تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835968777
جام جم ایام - گسترش وهابیگری در قفقاز
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
منطقۀ قفقاز و بهویژه جمهوری چچن، پس از فروپاشی شوروی، بسیار خبرساز شده. واقعیت این است که از سال ۱۹۹۹م تا کنون بحث جداییطلبی و ستیزهجویی در قفقاز شمالی با سلفیگری به دو روی یک سکه تبدیل شدهاند. در حوادث اخیر سوریه نیز میتوان ردپای حضور نیروهای ستیزهجوی قفقاز شمالی را مشاهده کرد.
نام «قفقاز» ریشه در زبان فارسی دارد. کوه قاف یا سلسله جبال قبخ که در کتب صورهالأرض، مطالبی دربارۀ آن آمده و به شهر دربند و دروازۀ آران اشاره شده و داستان یأجوج و مأجوج که به این کوههای قبخ یا قاف مربوط است، همگی این نظر را در ما تقویت میکند که این منطقه همان سرزمینی است که قفقاز نامیده میشود. از نظر تاریخی، قفقاز نام منطقهای بوده که سرزمینهای جنوب تا رود ارس با نام اران و گرجستان یا «کاختی» و از سمت دیگر، بخشهای ارمنستان شرقی را دربرمیگرفت اما در زمان حاضر و پس از تغییر و تحولات رخداده در تاریخ، قفقاز منطقهای است که از شمال رود ارس شروع میشود و به استپهای دریای سیاه منتهی میشود. در قفقاز جنوبی، سه کشور ارمنستان، آذربایجان و گرجستان قرار گرفته است البته، بخش اوستیای جنوبی که روسها آن را از گرجستان جدا کردهاند، یک تورفتگی داخل قفقاز شمالی دارد و بخشهای شمالی جمهوری آذربایجان هم اندکی با قفقاز شمالی مرتبط است اما درکل قفقاز شمالی چند جمهوری قرارگرفته، از کنار دریای مازندران تا دریای سیاه، یعنی چچن، داغستان،اینگوشتیا،کاراچای-چرکسیا،کاباردینو-بالکاریا،سرزمین کراسنودار،آدیغیه،اوستیای شمالی-آلانیا، وسرزمین استاوروپول را دربرمیگیرد. ورود اسلام به قفقاز تاریخ اسلام در منطقۀ قفقاز با یک گسست مواجه است. در زمان فتوحات اسلامی، مسلمانها به سرعت تا منطقۀ دربند پیشروی کردند. در کتیبههای موجود در قلعۀ دربند، نام هارونالرشید مشاهده میشود و تردیدی در این قضیه وجود ندارد که این منطقه به مدت بسیار طولانی دارالحرب بوده است. با مطالعۀ دربندنامههای موجود میتوان به تاریخ اسلام در قفقاز پی برد. (البته، دربارۀ دربندنامههای جدید، این موضوع مطرح است که نسخههای اصلی بعضی از آنها فارسی بوده است) درهرحال، اسلام در قرن هفتم میلادی در منطقه حضور داشته است؛ منطقهای که پهنهای از جمهوری آذربایجان فعلی و حتی اندکی از روسیه را دربرمیگیرد زیرا دربند اکنون جزئی از جمهوری داغستان روسیه بهشمار میآید. براساس اطلاعات کتب تاریخی در دورۀ فتوحات، خزرها در دربند تلفات شدیدی به مسلمانان وارد کردند و به نظر میرسد که غزوات اسلام در دربند متوقف شد و مرز دارالاسلام و دارالکفر (خاقانات یا امپراتوری خزر) در آنجا بوده است. خزرهای ترکزبان یک امپراتوری ترکیبی بودند و تردیدی وجود ندارد که در دورۀ رویارویی با مسلمانها، دستکم، سران آنها یهودی و اتباعشان مسلمان بودند البته، پیروان ادیان دیگری هم در میان آنها حضور داشت. ایستایی فتوحات مسلمانان تا دورۀ تیمور یعنی قرن سیزدهم میلادی، ادامه یافت. در این قرن بود که تیمور با ورود به منطقۀ قفقاز شمالی نه تنها اسلام را در این منطقه بلکه تا مسکو گسترش داد. در پی فتوحات تیمور، اقوامی به اسلام گرویدند که اهل «جبلالالسنه» (یعنی کوههای زبانها)، نامی که عرب بر قفقاز نهاده، هستند. آوارها، دارگینها، لزگینها، لکها و آذریها (که بیشتر ساکن قفقاز جنوبی هستند) از جملۀ این اقوام بهشمار میآیند. ویژگی مسلمانان قفقاز از موضوعات مهم دربارۀ حضور اسلام در قفقاز، رشد و نهادینه شدن تصوف در این منطقه است. در اواخر قرن هیجدهم میلادی، نامهایی همچون شیخ منصور یا امام شامل داغستانی در منطقۀ قفقاز بر سر زبانها افتادند و صوفیان نقشبندیه صاحب جایگاه ویژهای در آنجا شدند. این تصوف با جهاد تلفیق شده بود و در قالب مبارزه با نیروی استیلاگر یا کافر، خود را عیان میکرد. جهتگیری تکاپوهای این صوفیان که جنبۀ جهادی و غزوات داشت، تا نیمۀ قرن نوزدهم میلادی به سمت روسها بود. با توجه به تسلیم شدن شیخ شامل در سال ۱۸۵۹ م یعنی ۳۳ سال پس از انعقاد قرارداد ترکمانچای (در سال ۱۸۲۶ م)، میتوان نتیجه گرفت که سالها پس از اینکه بخشهای جنوبی، رسماً، به روسیه ملحق شد، درگیریها به صورت جدی در قفقاز شمالی ادامه داشت و حتی دستمایۀ تولید ادبیات روسی شد. کتاب حاجی مراد تولستوی از جملۀ این ادبیات است که جنبۀ واقعی دارد و برگرفته از حوادثی است که در آن سالها در منطقۀ قفقاز رخ داد. نکتۀ شایان ذکر این است که روسها از مسلمانان این منطقه با نام «تاتار» یاد میکردند و همانگونه که در ایران عصر صفوی، مردم قفقاز شمالی، بدون توجه به قومیتهای متفاوتشان، «چرکس» خوانده میشدند، روسها نیز در قرن نوزدهم عنوان کلی تاتار را برای آنها بهکار میبردند. زبان این مردم عمدتا، ترکی بود ولی بعدها، جای این زبان را که به ترکی آذری نزدیک بود، زبان روسی گرفت. یکی از وجوه اسلام در منطقۀ قفقاز شمالی، ارتباط وسیع نداشتن با مراکز تولید فقاهت و دانش اسلامی است. اسلام در قفقاز شمالی تفاوت بسیاری با اسلام در آسیای مرکزی دارد. در آسیای مرکزی، بخارا و سمرقند که مراکز دانش در آن زمان بودند و مدارس تولید دانش در آنجا وجود داشت و تولید دانش در آنجا به گونهای بود که میتوانست از اولگای میانی تا شبهقاره را تغدیه کند اما در قفقاز گرایش بیشتر به سمت تصوف بود. این تصوف در بخشهای غربی قفقاز، بیشتر تحت تأثیر عثمانیها بود اما در قسمتهای شرق، از ایران تأثیر میپذیرفت و حتی تصوف نقشبندی از فضای ایرانی و زبان فارسی و از ماوراءالنهر به سمت آناتولی و قفقاز رفت. با رخ دادن انقلاب بولشویکی در قفقاز شمالی، شیوخی در جامعه سربرآوردند که به «شیوخ سرخ» شهرت یافتند. شیوخ سرخ رهبران مسلمانی بودند که در فعالیتهای مسلحانه، همراه بولشویکها شدند و در گام اول، مبارزۀ خود را مواجهه با ارتودوکسها تعریف کردند. این گروه از شیوخ که در استپهای دریای سیاه ساکن بودند، برای سرکوب کردن قزاقهای ارتودوکس با بولشویکها همکاری کردند اما همین همکاریها بعدها رنگ تقابل به خود گرفت و بولشویکها به مقابله با مسلمانان و آثار اسلامی دست زدند. در چنین فضایی بود که زبان و خط در آسیای مرکزی و قفقاز تغییر پیدا کرد (خط ابتدا از عربی به لاتین و بعد به سیلینگ تغییر پیدا کرد.) و منابع اسلامی، چه منابع تصوف و چه منابع اصیل اسلامی، جمعآوری و از دسترس مردم خارج شد. بولشویکها این آثار را یا از بین میبردند یا به سن پترزبوگ و مسکو انتقال میدادند. هماکنون مسکو آرشیو عظیمی دارد که بخش عمدهای از آن همین کتابهایی است که در دورۀ بولشویکی از مناطق مسلماننشین جمعآوری شد. در نتیجۀ چنین سیاستهایی بود که اسلام در منطقۀ قفقاز تا جنگ جهانی دوم به محاق رفت. در بحبوحۀ این جنگ، استالین که به حمایت مسلمانان نیاز داشت، سیاستهای خود را در قبال آنها تغییر داد. در نتیجۀ این سیاستها بود که فضا بازتر شد و مخاش قلعه، بوفا و تاشکن به عنوان مراکز اسلامی سر بر آوردند. این وضع تا دوران پروستریکا و اصلاحات گورباچوف ادامه یافت. با اصلاحات گورباچف، محدودیتهایگذشته از بین رفت و فضا برای مسلمانان، بسیار مساعد گشت اما به دلیل سیاستهای بولشویکها در جمعآوری منابع اسلامی و مقابلۀ سرسختانۀ آنها با نمادهای اسلامی، گویی شکافی هفتادساله میان نسل جدید مسلمانان با نسل قدیم آنها و مناسک اسلامی پدید آمده بود. این شکاف را میتوان از مطلبی درک کرد که در یکی از کتابهای مرتبط با حوزۀ مردمشناسی روسیه (منتشرشده در سال ۱۹۸۳ م) آمده بود. نویسندۀ این کتاب نقل کرده بود که مردم یکی از روستاهای جمهوری آذربایجان به مناسبت عید قربان مشروب نوشیده بودند. این نقل گویای آن است که گرچه میراث و هویت اسلامی در این مناطق وجود داشت، نوعی غفلت یا بیخبری از تکالیف دینی مسلمانان در میان مردم آنجا مشاهده میشد. در چنین فضایی است که با اصلاحات گورباچف، آزادی مذهبی به مردم داده شد. در فضای پدیدآمده، مسلمانان درصدد احیای هویت اسلامی خود برآمدند. همانگونه که پیش از این گفته شد، تصوف در میان مسلمانان قفقاز رواج داشت. خانقاه، شیخ و مرید در تصوف اهمیت ویژهای دارند و براساس سنت حاکم در میان اهل تصوف، هر شیخی جانشین خود را از میان حلقۀ مریدان نزدیک به خود معرفی میکند اما در قفقاز بر اثر محدودیتهای بهوجودآمده در دورۀ حکومت بولشویکها، همۀ اینگونه فعالیتها غیرقانونی و در نتیجه، زیرزمینی شده بود و حال با از بین رفتن این محدودیتها، عدۀ بسیاری مدعی شیخیت بودند. همین مسئله نشان میدهد که در مدیریت متصوفه تشتت بهوجود آمده بود که خود نوعی آسیب بهشمار میآمد. وضع سیاسی قفقاز منطقۀ قفقاز با وجود آنکه دههها تحت حاکمیت روسیه قرار داشت، هیچگاه، از لحاظ عاطفی، ذهنی و روانی به معنای واقعی کلمه به مسکو نپیوست. روسها نیز برای تداوم حاکمیت خود بر آن منطقه، از سیاست جابهجایی بهره بردند؛ برای مثال در جمهوری داغستان، آوارها را که اکثریت بودند و تهدید بهشمار میآمدند، جابهجا کردند و به آنها امکان قدرتیابی ندادند و برعکس، به اقلیت که دارگینها بودند، اجازۀ ورود به عرصۀ قدرت را دادند. اینگوشها را به آسیای مرکزی منتقل کردند و زمینهایشان را به اوستیاییها دادند. آنها با این سیاستشان زمینۀ افتراق و مشکلات داخلی را در قفقاز بهوجود آوردند؛ برای نمونه اینگوشها پس از بازگشت به قفقاز، با اوستیاییها درگیر شدند. در چنین فضایی، گروهی که بیشترین انسجام و خودآگاهی را داشت میتوانست مشکلساز شود. این گروه چچنیها بودند که یکباره برخاستند و مسئلۀ واگرایی را مطرح کردند. ظهور سلفیگری در قفقاز قدرتگیری چچنیها تا آنجا ادامه یافت که در انتخابات سال ۱۹۹۶ م روسیه، تأثیری تعیینکننده یافتند و یلتسین با حمایت قهرمان ملی چچن که خود دبیر شورای عالی امنیت ملی یلتسین شد، به مقام ریاستجمهوری دست یافت. از آن سو، دولتمردان روسیه در مسکو نیز نمیخواستند مسائل قفقاز به مرکز قدرت کشیده شود؛ ازهمینرو، حل مسائل آن را به نخبگان محلی واگذار کردند. این نخبگان با کمک افرادی از هرم قدرت سیاسی بالا آمدند که درگیر مسائل مافیایی بودند؛ افرادی که مورد وثوق حاکمیت قرار داشتند. در چنین اوضاع و زمانی که جنگ اول در چچن رخ داد، هنوز نشانههایی از وهابیگری و سلفیگری در این مناطق مشاهده نمیشد؛ هرچند که روسها مدعیاند جوهر دادایف از حمایت وهابیت برخوردار بود اما بعد از جوهر دادایف و ریاستجمهوری ماسقادوف، اتفاقاتی در این منطقه رخ داد و نخستوزیر شامیل باسایف با رئیسجمهور ماسقادوف درگیر شدند. چهرۀ شامیل باسایف تغییر کرد و با محاسنی بلند و بدون سبیل در معرض عموم ظاهر شد. او که در سال ۱۹۹۲ م در ماجرای درگیری یلتسین با دومای روسیه، به نفع یلتسین وارد عمل شده بود و نیز در جنگ قرهباغ در حمایت از آذریهای شیعه جنگیده بود، بر سر اجرای قانون شرع با رئیسجمهور ماسقادوقف درگیر شد. اینجاست که ردپای سلفیها پیدا میشود. امیرالخطاب، ابو عمر سیف، ابوالورید القامدی که جانشین امیرالخطاب بود، ابوحفص اردنی و رضوان احمدف از جمله سلفیهای قفقاز بودند که عقبهشان به افغانستان و عربستان میرسید. در واقع، آنها اعراب افغانی بودند که در عربستان متولد شده بودند. این افراد در قفقاز شمالی به قدری تأثیرگذار شدند که به نخستوزیری چچن رسیدند و چهرههای ملیگرای چچن، از رویکردهای آنها حمایت کردند. از این زمان به بعد، درگیریهای داخلی در چچن به راه افتاد؛ هرچند عدهای معتقدند که مسائل مالی و عامل قدرت دلیل این درگیریها بوده است. این وضع ادامه داشت تا اینکه در اوت ۱۹۹۹ م اتفاقی عجیب رخ داد. در اوت سال ۱۹۹۹ م دورۀ ریاستجمهوری یلتسین رو به پایان بود و میان لوسکف، شهردار مسکو، و پریماکف، نخستوزیر، رقابت شدیدی بر سر احراز مقام ریاستجمهوری وجود داشت. این سخن بر سر زبان مردم بود که یکی از این دو کاندیدای مورد حمایت یلتسین، رئیسجمهور آینده خواهد بود. در آن زمان چهرهای به نام پوتین، که رئیس شورای امنیت ملی بود و نخستوزیر شد، در فضای سیاسی روسیه سربرآورد. همزمان با این حوادث، سلفیهای چچنی به رهبری شامیل باسایف و امیرالخطاب (که تا به حال مدافع بودند) به داغستان حمله کردند. در مقابل، پوتین وارد عمل شد و به شدت آنها را سرکوب کرد و از داغستان بیرون راند البته، مردم داغستان هم از روسیه حمایت کردند. از این زمان بود که دنیا با مسئلۀ حملۀ وهابیهای چچنی به داغستان مواجه شد، مسئلهای که تا اکنون ادامه پیدا کرده است. روسها در فیلمها و مستندهایی که دربارۀ ستیزهجویان قفقاز شمالی میسازند، ترکیه، عربستان، کویت، جمهوری آذربایجان و کشورهای غربی را حامیان سلفیهای قفقاز شمالی یا دستکم، ستیزهجویان و استقلالطلبان این منطقه معرفی میکنند اما بههرحال، حادثۀ ۱۱ سپتامبر فرصت مناسبی را برای روسها فراهم کرد تا به حذف چهرههای مهم این جریان که به نظر میرسید مستقیم یا غیرمستقیم با غربیها همکاری میکنند، دست زند. در این اقدام، سران سلفیهای قفقاز شمالی، چه آنها که در روسیه و قفقاز شمالی زندگی میکردند و چه آنهایی که در خارج از این مناطق بهسر میبردند، از جمله امیرالخطاب، ماسقادوف، زریمخان آدربایف، شامیل باسایف، یاندر بایف و … ترور شدند. این وضع ادامه داشت تا اینکه در سال ۲۰۰۷ م مبارزۀ ستیزهجویان این منطقه وارد مرحلهای جدید شد. در سال ۲۰۰۷ م فردی به نام داکو عمروف که جزء رزمندگان دورۀ اول جنگهای چچن بود، از تأسیس امارت اسلامی قفقاز خبر داد. این امارت، جایگاه جغرافیایی ندارد و سیستمی بینالمللی است که حاکمانی را برای مناطق مختلف از جمله قراچای کرچس، داغستان و جمهوری آذربایجان تعیین میکند. عملیات ضد انسانی و انتحاری علیه مردم عادی، ویژگی این مرحله از مبارزات آنهاست. آنها با عملیات بسلانگ که در آن به یک مدرسه حمله کردند، انفجار در فرودگاه دامادووای مسکو، انفجار در مترو مسکو و… چهرۀ وارونه و کریهی از اسلام ارائه کردند، آن هم در روسیهای که هویت مردمش از همان ابتدا به دلیل سرشته شدن با مسیحیت ارتودوکس یک وجه غیراسلامی داشت البته، تولستوی و داستایوفسکی و معماری روسیه (بهویژه کلیسای سنت باسیل) از اسلام الهام گرفتهاند و پوشکین درباره حضرت محمد (ص) سخن گفته است. در واقع، روسها با اسلام بیگانه نبودهاند و قرابتهایی وجود داشته که جریان سلفی در حال نابودسازی آنهاست. علل رشد سلفیگری در قفقاز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و برقراری آزادی مذهبی، خلأ حضور نهادهای اسلامی در منطقۀ قفقاز احساس میشد اما چون جمهوری اسلامی ایران، خط قرمز روسها بود و دولت روسیه ایران را تهدیدی برای ماوراءالنهر و آسیای مرکزی و قفقاز شمالی بهشمار میآورد، آنها هیچگاه به ایرانیان اجازۀ حضور در این منطقه را ندادند حتی اکنون نیز ایران خط پرواز مستقیم به قفقاز ندارد و در صورتی که فردی قصد داشته باشد از ایران به این منطقه سفر کند، باید مسیر خود را دور سازد و نخست با هواپیما به مسکو رود و از آنجا به ماخاش قلعه سفر کند. این در حالی است که آنکارا به بسیاری از شهرهای قفقاز شمالی پرواز مستقیم دارد؛ پرواز مستقیم ماخاش قلعه- آنکارا، رستف- آنکارا، استاپروپل- آنکارا نمونههایی از این خطوط پروازی مستقیم است. در فضایی که به جمهوری اسلامی ایران اجازۀ فعالیت در قفقاز داده نمیشد، سیاستهای روسها در قبال قطر، عربستان و کویت امکان حضور و فعالیت در آنجا را برای این کشورها فراهم کرد. کشورهای یادشده با استفاده از فرصت فراهمشده در این منطقه به تأسیس مدارس، مراکز اسلامی، مراکز خیریه و … دست زدند. بعضی از این مدارس در ازای تعلیم و تربیت دانشآموزان، به والدین آنها مبلغی ماهیانه پرداخت میکردند یعنی با فرستادن کودکان قفقازی به این مدارس شبانهروزی نه تنها هزینهای بر پدران و مادران آنها که اغلب به دلیل زادوولد بسیار، تعداد فرزندانشان زیاد و مخارجشان بالا بود، تحمیل نمیشد بلکه حتی برای آنها درآمد داشت. افزون بر این، بسیاری از جوانان قفقازی، برای ادامه تحصیل به این کشورها سفر کردند و تحت تأثیر اندیشههای سلفی و وهابی به دانش اسلامی مجهز شدند. این موضوع زمانی اهمیت خود را بیشتر آشکار میکند که دریابیم عربستان، از اندیشۀ وهابیت به عنوان بازوی دیپلماسی خارجی خود استفاده میکند. از سوی دیگر، در کنار جنبۀ رادیکالی و افراطگرانۀ سلفیها که بسیار مخرب است، این گروه وجوهی داشتند که به جذب مردم قفقاز بدانها منجر میشد. از جمله این وجوه جذاب میتوان از خیّر بودن، تزکیه داشتن، دوری از مادیات و مبارزۀ آنها با فساد یاد کرد. دربارۀ ویژگی آخر باید به این قضیه اشاره کرد که در منطقۀ قفقاز که فسادهای مختلف و قاچاق بیداد میکند، عدهای از جوانان، در کسوت وهابی با هدف پاکسازی منطقه به مبارزه با عاملان این مسائل دست زدند. این عده حتی به تخریب نقاط مشترک ما با مردم این منطقه که عبارت است از برگزاری عید نوروز، سنت دفن و زنده نگه داشتن یاد مردگان، زیارت قبور و مراسم عروسی دست زدند و با تشویق آنها به برگزاری سادۀ اینگونه مراسم و صرف کردن هزینۀ آنها برای کمک به فقرا، سادهزیستی را رواج دادند. این از جمله پیامهای مثبت سلفیها در قفقاز بود. اعتقاد نداشتن این گروه به امام و مفتی در کنار روحیۀ مردم قفقاز که سالها در نتیجۀ سیاستهای روسیه احساس تحقیرشدگی به آنها دست داده بود، همگی از عواملی بود که زمینۀ جذب این مردم به سلفیها را فراهم کرد. وجود نامهای شیعی در میان فرزندان چچنیهایی که با عنوان «جیش مهاجرین و انصار» در سوریه میجنگیدند، نکتۀ شگفتانگیز این قضیه است و نشان میدهد که اگر زمینۀ تعلیم آنها برای شیعیان فراهم بود، آنها به اینجا کشیده نمیشدند و در دام دولتهایی نمیافتادند که در سوریه از چچنیها همچون گوشت جلوی توپ استفاده میکنند. این موضوع را از آن رو عرض میکنم که تا خرداد سال ۱۳۹۲، طبق اعلام رسمی دولت سوریه، از ۶۱۲۸ کشتۀ خارجی در این کشور، ۴۳۹ نفر چچنی بودند و ردۀ دوم و سوم را بعد از عربستانیها، لیبییاییها و گروهک مجاهدین خلق (منافقین) داشتند. داستان قفقاز شمالی داستان فرصتسوزی است؛ داستان مردمانی است که اسلامشان بسیار سطحی است، بهگونهای که مرز بین تسنن و تشیع را تشخیص نمیدهند. این موضوع حتی در میان آذریهای جمهوری آذربایجان هم مشاهده میشود. بعضی از تحصیلکردههای این کشور گمان میکنند مرز بین تشیع و تسنن این است که شیعیان خلفای راشدین را لعن میکنند و مدعی هستند که حضرت فاطمه به شهادت رسیده و به اهل بیت ظلم شده است. این نگاه سطحی، حاکی از آن است که در آنها آمادگی گرایش به یکی از این دو مذهب وجود دارد و اگر فردی پیدا شود که با بیان چند دلیل و سند، مطلبی را دربارۀ تشیع یا تسنن به این مردم القا کند، میتواند آنها را جزء پیروان یکی از این دو مذهب سازد؛ کاری که سلفیها انجام دادند و با توجه به عوامل دیگری که از آنها یاد کردم و نیز هزینههایی که صرف این کار کردهاند، موفق شدند سلفیگری را در قفقاز شمالی گسترش دهند. در بیان بسترهای رشد سلفیگری در قفقاز باید از زندانهای روسها نیز یاد کرد. در واقع، زندانهای روسها به مکان تعلیم و تربیت نیروهای سلفی تبدیل شده است؛ برای نمونه ابو عمر چچنی (ترخان باتریاشویلی)، رهبر جیش مهاجرین و انصار، ابتدا افسر سرویس امنیتی ارتش گرجستان بود و در جنگ اوت ۲۰۰۸ م گرجستان با روسیه، در ارتش گرجستان با روسها جنگیده بود اما بعدها به علت ابتلا به بیماری سل، عذر او را از ارتش خواستند و بعد از یک سال، او را به جرم نگهداری غیرمجاز اسلحه بازداشت کردند. او به پنج سال حبس محکوم شد که البته، پس از سپری شدن دو سال از آن آزاد شد. ابو عمر در زندان گرجستان به این نتیجه رسید که باید جهاد کند. این افسر سابق گرجی بعد از رهایی از زندان، از مصر، ترکیه و سوریه سر درآورد. نکتۀ جالب آن است که وهابیت در قفقاز شمالی زیر پوست شهر است یعنی شهرهای آنجا در ظاهر آرام است و خبری از انفجار و ترور نیست حتی پوشش افراد شبیه وهابیها نیست؛ با وجود این، وهابیها بهشدت در حال فعالیت هستند و هیچ چیز به اندازۀ آمار سوریه از حضور مردم این منطقه در آن کشور، گویای شدت فعالیت آنها نیست. این موضوع فقط مختص قفقاز شمالی و داغستان هم نیست که ایران پرواز مستقیم به آنجا ندارد بلکه آذریهای جمهوری آذربایجان نیز در جنگهای داخلی سوریه حضور داشتند. در واقع، سلفیگری به جمهوری آذربایجان کشیده شده است. جمهوری آذربایجانی که براساس آمار بیشتر جمعیتشان شیعه بودند اما همانگونه که گفتم، تشیع آنها سطحی بود و همین عامل در کنار سیاست دولت جمهوری آذربایجان که چون تفکر شیعی را تهدیدی برای خود بهشمار میآورد، وهابیت را در مقابل تشیع تقویت کرد، به اینجا انجامید که عدۀ زیادی سلفی آذری از طریق ترکیه رهسپار سوریه شدند. با توجه به آنچه گفته شد، سلفیگری و وهابیت تا همسایگی ایران آمده است؛ سلفیتی که معلوم نیست در قدم بعدی از کجا سر در آورد! اگر داستان آذربایجان جدی شود، برای ما هم دردسرساز میشود. بههرحال، ما خواهان ثبات جمهوری آذربایجان هستیم. افزون بر عواملی که در رشد سفیگری برشمرده شد، روسیه نیز در این قضیه متهم است. سیاستهای روسیه چه ناشی از ناآگاهی روسها نسبت به فرق اسلامی و ظرفیت های اسلامی یا مؤلفههای هویتی باشد و چه ناشی از شیطنت آنها، این نتیجه را در پی داشته است. دولت روسیه در دهۀ ۱۹۹۰ م، زمانی که دید نمیتواند با ملیگراهای چچنی مبارزه کند، تلاش کرد با وهابیگری آنها را به سمتی ببرد که از درون مضمحل شوند. در واقع، میخواهم بگویم که شاید روسها از رواج وهابیگری در قفقاز شمالی استقبال میکردند. در جنگ اول چچن، احمد قادروف، پدر رمضان، مفتی چچنیها و رهبر تصوف قادری، در کنار جوهر دادایف با روسها جنگید اما اکنون متصوفه در این منطقه با روسها در مقابل وهابیها همکاری میکند؛ متصوفهای که خودشان در جنگ اول چچن در مقابل روسها جنگید. همینها نشان میدهد که سناریوهایی در کار بوده است اما نمیخواستند قضیه اینگونه مزمن و حاد شود. وقتی روسها اجازه میدهند عربستان در این منطقه فعالیت کند اما به ایران چنین اجازهای نمیدهند، میتوان فهمید که آنها از وهابیت حداقل در آن فضا استقبال میکنند اما هنوز هم وهابیت در بین مردم قفقاز شمالی با اقبال عمومی مواجه نیست البته، قصدم مقایسۀ این منطقه با مناطق دیگر نیست اما مردم اینجا بیشتر با خودشان درگیرند چون هویتهای درهمپیچیدهای دارند و عامل ارتباطی مشترکشان زبان روسی است یعنی در مشت روسها هستند. روسها هم هزینه میکردند و به بعضی از نخبگان سیاسی آنها پول میدادن؛ برای مثال به سعید امیروف پول میدادند و او هم جیب گروه خود را پر میکرد البته، آنها اکنون در حال تجدید نظر در سیاستهایشان هستند و حتی به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی جمهوری اسلامی ایران اجازه دادهاند که در ماخاش قلعه سمینار برگزار کند. این اقدام در واقع، نوعی خوشآمدگویی به ایران است. روسها رفتار ترکیه را هم دیدهاند و تا حدی از آنها روی برگرداندهاند. بههرحال، تمام بازار منطقۀ قفقاز شمالی و نیز مساجد ساختهشده در آنجا در دست ترکیه است. مردم قفقاز، تاریخی داشتند و طی این تاریخ، اقوام مختلف با همۀ تفاوتهایشان با هم زندگی میکردند. سالها ایروان پر از آذری بوده و باکو پر از ارمنی و هزار سال خاندان سلطنتی باگراتیونی در گرجستان تداوم پیدا کرد. تداومی که شما در خاندان باگراتیونی در گرجستان میبینید، نشاندهندۀ این است که نگاه حاکمیت ایران به منطقه، نگاه مداخلهجویی نبوده است اما حضور روسیه در منطقه، سازوکارهای سنتی و ارتباطات قدیم را بر هم زد. اولین کاری که روسها در این منطقه انجام دادند، براندازی خاندان باگراتیونی بود. این حضور نامیمون در کنار ناتوانی آنها در جذب مردم، چنین پیامدهایی داشت. در واقع، این رویکرد روسها نسبت به منطقه، مسئلۀ مهمی است و به نظر من، ریشۀ مسائل کنونی را باید در این رویکرد جست. روسها سیاستهای مداخلهجویانه را در پیش گرفتند و بعد از آنکه بحرانساز شد، علتهای دیگری برای آن دست و پا کردند و به عبارت دیگر، انگشت اتهام به سوی عوامل دیگر دراز کردند. در همین قضیۀ سلفیگری، آنها بحران منطقه را نه مشکل خود بلکه مشکل جهان اسلام میدانند. هر جا که خرابکاری هست، پای اسرائیل هم در میان است یعنی با تمام روابط دوستانه و نزدیکی که رژیم صهیونیستی با روسیه دارد، در قفقاز علیه روسیه خرابکاری میکند. ردپای اسرائیل همانگونه که در ماجرای چرکسها بود، در آنجا هم هست. نقش چهرههای کاریزماتیک در رشد سلفیگری در قفقاز شمالی افراد بیش از رسانهها تأثیرگذارند؛ بهویژه آنهایی که چهرههای کاریزماتیک این جریان بهشمار میآیند. یکی از این افراد کاریزماتیک، سامر صالح عبدالله این امیرالخطاب است که در جنگ بوسنی، افغانستان و قرهباغ حضور داشت و بعد به داغستان آمد و در آنجا ازدواج و زندگی کرد. این فرد که بورسیۀ شرکت آرامکو برای رفتن به امریکا بود، به جای آنجا داغستان را برگزید و با قابلیتهایی که داشت، جهادگر شد. این فرد، کار را به جایی رساند که شخصیتی مانند شامیل باسایف تحت تأثیر او قرار گرفت و شیفتهاش شد. در واقع، او بذری را کاشت که تداوم پیدا کرد و درخت شد. افزون بر افرادی که از خارج داغستان به این مکان آمدند و با کارهایی که انجام دادند، مردم را به خود جلب کردند، عدۀ دیگری بودند که برای تحصیل به خارج از کشور رفتند اما پس از بازگشت، امام جماعتهای مساجد شدند و افراد را به جهاد دعوت کردند اما رسانه کمتر در آنجا مطرح است. البته، این سخن به معنای آن نیست که در آنجا رسانه تأثیری ندارد. سلفیها در آن منطقه سایتهایی را راهاندازی کردهاند و روسها هم با این کار مخالفتی نکردهاند. نقش ایران در قفقاز برای آنکه فرصت ایران برای تأثیرگذاری در قفقاز روشن شود، به خاطرۀ خودم از سفر بهداغستان اشاره میکنم. من در اواخر اسفندماه به این منطقه سفر کردم. آنچه من در این سفر مشاهده میکردم، فضای ایران را به من القا میکرد؛ خانمها چادربسته به کمر، خانه را آب و جارو و شیشههای منازل را پاک میکردند و … . بههرحال، فضای نوروز و تکاپوی عید در دربند داغستان به عینه دیده میشد. با چند سؤال به این نکته پی بردم که فتیلۀ نوروز در دربند که مردمش آذری هستند، از همه جا بالاتر است و در میان آوارها به کمترین حد میرسد. در این میانه، باقی اقوام داغستانی جای میگیرند که آنها هم نوروز را گرامی میدارند. از سوی دیگر، در میان آوارها، سنت تصوف نقشبندی بسیار قوی است و در نتیجه، وهابی کردن آنها دشوارتر از اقوامی است که اسلام و تصوفشان ضعیفتر است. ازهمینرو، یکی از کارهایی که وهابیها در سال ۲۰۱۲ م در قفقاز شمالی انجام دادند، این بود که بیش از ده چهرۀ شاخص ضد وهابی را ترور کردند. در رأس این ترورشدگان، پیرمردی ۷۵ ساله بود که سعید چرکاوی یا سعید افندی یا سعید آدسایف نام داشت و در یکی از روستاهای داغستان زندگی میکرد و رهبر متصوفه بود. او در واقع، جانشین محمد ابوبکروف بهشمار میآمد که در سال ۱۹۹۶ م ترور شد. محمد ابوبکروف فردی تحصیلکرده بود اما جانشین او فردی با عقبۀ سنتی و تحصیلات غیر رسمی و کاریزماتیک. او اعلام کرده بود که من به دنبال باز کردن باب گفتوگو بین متصوفه و وهابیها هستم اما خانمی اوکراینیتبار در ماه مبارک رمضان ایشان را همراه شش فرد دیگر ترور کرد. در نتیجۀ چنین ترورهایی بود که کسی جرئت نمیکرد با وهابیها دربیفتد. به نظر میرسد، اگر ما وهابیت را به چهار دسته تقسیم کنیم، در میان آنها، سلفیهای وابسته به عربستان این چنین عمل میکنند. شایان ذکر است که زبان مردم قفقاز به ترکی آذری نزدیک است و تداوم ایران و فرهنگ ایرانی در این منطقه را نشان میدهد اما این موضوع اکنون کتمان میشود و کسی هم نیست که به تاریخ این منطقه نوری بتاباند؛ برای نمونه میز امام شامل که اکنون در موزۀ ماخاش قلعه است، در غازان درست شده و رویش با اشعار حافظ تزئین شده است. روسها در توصیف قفقاز، آن را دروازۀ ایران خواندهاند. همین امر نشان میدهد که حضور ایران در این منطقه پررنگ بوده است اما هرچه فتیلۀ فرهنگ ایرانی در قفقاز پایینتر کشیده شود، زمینه برای افراطیگری افزایش پیدا میکند؛ کاری که وهابیها هدف قرار دادهاند. اقدامات ایران در قفقاز شمالی در اشاره به اقدامات ایران در قفقاز شمالی باید به آقای ابوذر ابراهیمی ترکمان که خودش روحانی است و نماینده تعدادی از مراجع ما و نیز نمایندۀ مقام معظم رهبری در روسیه و رایزن ما در ترکمنستان، ترکیه و روسیه بوده و اکنون رئیس سازمان فرهنگی ارتباطات شده، اشاره کرد. از آن سو سرپرست رایزنی ما در دست فردی است که پیش از این، در ارمنستان رایزن بوده است. همکاری این دو میتواند به بهبودی جایگاه ایران در منطقه کمک کند. در سمیناری هم که چندی پیش برگزار شد، ایران جایزهای پنجهزار یورویی به دکتر نوری عثمانوف، اسلامشناس داغستانی، اهدا کرد. این مسئله بهویژه با توجه به رونق کرسیهای عربشناسی و ترکشناسی در این منطقه اهمیت مییابد. ترکها و عربها از طریق این کرسیها و نیز کارهای تجاریشان با داغستان مراوده دارند. ما نیز نباید از قافله عقب بمانیم و باید بکوشیم روسها را متقاعد کنیم تا اجازۀ راهاندازی خط پرواز مستقیم حتی هفتهای یک بار، میان تهران و ماخاش قلعه را به ایران دهند. برای این کار اعتماد روسها باید جلب شود. اینگونه است که رفت و آمد برای ما ممکن میشود. با ورود ما به این منطقه و احساس یکی بودن با آنهاست که میشود قدمهای بعدی را برداشت؛ بهویژه آنکه گفتوگو کردن با آنها برای ما راحتتر از عربستانیهاست. بسیاری از مردم این منطقه، هنوز تمایل دارند در قبرستان ایرانیها دفن شوند. همینها نشان میدهد که فرهنگ و هویت ایرانی در آنجا تداوم پیدا کرده و به راحتی نمیشود محدودش کرد؛ هرچند ضدیتهایی علیه ایرانیت و شیعه وجود دارد؛ برای نمونه نوری عثمانوف قرآن را به روسی ترجمه کرده است اما در داغستان میگویند: آن را نخوانید چون این قرآن شیعه است و اشتباهاتی دارد. علت چنین اتهاماتی آن است که نوری عثمان به ایران علاقه دارد و دربارۀ تاریخ ایران کارهایی انجام داده. این نمونه نشان میدهد که عملیات روانی جدی در آنجا علیه شیعه و ایران در پیش گرفته شده است. مظلومیت شیعه و ایرانی را میتوان در چهرۀ امام جماعت شیعیان ماخاش قلعه و در مراسم عزاداری روز عاشورا دید. مدرسۀ ایرانیها در مخاش قلعه که الآن مدرسۀ امام شافعی است، رها شده است اما میشود دوباره آن را بازسازی کرد و برای تربیت کودکان قفقازی بهکار گرفت البته، نباید هدفهای بزرگ برای خودمان درنظر بگیریم. بههرحال، قفقاز برای ما مانند عراق و افغانستان نیست و اولویت دورتری برای ما دارد زیرا ایران مرز مستقیم با داغستان ندارد بنابراین باید برای تقویت حضور خود در آنجا از کارهای ساده و ابتدایی شروع کنیم؛ برای مثال چند دانشجو برای ادامه تحصیل به آنجا بروند یا شیوۀ چنگیزخان مغول یا ترکیۀ کنونی را بهکار گیریم یعنی ابتدا بازرگانان را به آنجا بفرستیم و راههای تجاریمان را تقویت کنیم البته باید این نکته را هم در نظر بگیریم که بعضی اقدامات و برنامهها مانند معادن نفت است که هزاران سال طول میکشد تا درختان به نفت تبدیل شوند. منبع: مقاله سید مهدی حسینی تقیآباد، پایگاه عبرت پژوهی تاریخی
شنبه 5 اردیبهشت 1394 ساعت 13:30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]
صفحات پیشنهادی
جام جم ایام - مهد علیا شخصیتی در پرده ابهام
ملک جهان خانم دختر محمدقاسم خان قاجار پسر سلیمان خان اعتضادالدوله داییزاده آقا محمد خان قاجار از زنان مشهور تاریخ معاصر ایران است که در عصر خویش از قدرت و نفوذ فراوانی برخوردار بود او در سال 1220ق دیده به جهان گشود و در سال 1236ق یعنی در شانزده سالگی به عقد محمد میرزا فرزند بزجام جم ایام - قرارداد آخال، گونهای حاتمبخشی قجری
یکی از قراردادهای قابل تأمل و تأسفآوری که در دوران قاجاریه از سوی امپراتوری روسیه بر ایران تحمیل شد قرارداد آخال است این قرارداد در پی تصاحب گسترة ترکستان و بخش خاوری دریای مازندران یا به تعبیر مآخذ غربی کاسپین به تاریخ 23 آذر 1260خ 22 محرم 1299ق 14 دسامبر 1881م میانگاه فرا جنسیتی را در جامعه گسترش دهیم
مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری مازندران نگاه فرا جنسیتی را در جامعه گسترش دهیم خبرگزاری پانا مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری مازندران گفت نگاه فراجنسیتی را در جامعه گسترش دهیم چرا که همه ما به عنوان انسان های همدل و همزبان در کنار هم زندگی می کنیم ۱۳۹۴ يکشنبه ۲۳ فجام جم ایام - مشهدی باقر بقال از وکلای دوره اول تهران
مشهدی باقر بقال رئیس اصناف تهران به مدت بیست ماه وکیل مردم در اولین دوره مجلس شورای ملی بود مشهدی اکبر کدخدا از کدخدایان اصناف تهران بود که در زمان مظفرالدین شاه به دلیل مخالفت با وضع یک مالیات جدید از تهران تبعید شد و چون به تهران بازگشت در اثر بیماری درگذشت در این زمان وضع مجام جم ایام - جمجمه رنه دکارت در پاریس به نمایش درآمد + عکس
رنه دکارت فیلسوف ریاضیدان و فیزیکدان بزرگ عصر روشنگری و از پایه گذاران فلسفه اروپای مدرن محسوب می شود او در سپتامبر ۱۶۴۹ به دعوت ملکه سوئد- برای تعلیم فلسفه به دربار وی در استکهلم رفت اما زمستان سرد این کشور اسکاندیناوی از یکسو و ضرورت سحرخیزی در ساعت پنج بامداد برایجام جم ایام - یک قانون عجیب در سال 1345/ عکس
یک قانون عجیب معلمان زن تهرانی باید تابستان وضع حمل کنند پنج شنبه 27 فروردین 1394 ساعت 09 17جام جم ایام - سفیری که هرات را از ایران جدا کرد / عکس
میرزا ابوطالب فرخ خان غفاری ملقب به امین الدوله یکی از رجال شهیر عصر ناصرالدین شاه قاجار بود که سفارت ایران در فرانسه را به سال 1235ه ش مقارن با 1857 م تاسیس کرد و به مدت دو سال وزیرمختار ایران در فرانسه و چند کشور اروپایی بود اما نام او در تاریخ با جدایی هرات از ایران همراه استجام جم ایام - گردنبند طلا در دوره هخامنشی / عکس
عکس زیر گردنبند طلا در دوره هخامنشی را نشان می دهد این اثر در موزه تبریز در استان آذربایجان نگهداری میشود منبع سایت همراه تاریخ 530 سه شنبه 25 فروردین 1394 ساعت 15 05جام جم ایام - فرات: از رودخانه بهشتی تا گنج طلای داعش
رود فرات به دلیل اهمیتی که در بین النهرین داشته و تصویری که از آن در فرهنگ یهودی بوده تا زمانی که روایاتی در بهشتی بودن آن در کنار نیل و برخی از رودخانه های دیگر نقل شده و از آنجا تا اهمیت آن در عصر ظهور و اشراط الساعه تا ظهور داعش و گنج های طلای آن داستانی است بس مجام جم ایام - خانه کودکی حضرت مسیح /عکس
باستان شناسان در ناصره خانه ای را یافته اند که گمان می کنند خانه کودکی عیسی مسیح باشد قدمت خانه به قرن یکم میلادی باز می گردد و احتمال می رود که حضرت مریم و مسیح در آن زندگی کرده باشند این خانه که با دیوارهایی از نیمی سنگ و نیمی ساروج درست شده است در درون یک تپه سنگی جای داردجام جم ایام - دروازه دولت در دوره قاجار/ عکس
دروازه دولت یا محله دولت از محله های قدیمی شهر تهران بود و از جمله بناهایی است که از دوره ناصرالدین شاه ایجاد شد این مکان تا زمان پهلوی اول پابرجا بود و اکنون اثری از این دروازه نیست 203 یکشنبه 30 فروردین 1394 ساعت 13 30جام جم ایام - اتاق فکر نظام شاهنشاهی
سال 57 که نهضت انقلابی مردم ایران به اوج خود رسید گروهی از نظامیان بازنشسته شاهنشاهی برای تدبیر امور به فکر ایجاد اتاق فکری افتادند که البته این اقدام تیری در تاریکی بود و ثمری برای آنان و حکومت پهلوی نداشت سال 1357 سال سختی برای رژیم پهلوی است در این سال بر خلاف 14سال پیش از آجام جم ایام - روزنامه ای که در هند و ایران منتشر می شد
روز 9 اردیبهشت 12386 روزنامه حبلالمتین به مدیریت سید حسن کاشانی در تهران منتشر شد این روزنامه قبلاً در کلکته به مدیریت مؤیدالاسلام از مریدان سید جمالالدین اسدآبادی انتشار مییافت روزنامه حبل المتین از روزنامه های بسیار تاثیرگذار بر مردم ایران است که توانست نامی ماندگار از خودجام جم ایام - نقبی به انتخابات مجلس بیست و دوم
حزب ایران نوین که در بین توده های مردم نفوذی نداشت تلاش می کرد از هر راه ممکن موقعیت خود را در بین محافل سیاسی تحکیم کند این اقدام از دو راه صورت می گرفت در درجه نخست افراد را تطمیع می کردند که اگر به عضویت حزب در آیند و برای آن فعالیت نمایند در آینده از مواهب و موقعیتهای زیادیجام جم ایام - نقش اسرارآمیز عَلَم در وزارت دربار
علم در وزارتخانهی دربار علاوه بر تنظیم برنامههای شاه و تقویت حکومت پهلوی همچون حائل و رابطی بین مجلس شورای ملی و شاه عمل میکرد و بهنوعی نقش حفظ و تحکیم سلطهی شخص اول رژیم بر سایر نهادهای حکومتی را بازی میکرد رژیم پهلوی که با کودتای سوم اسفند 1299 شمسی به سریر قدرت دست یاجام جم ایام - یادداشتهای یک صهیونیست در ایران عصر رضاخان
پس از جنگ جهانی اول و اشغال سرزمین فلسطین از سوی انگلستان و روی کار آمدن مهرههای دستنشانده استعمار و کانونهای صهیونیستی در کشورهای منطقه از جمله با صعود رضاخان و استقرار سلطنت پهلوی ایران به محل تاخت و تاز اشخاص و گروههای صهیونیستی تبدیل شده بود مئیر عزری سفیر غیررسمی اسراجام جم ایام - روایت همدلی امام (ره) و همسرش
شخصیت سیاسی امام خمینی ره در سال های مختلف حیات ایشان بویژه پس از انقلاب سبب شده بود وجهه بارز شخصیت اجتماعی و رفتارهای خانوادگی رهبر فقید جمهوری اسلامی کمتر معرفی شود بیشترین توجه به این بخش پس از ارتحال امام ره در قالب خاطره گویی نزدیکان صورت گرفت که جنبه های مختلفی را بیا-
گوناگون
پربازدیدترینها