محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832752511
مناظره مسلمان و مسیحی در دوره رضاشاه
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
مناظره مسلمان و مسیحی در دوره رضاشاه وبلاگ > جعفریان، رسول - در دوره رضاشاه، تبلیغات مسیحی در ایران کما بیش رواج داشت و علما تلاش می کردند با نوشتن کتابها و حتی برقراری جلسات مناظره، در مقابل آنها بایستند. اخیرا متنی از یکی از مناظرات که به احتمال بیشتر نگارشی است تا آن که اتفاق افتاده باشد یافت شد. آنچه در اینجا آمده، شرحی است از این مناظره که به عنوان مقدمه بر اصل مناظرات نوشته شده است. در واقع آنچه می آید مقدمه ای است که همراه با اصل کتاب که به تازگی انتشار یافته، عرضه شده است. طبعا قدری طولانی است!
مقدمه در میان انبوه آثاری که مسلمانان در باره مسیحیت نگاشتهاند، چه در نقد مسیحیت و چه در پاسخ به انتقادات مسیحیان از اسلام، اثر حاضر، یک برگ ناشناخته و تازه به شمار میآید؛ هرچند آگاهیم که به طور معمول، این قبیل آثار، دوره و زمان تاریخی ویژه خود را دارد، و هر بار در پی یک موج بلند یا کوتاه پدید می آید. موج نخست در پدید آمدن این قبیل آثار ردیه نویسی، در دنیای قدیم اسلامی (تا سقوط عباسیان به سال 656ق) است که در آن آثاری در گوشه و کنار عالم اسلامی نوشته شده و اسامی آنها را در فهرستهای کهن مانند الفهرست ابن ندیم و دیگر منابع آمده است. برای ما ایرانیان، دوره دوم یا موج دوم، مربوط به روزگار ایلخانان است که تبلیغات مسیحی و ترجمه کتاب مقدس، همراه با نفوذ مسیحیت در دربار مغولان، در ایران مطرح شد، هرچند نقد جدی مستقلی از باورهای مسیحی از این دوره نمیشناسیم. در دوره ترکمانان، و با رفت و آمد تاجران ونیزی به تبریز، موج تازه ای از تبلیغات مسیحی آغاز شد که بعدها در روزگار صفوی، با آمدن پرتغالی ها به منطقه خلیج فارس از یک طرف، حضور اروپائیان در هند از سوی دیگر، و رفت و آمدشان به دربار صفوی، فصل تازه ای در زمینه ادب ردیه نویسی مسیحی ـ اسلامی آغاز شد. طبیعی است که غرب به موازت فعالیت های استعماری، کار تبلیغ مسیحیت را با جدیت تمام دنبال می کرد. در زمینه معرفی این ادبیات، در دوره صفوی، آثاری در زبان های فرنگی و ایرانی نوشته شده که نیاز به تکرار آنها در اینجا نیست.[1] موج بعدی این منازعات که ریشه آن اروپایی ـ هندی بود، به دوره فتحعلی شاه تا روزگار ناصری باز می گردد. کارهای هنری مارتین و واکنشهایی که در ایران برانگیخت، از معروف ترین آن آثار است. در این زمینه، مرحوم عبدالهادی حائری در کتاب نخستین رویاروییهای اندیشه گران ایران و سپس دیگران، توضیحاتی بدست داده اند.[2] این حرکت تا دوره ناصری ادامه یافت و آثار فراوانی از سوی مسیحیان و مسلمانان در تعریف و نقد مسیحیت از یک طرف و استوار کردن عقاید دینی مردم به هدف مقابله با مبلغان مسیحی و مسیونرها نوشته شد. بخشی از این آثار در ایران و بخشی در هند منتشر می شد و باید گفت، آثار فارسی منتشر شده در هند در زمینه ترویج مسیحیت میان مسلمانان و پاسخ علمای مسلمان، بسیار فراوان است و طبعا برخی هم به ایران می رسیده و واکنشهایی ایجاد می کرده است.[3] جالب این که رساله حاضر که در نقد کتابی با عنوان «مشکوة صدق» نوشته شده، از جمله آثاری است که به فارسی در هند انتشار یافته است، اما چنان که خواهیم دید، و مترجم در مقدمه آورده، هدف، ایران بوده است. موج تازه ای از تبلیغات مسیحی از بعد از مشروطه آغاز شده و ادامه یافته است. این زمان، یک مسیحی زاده آشوری، مسلمان و طلبه شد و کتابهایی در نقد مسیحیت نوشت و از دربار ناصری، لقب فخر الاسلام یافت. وی که شیخ محمد صادق فخرالاسلام بود، با حمایت دولت و رجال قاجار، توانست موجی علیه تبلیغات مسیحی به راه اندازد. فعالیت های وی، مسیونرهای مسیحی را به واکنش واداشت و تلاش کردند تا به صورت پنهان و آشکار، آثاری که در دفاع از مسیحیت و نقد اسلام و بویژه نقد آثار او در هند منتشر کنند. گفتنی است که همان زمان، کتاب اظهار الحق رحمة الله هندی، که بسیار هم مورد استفاده فخرالاسلام قرار گرفته بود، در هند و تمام جهان اسلام، تأثیر منفی روی تبلیغات مسیحی ها گذاشته بود. در دایره همین موج است که بحث مسیحیت و نقد آن در شهر اصفهان نیز بالا گرفت و یکی دو سال پیش از مشروطه، با حمایت خاندان نجفی ها در اصفهان، مرکزی برای مناظرات مسیحی ـ اسلامی آغاز به کار کرد. این مرکز که با نام صفاخانه شهرت یافت، توسط دانشمندی به نام محمدعلی داعی الاسلام اداره شده و متن مناظرات همراه با اخبار دیگری، در نشریه به نام الاسلام انتشار می یافت.[4] این ماجرا ادامه یافت و موج بعدی آن به اوائل دوره رضاشاه رسید. از شماری از جزوه های برجای مانده از این دوره، چنین بدست می آید که تبلیغات مسیحی در ایران رواج داشته است. نویسنده، دست کم چندین نمونه از این جزوات را دیده که یکی از آنها با عنوان «بیان نامه یک نفر مسیحی: بیایید تا کلید گنج های حقیقی را به شما بدهم» [چاپ بروخیم، چاپ سوم]، و کتابچه دیگری با عنوان «مسیحیت آخرین مذهب است: نطق یکی از علما بزرگ» چاپ سال 1927 دیده است. در همین دوره، تک برگهای تبلیغی هم با عنوان «اوراق روشنایی» منتشر می شده که از داستان و نقاشی برای تبلیغ مسیحیت در آنها استفاده می شده است. این دورهای است که رساله حاضر، در نقد مشکوة صدق، در آن، تألیف شده است. دو تاریخ 1304 و 1307 شمسی در جایی از کتاب، تنها شاهدی است که نشان می دهد تألیف رساله در این سالها بوده است. در باره کتاب حاضر برای کتاب حاضر، نامی در متن نیامده و آنچه انتخاب شده، بر اساس محتوای کتاب است. متن کتاب، حاوی گفتگوهای یک مسلمان با یک اسقف مسیحی است که از او با نام اسقف اوان یاد کرده است. مسلمان نویسنده کتاب که خود را قدیر[5] و فردی عادی و درس ناخوانده و دارای شغلی بسیار پایین در جامعه عنوان می کند (کنّاس)، به عنوان نویسنده این متن، برای ما ناشناخته است. در واقع، از این کتاب نمی توان، نام واقعی او را یافت، مگر آن که در جای دیگری در باره این متن مطلبی و شرحی یافت شود. نویسنده در قالب یک داستان، روشی که معمولا در مباحثات دینی و مذهبی از آن استفاده می شود، این گفتگو را تنظیم کرده و همان طور که اشاره شد، برای شیرین تر شدن بحث، خود را فرد عامی معرفی میکند. این در حالی است که گفتگوها نشان می دهد او با قرآن و متون و کلام اسلامی آشناست. برای نمونه در یک مورد به اسقف که او را اسقف ارامنه هم میداند، می گوید: «من از مذاکرات جلسه قبل شما خیلی تعجب دارم، خیلی تناقضات در ضمن کلمات شما و کتاب مشکوة صدق معلوم میشود؛ آخر من هم که سواد ندارم، آنچه شنیدهام از پای منبرها که آخوندها بالای منبر گفتهاند، حفظ نموده. من کتاب نخوانده، مدرسه نرفته، زبان نمیدانم ، قرائت خانه نمیروم، روزنامچه نمیخوانم، شما شبانهروز مشغول هستید، اسباب جمع دارید، من یک ساعت از شغل دست بکشم، آن روز مخارج ندارم، اما هر چه فکر میکنم عقلم به جایی نمیرسد». نویسنده، داستان خویش را در بیان انگیزهاش برای ورود به گفتگو با اسقف چنین آغاز کرده است که پس از دیدن اوراق تبلیغاتی مسیحی در میان زبالهها و جاهایی که کثافات انسانی ریخته میشده، به خاطر حرمتی که برای نام انبیاء قائل بوده، به سراغ مدرسه مسیحیان رفته است تا در این باره با آنان گفتگو کند. این سوژه برای ورود به بحث، برای آن است که نشان دهد در زمان وی، تبلیغات مسیحی رو به فزونی بوده و کتابچهها و اوراق فراوانی از آنها میان مردم توزیع میشده است. این مطلب در چند جای این کتاب، مورد توجه قرار گرفته است. در یک مورد، به مناسبت در باره تورات و انجیل گفته است: «یک جا، این دو کتاب را مقدس میشمارید، یکجا این قدر این دو کتاب را در میان مردم پخش میکنید که من هر کجا میروم خاکروبه جمع کنم، اوراق این دو کتاب را در خاکروبهها جمع میکنم، هر عطاری دوا میپیچید، در اوراق انجیل است، هر صحافی جلد کتابها را از اوراق کتابهای ملّی شما میکَند. اگر شما این دو کتاب را مقدس میشمارید، اینقدر بیاحترامی چرا میکنید، میان دست و پا میاندازید»! و در جای دیگر: «کتاب مقدّس اگر اعتقاد داشتید، این قدر اوراق این تورات و انجیل را انتشار نمیکردید که عطّار در او دوا بپیچد، صحاف جلد کتاب موش و گربه کند، کلاهدوز قالب کلاه کند، در عداد کاغذهای باطله استعمال شود». البته نویسنده که خود را قدیر می نامد، بر این باور است که این کارهای تبلیغی تأثیر چندانی میان مردم ندارد و خطاب به اسقف می گوید، مخارجی که بابت آنها میکنید نادرست و تنها سبب آن میشود که این اسامی مقدسه مانند مسیح و انجیل و موسی و عیسی در میان زباله ها باشد. یک جا می نویسد:« این بخچهی من پر از همین کتابها است که شما انتشار داده، مسلمانان این کتابها را نجس میدانند، جلدش را میکَنند و اوراق او را در محل نجاست افکنده، و این بیاحترامی است به مذهب و ملت شما». این در حالی است که اسقف در پاسخ وی، تأکید می کند که این تبلیغات موثر است، و شما هم بهتر است آنها را مطالعه کنید و با مقایسه آنها با عقاید ملت خود، با من گفتگو کنید. از اینجاست که پس از دعوت اسقف از او برای مطالعه یکی از این آثار که شرح آن خواهد آمد، قدیر گفتگو را پذیرفته و چندین جلسه با اسقف به طرح مباحث مناظرهای میپردازد. در داستان ما، این گفتگوها در خانه اسقف انجام می شود و وی برای این که جنبههای داستانی نوشته خود را درست کند، در این زمینه، اندکی بسط میدهد. البته عناصر داستانی آن بسیار اندک و بیش از همه مربوط به ورود و خروج او از منزل اسقف است، جز این، غالب بحثها در باره موضوعات جدی است. گفتگوها در باره کتاب مشخصی است و مطالب آن از مقدمه تا محتوای سایر ابواب کتاب مورد نظر، مورد نقد قرار گرفته است. مطالب کتاب توسط اسقف مطرح شده و قدیر به آنها پاسخ میدهد. بدین ترتیب، احتمال اندکی وجود دارد که چنین گفتگوهایی واقعا اتفاق افتاده باشد. اما اسقف مانند قدیر ناشناخته است، و قدیر، به عنوان یک فرد عامی، به جای آن که او را اسقف بنامد، کرسف می نامد. در یک مورد وقتی قدیر او را کرسف میخواند، اسقف میگوید:«شما ایرانیان واقعا وحشی هستید. اسم من گفتم اسقف است، کرسف بیمعنی است». قدیر عذر می آورد که من «عامی» هستم و کلمهای را که شما گفتید، یعنی اسقف، را این طور تلفظ کردم. در همان جا، قدیر میگوید که مباحثاث شش جلسه خواهد بود که البته ده جلسه شده است، زیرا موضوع برخی از ابواب کتاب مشکوة صدق، در دو جلسه مورد بحث قرار گرفته است. می دانیم که کتاب مشکوة صدق شش باب است. در این باره باز سخن خواهیم گفت. اما این که چرا این مناظرات به صورت داستانی تنظیم شده است، باید گفت ،نویسنده به جنبه های تأثیر گذاری آن روی مخاطب تأکید داشته و برای همین، در حد فهم خود، اقدام به استفاده از برخی از عناصر داستانی کرده است. نویسنده که علی القاعده باید یک دانشمند متوسط مسلمان و طبعا اصفهانی باشد، در این داستان، خود را فردی کناس معرفی کرده تا بگوید من که عامی هستم، بیش از یک اسقف می فهمم. چنین رویهای در امر داستان پردازی با هدف یک مناظره علمی، یک اقدام ساده اما برای عامه مخاطبان جالب و تأثیر گذار است. صرف نظر از آن، روال بحث و گفتگوها، باز هم نشانگر رعایت جنبههای هنری ـ داستانی هرچند محدود است. همان طور که می دانیم، مباحث فرقهای و مذهبی، از قدیم الایام در قالب مناظره عرضه میشده است. گاهی این مناظرات، اساس اولیه ای هم داشته اما بعدا پرداخته شده و با تفصیل بیشتری ارائه می شده است. در مورد کتاب حاضر نیز، اصلی داشته با نداشته، شکل ارائه داستانی است.
در مورد مناظرات دینی میان مسلمانان و مسیحیان، در دوره مورد نظر، هم در هند و هم در ایران، نمونه های دیگری هم وجود دارد که این داستان باید از روی همانها ساخته شده باشد. برای مثال، یکی از بزرگترین مبلغان مسیحی بانام پفاندر که کتاب میزان الحق و مفتاح الاسرار را علیه اسلام در نیمه اول قرن نوزدهم نوشته بود، در مناظراتی که میان وی با شماری از مسلمانان برگزار شد، شرکت کرد. این مناظرات در سال 1854 / 1280ق تحت عنوان «البحث الشریف فی اثبات النسخ و التحریف» منتشر شد.[6] همان طور که اشاره شد، مشابه این قبیل مناظرات در سال 1323 ق در انجمنی در اصفهان که به نام صفاخانه شهرت داشت، با ریاست عالمی به نام محمدعلی داعی الاسلام برگزار شده و به صورت منظم در نشریه ای با عنوان الاسلام منتشر گشت.[7] تا اینجا چند چیز برای ما مبهم است: نویسنده کیست؟ در این باره چیزی نمیدانیم. اسقف مخاطب کیست؟ در این باره هم چیزی نمی دانیم. کتاب کی نوشته شده است، در این باره، هیچ تاریخی برای تألیف در داخل کتاب نیامده است، جز آن که به خاطر اشاراتی که به فخرالاسلام و مشکوة صدق (چاپ 1901) در آن شده می دانیم پس از تاریخ تألیف آن آثار است. یک بار هم از ظل السلطان یاد شده است، آنجا که در باره ترکیبهایی مانند روح الله یاد میشود و این که این قبیل تعابیر معانی مجازی و اسمی دارد نه واقعی و تحت اللفظی که مثلا روح الله به عنوان نام مسیح، واقعا به معنای روح خدا باشد، قدیر می گوید: «تو خیال میکنی که به حضرت والا ظل السلطان لقب دادند واقعاً سایه سلطان است که ناصرالدین شاه، پهلوی او سیر میکند، این لقب است؛ که وجود او را نازل منزله سایه سلطان قرار داده». با این حال نباید تصور کنیم که کتاب در دوره قاجار نوشته شده است، بلکه با توجه به دو سه نقلی که از برخی از مطبوعات فرنگی دارد، به نظر می رسد کتاب محصول دوره پهلوی اول است. در موردی در کتاب آمده است: « از قراری که روزنامه.... انگلیسی نوشته، در انتشار اسلام در امریکا، در سنه 1925 [1304ش] در برازیل امریکا، عده مسلمین مسافرین آنجا سه هزار نفر بوده، و در سنه 1928 [1307ش] که تعداد نفوس مسلمین برازیل [سرشماری] نموده، پنجاه هزار نفر از اهالی آنجا مسلمان شده، در عرض سه سال هفده برابر، مسلمین زیاد شده». این دو تاریخ، یعنی 1925 و 1928 (1304 و 1307 ش) نشان می دهد که رساله از دوره پهلوی اوّل است. افزون بر اینها، در میان نقاشیهای داخل کتاب، در یک مورد نقاشی دوچرخه آمده است که به نظر می رسد مربوط به همان پهلوی اول باشد. کتاب حاضر در نقد مشکوة صدق دانستیم که این گفتگوها بر محور یک کتاب مشخص بوده و اوراقی از این کتاب، که سوژه ورودی این داستان هم شده، همانهاست که نویسنده در صفحه آغازین کتاب در باره آنها نوشته است که آنها را در کوچه و بازار و میانه زباله ها یافته است. اوراق مزبور مربوط به کتاب مشکوة صدق بوده که در هند چاپ شده، و به احتمال نسخی از آن به ایران آورده شده است. تاکنون نسخههای یافت شده از این کتاب اندک است. نسخهای در مرعشی، نسخه ای در کتابخانه تخصصی تاریخ (از مجموعه مرحوم محدث ارموی) و نسخه ای هم روی سایت دانشگاه پرینستون گذاشته شده است. بنابر این بعید است که تعداد زیادی از آنها به ایران آمده باشد، مگر شواهد دیگری یافت شود. کتاب حاضر تقریبا بر اساس فصل بندی مشکوة صدق، پیش رفته و ابواب ششگانه آن را مورد نقد قرار داده است. پیش از آن مقدمه توسط قدیر تحلیل و نقد شده است. مؤلف مشکوة صدق کیست؟ در این باره، روی صفحه عنوان و داخل کتاب، نامی نیامده است، اما وقتی مقدمه را می خوانیم، شخصی به عنوان مترجم نوشته است که نویسنده، کتاب دیگری به نام «نوبرشیرین از مزارع دین» دارد. نسخه ای از نوبرشیرین نیز در اختیار ماست و روی صفحه اول آن نام مؤلف «عبدالمسیح کشیش» است که مثل عبدالله و این قبیل اسامی، باید مستعار باشد. کتاب نوبر شیرین، در فضای عثمانی نوشته شده و در مقدمه هم از شام و حضور شماری از عالمان آنجا که اسامی عربی و برخی ترکی با پسوند افندی است، در آن به چشم می خورد. کتاب عمدتا حالت مناظره ای و گفتگویی دارد، و گویی یک نفر از چهرههای معروف مسلمان در این مناظره داستانی، در نهایت به مسیحیت گرویده است. کتاب دارای 493 صفحه بوده و در پایان برگی حاوی معرفی کتابهای عربی و فارسی در باره مسیحیت است. در مقدمه مشکوة صدق آمده است که این کتاب در هند طبع شده و مؤلف آن، یکی از نصارای بیت المقدس است. از درون کتاب، اطلاعات دیگری هم در باره مؤلف هست، اما چیز زیادی را روشن نمی کند. «نصرانی کرسف گفته: «واما بعد بر همهی مدققان با اخلاص معلوم و مشهود باد که مؤلف اصلی این کتاب یکی از علمای بیت المقدس و مصنّف کتاب نوبر شیرین است...» این همان عبارتی است که در مقدمه مترجم مشکوة صدق آمده است. قدیر در این باره می افزاید: «معلوم میشود کرسف مصنف کتاب را نمیشناخته که او را تعبیر به نکره نموده، والا اسم مصنّف و هویت او و تاریخ تولد و زمان مردن او را علیالمرسوم نوشته بود». مترجم مشکوة صدق اشاره کرده که این کتاب را وقتی در ایران بوده، ترجمه نموده است: «وقتی که در ایران بود، آن کتاب را مطالعه نموده، چنین مصلحت دانست که آن را از لغت عربی به زبان فارسی ترجمه کند تا حق جویان ایران نیز ثمرهای از آن حاصل نمایند». قدیر این جمله را مبهم دانسته و می گوید این جمله با فقره دیگر کتاب سازگاری ندارد، آنجا که میگوید: «مصنف آن یکی از علمای بیت المقدس [است و] این کتاب در هند چاپ شده». به نظر قدیر« معلوم میشود این کتاب را مهیا نموده، و همراه خود به ایران آورده برای اضلال مردم». همچنین در مقدمه مشکوة صدق، اشاره به فخرالاسلام شده است. از این نکته، بدست می آید که دست کم ترجمه ـ و شاید هم اصل آن! ـ در ارتباط با مسائل مطروحه در ادامه جریان نشر آثار فخرالاسلام، عرضه شده است از آنچه قدیر در ادامه آن مطلب گفته، آشکار است که وی کاملا با فخر الاسلام و آثار وی آشناست: «اسمش آشیخ محمد، ملقب به فخرالاسلام است». سپس با ستایش از وی گوید: «این جناب فخرالاسلام که از رؤساء و بزرگان روحانیین نصارا بود، و نصارا فخر مینمودند به وجود او، و چون آن مرحوم نور اسلام به قلبش طلوع نمود، و به شرف اسلام مشرّف شد، و از کتبِ خود آنها، مطالبِ آنها را رد نمود ،و دعوت نمود عموم نصارا را به دین مبین اسلام. البته اسلام فخر اوست». و در جای دیگر مینویسد: «و اگر کسی بخواهد فساد و شناعت مذهب فعلی یهود و نصارا را [بداند]، باید رجوع کند به مجلدات عشرهی فخرالاسلام مسمّی به بیانالحق و الصدق که کشف جمیع مفاسد خواهد شد». آیا مولف ما در این اثر از آنها چه اندازه استفاده کرده، باید مقابله شود. تا اینجا و بر اساس مقدمه مترجم بر مشکوة صدق، اصل کتاب به عربی و نویسنده آن کشیشی از بیت المقدس بوده که علاوه بر این اثر، کتابی با نام «نوبر شیرین» هم نوشته است؛ اما این که این اطلاعات دقیق باشد یا خیر، طبعا اطمینان نداریم، زیرا این قبیل کارهای نقد در حوزه دین، در بلاد اسلامی، الزاما صریح نمی بود، و ممکن بود با اسامی مستعار همراه باشد. فقط بیفزاییم که نوبر شیرین از مزارع دین، که نام اثر دیگر وی دانسته شده، ترجمه ای بوده از کتابی با نام «الباکورة الشهیه» که در سال 1897 / 1314 ـ 1315ق در لاهور در 493 + 4 منتشر شده است. تصویری از صفحه عنوان آن را در این کتاب آوردهایم. توجه داریم که نوبر شیرین، دقیقا ترجمه عنوان الباکورة الشهیّه [نه شاهیه] است و نسخه عربی این کتاب با قید این که مؤلف آن یکی از «افاضل سوریا» است، روی اینترنت وجود دارد (http://alkalema.net/articl/bakora.html) کتاب مشکوة صدق بر اساس آخرین صفحه آن، در لاهور و به سال 1901 / 1318 ـ 1319ق در یک هزار نسخه منتشر شده است. تصویر این صفحه را میتوان در همین کتاب دید. چنان که از آثار دیگری که آن وقت در لاهور انتشار یافته بدست می آید، شهر مزبور، مرکزی برای چاپ آثار مسیحیان بوده است. مقدمه کتاب مشکوة صدق، جهت گیری تألیف این اثر یا به عبارت دیگر ترجمه را به خوبی توضیح داده است. هدف روبرو شدن با آثار فخرالاسلام بوده که علیه مسیحیت در ایران انتشار یافته، و توان گفت که موجی ایجاد کرده است. به گفته مترجم مشکوة صدق، فخر الاسلام کتابی با عنوان «تعجیز المسیحیین فی تأیید برهان المسلمین» نوشت، چنان که کتاب مفصّل دیگری با عنوان «انیس الاعلام فی نصرة الاسلام» تألیف کرد.[8] پس از آن بود که مترجم فارسی مشکوة صدق، به هدف آن که کتابی برابر آن و در نقد آن عرضه کند، اقدام به ترجمه کتاب مشکوه صدق به فارسی و نشر آن کرد. عبارت خود وی چنین است: «اما بعد: بر همه مدقّقان با اخلاص معلوم و مشهود باد که مؤلف اصلی این کتاب، یکی از علمای بیت المقدس و مصنّف کتاب نوبر شیرین است ... و مترجم اقلّ این کتاب، وقتی که در ایران بود، آن را مطالعه نموده، چنین مصلحت دانست که آن را از لغت عربی به زبان فارسی ترجمه کند تا حقجویان ایران نیز ثمره ای از آن حاصل نمایند. و این کتاب خصوصا در این زمان برای ایشان باید مفید باشد، زان رو که شخصی مسمّی به فخرالاسلام افتخار باطل نموده، کوشش میکند که گرد فریب را در چشمان بصیرتشان انداخته، ایشان را نابینا گرداند که مبادا آن نور الهی که از اوراق انجیل جلیل بر ایشان میتابد، ایشان را منوّر بسازد. مخفی نماناد که آن شخص مذکور، [در] رسالهای مسمّی به تعجیز المسیحیین فی تأیید برهان المسلمین، این را نوشته است که بر هر فردی از افراد مسلمانان، واجب و لازم است که اعتقاد نماید که این تورات و این انجیل که الیوم مستعمل یهود و نصارا است، آن تورات و انجیل نیست که خداوند عالم بر حضرت موسی و عیسی ـ علیهما السلام ـ نازل فرموده؛ و در اثبات این قول سست، کتاب مطوّل دیگر نیز مسمّی به انیس الاعلام فی نصرة الاسلام تألیف کرده، مسیحیان را دعوت می نماید که جواب آن را بنویسند. این اقلّ، گمان نمی برد که آن کتاب لزوم جوابی داشته باشد، خصوصا از این جهت که (چنان که بر هر خواننده هشیار قرآن هویدا بلکه اظهر من الشمس است) هر مسلمانی که بر کتاب مقدس اهل کتاب طعن زند، تیشه بر ریشه قرآن خود نهاده است. و اما اگر چه این کتاب مسمّی به مشکوة صدق، البته به حسب حجم کوچک است، و سالها قبل از ظهور آن مجمع افتخارات باطلهای که ذکر شد (یعنی انیس الاعلام) مطبوع گردیده، اما شکی ندارم که برای هر عاقلی در رد اعتراضات فخرالاسلام کفایت میکند، زیرا عقلا گفته اند: ذرّهای حق، بر کوه باطل غالب آید. اما هر که بیشتر بخواهد، در این امورِ اهم، کاوش کند، باید کتب مشهوره به میزان الحق[9] و مفتاح الاسرار[10] و طریق الحیات و شهادت قرآنی را ملاحظه نماید؛ و نیز اگر بخواهد کتاب «نوبر شیرین» را بخواند و این اقلّ نیز از قبل بسیاری از آن اشکالات و اعتراضاتی را که ابنای جنس فخرالاسلام پیش آوردهاند در بعضی تصنیفات خود رد نموده است که از آن جمله اینها می باشد: شعاعهای تابنده دافع ریب و مراسلات دینی و ینابیع الاسلام و برهان بطلان فخر نادان و حکمة الدیانة الحقیقیة».[11] بدین ترتیب روشن [یا ادعا] می شود که مشکوه صدق، اثری به عربی بوده که اصل آن در بیت المقدس نوشته شده، و گویا نویسنده آن به دلایلی نخواسته نامش فاش شود. این اثر توسط مترجمی که مدتی در ایران بوده، و در اینجا خود را معرفی نکرده، به فارسی درآمده و چاپ شده است. باز هم باید این پرسش را مطرح کرد که آیا ممکن است که این اثر، اصلِ عربی نداشته باشد و صرفا کتابی به فارسی و در نقد فخرالاسلام نوشته شده باشد؟ تنها چیزی که می تواند شاهد وجود اصل عربی باشد، محتوای مشکوة صدق و مقدمه اصلی (نه مترجم) است که فضای آن را ایرانی نشان نمیدهد. مؤلف، هر کسی بوده، بیشتر با آثار اهل سنت، مانند سیرت النبویه [کذا]، احیاءالعلوم غزالی، تفسیر کبیر فخر رازی و.... آشنا و از آنها استفاده کرده است. آیا اینها در هند مورد استفاده مؤلف قرار گرفته یا بیت المقدس، نمی دانیم. اسامی بکار رفته در نوبر شیرین، بیشتر عربی و ترکی (شامل چند افندی) است که به هند نمیخورد. تا اینجا اطلاع دیگری نداریم. عنوان کردن نام بیت المقدس می تواند نوعی اقدام استعاری برای این قبیل آثار که در باره مسیحیت است، باشد. به نظر می رسد، قدیر نیز، نسبت به این که این کتاب ترجمه ای از یک متن عربی باشد، تردید داشته است. شاید هم باز برای رعایت جنبه های داستانی، این جملات را افزوده است که «مخفی نماند... کرسف... گفته: کتاب مشکوة صدق عربی بوده، من ترجمهاش نمودهام و قائلش مرده، لکن آنچه از حال این کرسف معلوم شده، نصرانی متقلّبی است، و این کتاب را او منتشر نموده، و هر روز یک دانه از خانه خود بیرون انداخته که یک دانه او را به دست خودش، به دست من افتاد». همان طور که اشاره شد، اصلِ عربیِ این کتاب، تاکنون بدست ما نیامده است، اما از اساس نمی توان منکر شد. با این حال، اشاره او به این که وی فردی متقلّب است، میتواند اشاره به نوعی پنهان کاری باشد که در کار تألیف یا ترجمه این کتاب بکار رفته است. به مشکوة صدق و محتوای آن بر گردیم. متن این اثر منهای هفت صفحه مقدمه و فهرست مطالب که فاقد صفحه شماری است، در 427 صفحه به چاپ رسیده است. نسخه ای از این کتاب در «کتابخانه تخصصی تاریخ قم» هست که اصل آن از کتابخانه مرحوم محدث ارموی بدانجا انتقال یافته است. این نسخه، صفحه پایانی ندارد، اما خوشبختانه عکس کامل کتاب روی وبسایت کتابخانه دانشگاه پرینستون هست که تاریخ چاپ در انتهای همان صفحه آمده است.[12] کتاب شامل یک مقدمه، شش باب و یک خاتمه و همان طور که گفته شد هدف اصلی پاسخ گویی به مطالبی بوده است که نویسندگان مسلمان نسبت به تحریف تورات و انجیل مطرح میکردند. مؤلف که در محیطی سنی بوده، در مقدمه کوتاه خود در باره علت تألیف این اثر چنین نوشته است: چون که اهل اسلام در قرآن خود شهادات حَسنه در اثبات تورات و انجیل و دلایل سلامت ماندن آنها از شایبه تحریف و تبدیل و اشارات معتبره در باره الوهیت عیسی مسیح دارند، واکثر ایشان کتاب مقدس، یعنی تورات و انجیل را به تحریف و تصحیف منسوب می نمایند، و مسیح را هیچ نمی انگارند جز یکی از انبیای عظیم یا کمتر از بعضی از آنها در عظمت و مرتبه ای که گویا ایشان چیزی از قرآن را تلاوت نکردهاند الا فقراتی چند و نظر نیفکندهاند بر آن آیه های اهمّی که سلامت ماندن کتاب مقدس را مبین می گرداند، و مسیحی را موضوع عجب العُجاب می سازد؛ پس این اقلّ، اکثرت اوقات در دل خود بر ناشایستگی آن امر تأسف نموده، به نزد خدای خویش تضرّع می کردم که حقّ ابنِ خود را به واسطه کتابهایشان بر ایشان ظاهر سازد و تأمل مینمودم در این مطلب که آیا وسیله بهترین مفیدترین برای اجرای این مقصود چه چیز می باشد، تا آخر الامر از تقدیرات الهی چنان شد که او تعالی اطلاع مرا بر کتابهای مشهورترین مذهبی ایشان بعد از قرآن، (مثل کتابهای سنت، یعنی حدیث، و کتاب سیرت النبویه و کتاب احیاء علوم الدین تصنیف امام غزالی و تفسیر قرآن تصنیف امام فخر رازی و تفسیر امام بیضاوی و جلالین) مزید گردانید. پس به مطالعه آنها و انتخاب نمودن زبده [و] خلاصه آنها بنا نمودم. آنگاه آغاز کردم به این که نهایت جدّ و جهد خود را در جمع کردن آن آیه های قرآنی که بر صحّت دین مسیحی دلالت می کند با خلاصه شرحهای آنها که در صحایف ائمه مذکوره مندرج است، صرف بنمایم، و چون به مدد او تعالی تحصیل مطلوبم میسّر گشت، آنها را به طوری که در این رساله مرقوم است مرتب گردانیده، علاوه بر آن نیز ملاحظات و ضمیمه های چند در آخر هر باب اضافه کردم. پس به اعانت او تعالی کتابی کم اوراق پرفایده صورت انجام پذیرفت».
ابواب کتاب مشکوة صدق به این شرح است: 1. در خصوص آيههايى كه ثابت مىكند حضرت محمّد (ص) با آيات و معجزات فرستاده نشد و بدان دلالت دارد كه با او آيتى يا اعجوبه نيامد؛ 2. در خصوص آيههايى كه بيان مىكند حضرت محمّد (ص) با اين اراده فرستاده نشد تا مردم را مجبور گرداند كه از روى اكراه ايمان آورند [پس تکلیف جهاد چیست؟]؛ 3. در باره ناسخ و منسوخى كه در قرآن می باشد؛ 4. در باره آن آيه هايى كه این را هويدا مىگرداند كه بر كتاب تورات و انجيل هيچ تغيير و تحريف لفظى وارد نيامده است؛ 5. در خصوص آيه هايى كه دلالت مىكند كه نبوت و كتاب مخصوص به بنى اسرائيل بوده است؛ 6. در خصوص آيه هايى كه الوهيّت مسيح را ظاهر مىكند. کتاب حاضر، دقیقا بر اساس همین ابواب، به نقد آنها پرداخته است. ادب نگارش به طور معمول، این امکان وجود دارد که در مناظره، بداخلاقیهایی صورت گیرد و دو طرف یا یک طرف، تند، عصبی و گاه با تعابیر زننده با دیگری برخورد کند. تصویری که در این کتاب هست، تقریبا همین طور است، یعنی قدیر که خود را از طبقه پایین اجتماع دانسته، به عمد یا از روی خصلت، و فکر میکنیم بیشتر به لحاظ داستانی و این که نشان دهد یک آدم عامی است، گاه تعابیر تندی بکار برده است. این در حالی است که اسقف برخورد آرامی دارد. همین که این نوع رویکرد اخلاقی، به قلم خود قدیر ـ نامی که نویسنده برای خود انتخاب کرده ـ نوشته شده، این حدس را تقویت میکند که بکار بردن این تعابیر، سهمی در داستانی کردن ماجرا و جذاب تر کردن آن دارد. وی از تعابیری چون «بی ادارک» یا «حماقت» و مانند اینها و حتی تندتر مانند «کورباطن احمق» به راحتی استفاده میکند. قدیر با عنایت به شغل خود که کنّاسی و جمع آوری خاکروبه و کثافات است، می نویسد:با خود قرار دادم با همین کجبیل و بخچه، حمله به او نموده و مزخرفات او را جواب داده، و بلاد اسلام را از وجود نجس این هیاکل کَنس کنم. بر حسب وظیفهی خود که اعیان نجس را باید خارج کنم.» این لحن تند در موارد دیگر هم دیده می شود: «صاحب کرسف .... مطالب خود را گهمالی نموده، از خود مایه گذاشته. من هم با همین کجبیل، روزنها را باز میکنم تا هر کس در اندران این مذهب سخیف نظر کند، غیر از گهخوری چیزی نباشد». از جمله تعبیرهایی که زیاد تکرار میشود کلمه «خر» در خطاب به اسقف است که تاکنون در ادبیات اصفهانی رایج است. او در جایی مینویسد: «مسلمانان میگویند: چقدر فرنگیان خرند.» و در جای دیگر، قدیر خطاب به اسقف می گوید: «واقعاً صاحب! شما خود را به خری میزنید یا آنکه خود بالذات خر هستید». همان طور که گذشت، تعبیر به «خر» در میان اصفهانی ها، امری بسیار عادی، و چندان جسارت آمیز به حساب نمی آید؛ زیرا در روابط دوستانه هم بکار می رود. در جای دیگر چنین آمده: « بلی، صاحب! شما خر هستید، واقعاً خیلی خر هستید و با خریت، باز هم گاهی خود را به خری میزنید. آن وقت وای به حال من که میخواهم از شما بار بکشم، کجا این بار به منزل میرسد؟ هزار مرتبه بار را از پشت به زمین خواهید انداخت؛ اما خوب است که بارم کِهکِه است که هر گاه قیمت شکسته شود، از قیمت آن تنزّل ندارد». اطلاعات اجتماعی اما اندک قدیر جدای از آن که وظیفه اصلیاش پاسخگویی به مباحث مربوط به اسلام و مسیحیت است، اما گهگاه به جنبه های دیگر از جمله مسائل اجتماعی و تمدنی و نیز آداب و رسوم نیز توجه داده و از آنها انتقاد می کند. وی در موردی، با اشاره به جملهای که کرسف گفته که خداوند همه مردم را دوست دارد و آنها را پرورش می دهد، اظهار می کند که بر اساس این باور، گویی خداوند فرعون را بیش از موسی دوست دارد. آنگاه می نویسد: «این همان مذهب طبیعی است که امروز نصارا اختیار نموده، دنبال طبیعتاند، خدایی قائل نیستند، دنبال طبیعتاند. خالق موجودات را طبیعت میدانند. این صاحب کرسف هم طبیعی است». او بر این باور است که اصولا اروپائیان به دین اعتقادی نداشته و تنها نام مسیح را بر زبان میآورند:«چنانچه اقوال کلیه نصارا در تمام عالم در بیان علمیات و عملیات به خوبی واضح میکند ابداً مُثبِتِ دیانتی نیستند و منکر دیانتاند، نهایت اسمی از مسیح میبرند». وی در مورد دیگری، از بی دینی مسیحیان اروپا یاد کرده و این که «به جز گرویدن به دنیای دنیّه، و اقدام در معاصی و اقسام فسق و فجور به نوعی که بلدی از بلاد نصارا نیست که امکنهی متعدّده مهیا نموده، زناخانه و شرابخانه که محل رفت وآمد تمام طبقات ملت، حتی پاپها و کشیشها و خلیفهها که خود را جانشین حضرت عیسی میدانند» به این مکان ها رفت و آمد دارند. موارد دیگری هم در این زمینه هست که ضمن مرور بر محتوای کتاب، به آنها اشاره خواهیم کرد. مروری کلی بر محتوای کتاب چنان که گذشت، داستان چنین آغاز می شود که قدیر، بنا به شغل خود، اوراق تبلیغی مسیحی را در کوچه و بازار در میان زباله ها مییابد و از آنجا که نام مقدس پیامبران روی آن بوده، برای گلایه نزد اسقف می رود. اسقف از او می خواهد اینها را بخواند و با او بحث کند. قدیر می پذیرد و چندین جلسه صبح ها به دیدار اسقف رفته در باره آن اوراق که از کتاب مشکوة صدق است با وی گفتگو میکند. تاریخ این جلسات تنها در حد تعیین روز هفته و نام و روز ماه است، اما مع الاسف سال آن قید نشده است. اولین روز این است: «اوّل صبح شنبه 14 ربیع الاول سمت پشت مطبخ، درب خانه کرسف صاحب آمدم». ننوشتن سال، در هیچ مورد، نشان از داستانی بودن این قبیل جلسات و تنظیم این نقد، در قالب یک گفتگوی فرضی است. به علاوه، نویسنده تا آنجا که توانسته مراعات جنبه های داستانی را کرده است: «در باز بود. چون معلم خانه ابتدائی وارد داخل هشتخانه شدم. پیرزنی که آثار کفر و نکبت باطنی از او ظاهر بود، در نهایت کراهت منظر با صد برابر اخ و بم، گفت: چیزی نداریم. چون هرکس میداند که شغل اینجانب از هر جهت بدی دارد، سیّما این جهت که اول صبح، هر خانه بخواهیم را همان نمیدهند. گفتم: خواجه را میخواهم، مشتبه شد که من نجاست میخواهم. در واقع همان را میخواستم. گفت: برو. گفتم: خودش را میخواهم. گفت: نداریم. در این بین صدا بلند شد، خود کرسف آمد. در دالان روی صندلی نشست، من هم بیل و بخچه پهلو نهادم، مقابلش نشستم». همین ادبیات، برای آغاز گفتگو در ابتدای جلسات بعدی نیز هست؛ چنان که در باره مجلس دوم آمده است: « قدیر: وارد شدم درب خانه کرسف به جهت سؤال و جواب باب اول از کتاب مشکوة صدق. این دفعه پیرهزن مزاحمت ننمود، بلکه تعارف رسمی نمود. گفت: صاحب منتظر شماست. داخل شدم، دیدم کرسف با زنش با یک سگ پشم آلو در روی نیمکت نشسته، چند کتابی مقابلش نهاده، میانه خودش و زنش مکانی به جهت من خالی نمود. مقابلش صندلی بود، رفتم مقابلش نشستم. گفت: مسلمان اینجا بیا. گفتم: نه، روبرو بودن به از پهلو بود». جالب است که برای این جلسات نقاشی های ساده ای هم کشیده شده که نمونه آنها را در همین کتاب آوردهایم. گذشت که کرسف آنچنان که قدیر میگوید، تلفظ عامیانه همان اسقف است. مباحث کتاب به تدریج وارد اصل موضوع شده، ابتدا مقدمه مترجم نقد شده و سپس به سراغ ابواب ششگانه کتاب رفته است. هر دو طرف روی تحریف شده بودن انجیل و تورات یا نشدن آن، حساس هستند و قدیر در پی اثبات این نکته است که اناجیل موجود همه بعد از عیسی (ع) نوشته شده، و بدین ترتیب می کوشد تا این مطلب را با استفاده از مطالب انجیل و اعترافگیری از اسقف ثابت کند. تصور قدیر آن است که انجیل مانند قرآن کتابی است که از آسمان آمده و وقتی می شنود که این انجیل داستان های پس از درگذشت مسیح را هم دارد، بر می آشوبد و میپرسد: «صاحب! پس اناجیل مُنزل برحضرت عیسی کجاست که در حیات عیسی، مقارن با نبوت او که عبارات آن را بر بنی اسرائیل تلاوت میفرمود، که میفرمود: «من بنده خدا هستم و خداوند کتابی به من فرو فرستاده و مرا پیغمبر قرار داده.» اسقف جواب می دهد:«چنین انجیلی ما نداریم». روشن است که تصور اسقف از انجیل چیزی جز آن چیزی است که در ذهن قدیر است. در ادامه نکات دیگری مطرح می شود. بخشش گناه توسط کشیش، یکی از موارد مورد اعتراض قدیر است. وقتی در مسیحیت، عیسی خداست، گناه بخشی هم می کند؛ اما شگفتی قدیر وقتی است که اسقف ارامنه جلفا هم جانشین عیسی باشد و همین کار را بکند. وی البته نمی تواند الوهیت مسیح را بپذیرد و طبعا از انجیل هم انتظار دارد که کلمات خداوند باشد که بر مسیح وحی می شده است. در حالی که اسقف تأکید دارد که اینها داستانهای زندگی مسیح است که حواریین نوشته اند و انجیل همین است. طبیعی است که از نظر قدیر، این به معنای آن است که انجیل تحریف شده است. در اینجا، به تدریج به بحث های داخل کتاب مشکوة می رسند، مطالبی که هم در انتقاد از قرآن و همزمان استفاده از آیات در تأیید باورهای مسیحی است. به تناسب و ترتیب آنچه در مشکوة آمده و سعی شده بر اساس آنها از حضرت محمد (ص) ایراد گرفته و یا از آن آیات در تأیید مسیحیت استفاده شود، بیشتر مباحث تفسیری کلامی است و مباحث متفرقه کمتر عنوان شده است. با این حال محتمل است که نویسنده برخی از مباحث را از فخر الاسلام گرفته باشد، چنان که در یک مورد از چندین مقاله فرنگی ها یاد شده که در تأیید عقل پیامبر مطالبی گفتهاند: «چنانچه جرجیس صال صاحب، در کتاب خود در صفحه 82 از مقاله اسلام از نسخه مطبوعه سنهی 1890در اوصاف آن جناب نوشته... و در صفحه 239 از کتاب میزان الحق از نسخه مطبوعه لندن سنۀ 1842، صریحاً اقرار و اعتراف میکند که آن حضرت در خوردهبینی و مالاندیشی مانند نداشت. و عبدالمسیح کشیش در کتاب شعاعهای تابنده که خود تعریف آن را نمودی، در صفحه 214 مطبوعه انارکلی لاهور چنین گفته و هیچ کس منکر این نیست که حضرت محمد(ص) شخص عاقل با فطانت بوده است و نیز مسیو ژرژ دوادی در رسالهای که در عقل نوشته به زبان فرانسه و عقلای عالم را ذکر نموده و تمثال آن جناب را کشیده، ورق قرآن بهدست مبارک، و اول عاقل دنیا شمرده، و غیر ذلک از کلماتی که رؤسای ملت شما نوشته. و جناب فخرالاسلام در کتاب خود جمع نموده» است. چنان که گذشت باب اوّل، «در خصوص آن آیههایی است که این را ثابت میکند که حضرت محمد با آیات و معجزات فرستاده نشد و بدان دلالت دارد که او با آیتی یا اعجوبه ای نیامد». در این باره پنج آیه را اسقف آورده و قدیر بر سر آنها با وی بحث می کند. نویسنده تمام شدن هر جلسه گفتگو را نیز با ادبیات داستانی خاصی که تقریبا شبیه هم است، پایان می دهد:«چون کلام به اینجا رسید زنگ ساعت زد، صاحب کرسف برخاست. او را گفتم: مطلب تمام نشد. گفت: دیگر من مجال ندارم فردا زودتر بیا، باز صحبت کنیم. کرسف کلاهش برداشت، من هم کجبیل و بخچه و کتاب مشکوة صدق، زیر بغل، که مردم نفهمند چه خبر است و بیرون آمدم». جلسه دوم روز «یکشنبه ربیع الاول» بوده، و چنان که آشکار است، در این مورد، روز ماه مشخص نشده، اما بر حسب تاریخ قبل و بعد می تواند 15 باشد. ادامه بحث از باب اول مشکوة روی این نکته است که چرا حضرت محمد (ص) پیامبر بی معجزه است. در برابر، قدیر بر معجزه بودن قرآن و تحدیهای موجود در آیات در این باره تأکید می کند. قدیر به اسقف گوید: «ای صاحب کرسف! شما که میگوئید صاحب مشکوة صدق از علمای بیتالمقدس است، اینقدر زحمت کشیده در تصنیف این کتاب و جمع نمودن تفاسیر و کتاب عام وخاصه به جهت بهدست آوردن احکام و قوانین قرآن، خوب بود کاری بهتر از این و آسانتر از این بکند، اوقات صرف کند یک سوره مثل این قرآن بیاورد. اهل لسان بود به قول شما، خوب است دولت انگلیس و سایر دول عیسوی که در هر سالی زیاد از یکصدو هفتاد و پنج کرور لیره مخارج داعیان مسیحی مینمایند و به امثال شما و دکتران میدهند که در بلاد محرومه مسلمانان را دعوت کنید به دین نصارا، خوب است این زحمت رو متحمّل بشوند در اینکه یک قرآنی جعل کنند، مثل این قرآن که اهل لسان از نصارا را متحمّل مخارج آنها بشود، با هم اجتماع نموده بلکه یک سوره مثل سوره قرآن، بلکه یک مطلب مثل مطالب قرآن بافته، چاپ کنند در میان مسلمانان، که اتمام حجت تمام شود». در اینجا باز هم جنبه داستانی نویسنده خود را نشان می دهد تا از حالت یکنواختی خارج شود: «کرسف، چون کلام به اینجا رسیده، دست دراز نمود کتابهای روی میز را ورقورق نمود، چند سیگار کشید، قدری کتاب مشکوة صدق را مطالعه نمود، من هم تماشای وضع رفتار و اسباب خانه او مینمودم» و پس از آن که بخشی از گفتگوها را آورده، می نویسد:«چون کلام به اینجا رسید سگ پشمآلو برخاسته، زن کرسف او را بغل نموده. کرسف حوصلهاش تنگ شده، کتابها برهم پیچیده، دست مرا گرفت: امروز بس است. فردا بیا، نتیجه کلام صحبت میشود. برخاستم، بخچه و کجبیل برداشته، رو به راه شدم به کرسف گفتم: «فردا یوم دوشنبه است، یوم عرض اعمال است، خوش ندارم این مذاکرات در نامهی اعمالم مندرج شود، پسر خود را میفرستم. آنهم قابل است، باب سیم از کتاب مشکوة صدق را با او صحبت کن، کلام حق یکی است چه پدر چه پسر.» و... اما صحبتی از مذاکره پسر با اسقف در این کتاب نیست، گرچه خبرش را اسقف به او می دهد. مجلس سوم، با این وصف آغاز می شود: «اوّل آفتاب یوم سهشنبه [علی القاعده روز 17] ربیع الاول وارد خانه شدم، دیدم کرسف خوابیده، زنش بالای سرش شیر نهاده، سگ پشمآلو گاهگاهی میل میکند، زبانی به آن گیلاس میمالد، زن آن سگ را ممانعت نَکند. گفتم: این نجس شد، باید ظرفش را گلمال کنی. گفت: مطالب ما گلمالی نشود. کرسف برخاسته، آن شیر را که چندین نجاست در او سرایت نمود، خورد. عجب در آن بود آن گیلاس را خیلی به من تعارف مینمود. گفتم: خواجه! من در نجاست غوطه میخورم، لکن [نجاست] نمیخورم، شما، هم غوطه میخورید و هم اقسام نجاسات را میخورید». در اینجا بحث آغاز می شود. مطلب باب دویم اثبات نبوّت مسیح و الوهیّت اوست. به هر طریق ثابت شود. این عنوان البته به باب ششم کتاب نزدیک است که عنوانش این است: «در خصوص آن آیه هایی که الوهیّت مسیح را ظاهر می نماید». روشن نیست چرا اینجا از آن بحث شده است. در اینجا پیش از بحث، نکتهای هم در باره هزینههایی که مبلغان مسیحی برای کارهای تبلیغی استفاده می کنند آمده است. «قدیر: میخواهم بدانم این مبلغ از دولت به شما میرسد یا از عموم ملت نصاری؟» اسقف می گوید: «خیر، این وجه از ادارات، سرشکن میشود، لکن عمدهاش از دو محل جمع میشود: یکی از سیرکخانههای[13] بزرگ که در اروپا انفتاح نموده که در هر روزی زیاد از یک میلیون لیره عایدی مصرف مسکرات است و یکی دیگر از ماتشکه خانهها که در اروپا مهیّا شده، محض رفاهیّت ملّت در هر روزی دوازده میلیون لیره عایدی دارد. این گونه ابواب دخل در ایران شما نیست؛ وجه اعانهی داعیان مسیحی از این ممرّ پیدا میشود». قدیر این را «ثمن البغی» مینامد. در اینجا، به مناسبت نکتهای در باره پیشرفت های اروپایی ها و عقب ماندگی مسلمانان گفته می شود. قدیر روی «خریت فرنگیان» از زبان مسلمانان تأکید می کند. اسقف می پرسد: «از کجا خریت ما بر مسلمانان معلوم شد، با این همه اختراعات که ما احداث نموده که عقول مسلمانان هنوز از ادراک آنها را ننموده. مثل ساعت و تلگراف و حبس الصوت و غیره و غیره و غیره». قدیر در مفهوم پیشرفت، متفاوت با اسقف فکر می کند. به نظر قدیر «مسلمانان اولاً در این وادی که شما هستید، نیستند. بر فرض هم خواسته باشند داخل شوند، اسباب از برای آنها جمع نیست. مثلاً هرگاه من مدعی شوم که احدی از فرنگیان مثل من، ماهر در کنّاس نیست، و این ر�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]
صفحات پیشنهادی
دوره آموزش تازه مسلمانان در اتیوپی برگزار شد
به همت رایزنی فرهنگی ایران دوره آموزش تازه مسلمانان در اتیوپی برگزار شد شناسهٔ خبر 2578214 - دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵ ۱۸ دین و اندیشه > اسلام در جهان دوره فشرده آموزش ویژه تازه مسلمانان به همت رایزنی فرهنگی ایران به مدت ۶ روز در حسینیه شیعیان بومی در منطقه سی ام سی آدیآغاز چهارمین دوره مسابقات ملی "مناظره دانشجویان ایران" در قزوین
سهشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶ ۲۰ سرپرست معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی قزوین اعلام کرد مرحله استانی چهارمین دوره مسابقات ملی مناظره دانشجویان ایران از فردا در قزوین آغاز بهکار میکند مهدی گلدوزها در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قزوین اعلام کرد در اینبا شهدای امور تربیتی/45 آقا معلم در دوره نوجوانی همزمان با تحصیل کمک خرج خانواده بود
با شهدای امور تربیتی 45آقا معلم در دوره نوجوانی همزمان با تحصیل کمک خرج خانواده بودشهید فریدون نصر نصرآبادی در دوره نوجوانی همزمان با تحصیل دوشادوش پدر کار میکرد تا کمک خرجی برای خانواده باشد به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس فریدون نصر نصرآبادی در سال 1335 درمسلمانان قدرتشان را افزایش دهند/دشمنان باید از اسلام درهراس باشند
آیت الله نوری همدانی مسلمانان قدرتشان را افزایش دهند دشمنان باید از اسلام درهراس باشند شناسهٔ خبر 2568527 - دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۲۰ ۳۴ استانها > یزد یزدـ مرجع عالیقدر جهان تشیع گفت مسلمانان باید به اندازه ای قدرت و اقتدار خود را افزایش دهند که دشمنان اسلام همواره از قدمعاون پرورشی اداره آموزش و پرورش آبادان خبر داد آغاز نخستین دوره «مسابقات قرآن و آهنگهای آوایی ابتدایی
معاون پرورشی اداره آموزش و پرورش آبادان خبر دادآغاز نخستین دوره مسابقات قرآن و آهنگهای آوایی ابتدایی مرحله نخبگان در آبادانمعاون پرورشی و تربیت بدنی آموزش و پرورش آبادان گفت از امروز مسابقات فرهنگی هنری مرحله نخبگان قرآن و آهنگهای آوایی در محل تالار معلم این شهر آغاز شد غلامسئول بسیج هنرمندان کرمانشاه خبر داد برگزاری جشنواره شعر پیشمرگان مسلمان کُرد در جوانرود
مسئول بسیج هنرمندان کرمانشاه خبر دادبرگزاری جشنواره شعر پیشمرگان مسلمان کُرد در جوانرودمسئول سازمان بسیج هنرمندان استان کرمانشاه از برگزاری نخستین جشنواره شعر پیشمرگان مسلمان کُرد در شهرستان جوانرود خبر داد صلاالدین قرهتپه امروز در گفتوگو با خبرنگار فار- دوره آموزشی طرح اشتغالزایی گوهرتراشی در گچساران آغاز شد
دوره آموزشی طرح اشتغالزایی گوهرتراشی در گچساران آغاز شد گچساران - ایرنا - دوره آموزشی طرح اشتغالزایی گوهرتراشی با حضور مسوولان کشوری استانی و شهرستانی در گچساران آغاز شد به گزارش خبرنگار ایرنا رییس اداره آموزش فنی و حرفه ای گچساران روز دوشنبه در آیین آغاز به کار این طرح گفت 1نماینده شهرضا: اگر پرونده فسادهای دوره احمدی نژاد به جریان بیفتد،نمی تواند درانتخابات مجلس مانور بدهد
نماینده شهرضا اگر پرونده فسادهای دوره احمدی نژاد به جریان بیفتد نمی تواند درانتخابات مجلس مانور بدهد حمدینژاد بیشک مسئول مستقیم و غیرمستقیم بسیاری تخلفها و سوءمدیریتها در دوره خودش بوده و نمیدانم چرا پروندههای متعدد شکایت از او به جریان نیفتادهاند به گزارش نامه نیوز عوض10/ کنگره شهدای پیشمرگان مسلمان کرد فرشتهای که ماهیت گروهکها را برای مردم کردستان افشا میکرد
10 کنگره شهدای پیشمرگان مسلمان کردفرشتهای که ماهیت گروهکها را برای مردم کردستان افشا میکردشهید عثمان فرشته از شهدای پیشمرگان مسلمان کرد بود که در جریان پاکسازی مناطق کردستان از لوث ضدانقلاب به هر روستایی که میرفت ماهیت گروهکها را افشا میساخت و اهالی روستاها را برای پیوستنتبیین اندیشهی امام خمینی؛ نتایج رویارویی رضاشاه با روحانیت
تبیین اندیشهی امام خمینی نتایج رویارویی رضاشاه با روحانیتامام سیاستهای ضد روحانیت رضا شاه را در راستای منافع کشورهای غربی میدید از نظر او رضاشاه از همین رو میکوشید به توصیهی آنها موقعیت روحانیت را در جامعه تضعیف کند تا کشورهای استعمارگر بیش از پیش بتوانند به خواستههای خآیتالله نوریهمدانی: وحدت مسلمانان مهمترین اصل عزتآفرین برای آنهاست
آیتالله نوریهمدانی وحدت مسلمانان مهمترین اصل عزتآفرین برای آنهاستمرجع عالیقدر جهان تشیع با اشاره به اینکه وحدت مسلمانان مهمترین اصل عزتآفرین برای آنهاست گفت کفر نفاق و صهیونیسم دشمنان همیشگی مسلمانان هستند به گزارش خبرگزاری فارس از یزد آیتالله حسین نوری&zwnکتابهای درسی علوم اجتماعی دوره متوسطه نقد و بررسی میشود
طی نشستی در دانشکده علوم اجتماعی کتابهای درسی علوم اجتماعی دوره متوسطه نقد و بررسی میشود شناسهٔ خبر 2567858 - دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵ ۳۴ دین و اندیشه > اندیشکده ها کتابهای علوم اجتماعی دوره متوسطه با حضور عماد افروغ محمدامین قانعیراد و حبیب صالح نژاد فردا سه شنبه ۱مناظره صادق زیباکلام و حسین الله کرم/ شما چه سوالی دارید؟
مناظره صادق زیباکلام و حسین الله کرم شما چه سوالی دارید سیاست > احزاب و شخصیتها - حسین الله کرم و صادق زیباکلام مهمان فردای خبرآنلاین هستند به گزارش خبرآنلاين حسين الله کرم از فعالان سياسي و رئيس کنوني شوراي هماهنگي انصار حزب الله است همچنين صادق زيباکلام نيز ابرگزاری دورههای آموزشی در ادارات شهرستانهای ملارد و شهریار را با جدیت پیگیری میکنیم
رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستانهای ملارد و شهریار مطرح کرد برگزاری دورههای آموزشی در ادارات شهرستانهای ملارد و شهریار را با جدیت پیگیری میکنیم رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستانهای شهریار و ملارد گفت برگزاری کلاس ها و دورههای آموزشی متعدد و متنوع در سطح ادارات این شهرستا5800 نفر قرآنآموز در دوره چهارم طرح حفظ شرکت خواهند کرد
۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۱۵ ۴۱ب ظ مسوول طرح تربيت حافظان قرآن اوقاف قم 5800 نفر قرآنآموز در دوره چهارم طرح حفظ شرکت خواهند کرد موج - قم - مسوول طرح تربيت حافظان قرآن اوقاف و امور خيريه قم با بيان اينکه 5800 نفر از شهروندان قمي در دوره چهارم طرح حفظ قرآن اوقاف شرکت خواهند کرد گفت 80حضور یک ژاپنی تازه مسلمان شده در بین معتکفان اسدآبادی
دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵ ۳۹ رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان اسدآباد از حضور و شرکت 950 نفر در مراسم اعتکاف خبر داد حجتالاسلام موسی محبی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه همدان اظهار کرد در حال حاضر این تعداد از معتکفان در دو مسجد امام رضا عبرگزاری جشنواره بین المللی شکستن مرزهاست/ارشاد دوره صبوری را طی میکند
برگزاری جشنواره بین المللی شکستن مرزهاست ارشاد دوره صبوری را طی میکند فرشته طائر پور فیلمساز و تهیه کننده رایزنی های انجام شده با کشورهای منطقه در بخش بین الملل جشنواره امسال را تاثیر گذار و مفید ارزیابی کرد آفتاب سرویس فرهنگی- فرشته طائرپور در گفتگو با خبرنگار آفتاب به اقدام-
گوناگون
پربازدیدترینها