واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چرا هنرمندان، وارد حوزه های دیگر می شوند؟
یک.خیلی ها ایراد می گیرند که چرا بازیگران، نمایشگاه عکس برگزار می کنند، خوانندگی می کنند و وارد حوزه های دیگری که در آن ها هیچ تخصصی ندارند، می شوند. این روزها هم خبر برگزار نمایشگاه عکس لیلا اوتادی را داریم؛ که بعد از نمایشگاه عکس هدیه تهرانی، به عنوان نمایشگاه دومین بازیگر ایرانی برگزار خواهد شد. نمایشگاه هدیه تهرانی، البته حاشیه هایی را هم به همراه داشت؛ مثل هدیه دولت برای کمک به برگزاری آن. بازیگران و چهره های نامدار دیگری را هم سراغ داریم که دست به کارهای دیگر می زنند؛ نیکی کریمی در ترجمه، رضا کیانیان در عکس، شهاب حسینی و حامد بهداد در خوانندگی و موسیقی، رضا رشیدپور و رضا گلزار در روزنامه نگاری و ورزش، حسن جوهرچی و محسن افشان و اشکان خطیبی در اجرا و ... . دو. این کار، خوب است یا بد؟ قبل از اینکه به این سئوال جواب بدهیم، باید سئوال مهم دیگری را مطرح کنیم: خوب و بد بودن این اتفاق را، چه کسی یا کسانی باید تایید کنند؟ قطعا برخی از روزنامه نگاران و منتقدان حوزه فرهنگ و هنر، خودشان را محق می دانند که به چنین سئوالی جواب بدهند و طول و عرض این چرخش هنری چهره های مطرح را مشخص کنند. اما آیا، این چهره ها به این نقدها و تفسیرها، توجه خواهند کرد؟ یا اینکه منتظر این نقدها و تفسیرها باقی خواهند ماند تا ببینند که به صلاح است که وارد حوزه های دیگر شوند یا نه؟ سه.قبل از هر چیزی، نباید فراموش کرد که هنر، یک قالب نیست؛ که یک نگاه است. یعنی چه؟ یعنی هنر، نوعی طرز فکر و نوعی اندیشیدن درباره جهان هستی است. هنرمند هم، کسی است که با عینک هنر، به اطراف خودش نگاه می کند و جهان اطرافش را تفسیر و تحلیل و توصیف می کند. همین هنرمند، احساس می کند که در دوره ای، باید با بازیگری این شناخت خودش را دنبال کند. و در دوره ای دیگر، با عکاسی، یا نوشتن، یا هر کار دیگری که می تواند مصداق این آفرینش باشد. پس هیچ الزامی وجود ندارد که یک هنرمند مطرح، الزاما در حوزه خودش مانور بدهد و کار کند. اگر دستش می رسد، می تواند وارد حوزه های دیگر هم بشود؛ چون این دیدگاه و طرز فکر و طرز نگاه به جهان اطراف را در خودش دارد. حتی هیچ اشکالی ندارد که واقعا، اثر مطلوبی تولید نکند؛ چرا که هنر، عرصه تجربه های مکرر نیز هست. هنر و دنیای هنر، دنیای صنعت و کسب و کار نیست که یک نتیجه منفی، همه چیز را به هم بریزد. اساسا تعیین کار خوب و بد در دنیای هنر، بسیار مشکل است. خیلی ها ایراد می گیرند که چرا بازیگران، نمایشگاه عکس برگزار می کنند، خوانندگی می کنند و وارد حوزه های دیگری که در آن ها هیچ تخصصی ندارند، می شوند. این روزها هم خبر برگزار نمایشگاه عکس لیلا اوتادی را داریم؛ که بعد از نمایشگاه عکس هدیه تهرانی، به عنوان نمایشگاه دومین بازیگر ایرانی برگزار خواهد شد. نمایشگاه هدیه تهرانی، البته حاشیه هایی را هم به همراه داشت چهار. خطر این کار، در یاد نگرفتن اصول کار است. بازیگری که می خواهد عکاسی کند، باید اصول عکاسی را یاد بگیرد. حداقل لازم، یاد گرفتن اصول است. وقتی که این اصول یاد گرفته شد، باقی کار به ذوق و تلاش و نگاه و درک خود هنرمند بستگی دارد. اگر چهره مطرحی، صرفا به خاطر اینکه نام مشهوری دارد، وارد عکاسی یا نقاشی یا هر رشته دیگری شود، البته این کار او، توهینی بزرگ به حرفه ای های این رشته خواهد بود. ورود، هیچ اشکالی ندارد؛ اما لاجرم، منظور ما ورودی مشروط است. مشروط به چی؟ به یاد گرفتن اصول کار. نقدی که به برخی از دوستان هنرمند وارد است، در حوزه های زیر قابل پیگیری است:• شهرت زدگی• یاد نگرفتن اصول کار• نداشتن دید هنریما داریم درباره یک هنرمند صحبت می کنیم؛ نه یک فیلسوف یا ریاضی دان. هنرمند هم، با نگاه و دید و سبک زندگی هنرمندانه خود است که هنرمند شناخته می شود. به نظر می رسد که برخی از چهره های مطرح، این دید هنری خودشان به اطراف را کامل نکرده اند. یعنی تعریف هنرمند بودن آن ها، می تواند مورد جر و بحث شدید قرار بگیرد. ماجرای دیگر، ورود این افراد با شهرت خودشان به حوزه های دیگر است؛ و نه با اعتبار حرفه ای که قرار است کسب کنند. درباره یاد نگرفتن اصول کار هم که گفتیم. پنج.دنیای هنر، با ورود و خروج های متعدد، جان می گیرد و حس زنده بودن پیدا می کند. هیچ اشکالی در این وارد نیست که چرا، هر کسی در خانه و تخصص خود نیست. هنر، این چیزها سرش نمی شود؛ این چیزها مال عالم حساب و کتاب و واقعیت است. اما ماجرا، در کامل بودن نگاه هنرمندانه دوستان هنرمند است و در احترامی که باید به حرفه ای های حوزه های دیگر بگذارند. وقتی که این بایدها رعایت شود، می تواند نمایشگاه عکس لیلا اوتادی را، به فال نیک گرفت، می توان نمایشگاه عکس هدیه تهرانی را خوب دانست، می توان ترجمه های نیکی کریمی و عادل فردوسی پور و داریوش مهرجویی قصه های فرزاد حسنی را، باعث رونق حوزه بی رونق کتاب دانست و ... . اما وقتی که قرار باشد این دوستان، با همان پز شهرت مدارانه خودشان وارد این حوزه ها شوند و جز حاشیه، چیزی برای این حوزه ها نداشته باشند، همان بهتر که به فرضیه "نخود، نخود، هر که رود خانه خود" وفادار باشیم.عیسی محمدیگروه هنر تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 528]