آن استوار است اندیشه ایرانشهری او همان چیزی است که درباره این شاعر حماسه سرای ایران زمین کمتر گفته شده است اگرچه این شاعر بزرگ برای همه آشناست اما اندیشه هایش هنوز ناشناخته استبا زادگاه فردوسی چه کردهاند؟
جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰ ۵۲ امروز 25 اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی است بزرگمردی که با نگارش شاهنامه روایتی عظیم از اساطیر افسانهها و تاریخ ایران را عرضه کرد اما حالا آرامگاهش در دروازه رَزَن و بافت تاریخی اطرافش پس از بارها تخریب در طول تاریخ باز هم به چجایزه فردوسی جهانی میشود
جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۳ ۲۳ رییس سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری گفت از اردیبهشت سال 95 جایزه جهانی فردوسی به فردوسیشناسان و فردوسیپژوهان اهدا میشود به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه خراسان رضوی مسعود سلطانیفر در مراسم بزرگداشت روز ملی فردویژه برنامه ققنوس درباره حکیم ابوالقاسم فردوسی
ویژه برنامه ققنوس درباره حکیم ابوالقاسم فردوسی برنامه ققنوس به مناسبت روز فردوسی به شعر و اندیشه حکیم ابوالقاسم فردوسی میپردازد مرتضی صداقتگو تهیه کننده و سردبیر برنامه ققنوس در گفتگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران گفت برنامه ققنوس به معرفی شاعران و اتفاقاتی که به م-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها