واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهی به مجموعه شعرسربازی با گلوله ی برفیسربازی با گلوله ی برفی / مجید سعدآبادی/ نشر فصل پنجم
مجید سعد آبادی با اولین کتابش " دالان حاج مختار "نشان داد شاعری فطری است. وی بیش از آن که به مطالعات و تجربیات ادبی اش متکی باشد، به ذوق و تخیل روانش وابسته است.سعد آبادی در همان کتاب نیز شعر هایی با موضوع دفاع مقدس عرضه کرد. همین جرقه ها به شکل کامل تری در سربازی با گلوله ی برفی نمود پیدا کرد .سربازی با گلوله ی برفی شامل چهل و دو قطعه شعر مستقل است اما این کتاب به نظرم یک منظومه است . این منظومه زندگی کودکی را روایت می کند که هم زمان با نطفه بستن جنگ پا به عرصه ی منظومه( بخوانید جهان) می گذارد:اگر موشکی با تمام حرارتشروی بام این خانه بنشیندمثل تخم مرغ های رسمی نطفه دارپوسته ی جنگ ترک بر می دارد !سرت را بیرون می آوریمی بینیمادرت کسی دیگر استپدرت کسی دیگر!با آن رشد می کند(هرکدام از شعر های این کتاب یکی از مراحل زندگی را به تصویر می کشد )؛ آن را با تمام وجود درک می کند و سر انجام نیز در شعر پایانی کتاب تمام کردن شعر جنگ را نیز کاری می داند که از عهده ی سربازان جنگ بر می آید:سر سربازی ران شانه می رومنکند شاعر باشدقلبش را نشانه می رومنکند عاشق باشد ؟نه !من نمی توانمشعری برای جنگ بگویماز شاعر به دشمناز شاعر به دشمنیکی از سرباز هایتان را بفرستیداین شعر را تمام کند.یکی از عواملی که شاعر این مجموعه سعی کرده با انتخاب آن به منظومه بودن آن کمک کند، زبان کودکانه ای است که برای شعرها انتخاب کرده است .البته سعدآبادی در کتاب های دیگرش نیز کمابیش از همین زبان استفاده کرده است اما در این اثر شکل و محتوا به درستی با یکدیگر همراهند. شعر زیر که از زبان یک دانش آموز بیان می شود، ضمن آن که عناصر مناسبی را برای به تصویر کشیدن کلاس برمی گزیند، مثالی خوبی در این زمینه است :درست شبیه عزراییلاز در که وارد کلاس شدهمه ترسیدیم وتا پای مرگ ایستادیمشبیه عزراییل نقشه ی ایران را که با مقیاسی کودکانهتر تخته سیاه کشیده بودمپاک کرد.گچ را برداشت و با معادله ای ثابت کردهر که را بیشتر دوست داریمزودتر می میردگفتم آقا صدای مرگ می آیدگفت مرگ!سعد آبادی در این کتاب بیش تر شاعر جنگ به طور عام است تا دفاع مقدس. بنابراین وی هوشمندانه تبعات جنگ را به نقد می کشد . البته این تبعات طبیعتاً شامل دفاع مقدس هم می شود . شاعر این مجموعه فقط راوی وقایع جنگ نیست ، بلکه در برابر آن ها موضع دارد .انگلیسامریکاروسیهعربستانآلمانهرچه قدر این جیپ عراقی را هل می دهندروشن نمی شودمن و چند سرباز ایرانیجیپ عراقی راعقب عقب هل می دهیمآن قدر که اسیر می شویم!سعد آبادی از معدود شاعران دفاع مقدس است که از نمادهای رایج شعر جنگ مانند چفیه و پلاک و...( کناره گرفتن از این نمادها فرصت های نوینی در اختیار شاعر گذاشته تا به نوآوری هایی دست یابد . )کمتر استفاده می کند اما در چند شعر استفاده های بجایی از این عناصر کرده است. به طوری که می توان گفت این نمادها معنایی تازه یافته اند.بخش های از شعر یازدهم کتاب را می خوانیم:نوشته بودباد پیشانی بند یا زهرا بستهو چادر های قرارگاه امداد رابه خط مقدم می برد....نوشته بودساقی گردان بچه های حبیب تیر خوردهو قمقمه ها دارند هلاک می شوندخودش شهید شدنامه در جیب پیراهنش اسیرهنوز منتظریم به دست ما برسدگره کور پایین امضایش را بازکنیمو با اثر انگشتشتطبیق دهیم.شاعر این مجموعه شاعر صلح است . در نظر او جنگ کودکی است که می توان با قصه ای کودکانه آن را خواباند. وی برای ارائه ی چنین تخیلی بسیار مناسب از عناصر بهره می گیرد. شاعر در این شعر در نقش مادری ظاهر می شود که می تواند کودکی شیطان(=جنگ) را بخواباند.با قصه ای کودکانهجنگ را می خوابانمو آرام آرامسلاح های جنگی رااز دستان خواب آلودش بیرون می کشماو غلت می خوردو طرح کشته های دسته جمعیبر ملافه های سفید تختپیدا می شود.چراغ را خاموش می کنمدر را می بندمشاید صدای هیچ مملکتی او را بیدار نکند!عمده ی شعر های این کتاب با روایت خطی شروع می شود و جوهره ی شعر حکایتی است که شاعر آن را برای مخاطب شرح می دهد .به جز یکی دو شعر که با ساختاری ویژه سروده شده اند .یکی از این شعرها شعر شماره ی بیست و نه کتاب است .در این نمونه در قسمت هایی از روایت ،بند هایی را می بینم که از متن اصلی جدا شده اند . تمام این بندها از زبان رادیوست. در حقیقت این شعر با ساختاری خاص به تقابل آنچه بر سرباز جنگ می رود ، با آنچه از رادیو بیان می شود ، می پردازد.رادیو می تواند در این شعر نماد تبلیغات رسمی باشد.سنگرمان در جنگ گم شددیگر مهمات آذوقهاز طریق امواج رادیوییمی رسیددور تا دورمانگونی برنج بودیکی را در آوردمخاکش را دم کردم(رادیو گفت : پنجره ی جدید مبارک)تفاله های چای را دور ریختمموهایم را دم کردم( رادیو گفت : کچلی گرفتی مرد)انگشت اشاره امدر خشاب جا زدم(رادیو گفت:حالا به هر کسی اشاره کنی می میرد)بدون شک اگر با این اوضاعنخ های بالای لبم را نمی کشیدمتا اخرین روز دنیامی خندیدمو مثل دکمه ای که نخش را کشیده ایلبخند از دهانم نمی افتاد( رادیو گفت: این خنده دار ترین شعر کتاب است ).در شعر های سعد آبادی_ به صورت مستقیم _ کمتر نشانی ار تجربه های شعری دیگر شاعران می بینیم. بنابراین وی خیلی زود به زبانی مستقل دست یافت.البته این بدین معنا نیست که زبان وی بی نقص است . اتفاقا گه گاه حشوها و شلختگی هایی در شعر های وی دیده می شود که به سادگی می توان آن ها را اصلاح کرد .نکته ی دیگری که اشاره به آن خالی از لطف نیست ،بیان یکدست سعد آبادی در اغلب شعر هاست . این موضوع اگرچه می تواند نشانی از تثبیت زبانی او باشد اما گاهی نیز باعث ملال خواننده می شود.سربازی با گلوله ی برفی گونه ای ازشعر جنگ است که می تواند افق های جدیدی از شعر موضوعی را پیش روی شاعران قرار دهد. از این رو خواندن این مجموعه علی رغم ضعف هایش برای شاعران نیز مفید است .لوحتهیه و تنظیم: مهسا رضایی- ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2118]