تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشانه توبه كننده چهار است: عمل خالصانه براى خدا، رها كردن باطل، پايبندى به حق و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836027583




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كاربرد تزئيني كلمات


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار پنجشنبه 5 دی 1387 تعداد مشاهده : 82 كاربرد تزئيني كلمات جام جم آنلاين: پيش فرض: شعر آزاد، شعر نيمايي و شعر سپيد نام‌هايي هستند كه كليت شعر معاصر را در بر گرفته و تعاريف هر يك با اختلاف سليقه‌هايي در نامگذاري بر شعر اين دوره صد ساله ساري و جاري است‌‌. در اين يادداشت آنچه به عنوان شعر سپيد از آن ياد مي‌شود شعر بي‌وزني است (وزن عروضي و نه اوزان معنوي شعر) كه با شاملو جان گرفت و در شعر دهه 70 به رشد و بالندگي رسيد‌. اين شعر پايه‌هاي قوي خود را با آنچه شاملو به عنوان نمونه‌هاي خوب آن نوشت به اثبات رسانيد و اگر از زبان خاص شاملو (آركائيك) و لحن روايت او بگذريم پسينيانش هر يك در جنبه‌هايي از فرم و ساختار دست به نوآوري‌هايي زدند‌؛ اما در برخي از اين شاعران مثل احمدرضا احمدي، شعر به بي‌وزني مطلق و حد نهايت خود نثر رسيد و به نوعي پايه‌هاي شعر منثور ايران بنا گذاشته شد‌. آنچه به عنوان شعر منثور همتراز و هم معناي پروس پوئم انگليسي نامگذاري شد مولفه‌هاي اصلي شعر منثور غرب را نداشت، چون قصد شاعر نثري نبود كه شعر در آن اتفاق مي‌افتاد، بلكه شعري بود فارغ از قيد و بند وزن‌. دهه 70 اين بي‌وزني را با تكنيك‌هايي كه تئوري زده بيشتر به نظر مي‌رسيد تا حدودي پر كرد و فرم و ساختار، زبان و پرداخت چنان در شعر اين نسل جا خوش كرد كه در عمل شعرگويي به هنر نويسي شعر منجر شد. سعي اين شاعران ارزشگذاري و سعادتمند كردن و به بياني گوياتر، برگرداندن شرف زير سوال برده شده شعري بود كه پس از نيما به مراتب مورد هجمه كلاسيك كاران محافظه‌كار و نيمايي سرايان نئومحافظه‌كار دهه 60 قرار گرفته بود‌‌. در اين ميان با پا گذاشتن شاعران جواني از طيف محافظه‌كار به ميدان دانشگاه كم‌كم توافق نانوشته‌اي در قبول شعر نيمايي (نيما و سپهري) و شاخه آزاد آن (فروغ و اخوان‌...) برقرار شد و تريبون‌ها هم با نشر و پرداختن به اين چهره‌ها در ادبيات و سينما و تلويزيون و روزنامه‌ها گوش مردم را در پذيرش ادبياتي از اين دست پر كردند. سال‌هاي 76 به بعد آغاز هجمه نويي از هنر مدرن در تمامي ‌سطوح و در اندك زماني به وجود آمدن فرصت كوتاهي براي نشر آثار شاعران پيشرو شعر معاصر بود‌. ظهور و ورود اينترنت و به تبع آن فراهم شدن امكان دسترسي به آثار شعري گروه‌هاي پيشرو اعم از مهاجر و وطني در سايت‌ها و وبلاگ‌ها، مطرح شدن شعر اين شاعران در مجلاتي كه فرصت دوباره‌اي براي نشر نو يافته بودند و همه و همه (دلايل سياسي، اجتماعي و فرهنگي به وجود آمده...) دومين گام را در پذيرش ناخودآگاه شعر سپيد برداشت به طوري كه از شاعران نئومحافظه‌كار دانشگاهي و كساني كه تريبون‌هاي اصلي شعر را در رسانه‌ها داشتند مجموعه شعر‌هايي به سبك و سياق سپيدسرايي منتشر شد و در سياست‌هاي جديد فرهنگي محافظه‌كاران (ادبي) چهره‌هايي از داستان، طنز، رمان و شعر در«شاكله هنرمندان پيشرو» به منصه ظهور رسيدند! مشكل اساسي اين مجموعه‌ها ناآگاهي‌شان به شاكله زبان شعر معاصر و توليد آثاري نزديك به كاريكلماتور، طرح يا نثر‌هاي شاعرانه بود كه به واسطه ايدئولوژي زده بودن ذهنيت بسياري از اينان آثار مملو از مفاهيم انتزاعي دستمالي شده و شعار واره‌هايي بود كه نه حتي ظرافت عروضي و آرايه‌هاي كهن شعر كلاسيك را داشت و نه توان بازنمايي روندي دگرگون از اين خط سير نزولي را‌. اين شاعران با واهمه‌اي كه از فرآيند انگ‌زني قشري‌هاي اين گروه نسبت به خارج شدنشان از صراط مستقيم غزليات داشتند و اين‌كه ايشان را منتسب به گروه‌هاي غير خودي فرهنگي ‌ ادبي كند آهسته آهسته از دريچه نيمايي وارد شده و در گزيده‌هاي خود سطوري را هم براي خالي نبودن عريضه به سپيد سرايي اختصاص دادند‌. بيشترين نقدي كه به اين‌گونه نمود‌هاي ادبي مي‌شود وارد كرد 4‌ مولفه است: 1-بي‌توجهي به ذات موضوع: روندي كه شعر معاصر در زير ساخت‌هاي فرهنگي اجتماعي پيموده تا به درجه‌اي از آزادي برسد كه بازنمود آن به شعر لجام گسيخته 70 ختم شود. 2- آشنا نبودن به تعريف شعر مدرن و زبان آن به عنوان شاخصه مهم اين اصل 3- عدم آفرينش مشي يا طرز نويي در اين تلاش و تقليد ناشيانه از كليتي به نام شعر سپيد (با تعريف نثر واره‌اي كه در ذهن داشتند.) 4- سعي در حفظ ساختار خطابه‌گرايانه و پدرسالار در حوزه معنايي اشعار و بالاخره در معدود آثار قابل توجه افتادن از آن سر بام و ادعاي منجي‌گري يا ليدري در فضاي نويي كه حركت شعر دهه 70 را به نقد مي‌نشست تا از خاكستر مفروض اين آتش ققنوسي سر برآورد كه هم رنگ و جلاي جوجه خروس تازه دم درآورده را داشته باشد هم فضايل قسم حضرات را‌...! اصل مطلب: «پيدايشان نيست، هر چه كوه و جنگل، هر چه بيابان و صحرا، هر چه دريا و هوا را گشتم نبودند‌؛ اما صدايشان را هميشه مي‌شنوم‌. انگار بيخ گوشم نعره مي‌كشند‌. ديروز سراغشان را از يكي از نوه‌ها و نتيجه‌‌هايشان گرفتم‌. آمد از روي ديوار بالا‌. سر گذاشت بيخ گوشم و گفت: از ترس خودشان را گم و گور كرده‌اند‌‌. زنم داد كشيد: مارمولك، مارمولك! گفتم: نترس! رفيقم است‌.» (تروريست عاشق) و قس علي هذا... به تاريخ اسفند 85 تا اين سطور را زير هم بنويسي و بگويي شعر است‌. نمونه‌هاي موفق شعر‌هايي از اين دست، شعر‌هايي كه بي‌وزن‌اند و به نثر پهلو مي‌زنند آثار احمدرضا احمدي است‌؛ اما تفاوت عمده است ميان شعر‌هاي احمدي و اين دسته كه به نظرم بيشتر عامل بدنامي‌شعر سپيد را به وجود آورده‌اند تا توليد يك اثر در اين طرز! دنياي اشيا و دنياي قابل لمسي كه احمدي را فراگرفته از جنسي است كه تلاش چند دهه شاعر را در دست و پنجه نرم كردن با كلمات و رسيدن به زبان خاص فراهم كرده است‌. وقتي اين اشياي بي‌جان وارد شعر احمدي مي‌شوند در عين بي‌وزني و زمختي جان مي‌گيرند در كنار هم به زبان خاص احمدي رنگ مي‌زنند‌. شيئي شعر مي‌شود به واسطه شعريت ذهن و زبان احمدي‌. تكنيك شعرسرايي او بر پايه تجربه زباني به دست آمده و ذات شاعري اوست كه در كليت ماجرا واژه‌ها معلق و بي‌سرانجام نمي‌مانند‌. اثر هر چند از مولفه‌هاي وزن خارج است، اما لحن دارد و تكنيك شاعر در اجراي آن سطور درخشاني كه در پايان‌بندي‌ها ضربه حسي نهايي را وارد مي‌كنند قابل بررسي و اعتناست‌. شكارسري جهان پيرامونش را وارد اثرش مي‌كند، مي‌خواهد از سنگ و اتومبيل و بستني تا ابر و سال نو و سبزه را ملموس در شعر تولد دوباره ببخشد. مي‌خواهد همه چيز زندگي ماشيني حاضر را از دريچه اثرش وارد كند و از آن ته شعر بيرون بياورد‌. بگذريم كه بحث كتاب سازي هم مطرح است كه در اين مجال نمي‌گنجد‌. گلو درد تفنگ‌ها و خمپاره‌هاي شكارسري يا سرطان پروستات كارخانه‌هاي شيميايي‌اش در حد استعاره‌هايي پا در هوا پشت هم مي‌مانند و با نثري مواجه هستيم كه گاهي دلخوش به اين حوادث تكرار شده شعري عجولانه پيش مي‌رود تا تمام شود‌. اگر تلميحي هم هست يا اشاره به اسطوره يا داستاني از ادبيات غرب پرداخت نمي‌يابند و نمونه‌اي كه حرف و حديث‌هايي هم در پي داشت «پايان عصر معجزات» است كه جسارت يك محافظه‌كار بود كه داشت با نگاهي از منظري به زعم دوستانش متفاوت اما در واقع، نه تجربه نشده به معجزات و پرداخت آن به روايت امروزي و به طور كل، نقد دست و پا شكسته مدرنيته مي‌پرداخت‌. چكش نورنبرگ و بهترين چشم پزشك شهرش در محضر غير شاعرانگي سطور مصنوع و خط خطي شده‌اند و گاهي وقت‌ها هم بي‌زباني آنها در پايان شعر فرياد مي‌زنند، «برك مي‌زنند( !»و جالب اين‌كه چنين رواياتي بيشتر طنازانه، به نظر منتقدان همتراز متون پست مدرنيستي يا اجراي پست مدرنيستي شعر معاصر محسوب مي‌شوند: «مواجهه با امر قدسي كه در گفتگوي شاعر به پيروي از متون علماي پست‌مدرن از آن به كلان روايت تعبير شده در زمينه آثار هنري مراتب متفاوتي را شامل مي‌شود‌‌؛ البته بايد گفت امر قدسي در دنياي سنتي مي‌تواند رويش يك گياه كوچك باشد يا جريان جويي بر ميان دشتي يا حتي سقوط سنگريزه‌اي بر دامنه كوه‌. «تروريست عاشق» گردن نهادن لا‌يه هاي ادبي- اجتماعي ايران به شعر پويايي است كه از نيما آغاز مي‌شوداين مواجهه در بالاترين مرتبه، محادثه يا مكاشفه‌است و در مرحله پايين‌تر، محاكات‌‌. در اين ميان و پس از ثبت حكايات از زبان اهل محادثه و مكاشفه‌...‌.*»‌ بايد از سراينده و منتقد پرسيد اگر فروپاشي كلان روايت، تكثير ايماژ‌ها و فرا واقعيت، تكنيك، تناقض، عدم انسجام، فقدان قاعده، زياده‌روي، اتصال كوتاه و جابه‌جايي، بي‌نظمي ‌زماني در روايت رويدادها، اقتباس، از هم‌گسيختگي، تداعي نا‌منسجم انديشه‌ها، پارانويا و دور باطل، عدم قطعيت، پراكندگي، عدم مركزيت، نبود يا خود را نديدن، غيرقابل وصف بودن، تركيب، شير تو شير بودن و مشاركت و‌... چنين ساده و پيش پا افتاده به منصه‌ظهور مي‌رسند پس دريافت و درك كتابي مثل اوليس جيمز جويس هم اگر پست مدرنش قبول كنيم و آن را معلق بين مدرنيته و پست‌... ندانيم براحتي امكان‌پذير خواهد بود يا نه! بسياري از شعر‌هاي شاعران معاصر ايران از فروغ گرفته در ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد تا خواجات و‌... پست مدرن، آن هم از نوع بسيار موقرتر آن بايد محسوب شود‌: نه چشمه را مي‌يابيم/ نه حتي راه نجات از اين صحرا را/ بي‌سيم‌ها لال شده‌اند/ و جيپ‌ها خسته/ به نزديك‌ترين سراب/ همان‌قدر/ نمي‌رسيم/ كه به تو/ و هليكوپتر‌هاي نجات/ قرن‌ها بعد/ سرانجام/ در نقش تو ظاهر مي‌شوند‌. آيا امثال اين شعر با اجرايي متفاوت و تكنيكي‌تر را در شعر معاصر كم داريم؟ يا به واسطه كم‌آشنا بودن مخاطب با مقوله‌اي خطير مثل پست مدرنيسم و اصطلاحات متناقض نماي آن به خود اجازه مي‌دهيم شعر‌هايي را برگزينيم و مصداق انديشه گنگ خواب‌ديده‌مان كنيم‌؟ اين يك برداشت شخصي نيست، اما وقتي مقوله‌هايي چون پست مدرنيسم و حتي مدرنيسم كه سال‌ها تجربه و زندگي در متن نظريه و بودن در متن را التزام درك خود مي‌طلبد اينچنين به شوخي و سهل گرفته مي‌شوند اندكي بيشتر نياز به تعمق و بحث دارد! مجموعه حاضر عصر پايان معجزات‌ نگاهي طنزآميز و گاهي نوستالژيك به تلميحات مذهبي است كه در نهايت غم فراق كلاسيك‌ها را در بطن خود دارد‌: چكش قاضي نورنبرگ يعني/ آن تبر دليل محكمي‌ نيست/ بت بزرگ بي‌گناه است/ و مظنوني جز تو كو؟/ اين هم آشويتس/ و آتشي كه هيچ توصيه‌اي نمي‌پذيرد زبان ناصاف و اصرار در جسارت بي‌مورد معني، التقاط شخصيت‌هاي داستاني غرب با كاراكتر‌هاي آييني و ..‌. در سطح سطور باقي مي‌مانند و مخاطب در بسياري از آنها رد پاي شعر فرانوي اكسير آستارايي را مي‌بيند با اين تفاوت كه «زنبور‌هاي ديابت گرفته» اكسير به زبان و لحن او منتهي شده‌اند، اما شكارسري تنها به بازي استعاري در اثر اكتفا كرده است‌. المان‌هايي كه از سينما و تاريخ و اسطوره مي‌آيد كاربرد تزئيني پيدا مي‌كند و پايان‌بندي‌ها عجولانه، تصنعي‌اند‌. اين شعر‌هاي سپيد نه جسارت شعر پيشرو دهه 70 و تجربه‌هاي زباني آن را دارد و نه افسار گسيختگي‌اش در حيطه استعاره و معنا چنان ژرف است كه بشود آن را به عنوان يك صداي مستقل در نظر گرفت‌. مهم آشنا بودن با تئوري‌هاي شعري و مكاتب جديد كه با ترجمه وردزبانمان شده‌اند نيست. نكته اينجاست كه شعر معاصر هر دوران، زبان و شناسنامه‌اش را از آثار توليدشده شاعران پيشرو آن مي‌گيرد. اين‌كه چنين حركت‌هايي در زمان خود با بي‌مهري مواجه شوند و به آنارشيسم ادبي و چرندگويي متهم شوند ديرينه عادتي است كه منجر به زايش زبان، به وجود آمدن افق‌هاي نو در شعر و در گذر تاريخي خود تاثيرگذاري بر روند شعري آن دوران دارد‌. تروريست عاشق گردن نهادن لايه‌هاي محافظه‌كارانه ادبي اجتماعي ايراني به شعر پويايي است كه از نيما آغاز مي‌شود و مي‌رود تا با تجربه‌هاي تازه افق‌هاي نويي را به سنت ديرسال شعر فارسي پيوند بزند‌. شاعري كه با جمله معروف نيچه: «خدايان مرده‌اند» كتابش را آغاز مي‌كند، به اين قول هم استوار است كه باورها و اعتقاداتي كه به عنوان حقيقت پذيرفته‌ايم در واقع دروغي بيش نيستند كه ساخته ذهنيت خود ماست‌. و اكنون شاعر مجموعه عصر پايان معجزات مي‌خواهد اين ناگهان پرده بر انداختنش را نشانمان دهد! پيشنهاد: شاعر اين مجموعه بايد به زبان به عنوان يكي از عوامل اصلي در شعر معاصر توجه كند‌. در نويسش شعر ايجاز محتاطانه‌اي داشته باشد. ايجاز از نوع پرداخت كلمات‌. شعر را آنقدر‌ها هم ساده نينگارد كه انگاشته‌اند بخصوص شعر سپيد كه اسكله، جوهر و احساس در آن به رنگ جامعه‌‌اي است كه اكنون در آن مي‌زييم‌. ساده‌انگاري شعر سهل‌انگاري يا خوش باوري ارتباطات عميق و پيچيده ايران و جهان امروز است‌. درك لايه‌هاي عميق انساني و روان محورانه تبادلات فرهنگي اجتماعي امروز، پرداخت عاطفي آنها و ديدنشان از منظر يك شاعر در وهله اول پا فراتر گذاشتن از ايدئولوژي‌هاي مسدود زبان اجتماعي معاصر و لمس جان جهان اين پديده است‌. *‌ سمفوني پنجم يا پلنگ صورتي؟/ محمود سنجري/ مجله الفبا / شماره 26 وحيد ضيايي




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 334]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن