تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833039990
داستان نويسان در سينما
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
داستان نويسان در سينما نويسنده: حسن مهدوي فر (نام آوران ادبيات پليسي ادگار آلن پو و ريموند چندلر) ادگار آلن پو و تئوري تأثيرآلن پو نويسنده اي است که خودش را وقف خلق ادبياتي بادوام کرده بود، نويسنده اي غريب، برجسته و از نظر رواني متزلزل که اعتقاد چنداني به دموکراسي نداشت. او که بسيار مصرانه مخالف آثار آموزنده بود، تنها علاقه مند به خلق يک اثر با تأثير برجسته بود و به همين دليل نبوغ خود را به صورتي فعال وقف نوشتن داستان هاي کوتاه براي خلق اثري نوظهور، بديع، متنوع و شگفت آور مي کرد. در اين راستا پو به آزمايش با قالب داستان پرداخت، يک دوره تحقيق انزوا جويانه را سپري کرد و با توجه به تلاش هاي متعددش براي تغيير آثارش جهت خوشايند عموم تجربه اي تلخ از بي توجهي مردم و در نتيجه فقر اقتصادي داشت. اما پو با توجه به دلسردي هاي متعدد در وقف کردن خود به ادبيات استقامت کرد.نخستين آثار و داستان هاي پو شامل مجموعه اي از 16 داستان بود که شايد در سال هاي 1830 و 1835 نوشته شده باشند و او اميدوار بود آنها را به صورت يک کتاب به نام داستان هايي از کلوب فوليو به چاپ برساند، اما نخست مي بايست تنها به چاپ مجزاي آنها در مجلات قناعت مي کرد. به تدريج که او معروف تر شد موفق به چاپ کتابي دو جلدي به نام داستان هاي گروتسک و عروسک در سال 1840 شد که شامل 25 داستان از 26 داستاني است که او تا آن زمان نوشته بود و دوباره در سال 1845 جلد ديگري از همان کتاب را با 12 داستان به چاپ رساند. اينها تنها مجموعه هايي بودند از داستان هاي او که به صورت کتاب در طول حيات او به چاپ رسيد. اگرچه او چيزي قريب به 70 داستان کوتاه و کمدي نوشته بود.از همان آغاز، پو به وضوح به مسائل تجاري توجه خاصي داشت و سعي مي کرد تا تقاضاي ادبيات تجاري را با استفاده از ابزارهاي احساسي که در مجلات متداول آن زمان معمول بود پاسخ گو باشد. او به خاطر ذائقه عجيبي که در کتاب برنيس ارائه داد، توسط سردبير مجله پيام آور در سال 1835 مورد سرزنش قرار گرفت. هرچند خود او نيز صادقانه قبول کرد که بعضي از جزئيات در اين داستان بيش از حد نفرت انگيز است، اما به اعتقاد او مسئله ذائقه در اين ميان جايي ندارد همان طور که خودش مي گويد: براي درک يک نويسنده، اثر او بايد خوانده شود. او مي دانست و شايد تصور مي کرد که مي داند دقيقاً چه نوع موضوعاتي مورد پسند مردم است و تنوع موضوعات و نحوه برخورد با اين موضوعات در داستان هاي اوليه او بيانگر اين است که او براي مورد پسند قرار گرفتن داستان هايش توسط افراد بيشتري از خوانندگان کوشش بسياري کرده است. او مي گويد: «چيز مضحکي را به شکل عجيب و غريب درآوردن، ترسي را به گونه اي نفرت انگيز و وحشت آور نشان دادن، اينها موضوعاتي است که مردم در داستان ها مي پسندند.» از اين رو داستان هاي اوليه او از روش مورد پسند گوتيک گونه آن زمان پيروي مي کند و مشحون از صحنه هاي خارق العاده ،غيرعادي، ماوراءالطبيعه، جنون، زنده به گور کردن و مثله کردن است.اين داستان هاي اوليه او به سرعت مورد پسند عام قرار مي گرفت، اما شايد مخاطبان اين حقيقت را نمي ديدند که در اعماق اين داستان ها مقاصد هجو تمسخر آميزي نهفته است. تنها در دهه هاي اخير منتقدان متوجه شده اند که مفاهيم کمدي که به طرز موذيانه اي در اين داستان ها پنهان شده است و در گوشه و کنار آن به چشم مي خورد، پو را قادر به تمسخر نويسنده، خواننده و حتي خود اين داستان هاي گوتيک گونه که مورد تحسين آنها بود، مي کرد. واضح است که داستان هاي پو که حتي در داستان هاي جدي نيز از اين تمسخرها خالي نيست. با اين ديد به عنوان پيشتاز تئاتر پوچ گرا به حساب مي آيد. پو در طول حياتش به عنوان يک نويسنده از اين روش هاي خودسرانه و مسخره آميز که طعنه و استهزا و روشهاي ديگر بياني را درهم مي آميخت، استفاده زيادي مي کرد. در نتيجه علاوه بر موفقيتش در انتشار چندين مجله مشهور، اعتبار او در زمينه داستان هاي کوتاه به اين علت است که او نه تنها خوانندگانش را به دقت مي شناخت، بلکه گنجينه عظيمي از هنر ادبي براي نسل هاي آينده خوانندگان و منتقدان به ميراث گذاشت.شهرت پو تنها به خاطر ذوق او به عنوان يک هنرمند نيست بلکه از آنجايي که او نخستين نويسنده آمريکايي است که مبادرت به تبيين احتياجات تکنيکي داستان هاي کوتاه کرده است، به عنوان يک تئوريسين و منتقد بسيار خوب اين داستان ها شناخته شده است. در مقالات انتقادي اش که گه گاه منتشر مي شد، او به تدريج تئوري اش را به نام تأثير که برپايه اصول ايجاز و سازگاري بنا شده، تکامل داده است. معروف ترين جمله اين تئوري در نقد کتاب داستان هاي دوباره گفته شده هاثورن بيان شده است؛ نويسنده اي که با وجود وجوه اشتراک با پو در بسياري از زمينه ها در تضاد کامل با او قرار داشت.به طور خلاصه سه اصل مهم اين تئوري به قرار زير است:1- از آنجايي که سازگاري تأثير يا نتيجه يک نوشته تخيلي در درجه اول اهميت قرار دارد، موثرترين شعر يا داستان آن است که بتوان آن را در يک جلسه خواند.2- نثر نقلي کوتاه، که داستان هاي هاثورن نمونه بسيار خوبي از آنهاست، در کنار شعر براي به ظهور رساندن يک نبوغ هنري فرصتي بسيار طلايي را به وجود مي آورد. به شرط آن که نويسنده از تمام ارکان در داستانش - از جمله شخصيت ها، وقايع، روش و آهنگ بيان- جهت ايجاد اثر مورد نظر استفاده کند.3- داستان مي تواند بيش از يک قطعه شعر کوتاه جهت ايجاد تأثيرات متنوع مورد استفاده قرار گيرد. آن چه او در اين تئوري تأثير مي نامد، اثري است که يک کار هنري بر خواننده مي گذارد، به همين دليل پو بر رعايت نسبيت، ترکيبات و طرح خود داستان و يا يک کار ادبي تأکيد خاص دارد. او در بيان وظايف و پاداش يک هنرمند مي گويد: «اگر نخستين جمله يک نويسنده تأثير لازم را به وجود نياورد، او از همان آغاز شکست خورده است. در تمام داستان حتي کلمه اي نبايد بدون برنامه ريزي براي رسيدن به يک هدف از پيش تعيين شده به کار برده شود و با اين مهارت و دقت اثري خلق مي شود که براي يک فردي که مفهوم هنر را درک مي کند، حالتي از رضايت کامل را به وجود مي آورد.»آلن پو و داستان پليسيآثار ادگار آلن پو، اعم از شعر و داستان، همواره از داستان هاي خواندني، جذاب و تأثيرگذار هستند. اين آثار چنان اند که در توصيفشان تنها مي توان گفت آثاري زنده و با طراوت اند و امروزه پس از گذشت بيش از يک قرن همچنان جذابيت خود را حفظ کرده اند. چرايي چنين اقبال و استقبالي را مي توان به اين دليل دانست که اولاً موضوعات مورد نظر آلن پو، کاملا، واقعي، حقيقي، ملموس و انساني اند، ثانياً با وجود تمام ويژگي هاي اضطراب، تعليق و گره افکني، آلن پو کاملاً راحت مي نويسد، بدون حاشيه روي يا قلنبه گويي و يک ضرب مي رود سر اصل مطلب. ثالثاً او در داستان هايش نه از موجودات و شخصيت هاي طبيعي سخن مي گويد و نه اشاره اي به شخصيت هاي فوق طبيعي دارد. احتمالاً به خاطر شغلش بسيار رئال و واقع گراست. پو در داستان هايش به دنبال مقصر نمي گردد و در نهايت خونسردي وقايع اتفاقيه يا محتمل الوقوع زندگي را تصوير مي کند و اين مردم هيچ فرقي با مردم کوچه و بازار ندارند.در داستان هاي پليسي ادگار آلن پو، آن چه اهميت ندارد و نويسنده نيز چندان وقعي به آن نمي گذارد، عدالت و محاکم قضايي است. آلن پو از تاريک ترين زواياي روح آدمي به دنيا نگاه مي کند. او به دليل هوش و ذکاوت باطني اش با زشتي هاي ملموس اين جهان کار دارد و مي داند هر انساني يک نقطه تاريک در وجودش دارد. بدين ترتيب فهميدن اين که چرا چنين نويسنده اي شخصيت (خاص) خلق نکرده ساده است. او با وجود ماجراهاي روي داده در سرزمين يا شهر خودش هر انساني را آماده و توانا براي پست ترين کارها مي داند. او نويسنده اي است که شخصيت هايش را از ميان مردم کوچه و بازار و محل کار و همسايگان و ديگر افراد واقعي انتخاب مي کند.دستمايه هاي اصلي آلن پو نيز در داستان نويسي چيزي جز ساده ترين وقايع روزانه نبود، خيانت، دزدي، هتک حرمت و... که تحت برخي شرايط خاص هر انساني با وجود شعارهايي که مي دهد، مي تواند مرتکب جرايم و جنايات بسيار شود. مطمئناً کسي در ادبيات پليسي به اندازه او ارج و قرب ندارد.پس از مرگ آلن پو، تا مدت ها کسي به سراغ داستان هاي پليسي نرفت. به اين ترتيب در قرن نوزدهم و پس از مرگ آلن پو، باب اين گونه داستان ها نيز بسته شد. اما با گردش قرن و ورود به قرن بيستم، بسياري از نويسندگان ظهور کردند، نويسندگاني که مي خواستند جا پاي او بگذارند. کساني مانند آگاتا کريستي، سرآرتور کانن دويل و ...نگاهي کوتاه به زندگي و آثار پوادگار آلن پو در سال 1809 در آمريکا متولد شد و در سال 1849 در سن 40 سالگي در گذشت. او که مردي حساس، دلتنگ و غمگين بود، در عمر بسيار کوتاهش با تلخ کامي و نوميدي زيست و تا پايان عمر روح او دستخوش تلاطم هاي فراوان بود.او در اوايل جواني وارد خدمت سربازي و در سال 1831 از مدرسه نظام اخراج شد. چند ماه بعد از انتشار کتاب شعرش، همسرش درگذشت و پس از آن دچار پريشاني افکار شد و به کلي از زندگي مادي بريد و تا پايان عمر با فقر و بدبختي و گرسنگي به نوشتن و خواندن پرداخت.پو، اشعار سمبليک و رمانتيک مي سرود و در عين حال برجسته ترين داستان هاي مخوف و جنايي را به رشته تحرير درآورد. پدر و مادرش بازيگراني از اهالي بوستون بودند. پو در 11سالگي يتيم و در خانواده بازرگان ثروتمندي به نام آلن بزرگ شد. سال هاي 1815 تا 1820 را با خانواده آلن در انگلستان به تحصيل گذرانيد. در سال 1826 مدت کوتاهي در ويرجينيا درس خواند. در سال 1827 خانواده آلن را ترک کرد و به نويسندگي پرداخت. در سال 1835 مدير مجله پيام ادبي جنوب شد.نخستين مجموعه اشعار او با عنوان تيمور لنگ درسال 1827 منتشر شد و بعد نوبت به اشعار درخشان او رسيد.71 عراف (1829) شعر دشواري است بيانگر نوعي شوق رمانتيک اروپايي که بر تعالي روح از طريق تفکر در زيبايي تأکيد مي کند. مجموعه اشعار او عبارت اند از: 71 عراف (1829)، به هلن (1831)، اسرافيل(1831)، شهر ديار(1831)، کاخ ارواح(1839)، کلاغ(1845)، اولالوم (1849).کلاغ مشهورترين شعر پو است که باز مضمون آشناي اندوه شاعر در مرگ زني زيبا در آن تکرار مي شود. شاعر در حالي که تلاش مي کند خاطره عشق از دست رفته اش لنور را به فراموشي بسپارد، پرنده کهنسال، هولناک، شوم و بدهيبتي به ديدارش مي آيد. در پايان کلاغ به صورت نمادي از خاطره اي ملال آور و پايان نيافتني جلوه مي کند. پو افزون به چيره دستي در شعر، در زمينه هاي داستان کوتاه و نقد ادبي پايگاهي برجسته دارد. او در مقام بزرگ ترين منتقد نسل خود و به عنوان پدر داستان کوتاه و داستان پليسي شهرتي پايدار يافته است.پو از سال 1840 نوشتن داستان هاي اسرارآميز را آغاز کرد. او در برخي از اين داستان ها فضايي وحشت انگيز مي آفريند و برخي ديگر را با استنتاجات نافذ درهم مي آميزد. پو بنيان گذار رمان هاي پليسي جديد است. او در داستان هاي کوتاه ماجرايي هم دستي توانا دارد.رمان ها و داستان هاي ادگار آلن پو عبارت اند از: فرو ريختن خانه آشر، داستان هاي عجيب و غريب، نقاب مرگ سرخ، گربه سياه، قلب رازگو، جنايت در کوي غسالخانه، راز ماري روژه، نامه دزديده شده و کتاب انتقادي در نقد ادبي با عنوان اصول شعري.فيلم شناسيدانشجوي پراگ فيلمنامه نويسان: هنريک گالين و هانس هاينز اورز، کارگردان: هنريک گالين، بازيگران: کنراد ويد، ورمز کراوس، اگنس استرهازي، اليزا لاپورتا، 1926/ آلمان،16دقيقه، سياه وسفيد، صامت.قتل هاي خيابان مارگوفيلمنامه نويسان: تام ريد، ديل وان اوري و جان هيوستون، کارگردان: رابرت فلوري، بازيگران: بلالو گوزي، سيدني فاکس، لئون ايمز،1932/آمريکا، 62 دقيقه، سياه و سفيد.قتل هاي فجيعي اتفاق مي افتد و ثابت مي شود که عالم اين قتل ها يک گوريل آموزش ديده است.گربه سياهفيلمنامه نويس: پيتر راديک، کارگردان: ادگار جي اولمر، بازيگران: بوريس کارلوف، بلالو گوزي، ديويد منزر، ژاکلين ولز، ايگون بريچر، 1934/ آمريکا ، 65 دقيقه، سياه وسفيد.پزشکي انتقام جو در پي قصاص يک آرشيتکت استراليايي و شيطان پرست است که در جنگ جهاني اول به کشور خود خيانت کرده.دانشجوي پراگفيلمنامه نويسان: آرتور روبينسون و هاني کوزر، کارگردان: آرتور روبينسون، بازيگران: آدولف دولبروک، دورتئساويک، تئودور لوس، اريک فيدلر، 1935/ آلمان ،87 دقيقه، سياه وسفيد.دانشجويي فقير تصوير خود را به دکتر کارپيس مي فروشد تا بتواند از پول آن براي به دست آوردن آوازخواني زيبا استفاده کند. او که دريافته نيمه بهتر خود را فروخته است، از راه راست منحرف مي شود، دست به تبهکاري و قتل مي زند و سرانجام ديوانه مي شود.کلاغکارگردان: لوئيس فريد لندر، بازيگران: بوريس کاروف، ايرنه وار، استرماتوس، 1935/ آمريکا، 92 دقيقه، سياه و سفيد.عشق هاي ادگار آلن پوفيلمنامه نويسان: ساموئل هوفنستاين و تام ريد، کارگردان: هري لاچمن، بازيگران: جان شپرد، ليندا دارنل، ويرجينا گيلور، 1942/براساس زندگي ادگار آلن پو. فيلم درباره بخش کوچکي از زندگي ادگار آلن پو است. او با دختري که از کودکي دوستش دارد، ازدواج مي کند، اما خود به الکل پناه مي برد.معماي ماري روژهفيلمنامه نويس: مايکل جاکوبي، کارگردان: فيل راسن، بازيگران: ماريا مونتز، پاتريک نولز، ماريا اوسپنسکايا، 1942/ آمريکا، 61 دقيقه، سياه و سفيد.يک بازيگر اهل فرانسه که در نمايش هاي موزيکال بازي دارد، نقشه قتل خواهر خود را مي کشد اما او خود ناپديد مي شود.مرد شنل پوشفيلمنامه نويس: فرانک فنتون، کارگردان: فلچر مارکل، بازيگران: جوزف کاتن (به نقش ادگار آلن پو) بابارا استانويک، لسي کارون، 1951/ آمريکا، 81 دقيقه، سياه و سفيد.در سال 1848 در شهر نيويورک بيگانه اي اسرارآميز (آلن پو) به يک دختر فرانسوي کمک مي کند تا او بتواند به ميراث خود دست پيدا کند.شبخ خيابان مارگوفيلمنامه نويسان: هاول مدفورد و جيمز آر. دب، کارگردان: روي دل روت، بازيگران: کارل مالدن، کلود دوفن، استيو فورست، پاتريشيا مدينا، 1954/ آمريکا، 84 دقيقه، رنگي.در پاريس قديم دختران زيبا به طرز فجيعي کشته مي شوند و در نتيجه تحقيقات نشان مي دهد که قاتل آنها يک گوريل است.خانه آشرفيملنامه نويس: ريچارد ماتيسون کارگردان: راجر کورمن، بازيگران: وينسنت پرايس، ميرنافاي، مارک دامون، هري الرب، 1960/ آمريکا، 85 دقيقه، رنگي.آخرين بازمانده بزرگ خاندان آشر که بيمار و بستري است، قبل از اين که بميرد، توسط برادرش زنده به گور مي شود اما او از قبر مي گريزد و انتقام مي گيرد. اين فيلم در ايران با نام سقوط خاندان آشر به نمايش درآمد.داستان هاي هراس انگيزفيلمنامه نويس: ريچارد ماتيسون، کارگردان: راجر کورمن، بازيگران: وينسنت پرايس، پيتر لوره، بازيل رابتون، 1962/ انگلستان،90 دقيقه، رنگي.ماجراي فيلم از سه داستان تشکيل شده است: 1- مورلا: دختري که در شرف مرگ است. جنازه موميايي شده مادر خود را مي يابد. 2- گربه سياه: مردي خودرأي همسر خود را مي کشد و جنازه او را داخل ديوار مي گذارد.3- واقعيت هاي قضيه ام. والدمار: پيرمردي در لحظه مرگ هيپنوتيزم مي شود.نقاب مرگ سرخفيلمنامه نويس: چارلز بيومونت و آزرايت کمپبل، کارگردان: راجر کورمن، 1964/انگلستان، 89 دقيقه، رنگي.يک شاهزاده شيطان پرست ايتاليايي در قرون وسطي ضيافتي ترتيب مي دهد که مرگ، مهمان ناخوانده آن است. (در ايران با نام مرگ با نقاب سرخ).کلاغفيلمنامه نويس: ريچارد ماتيسون، کارگردان: راجر کورمن، بازيگران: وينسنت پرايس، پيتر لوره، بوريس کارلوف، 1963/آمريکا، 86 دقيقه، رنگي.در قرن 11 دو ساحره با بهره گيري از قدرت جادوگري خود دست به مبارزه اي روياروي مي زنند.قتل هاي خيابان مارگوفيلمنامه نويس: چارلز ويکينگ و هنري سلسار، کارگردان: گوردن هسلر، بازيگران: جيسون رودباردز، هربرت لوم، ليلي پالمر، 1971/ آمريکا، 62 دقيقه، رنگي.دوباره سازي از داستان قتل هاي خيابان مارگو.سقوط خاندان آشرکارگردان: جيمز، ال. کونواي، بازيگران: مارتين لندو، رابرت هايز، ديمترا آرليس، ري والتون، 1982/آمريکا، 181 دقيقه، رنگي.ساخته شده در تلويزيون.ريموند چندلر، استاد قصه هاي جناييريموند چندلر، با توجه به ترجمه تقريباً تمام آثارش به زبان فارسي در ايران نويسنده اي نام آشناست. چندلر را خلف حلال زاده دشيل همت مي دانند وآثارش را جزو ادبيات پليسي سياه يا نوآر دسته بندي مي کنند؛ دسته اي از ادبيات پليسي که مي توان آن را حاصل نوعي شباهت ساختاري در ادبيات کارآگاهي دانست. براي اين ژانر ادبي مي توان ساختاري مثلثي در نظر گرفت که رئوسش مقتول/ قرباني، قاتل / مجرم و کارآگاه / کاوشگر است و هنگامي که کارآگاه خصايل سرشت نماي قتل را به خود مي گيرد، ادبيات پليسي سياه شکل مي گيرد. در حالت عکس اين وضعيت با قاتلاني هوشمند روبه رو مي شويم.فيليپ مارلو، مخلوق چندلر، کارآگاهي اگزيستانسياليست و آدمي است در قطب مخالف شرلوک هولمز. او چندان براي حل مسئله از هوش زياد و معلوماتش استفاده نمي کند، بلکه زور بازو بيشتر به کارش مي آيد. اگرچه مثل هولمز پايبند آداب اجتماعي نيست. اين بي ادبي اش بيشتر ناشي از تاکتيک نويسنده است که قهرمانش با زبان زنده روزمره صحبت مي کند. کارآگاه رمان هاي چندلر ثروتي ندارد و از راه کارآگاه خصوصي بودن امرار معاش مي کند به شدت احساسي و رمانتيک است و به جنس مخالف روي خوش نشان مي دهد و حتي مواد اعتيادزايش هم در قطب مخالف هولمز است. جوديت فريمن نويسنده اي است که دل مشغولي هايش را به ريموند چندلر، در کتابي با عنوان آغوش گيري طولاني نگاشته است و به ويژه به رابطه چندلر با همسر اسرارآميزش سيسي توجه خاصي داشته است. او بر اين باور است که کليد درک آثار چندلر و مشهورترين مخلوقش، مارلو، که در تنهايي منحصر به فردش و نيز شور عشق و اصول شرافتمندانه اش به چندلر شباهت دارد، در زندگي گوشه گيرانه و کولي وار آنها نهفته است. او به اين نتيجه مي رسد که معمايي که در مرکز کتاب هاي چندلر قرار مي گيرد، سيسي است. فريمن برپايه حدس هاي هوشمندانه اش درباره سيسي که پيشتر مدل نقاشي بوده و زيبايي خيره کننده اي داشته و 18 سال از ريموند بزرگ تر بوده، معتقد است که سيسي با حضور عاطفي قدرتمندش چندلر را مسحور کرد. به همين دليل تم هميشگي داستان هاي چندلر- تصوير شواليه اي که دوشيزه اي دچار فلاکت را نجات مي دهد- تأثيري ژرف بر تخيل او دارد. فريمن مي نويسد: «اين وظيفه ري بود تا از زني نيازمند و شکننده حمايت کند، وظيفه اي که با کمال ميل آن را مي پذيرفت و تمام عمرش او را مجذوب مي کرد.» چندلر بهاي دل سپردن به اين وظيفه را پرداخت. در دهه 40 زندگي اش درهم شکست و به نوشيدن پناه برد. ديوانگي هايش رؤسايش در يک شرکت نفتي را کم و بيش وادار کرد تا او را که حسابداري با درآمد بالا بود، اخراج کنند. پس از آن به نوشتن روي آورد و مارلو را خلق کرد؛ قهرماني به تمامي دور از دسترس زنان اما مسحور آنها. در شش رمان از هفت رمان او زنان مرتکب قتل مي شوند. صلابت، شوخ طبعي، آراستگي و زيبايي دروني و بيروني او را مي توان بازيافت و دلفريبي او را احساس کرد. گرچه اين لطف و زيبايي هيچ گاه تنهايي عميق چندلر را تسکين نمي دهد.اين تأثير عميق با حضور هميشگي زن فتنه جو در داستان هاي چندلر خود را نشان مي دهد زني که بسيار دلربا اما در عين حال دروغ گو و خطرناک است و مي تواند شخصيت هاي ديگر را نابود کند، حتي خودش را زني که معادل نوع روايت و نظرگاه داستان هاست؛ راوي که همان مارلو است، از زندگي دروني غني اي برخوردار است. رمانتيک است و به گونه اي اخلاق شخصي مبتني بر وجدان و احساسات عموما، مردانه پايبند است و از همه مهم تر، تأکيدي بر فرديت خاص خويش دارد.حالا چرا آن تيپ فتنه جو معادلي براي اين گونه روايت است؟ دليلش را مي توان با کاويدن همان تأکيد آخر يافت. فيليپ مارلو که نمونه آرماني مردانگي (از خصوصيات فيزيکي گرفته تا اخلاق شخصي) است، مورد تهديد زن فتنه جو قرار گرفته و در اضطراب از دست دادن مردانگي اش است.ترس از زخم خوردن و بريده شدن که در روايت هاي فيليپ مارلو موج مي زند به نوعي بازتاب همين اضطراب است ما در واقع اين زن فتنه جو نه تهديد که نوعي استحکام بخش آن مردانگي است. در تحليل هاي رايج از اين تيپ تهديد کننده براين نکته تأکيد مي شود که ترس کساني چون فيليپ مارلو، ترس از دست دادن جايگاهشان در نظام نمادين (يا همان مردانگي شان) است و اين زن با بريدن يا بلعيدن نمادين- کشتن يا غرق کردن شخصيت در اعتياد و يأس - قادر به انجام چنين کاري است، بنابراين اوضاع کاملاً برعکس است؛ زن فتنه جو، همان «ديگري» خطرناک، خيال پرداز يا فانتزي نظام نمادين است که به کمک آن مي تواند انسجام خود را حفظ کند. نثر پرتحرک و شخصيت رمانتيک فيليپ مارلو، که با وجود ترسش گاهي به اين زن ها نزديک مي شود، گواهي بر اين امر است.زندگي و فعاليت هاي ريموند چندلرريموند چندلر، کار نويسندگي را با داستان هايي براي مجله جنايي نقاب سياه آغاز کرد. اين مجله هم زمان داستان هاي دشيل همت را نيز به چاپ مي رسانيد. چندلر به دليل خلق شخصيت سرسخت و با صداقت کارآگاه مارلو شهرت يافت که اين کارآگاه اقتباسي از نام نويسنده قرن شانزدهم انگلستان کريستوفر مارلو بود. او روحيه خشونت طلبي داشت. چندلر به عنوان استاد قصه هاي جنايي از نويسندگان آثار کلاسيک به دليل فقدان ديدگاه واقع گرايانه انتقاد مي کرد. او در مقاله هنر ساده جنايت (1944) نوشته بود:«در هرچيزي که شما به آن هنر مي گوييد جايي براي رهايي وجود دارد. اين هنر شايد کي تراژدي ناب و عميق باشد، شايد لحني کنايه آميز داشته باشد و شايد خنده هاي بلند و گاه ناهنجار مردي را برآورد. در خيابان هاي اين شهر مردي مي رود که خودش نيست، نه مي ترسد و نه مي ترساند. يک کارآگاه خصوصي بايد چنين مردي باشد.»ريموند در جولاي 1888 در شيکاگو به دنيا آمد، ولي بعد از متارکه پدر و مادر به انگلستان رفت.در انگلستان ريموند با مادر، مادربزرگ و خاله اش زندگي مي کرد. او ابتدا به مدرسه دالويچ و سپس براي تحصيل در رشته حقوق بين المللي به فرانسه و آلمان رفت. بعدها او در فروشگاه بزرگ ناوال مشغول به کار شد و در مدرسه دالويچ به عنوان معلم جانشين تدريس کرد. هم زمان اشعار و مقاله هاي خود را به آکادمي و ژورنال چامبر و مجله وست مينسترگازت مي فرستاد. او در شعري که در سال 1909 به چاپ رسيد، سروده بود: «با من بيا اي عشق، به دور دنيا، قبل از آن که خوشبختي مان پايان گيرد. بال ها در هم مي پيچند و ما دست در دست سرگردان خواهيم بود، مثل پسر و دختري در سرزمين خوشي ها و آرزوها.»چندلر قبل از بازگشت به آمريکا در سال 1912، 27 شعر و اولين داستان خود را با عنوان افسانه برگ گل سرخ به چاپ رساند. او پس از بازگشت به آمريکا در يک کارخانه توليد لوازم ورزشي و بعد در يک کارخانه لبنيات سازي به عنوان حسابدار مشغول به کار شد.چندلر در طول جنگ جهاني اول به خدمت ارتش کانادا رفت و بعد به نيروي هوايي منتقل شد (1919-1918) و در سال 1924 با پرل سيسلي هالبرت ازدواج کرد.بعداز جنگ جهاني اول، او در بانک سانفرانسيسکو مشغول به کار شد و براي ديلي اکسپرس مقاله مي نوشت و در بين سالهاي 1922 و 1933 حسابدار و مميز سنديکاي نفت دابني بود. اما وقتي کار خود را به خاطر مصرف زياد الکل از دست داد، بار ديگر داستان نويسي را براي مجله نقاب سياه آغاز کرد.چندلر در سن 45 سالگي با حمايت و پشتيباني همسرش، تمام وقت خود را به نويسندگي اختصاص داد. او مطالعه اي دقيق بر داستان هاي نويسندگان مختلف انجام داد و در همين زمان داستان باج گيرها شليک نمي کنند را در مدت پنج ماه نوشت.اما کار نويسندگي ريموند چندلر به کندي پيش مي رفت. او ميان سال هاي 1932 تا 1939 مجموعاً 19 داستان نوشت او برعکس بيشتر همکاران خود، سعي مي کرد براي رسيدن به آرمان هاي فرهنگي و هنري و ارج نهادن به نيازها و تمايلات روحي انسان ها، مرزها و محدويت هاي قوانين داستان نويسي را از بين ببرد.چهارمين داستان چاپ شده او قاتلي در زير باران نام داشت که از روي آن فيلمنامه خواب بزرگ درسال 1939 نوشته شد و اين اولين رمان چندلر بود. اين داستان معرف فيليپ مارلو، شواليه روزگار متمدن امروز بود. مارلو تقريباً 40 ساله، بلند قامت با چشماني خاکستري رنگ بود، صورتي پهن و درشت داشت، موسيقي کلاسيک گوش مي داد و در بازي شطرنج يک استاد بود. دوستان او، زناني که مي شناخت و وکلايش هريک به نوعي به او خيانت کرده بودند، اما او هميشه عاقل ودانا بود و با درايت و شکيبايي عمل مي کرد.مارلو در نقش راوي داستان، در ميان اين دنياي جنايتکار و به خصوص جامعه لس آنجلس سال هاي دهه 1930سير مي کند. اما شيوه زندگي مختص جامعه آمريکايي هرگز او را آلوده خود نکرده است. در داستان خواب بزرگ او به ژنرال استرن وود ميليونر فلج و از کار افتاده کاليفرنيايي کمک مي کند و دختر او را از چنگ آدم ربايان نجات مي دهد. اين داستان در هاله اي از تفکر و انتظار پايان مي يابد. نيويورکر مي نويسد: «چه فرقي مي کند کجا بميريد! در يک لجن زار، يک قصر مرمرين يا روي يک تپه بلند! تو نبايد با فکرهايي اين چنين خودت را عذاب بدهي تو فقط به خواب طولاني و عميقي فروخواهي رفت. حال چه فرقي مي کند چگونه مرده اي و يا کجا خواهي خفت!...» اين يک داستان رعب انگيز زيبا از پستي و تباهي است. ويليام فالکنر کسي بود که خواب بزرگ را خراب کرد. او که مي خواست فيلمنامه اي براساس اين داستان بنويسد، در واقع خود معنا و مفهوم داستان را درک نکرده بود، فالکنر به چندلر تلگراف زد و پرسيد: «چه کسي راننده اتومبيل استرن وود را کشته است؟» و چندلر با لحن پرطعنه اي پاسخ داد: «من نمي دانم!» اگر چه چندلر بعداً با هاوارد هاکس کارگردان صحبت و توصيه هايي به او کرد، اما تنها هنر و خلاقيت بوگارت و باکال بود که اين فيلم را از شکست و نافرجامي نجات داد.چندلر اولين نويسنده اي بود که سبک تازه اي براي داستان هاي کارآگاهي ابداع کرد. سبک نگارش دشيل همت هم کمي به او نزديک شد، ولي هرگز نتوانست آن را عملاً روي کاغذ بياورد. چندلر احساس کرد که يک کارآگاه خصوصي بايد سرآمد همه چيزهايي باشد که با آنها روبه روست؛ يک انسان خوب و بهترين مرد دنيا.در خداحافظ عشق من (1940) مارلو در طول تحقيقات خود براي يافتن ولماوالنتو به فضاي سراسر قمار و شرط بندي لس آنجلس وارد و شاهد يک جنايت مي شود. سومين رمان چندلر پنجره بلند (1942) و متعاقب آن بانويي در کنار درياچه (1943) منتشر شد. چندلر فيلمنامه کوکب آبي را نوشت و در تأليف و نگارش فيلمنامه هاي غرامت مضاعف و غريبه اي در ترن همکاري داشت.سبک نويسندگي چندلر بسيار مورد توجه جامعه سينماگران قرار داشت. در غرامت مضاعف (1944) که براساس رمان سال 1936 جيمزام کين نوشته شده بود، چندلر و بيلي وايلدر کارگردان به اتفاق همکاري داشتند. وايلدر با اين نويسنده که تنها نظرات خود را براي چگونه نوشتن فيلمنامه اعمال مي کرد، مشکلات بسياري داشت. وايلدر بعد از خواندن طرح اوليه گفت: «آقاي چندلر اين مزخرف است.» و نويسنده با خونسردي فقط پيپ خود را مي کشيد. ولي کين که اين فيلم را بسيار دوست داشت، گفت: «اين تنها فيلمي است که مي بينم براساس کتاب من ساخته شده و چيزهايي در اين فيلم هست که من آرزو مي کنم اين کاش خودم به آنها فکر کرده بودم.»در سال 1946 چندلر از سوي انجمن نويسندگان آمريکا جايزه ادگار آلن پو را براي فيلمنامه نويسي گرفت. و همين جايزه را در سال 1954 براي نوشتن يک رمان دريافت کرد. برادران وارنر سخت مشغول ساخت خواب بزرگ (1946) بودند و چندلر شرح کاملي از داستان را به فيلمنامه نويسان (لي برکت و ويليام فالکنر) و کارگردان هاوارد هاکس و همفري بوگارت ستاره اين فيلم داد. او حتي يک سرانجام تازه براي اين داستان نوشت که البته هرگز از آن استفاده نشد. نگراني برادران وارنر براي اين بود که داستان چندلر به خاطر داشتن صحنه هاي جنسي و مضمون فساد پليس مورد حذف و سانسور قرار گيرد. اين موضوع و ارتباط ميان شخصيت ها آن قدر پيچيده بود که حتي چندلر هم گيچ شده بود. همه چيزهايي که يک نويسنده درباره هنر و طرح يک داستان ياد مي گيرد کمي با نيازها و خواسته هاي او براي نوشتن مغايرت دارد. در پايان او همه اين ترفندها را ياد مي گيرد اما چيزي براي گفتن ندارد.خواهر کوچک (1949) که شامل کنايه هاي تند نويسنده درباره هاليوود است، با انتقاد شديد همه روبه رو شد. اين داستان خيلي ساده شروع مي شود: «اين کارآگاه مارلو است؟ اين صدا نگران است. بله او کارآگاه مارلو است.آقاي مارلو شما براي انجام اين کار چقدر مي خواهيد؟»ششمين رمان مجموعه آثار چندلر خداحافظي طولاني( 1953) است که مورد تحسين بسياري از منتقدان قرار گرفت. تحقيقات پيچيده و طولاني مارلو از زماني آغاز مي شود که او به تري لونس مست که در داخل رولزرويس نقره اي رنگ خود نشسته کمک مي کند. ميل مارلو براي بخشيدن دوستاني که به او خيانت کرده بودند، کاملاً مغاير با خلق و خوي انتقام جو و جنايتکار مايک هامر بود. در پايان داستان مارلو به تري مي گويد: «تو جوان دوست داشتني اي هستي! من تو را محاکمه مي کنم. هرگز هم اين کار را نکرده ام، ولي تو از اينجا خيلي فاصله داري، لباس هاي شيک و ادکلن گران قيمت داري، تو مرد موقر و شيک پوشي هستي!مارلو يک شخصيت قوي و با اراده براي همه فيلم سازاني بود که با او سروکار داشتند. در فيلم قاتل محبوب من موريسي نقش مارلو را به ديک پاول داد، ولي هميشه از آن گله داشت که بازيگران امروز برخلاف همفري بوگارت در خواب بزرگ توانايي برقراري رابطه با اين نقش را ندارند و حتي صداي آنها هم فاقد قدرت و تحکم متناسب با شخصيت مارلو است، اليوت کاستنر تهيه کننده دو فيلم چندلر ( خداحافظي طولاني و بازسازي 1978 فيلم خداحافظ عشق من) با رابرت ميچم که خود جزو تماشاچيان نشسته بود، بسيار خشنود و راضي مي نمود. وقتي همسر چندلر بعداز 30 سال زندگي مشترک در پي يک بيماري طولاني از دنيا رفت، زندگي او نيز رو به زوال رفت. او با کشتي به انگلستان رفت و با جسيکال تيندال بانک دار ملاقات کرد و با او رابطه اي صميمانه يافت.play Back با ترجمه فارسي حق السکوت آخرين رمان تمام شده چندلر در سال 1958 بود که در اصل به صورت يک فيلمنامه نوشته شده بود. در اين داستان مارلو، رابطه عشقي و عاطفي خود را با ليندا لورينگ که اولين بار او را در خداحافظي طولاني ملاقات کرده بود، از سر مي گيرد. در طول نوشتن اين فيلمنامه هلگا گرين دستيار چندلر بود. يان فلمينگ، او و هلگا را براي مصاحبه با لوک لوسيندا به کاپري فرستاد. اما مقاله چندلر که «دوست من» نام داشت به دليل منع قانوني چاپ نشد. در سال 1959 هلگا به کاليفرنيا رفت. چندلر در آخرين سال عمر خود مدير انجمن نويسندگان داستان هاي پررمز و راز آمريکا بود.ريموند چندلر در روز بيست و سوم مارس 1959 به دليل ابتلا به التهاب ريه ها، با تني رنجور روي تخت بيمارستان چشم از جهان فرو بست. رمان ناتمام او poodle spring را رابرت بي پارکر کامل کرد. او همچنين ادامه اي هم براي داستان خواب بزرگ نوشت و آن را شايد يک رويا نام نهاد. در سال 1989 تام استوپارد نمايشنامه نويس، فيلمنامه اي براي poodle spring نوشت که از روي آن يک فيلمنامه سينمايي براي تلويزيون ساخته شد.غرامت مضاعففيلمنامه نويسان: ريمون چندلر و وايلدر (بر مبناي داستاني نوشته جيمز م. کين)، کارگردان: بيلي وايلدر، فيلم بردار: جان سايتس، موسيقي: ميکلوش روشا، بازيگران: فردمک موراي، باربارا استانويک، ادواردگ رابينسون، پورترهال، جين هيتر و تام پاورز، سياه و سفيد، 107 دقيقه، آمريکا (پارامونت).والتر نف (مک موراي) زخمي وارد دفتر کارش مي شود و خطاب به دستگاه ضبط صدا ماجراي خود را تعريف مي کند. اين که چطور به عنوان مأمور بيمه به خانه آقاي ديتر يکسن رفت و به خانم خانه، فيليس (استانويک) دل باخت، طوري که قبول کرد در نقشه قتل شوهر ثروتمندش و تصاحب حق بيمه با او هم دستي کند.آن دو با صحنه سازي نامحتملي براي مرگ شوهر، درصدد گرفتن غرامت مضاعف قيد شده در قرارداد بيمه برآمدند و سپس مجبور شدند فشار بدگماني مافوق نف، بارتن کيز را تحمل کنند. در عين حال تزلزل رابطه، کم کم خودش را نشان داد و نف و فيليس در يک بازي مرگبار رو به روي هم قرار گرفتند...اين اثر تعيين کننده در به اوج رسيدن ژانر نوآر، شاهکاري است درباره گناه و جنايت و اميال مهارناپذير، داستان اوليه کين را ريموند چندلر، در نخستين مأموريت هاليوودي اش به صورت فيلمنامه اي سرشار از رگه هاي بدبينيخشن خود درآورد که شخصيت درآن گويي در گفت وگوهايشان به رقابت با يکديگر مي پردازند.بدرود، خوشگل منفيلمنامه نويس: جان پاکستن، کارگردان: ادوارد دميتريک، فيلم بردار: هري وايلد، موسيقي، روي وب، بازيگران: ديک پوئل، کلرترور، آن شرلي، مايلزمندز، سياه و سفيد، 95 دقيقه، محصول 1945 آمريکا.فيليپ مارلو(پوئل) کارآگاه خصوصي سرد و گرم چشيده اي است که تبهکار سابق (موس مالوي) استخدامش کرده تا دوست قديمي گم شده اش ولما (ترور) را بيابد. از سوي ديگر خانم گريل (ترور) مارلو را اجير مي کند تا گردنبند زينتي قيمتي اش را که ظاهراً از او به سرقت برده اند پيدا کند. مارلو که اوقاتش را ميان دنياي پر دوز و کلک تبهکار و اقامتگاه طبقات مرفه تقسيم کرده، در هر سو شاهد تباهي، نيرنگ و نارو، حق السکوت بگيري و جنايت است. در نهايت معلوم مي شود هر دوي اين پرونده ها به نقطه مشترکي منتهي مي شوند و ولماي گم شده در واقع همان خانم گريل هوس ران و آزمند است.اين فيلم نقطه عطفي در کارنامه دميتريک به شمار مي آيد و فيلمي شاخص در شکل گيري و تثبيت تجاري فيلم نوآر در دهه 40 است. سرشار از بدبيني و خشونت احساسي مشخصه چندلر و هم زمان طنز و کنايه سرد و متداوم گفت و گوها يا تک گويي هاي دروني مارلو.بانويي در درياچهفيلمنامه نويسان: ريموند چندلر و استيو فيشر، کارگردان: رابرت مونتگامري، فيلم بردار: پل وگل، موسيقي: ديويد اسنل، بازيگران: مونتگامري، لويد نولان، آدري تاتر، تام تالي، ريچارد سيمونز، ليون ايمز، محصول 1946 آمريکا، سياه و سفيد، 105 دقيقه.کارآگاه فيليپ مارلو (مونتگامري) که از کارش خسته شده براي انتشارات کينگزبي داستان هاي پليسي مي نويسد. ويراستار انتشارات، خانم ايدريان فرامست، از او مي خواهد که به ملاقاتش برود، اما به جاي صحبت کردن درباره آخرين داستانش، ميگويد که مي خواهد با کينگزبي ازدواج کند و از مارلو مي خواهد که شوهر گم شده اش را پيدا کند تا بتواند با مرد دلخواه خود ازدواج کند. مارلو در نخستين قدم تحقيقاتش به ملاقات ليوري مي ورد که ژيگولوي پولدار و قوي هيکلي است و پس از پرسيدن سؤال هاي مکرر ناگهان با ضربه اي بي هوش مي شود و با صحنه سازي به جرم رانندگي در حال مستي به زندان مي افتد. مارلو به دفتر ايدريان برمي گردد و مي گويد که مي خواهد اين پرونده را رها کند. خبر مي رسد که همسر سرايدار منزل کينگزبي کنار درياچه ليتل فاون کشته شده و ايدريان از مارلو مي خواهد با اثبات اين که قاتل کينگزبي است، کاري کند که او به اتهام قتل تحت تعقيب قرار گيرد، هرچه مارلو بيشتر درباره اين خانم در درياچه تحقيق مي کند، بيشتر درگير ماجرا مي شود...اين فيلم از پرآوازه ترين فيلم نوآرهاي تاريخ سينماست و همچنين تجربه اي منحصر به فرد، چون تمام فيلم از ديد قهرمان داستان کارآگاه مارلو (با استفاده از نماهاي نقطه نظر و دوربين سوبژکتيو) روايت مي شود. چندلر از اين فيلم راضي نبود.کوکب آبيفيلمنامه نويس: ريموند چندلر، کارگردان: جورج مارشال، فيلم بردار: لايونل لندن، موسيقي: ويکتور يانگ، بازيگران: آلن لد، ورونيکا ليگ، ويليام بنديکس، هاوارد داسيلوا، دوريس داولينگ، تام پاورز، هيويو مانت، محصول 1946 آمريکا، سياه و سفيد، 99 دقيقه.جاني ماريسن (لد) و دوستانش، باز که دچار اختلال رواني است و جورج، پس از پايان خدمتشان در نيروي دريايي به لس آنجلس بر مي گردند. جاني به دنبال همسرش هلن مي گردد و دوستانش به دنبال کار. جاني، هلن را در ويلايي اعياني مي يابد و به رابطه او با ادي هاروود مالک کلوب شبانه کوکب آبي، پي مي برد. کمي بعد در مشاجره اي که بين جاني و همسرش در مي گيرد، هلن او را به خاطر مرگ پسرشان در خلال سال هاي جنگ مقصر مي شمارد. جاني خانه را ترک مي کند، هلن به نوشخواري پناه مي برد و پس از ترک خانه در برخوردي اتفاقي با باز سعي مي کند او را بفريبد. جاني با جويس همسر هاروود که به دليل اختلافات خانوادگي جدا از او زندگي مي کند و قصد متارکه دارد آشنا مي شود. در ادامه در مي يابد که به جرم قتل همسرش تحت تعقيب است و به ناچار براي اثبات بي گناهي خود تحقيقات شخصي اش را آغاز مي کند. نيوئل کارآگاه فاسد که از رابطه هلن و هاروود مطلع است، براي پنهان نگه داشتن آن از هاروود حق السکوت مي گيرد. در درگيري اي که بين جاني و افراد هاروود پيش مي آيد، هاروود به قتل مي رسد. در اين مدت پليس، باز را که به خاطر ندارد در شب حادثه چه کرده است، به جرم قتل بازداشت مي کند. اما با راهنمايي جاني، هندريکسن، افسر پليس موفق مي شود قاتل اصلي را- که کسي جز نيوئل نيست- به دام بيندازد. جاني و جويس نيز زندگي تازه اي را آغاز مي کنند.چندلر نوشتن کلوب شبانه کوکب آبي را به عنوان رماني مستقل آغاز کرد، اما در نهايت آن را در قالب يک فيلمنامه به انجام رساند. در اين اثر، گفت وگوهاي هوشمندانه، دوپهلو، طعنه آميز و بهره مند از طنز سياه چندلر به خوبي نمايان است.خداحافظي طولانيفيملنامه نويس: لي براکت، کارگردان: رابرت آلتمن، فيلم بردار: ويلموش زيگموند، موسيقي: جان ويليامز، بازيگران: اليوت گولد، نينا وان پالانت، استرلينگ هيدن، مارک رايدل، هنري گيبسن، ديويد آرکين...، محصول 1973 آمريکا، رنگي،12 دقيقه.شبي، تري لنوکس دوست فيليپ مارلو (گولد) کارآگاه خصوصي، به ديدنش مي رود و مي گويد که با سيلويا همسرش به شدت دعوا کرده است. مارلو قبول مي کند تا تري را به فرودگاه برساند، اما در بازگشت متوجه مي شود که سيلويا به قتل رسيده است و پليس او را به جرم مشارکت در قتل دستگير مي کند. مارلو از حرف زدن خودداري مي کند و بعد از اين که خبر مي رسد تري در دهکده اي مکزيکي خودکشي کرده و يادداشت اعترافي به جا گذاشته است، آزاد مي شود. در همين زمان آيلين ويد يکي از همسايگان لنوکس ها مارلو را براي پيدا کردن شوهرش راجر نويسنده اي الکلي استخدام مي کند. خيلي زود مارلو با مارتي اوگاستين ملاقات مي کند؛ تبهکاري که تري هنگام خروج 350 هزار دلار براي او حمل مي کرد. در اينجا راجر خودکشي مي کند و همسر عصبي اش به پليس مي گويد که راجر، سيلويا را کشته است. مارلو که در اين مدت فرصت پيدا کرده به رابطه آيلين و اوگاستين پي ببرد، به همان دهکده مکزيکي مي رود که مرگ تري در آن گزارش شده و با رشوه به پليس محلي، آنان را وادار به گفتن اين مي کند که چطور مرگ جعلي تري را گزارش داده اند. و بعد متوجه مي شود که تري در انتظار ورود آيلين است. مارلو به بي گناهي دوستش باور داشته است، اما حالا مي فهمد که او سيلويا را کشته است (سيلويا که از رابطه تري و آيلين باخبر شده بود، نقشه کشيده تا براي انتقام جويي، فعاليت هاي جنايي او را به پليس گزارش دهد)،بنابراين سراغ تري مي رود و او را مي کشد.هر چند روايت تصويري آلتمن از خداحافظي طولاني باعث خشم و رنجش طرفداران متعصب چندلر مي شود چرا که آلتمن و همکار فيلمنامه نويس او براکت پايان داستان را عوض کرده اند- اما توان انتقال اصالت و برتري هاي رمان به حال و هوا و فضاي دهه 1970 ستودني است. فيلم، هم از نظر درون مايه و هم از نظر سبک ساختاري موفق است. هرچند فيلم چندلر به نظر نمي آيد، اما بي ترديد، ريشه در مجموعه آثار او دارد.بدرود خوشگل منفيلمنامه نويس: ديويد زلاگ گودمن، کارگردان: ديک ريچاردز، بازيگران : رابرت ميچم، شارلوت رامپلينگ، جان آيرلند، سيلويا مايلز، جيم تامپسن، سيلوستر استالونه... محصول 1975 آمريکا، 97 دقيقه، رنگي.اين سومين اقتباس سينمايي از رمان پرآوازه چندلر، فيلم موفقي نيست. اما با ضعف هايش، بعضي از جذابيت هاي رمان چندلر را دارد. قبل تر نيز بر مبناي همين رمان چندلر، دو فيلم با نام هاي جنايت عزيزم (ادوارد دميتريک/ 1944) و شاهين غلبه مي کند (اروينگ رايس /1942) ساخته شده بود.منبع: نشريه فيلم نگار- ش 83
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 723]
صفحات پیشنهادی
داستان نويسان در سينما
داستان نويسان در سينما نويسنده: حسن مهدوي فر (نام آوران ادبيات پليسي ادگار آلن پو و ريموند چندلر) ادگار آلن پو و تئوري تأثيرآلن پو نويسنده اي است که خودش را وقف ...
داستان نويسان در سينما نويسنده: حسن مهدوي فر (نام آوران ادبيات پليسي ادگار آلن پو و ريموند چندلر) ادگار آلن پو و تئوري تأثيرآلن پو نويسنده اي است که خودش را وقف ...
مسابقه داستان نویسی و شعر به مناسبت سال پیامبر اعظم(ص)
مسابقه داستان نویسی و شعر به مناسبت سال پیامبر اعظم(ص) آقای زمین...چهل سال بعد! گزارش تصویری جشن خانه سینما · نهم ديماه روز شروع حركت عزت خواهي بر مبناي .
مسابقه داستان نویسی و شعر به مناسبت سال پیامبر اعظم(ص) آقای زمین...چهل سال بعد! گزارش تصویری جشن خانه سینما · نهم ديماه روز شروع حركت عزت خواهي بر مبناي .
آموزش داستان نویسی-5
آموزش داستان نویسی-5-پیرنگ یا طرح داستانتعبیرپیرنگ به جای «PLOT» كه اولین ... پایان داستان-فرهنگ > سینما - رامتین شهبازی شاید از هر علاقهمند به سینمایی ...
آموزش داستان نویسی-5-پیرنگ یا طرح داستانتعبیرپیرنگ به جای «PLOT» كه اولین ... پایان داستان-فرهنگ > سینما - رامتین شهبازی شاید از هر علاقهمند به سینمایی ...
آموزش داستان نویسی 3 - چه موضوعهایی را برای داستان انتخاب ...
آموزش داستان نویسی 3 - چه موضوعهایی را برای داستان انتخاب كنیم؟-در دو قسمت قبلی پیرامون الفبای قصه نویسی وویژگیهای یک قصه مناسب سخن گفتیم . در این مطلب به مبحث انتخاب ... 10 شخصیت کودک عجیب تاریخ سینما!!... آموزش داستان نویسی 1 ...
آموزش داستان نویسی 3 - چه موضوعهایی را برای داستان انتخاب كنیم؟-در دو قسمت قبلی پیرامون الفبای قصه نویسی وویژگیهای یک قصه مناسب سخن گفتیم . در این مطلب به مبحث انتخاب ... 10 شخصیت کودک عجیب تاریخ سینما!!... آموزش داستان نویسی 1 ...
پارسينژاد: داستاننويسان ايراني كم مطالعه ميكنند
پارسينژاد: داستاننويسان ايراني كم مطالعه ميكنند خبرگزاري فارس: كامران پارسينژاد معتقد است يكي از ... سينما را ميتوان با زيرنويس به در همه جاي دنيا معرفي كرد.
پارسينژاد: داستاننويسان ايراني كم مطالعه ميكنند خبرگزاري فارس: كامران پارسينژاد معتقد است يكي از ... سينما را ميتوان با زيرنويس به در همه جاي دنيا معرفي كرد.
آموزش داستان نویسی(4) - ویژگیهای یك نثر خوب داستانی
آموزش داستان نویسی(4) - ویژگیهای یك نثر خوب داستانی-در راستای آموزش مبانی داستان نویسی ، به مواردی همچون :الفبای قصه نویسی ،ویژگیهای یک قصه مناسب ، وموضوعات داستانها پرداختیم . امروز و در دنباله ... 10 شخصیت کودک عجیب تاریخ سینما!
آموزش داستان نویسی(4) - ویژگیهای یك نثر خوب داستانی-در راستای آموزش مبانی داستان نویسی ، به مواردی همچون :الفبای قصه نویسی ،ویژگیهای یک قصه مناسب ، وموضوعات داستانها پرداختیم . امروز و در دنباله ... 10 شخصیت کودک عجیب تاریخ سینما!
آموزش داستان نویسی 1 - الفبای قصه نویسی
آموزش داستان نویسی 1 - الفبای قصه نویسی-چه كسانی می توانند هنرمند باشند؟ وارد شدن در هر رشته ای نیازمند وجود یك زمینه قبلی در شخص داوطلب است.پیش زمینه عالم ...
آموزش داستان نویسی 1 - الفبای قصه نویسی-چه كسانی می توانند هنرمند باشند؟ وارد شدن در هر رشته ای نیازمند وجود یك زمینه قبلی در شخص داوطلب است.پیش زمینه عالم ...
درس هفدهم داستان نویسی
درس هفدهم داستان نویسی-درس هفدهم داستان نويسياز درس اول تا درس دهم / از درس يازدهم تا درس پانزدهم / درس شانزدهم63- مبتکر باشيدابتکار در هر سطحي از نويسندگي مهم ...
درس هفدهم داستان نویسی-درس هفدهم داستان نويسياز درس اول تا درس دهم / از درس يازدهم تا درس پانزدهم / درس شانزدهم63- مبتکر باشيدابتکار در هر سطحي از نويسندگي مهم ...
سینماگرانی که نیم قرن از عمر خود را در سینمای ایران گذراندند
سازنده فیلم پرمخاطب «بگذار زندگی کنم» به تازگی کارگردانی یک اپیزود از فیلم سینمایی «ملاقات» را برعهده داشت. او به هنر نویسندگی در مطبوعات و داستان نویسی ...
سازنده فیلم پرمخاطب «بگذار زندگی کنم» به تازگی کارگردانی یک اپیزود از فیلم سینمایی «ملاقات» را برعهده داشت. او به هنر نویسندگی در مطبوعات و داستان نویسی ...
چنته داستاننويسان ما خالي است
چنته داستاننويسان ما خالي است-اگر از برخي ترجمههاي درخشان كلاسيك نظير تكجملههايي كه شيخ فريدالدين عطار از كلام برخي بزرگان اهل تصوف به فارسي برگردانده ...
چنته داستاننويسان ما خالي است-اگر از برخي ترجمههاي درخشان كلاسيك نظير تكجملههايي كه شيخ فريدالدين عطار از كلام برخي بزرگان اهل تصوف به فارسي برگردانده ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها