واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: يدن دختر غريبه اعصابم خط خطي شد و به طعنه گفتم: چرا زودتر خبر ندادي تا غذاي درست و حسابي براي ميهمان مان آماده کنم. خراسان: خورشت قيمه بادمجان درست کرده بودم و مي خواستم در شب تولد همسرم او را با پختن غذاي مورد علاقه اش غافلگير کنم اما سرشب بود که شوهرم همراه دختري جوان به خانه آمد و گفت: اين خانم، خواهر يکي از دوستانم است و مي خواهد تا فردا اين جا بماند. زن جوان در دايره اجتماعي کلانتري شهيد نواب صفوي مشهد افزود: با ديدن دختر غريبه اعصابم خط خطي شد و به طعنه گفتم: چرا زودتر خبر ندادي تا غذاي درست و حسابي براي ميهمان مان آماده کنم. محسن در حالي که به چشمانم زل زده بود، جواب داد: تو دهانت را ببند و حرف نزن، پذيرايي و غذاي خوب توي سرت بخورد. او مرا به داخل اتاق برد و آهسته گفت: اين دختر، فراري است و ۲۰ هزار تومان از او گرفته ام تا ۲ شب در خانه مان مخفي شود بعد هم مي رود و گور خودش را گم مي کند. شنيدن اين حرف برايم غيرقابل تحمل بود. تصميم خودم را گرفتم و آماده شدم تا به خانه پدرم بروم اما شوهرم با تهديد چاقو قصد داشت جلوي مرا بگيرد. او وقتي ديد مقاومت مي کنم تيزي چاقو را روي بازوي دستم کشيد و زخمي ام کرد. با سر و صدايي که راه انداختم همسايه ها به کمکم آمدند و موضوع را به پليس ۱۱۰ اطلاع دادند. زن جوان در ادامه داستان تلخ زندگي اش گفت: ۴ سال قبل به اصرار پدرم با پسرخاله ام نامزد شدم اما او به کريستال اعتياد داشت و ما در دوران عقد از همديگر جدا شديم. اين شکست روحي براي من و خانواده ام خيلي گران تمام شد و پدرم که خودش را مقصر مي دانست آرزو داشت هرچه زودتر مرا عروس کند.من که از ناراحتي پدرم عذاب مي کشيدم دعا مي کردم هر چه زودتر ازدواج کنم. حدود ۷ ماه قبل برادر يکي از دوستانم به خواستگاري ام آمد و ما با هم نامزد شديم. شاهرخ ۲ تجربه تلخ شکست در زندگي اش داشت و ادعا مي کرد که ۲ نامزد قبلي اش را به دليل فساد اخلاقي طلاق داده است. متاسفانه من و خانواده ام فريب چرب زباني هاي او را خورديم و فقط براي اين که در بين اقوام و فاميل خودي نشان بدهيم بدون انجام تحقيقات درست و حسابي جواب مثبت داديم. من و شاهرخ در مراسمي بسيار ساده با هم نامزد شديم و تازه ۳ ماه است که زندگي مشترک خود را آغاز کرده ايم اما با تاسف بايد بگويم همسرم نه تنها اعتياد دارد بلکه مردي هوس باز و بيکار است و هيچ تعهدي نسبت به زندگي مان ندارد. از او مي ترسم و نمي دانم چرا من با وجود آن که يک بار چوب ازدواج ناآگاهانه را خورده بودم، دوباره به چنين سرنوشتي دچار شدم؟ کاش پس از تجربه تلخ قبلي به جاي آن که تنها به فکر غرور پدرم باشم کمي در مورد آينده و سرنوشتم فکر مي کردم چون با اين وضعيت و ۲ بار شکست تلخ انگشت نماي اقوام و آشنايان خواهم شد. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 455]