واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تقديم به امام منتظران سپيده مي آيدصداي سم سمند سپيده مي آيديلي که سينه ظلمت دريده مي آيدگرفته بيرق تابان عشق را بر دوشکسي که دوش به دوش سپيده مي آيدطلوع برکه خورشيد تابناک دل استستاره اي که ز آفاق ديده مي آيدبهار آمده با کاروان لاله به باغبه دشت ژاله گل نودميده مي آيدبه سوي قله ي بي انتهاي بيداريپرنده اي که به خون پر کشيده مي آيددر آن کران که بود خون عاشقان جوشانشهيد عشق سر از تن بريده مي آيدبه پاسداري آيين آسماني ماگزيده اي که خدا برگزيده مي آيد«نصرالله مرداني»عطر سبز خداکسي خبر ز ديار ستاره مي آردکه انتظار مان پاي در سفر داردز سمت پنجره رو به نور مي تابدز شرق،آينه هاي حضور مي تابدز دوردست خدا،مي رسد گل توحيدگلي ز باغ خدا،از سلاله خورشيدز آيه آيه نگاهش ستاره مي باردبه روي شانه گل آفتاب مي آردز شوق آمدنش لحظه ها تماشايي استزمانه مست هواي اميد و زيبايي استزمين ز آينه سرشار مي شود با توخدا در آينه تکرار مي شود با توو عشق حجت خود را تمام خواهد کردو با قيام تو هستي قيام خواهد کرد«زهرا صفايي»خورشيد شوقبا کجاوه خورشيد،از سپيده مي آييدر نگاه آيينه طرح يک تماشاييدر فضاي آيينه گم نمي شوي هرگزهرکجا روي زين جا،تا خيال پيداييدر غروب دلگير کوچه هاي مانم زاغمگنانه مي خواني با گلوي تنهاييسر چو مي گذاري بر شانه هاي تنهاييخون دل خورد با تو لاله هاي صحراييدر نگاه تو ديدم من ردّپاي باران رابي سبب نمي گويم از تبار درياييدر گلوي من جاري است،بغض زخمي پايزهمصدا بخوان اينک با من از شکوفايي«رضا عبداللهي»ساقي جمعنثار خاک پاي آخرين موعودبر بام تنهايي نشستم تا بياييبا گريه ها دل را شکستم تا بياييدرهاي اين دل را براي سالها سالبر هر که جز محبوب بستم تا بياييآري ميان آسمان خاطراتمتنهاي تنها با تو هستم تا بياييبا يک دل پر خون و دستان تمناچون لاله هاي ساغر به دستم تا بياييشرط گسستن بود حرف آخرينتزنجيرهايم را گسستم تا بياييدر انتظارت اي سيه چشم سيه خالاز هر سياهي بود رستم تا بياييوقتي که ساقي،جمعه را روز تو ناميدبا باده هاي جمعه مستم تا بياييمن در بلنداي غم تنهايي خويشبر بام تنهايي نشستم تا بيايي«سيد محمد هادي حسيني»ضربان بهاربوده دل بي قرار،يکسره چشم انتظارتا که ببيند تو را،اي ضربان بهار!غايب سبز صبور!چشم تو،يک چشمه نورلذت يک دم حضور،کرده مرا بي قرارنبض زمان دست توست،جمله جهان مست توستغرق دعا مي شوم،تا که شوي آشکارسبز خرامان تويي!باد گل افشان تويي!پرده غيبت به در،از سر حمت ببارنيت پرواز کن،نغمه ما ساز کنلب به سخن باز کن،اي صنم گلعذار!عالم و آدم تمام،منتظران قيامتا بفرستي پيام،سر برسد انتظار«ارمغان فشمي»چراغونيمي دونم يه شب مي آي خاکو چراغون مي کنيشيشه عمر شبو مي شکني داغون مي کنيشنيدم وقتي بياي از آسمون گل مي ريزهکوچه باغا رو پر از بيداي مجنون مي کنيشنيدم وقتي بياي غصه هامون تموم مي شه قحطي گريه مي آد،خنده را ارزون مي کني آسمون به احترامت پا مي شه به اون نشونکه تو سفره زمين خورشيدو مهمون مي کنيدلامون خيلي گرفته س،شبامون خيلي سياسمي دونم يه شب مي آي خاکو چراغون مي کني«عليرضا قزوه»منبع:ماهنامه قرآني،آموزشي نسيم وحي (شماره اول)/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 467]