تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835616293




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نمازي كه حكم مقابله اسلام و كفر را داشت


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: نمازي كه حكم مقابله اسلام و كفر را داشت
نویسنده : شاهد توحيدي 
روزهايي كه بر ما مي‌گذرد، يادآور خاطره رحلت عالم عامل و مرجع عاليقدر، شيخ الفقهاء والمجتهدين حضرت آيت‌الله العظمي حاج‌شيخ محمد علي اراكي(قده)است. آن بزرگوار علاوه بر مكانت والاي علمي، گنجينه‌اي ارزشمند از خاطرات حوزه علميه قم در ادوار گوناگون آن، به ويژه دوران فشار و خفقان رضاخاني بود كه مروري بر بخش‌هايي از آن را در اين روزها بهنگام و مناسب يافتيم. اميد آنكه مقبول افتد. ضرب و شتم آيت‌الله بافقي در حرم حضرت معصومه(س) به دست رضاخان بي‌ترديد ماجراي كشف حجاب رضاخاني، براي علما و مراجع وقت، از وقايع تلخ و پرمحنت آن دوران بود. در ميان اعتراضاتي كه به اين اقدام صورت گرفت، اعتراض مرحوم آيت‌الله حاج شيخ محمدتقي بافقي(قده) به حضور بي‌حجاب خانواده رضاخان در صحن مطهر حضرت معصومه(س)، از شاخص‌ترين‌ها به شمار مي‌رود. مرحوم آيت‌الله العظمي اراكي اين رويداد را اينگونه روايت كرده‌اند: «مشكلات بسيار بودند، يكي از مشكلات اين بود كه آن زمان كه رضاخان نظام اجباري سربازگيري و بي‌حجابي را حاكم كرده بود، آقايان علماي اصفهان به قم آمدند و چندين ماه در قم ماندند. يك حاج‌آقا نوراللهي بود كه اُس و اساس اين نهضت و جريان بود كه تمامي مخارج اين برنامه به عهده‌ ايشان بود. علماي عصر ما در يك گوشه اجتماع مي‌كردند و سخنراني مي‌شد و توسلاتي داشتند و آن مرد كه (رضاخان) تمام اينها را مي‌شنيد، در دل نگه مي‌داشت و از اين مي‌ترسيد كه نكند اين علما بتوانند قضيه را پيش ببرند. مرتباً تلفني با قم تماس داشت و ماجرا را دنبال مي‌كرد تا اينكه قضيه حاج شيخ محمدتقي بافقي پيش آمد كه شخصاً به قم و پله‌هاي مدرسه فيضيه كه از در صحن كهنه باز مي‌شود آمد، ايستاد و نعره‌اي زد كه صداي نعره‌اش تا آخر مدرسه رفت و مي‌گفت ذُرّياتتان را به آب مي‌اندازم و برمي‌اندازم. خيلي نعره كشيد و رفت. پس از آن شيخ محمدتقي را گرفتند و آن ملعون با دست خودش جلوي ايوان آينه ايشان را خواباند و شلاق زد و او هم مرتب مي‌گفت يا صاحب‌الزمان يا صاحب‌الزمان. البته ابتدا حاج شيخ محمدتقي به ضريح حضرت معصومه(س) پناهنده شده بود كه سيدنظام، رئيس امنيه قم با رفقايش با چكمه وارد حرم اين بانوي بزرگوار شدند و هيچ احترام و اعتنايي هم نكردند و حاج شيخ محمدتقي را گرفتند و به امنيه بردند. پس از شلاق زدن در جلوي ايوان آينه براي حبس انفرادي در جايي نمور، تنگ و تاريك بردند. براي شام شبش چيزي نياورده بودند و دست در كيسه پولش كرد و يك ريال به زندانبان داد و گفت: «اين را برايم نخودچي و كشمش بخر و بياور‌» نخودچي و كشمش را دو سه شبي تناول و با همان‌ها تحمل مي‌كرد. پس از آن ديگر هيچ نداشت و رو به آسمان كرد و به خدا گفت: «خدايا! آخوندت حركت دارد و مي‌جنبد»، اشاره به اينكه روزي هر جنبنده‌ و موجود زنده‌اي را تضمين فرموده‌اي، پس حالا كه گرسنه‌ام روزي‌ام را برسان. شب بعد يك سيني غذا و اطعمه‌اي كه حاج شيخ تا آن موقع نخورده و حتي نديده بود برايش آوردند. آقاي حاج شيخ محمد رازي در كتاب تقوي (التقوي و ما التقوي و ما ادريك ما التقوي در احوال حاج شيخ محمدتقي بافقي) مفصلاً نوشته است.» (1) اعتراض آيت‌الله قمي و فاجعه مسجد گوهرشاد يكي از شاخص‌ترين اعتراضات عمومي به سياست‌هاي استحاله‌گر رضاخان، در مسجد گوهرشاد مشهد اتفاق افتاد. اين تجمع پرشور كه در اعتراض به «تغيير لباس» صورت گرفت، كشتاري وسيع را در پي داشت كه آن را به يكي از رقت‌انگيز‌ترين رويدادهاي تاريخ معاصر مبدل نمود. آيت‌الله اراكي در تببين ابعاد گوناگون اين رخداد مي‌گويند: «بعد از جريانات قم كه نشست علما بود بر اينكه رضاخان بايد برود، او هم سخت گرفت به اينكه آخوندها بايد جواز و زن‌ها نبايد حجاب داشته باشند و كشف حجاب را مطرح كرد. حاج آقا حسين قمي (اعلي‌الله مقامه) كه در مشهد بودند تلگراف زدند كه من آمدم، پرسيده بودند چه نيتي داري؟ فرموده بود مي‌خواهم بروم و شفاهاً با خودش (رضاخان) صحبت كنم كه اين چه كاري است كه مي‌خواهي بكني، چرا مي‌خواهي شاپو سر مردم بگذاري و زن‌ها را بي‌حجاب كني؟ اگر حرفم را شنيد كه شنيد و اگر نشنيد گلويش را مي‌گيرم و خفه‌اش مي‌كنم! وقتي آقاي قمي قبل از آمدن به تهران به مسجد مي‌رود، بهلول هم به منبر مي‌رود و بنا به تهييج مردم مي‌كند و بسياري اجتماع مي‌كنند و پس از سخنراني دور آقاي قمي را مي‌گيرند كه به تهران نرويد و همين جا باشيد. به دنبال اين جريان آن ملعون قاتل دستور مي‌دهد بهلول را بگيرند و به حبس ببرند و اجتماع مردم را در گوهرشاد به گلوله ببندند و حتي اشخاصي را كه دستشان به ضريح بند بود به گلوله بستند، طوري كه دور حرم حضرت امام رضا(ع) جدول خون راه افتاده بود. بعد مرده و زنده را در ماشين مي‌ريزند و چاله بزرگي حفر و آنها را در آن چاله پرت مي‌كنند و رويشان خاك مي‌ريزند، بدون هيچ غسل و كفني. خلاصه قضيه فجيعي بود. آن موقع مرحوم حاج شيخ عبدالكريم مي‌گفت ببينيد آخر به من مي‌گويند چرا قيام نمي‌كني، با اين وضع (قتل عام مردم) چگونه قيام كنم؟ نمي‌توانم قيام كنم. پس از اين جريان به‌كلي از مجالس و محافل مذهبي جلوگيري مي‌كردند. در سرداب‌ها، بيرون باغ‌ها و مسجد جمكران يا كوچه‌هاي كج و معوج كه كسي از آنجاها سر در نمي‌آورد مخفيانه روضه‌خواني مي‌كردند و از ترس كسي جرئت علني گريه كردن بر اباعبدالله(ع) را نداشت. البته ابتداي كار مرحوم آقاي بروجردي، آن مردكه محمدرضا به منزل آقاي بروجردي آمد و در اتاق نشستند، خيلي هم گرم گرفتند و چاي خوردند و بسيار مي‌گفت من مطيع شما هستم و خلاصه در باغ سبزي نشان دادند، اما بعدش ديديم چگونه رفتار كردند، تا وقتي آقاي بروجردي در قيد حيات بودند از ايشان مي‌ترسيد. محمدرضا همان اول كارش آمد و گفت حاج آقا تقسيم اراضي را مي‌خواهم اين‌طوري كنم و آقا خيلي سخت به او گفتند تو نمي‌تواني اين كار را بكني، بدون اجازه حكام شرع حق دخل و تصرف در املاك را نداري، كار را سخت نكن كه مردم به جنبش درآيند و شاهيئت را از بين ببرند و شايد به جمهوري تبديل شود. دست بردار. پس از آقاي بروجردي آنچه را كه در خيال داشت كرد كه خيلي هم خراب كرد. تا اينكه خداوند اين مرد (حضرت امام خميني) را مبعوث فرمود و رضاخان كه در مدرسه فيضيه فرياد زده بود ذرياتتان را به باد فنا خواهيم داد، ذريه خودش به باد فنا رفت.»(2) دشواري‌هاي تحصيل طلاب در دوره رضاخان گذشته از رويكردهاي دين ستيزانه دوران رضاخان، نفسِ زندگي طلبگي درآن دوره با دشواري‌هاي فراوان همراه بود. تنگدستي بسياري از طلاب باعث شد كه آنها براي تأمين معاش خود، اين سلك را ترك گويند و مشاغل ديگر را برگزينند. از آن مرجع بزرگ در اين‌باره منقول است: «مشكل ديگرمان مربوط به دوران تحصيل بود كه بعضي وقت‌ها شهريه قطع مي‌شد و مي‌گفتند شهريه نرسيده است، حالا بايد چه كار كرد؟ آن ماه را به نصف شهريه از تجار قم قرض مي‌كردند تا بتوانند تمام ماه را بگذرانند. شهريه‌ در بالاترين حدش 12 تومان بود و خيلي خيلي كه بالا مي‌رفت 15 تومان و نهايتاً 20 تومان مي‌شد، ولي هرگز به 21 تومان نمي‌رسيد. زماني مي‌شد كه تنگي و قحطي پيش مي‌آمد و در خيابان و دكان نانوايي جمعيت پشت سر هم مي‌ايستادند و بعد از كلي معطلي ناني به اندازه يك آجر كه فقط اسمش نان بود، اما معلوم نبود چه هست به تو مي‌رسيد. اين امر، بر اثر خشكسالي و نيامدن باران بود. مسئله جنگ مصيبت ديگري بود كه پيش آمد. بليه‌اي بود كه مفصل است. در زمان جنگ تمام شهر قم را متفقين پر كرده بودند كه قضيه استسقا (طلب و آرزوي باران از خداوند) هم در همان اوان رخ داد.» (3) نماز باران آيت‌الله سيد محمدتقي خوانساري در قم و پيامدهاي آن ماجراي نماز استسقاي مرحوم آيت‌الله العظمي سيدمحمدتقي خوانساري(قده) در دوره خشكسالي در قم، از رويدادهايي است كه جلوه‌اي از عظمت و معنويت روحانيت پس از مقطع حاكميت رضاخان را نمايان ساخت. اين واقعه كه حتي نيروهاي متفقين را- كه در قم استقرار يافته بودند- تحت تأثير قرار داد، به مثابه يكي از وقايع مهم و ماندگار تاريخ حوزه علميه قم درآمد. مرحوم آيت‌الله العظمي اراكي كه با مرحوم آيت‌الله العظمي سيدمحمدتقي خوانساري نسبت نزديك داشتند، اين واقعه را با بيان جزئيات آن، اينگونه روايت كرده‌اند: «در همان ايامي كه متفقين اطراف قم را گرفته بودند، از اين طرف تا خاك فرج و از آن طرف تا شاه‌جمال تماماً مملو از چادرهاي متفقين بود و هر چادر پر بود از سربازانشان. آن موقع اكثر مردم قم كشاورز و به حسب كارشان محتاج باران بودند، اما همزمان با بليه جنگ مدتي بود مرتباً توده‌اي ابري جمع مي‌شدند و آسمان را پر مي‌كردند، آسمان مي‌غريد و رعد و برق هم مي‌شد، اما حتي يك قطره باران نمي‌باريد. مردم چشم‌انتظار باران بودند، اما قسمت چنين شده بود. اين اتفاق نه يك بار و نه دو بار كه چند بار افتاده بود. بالاخره مردم مأيوس شدند و جمعيتي در منزل آيات ثلاث، آقايان خوانساري، حجت و صدر آمدند. پس از ارتحال مرحوم حاج شيخ عبدالكريم 10 سال با اين سه آقا بوديم كه بعد از 10 سال آيت‌الله بروجردي آمدند. قضيه استسقا در مدت اين 10 سال و در زمان اين سه بزرگوار رخ داد. وقتي مردم به در منزل آقايان آمدند آنها گفتند برويد و حقوق واجبه را ادا كنيد تا آسمان و زمين هم فتح بركات كنند. در اثر منع كردن حقوق خدايي از مالتان باران سد و باب بركات از زمين و آسمان بسته شده است. برويد و اينها را ادا كنيد. مردم پيش آقاي خوانساري آمدند و گفتند آقا شما بياييد نماز استسقا را برپا كنيد. ايشان جواب نداده و موكول به بعد فرموده بودند. مردم هم بدون اطلاع ايشان به در و ديوار اعلاميه زدند كه آقاي خوانساري روز جمعه براي نماز استسقا تشريف مي‌برند. صبح آمدند و به ايشان خبر دادند كه آقا در و ديوار شهر پر از اين اعلاميه شده است. آقا فرمودند چه كسي چنين كاري كرده است. من اطلاع نداشتم. براي استسقا رفتن شرايطي هست و همين‌طوري نمي‌شود. مثلاً بايد سه روز متوالي تا روز جمعه روزه گرفت و شرايط ديگري هم دارد. آن روز كه به آقاي خوانساري گفته بودند پنج‌شنبه و فردا هم جمعه بود. بعضي منافقين مي‌گفتند اگر آقا برود نماز بخواند همگي در آب غرق مي‌شويد! اگر ديديد ابر شد زود برگرديد كه غرق نشويد! بسيار تمسخر مي‌كردند. نااهل و ناجنسي هم رفته و به رئيس متفقين گفته بود، فردا روز جمعه جمعيتي مجهز شده‌اند بيايند و چاه آب شما را از روي حسادت پر كنند. چاه آب آنها هم سر راه خاك فرج بود. اتفاقاً قرار بود نماز در همان خاك فرج برگزار شود. اينها هم سر غيظ و غضب بودند، اين‌قدر كه كسي نمي‌توانست بگويد بالاي چشمتان ابروست، مگر كسي مي‌توانست با آنها حرف بزند. حتي شاه هم جرئت نمي‌كرد به اينها بگويد چرا. خلاصه سر راه توپ سوار و لوله توپ را درست مطابق با پل تنظيم كرده بودند كه به محض مشاهده ابتداي جمعيت شليك كنند. روز جمعه جمعيت بسياري حركت مي‌كنند تا به پل مي‌رسند كه از آنجا به خاك فرج بروند. مسئول متفقين به توپچي‌ها دستور آماده باش مي‌دهد، اما خدا در دلش مي‌اندازد صبر كنيم ببينيم مي‌خواهند چكار كنند. با دوربينش نگاه مي‌كند مي‌بيند همه علما در ابتداي جمعيت در حركتند و عمامه‌هايشان را از سر برداشته‌اند و با پاي برهنه مي‌آيند، نه بيلي و نه كلنگي همراه دارند. آخر اينهايي كه مي‌خواهند چاه را پر كنند بيل و كلنگ لازم دارند، پس چرا ذكر مي‌گويند و گريه مي‌كنند؟ خلاصه مي‌بيند جمعيت به آن گستردگي مي‌آيد و از جلوي اينها رد مي‌شود. اين هم از نعمات خدايي بود كه اگر توپي شليك مي‌شد عده زيادي از بين مي‌رفتند. روز شنبه هم باران نيامد، ولي شب يك‌شنبه حدود چهار ساعت باراني با قطرات درشت و سنگين آمد. مثل اينكه آسمان غيظ و غضب داشته باشد، ابرها مرتباً مي‌غريدند و رعد و برق‌هاي متوالي آسمان را روشن و زمين را مي‌لرزاند. مگر كسي جرئت داشت زير باران برود. همه در مدرسه زير كتابخانه جمع شده بودند كه نكند باران آنها را بگيرد. بعد آقاي اشراقي بالاي منبر رفتند و دعا كردند و دو كلمه گفتند، يكي اينكه گفتند:‌«هر قطره باران به منزله تير هزار شعبه به قلب و سينه منحرفين است» و ديگر اينكه «گر نماز آن است كه اين مظلوم كرد/ ديگران را زين عمل محروم كرد.» به ايشان بسيار گفتند آقا صحيح نيست اين نماز را بخوانيد. حتي خود بنده هم توسط كسي اين پيغام را به ايشان دادم و اصلاً و ابداً ايشان اعتنايي نفرمودند. بعداً فرمودند به خودم مغرور نبودم، ولي به حقيقت قرآن وثوق داشتم، چون مي‌دانستم اين اطراف پر از متفقين است و امروز مانند آن روز كه اسلام و كفر و ايمان و كفر با هم مقابله مي‌كردند است و اين نماز همان حكم مقابله اسلام و كفر را دارد. اگر باران نيايد اسباب وهن شديدي به قرآن است. وثوقم به اين بود، به خودم اطمينان نداشتم. بعد كه اين قضيه اتفاق افتاد، از رئيس متفقين پيام آمد كه حضرت آقا معلوم مي‌شود شما با خداي آسمان و زمين ارتباط مستقيم داريد، شما را به خدا قسم يك دعا هم براي ما كنيد، خسته شديم از بس كه از خانه و اهل و عيال خود دور افتاده‌ايم. دعايي هم در حق ما ضعفا كنيد. عوض اينكه توپ خالي كنند به التماس افتاده بودند.» (4) و كلام آخر مكانت والاي حوزه علميه قم در دوران حاضر، مرهون صبر و استقامت مؤسس بزرگوار آن و نيز پايمردي شاگردان فاضل اوست. بي‌ترديد اگر آنان دوره دشوار فشارهاي رضاخاني و نيز ستيزه‌جويي‌هاي فرهنگي فرزند او را از سر نمي‌گذراندند، هرگز زمينه براي ايجاد و پيروزي انقلاب كبيراسلامي به رهبري روحانيت مهيا نمي‌شد. نسل جوان طلاب قم، اينك بايد با بهره‌گيري از سيره ارجمند سلف صالح، بر زمان آگاهي و روزآمدي خويش بيفزايد تا بتواند بر چالش‌هاي سخت اعتقادي و فرهنگي دوره حاضر چيره گردد و چنين باد. پي‌نوشت: تمامي مستندات از گفت‌وگوي مجله پيام انقلاب ارگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با حضرت آيت‌الله‌العظمي اراكي(قده) درسال 1360 اخذ شده است.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن