واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نقابی برای دیگرانجهان سرشار از فریب است تا جایی که بعضی حتی خود آن را سرابی بیش نمی دانند . شاید بتوان تصور کرد که فریبکاری از نخستین روزهای حضور بشر بر زمین او را همراهی کرده وگاه از لحاظ تکاملی نقش حفاظتی نیز داشته است . امّا ریاکاری به عنوان پدیده ای پیچیده متأخر تر از آن است و داستانی متفاوت دارد.برای ریا ، ریاکار و ریاکاری معانی گوناگونی در نظر گرفته شده است . ریاکاری تظاهر فرد به چیزی است که نیست یا تظاهر به داشتن باوری است که در اعمال فرد انعکاس نمی یابد. تظاهر به خوبی ، پاکی ، پارسایی ، نیک نفسی و.... از جمله مصداق های ریا و ریاکاری محسوب می شوند. درریاکاری از دیگران انتظار می رود که ارزش ها و استانداردهایی رعایت شود که توسط خود فرد ریاکار اعمال نمی شوند. پس اگرما عقیده یا نوعی روش زندگی را تبلیغ کنیم ولی آن را نادیده بگیریم ریاکار محسوب می شویم .
اگر بخواهیم کمی دقیق تر باشیم ریاکار کسی است که از ارزش یا معیاری دفاع و آن را تبلیغ می کند و درانظار دیگران آن ارزش را به خود نسبت می دهد ولی در عمل آن را به جا نمی آورد و شکست یا نقص خود را پنهان و انکار می کند. درحقیقت برای اطلاق ریاکاری وجود هر چهار عامل ذکر شده در تعریف فوق ضروری است و عدم موفقیت درتحقق ارزش ها به تنهایی ریاکاری محسوب نمی شود.اگر بخواهیم ساده تر سخن بگوییم ، ریا کار کسی است که اعمال او با باورهای درونی یا بیان شده اش در تضاد باشد. به این ترتیب به فرمول ریاکاری دست می یابیم که عبارت است از : اعمال – باورها = ریاکاری پس می توا ن میزان ریاکاری را با تفاوت میان باورها و اعمال برابر دانست . البته درحقیقت اندازه گیری دقیق ریاکاری ، و متغیرهای آن امکان پذیر نیست ، ولی با این فرمول می توان رابطه میان این متغیرها را نشان داد. براساس فرمول ذکر شده اگر باورها با اعمال برابر باشند میزان ریاکاری صفر خواهد بود. به قاعده هرکسی مایل است که میزان ریاکاری او صفر باشد . امّا تحقق آن چگونه ممکن است هنگامی که توازن این معادله از میان برود ؟ بعضی ها به تغییر باورهای خود روی می آورند و به این ترتیب باورها را معادل اعمال می سازند . حال آن که در حقیقت باید اعمال را تغییر دهند تا با باورها برابر و معادل شوند. این باورها هستند که باید متغیرهایی غیر وابسته باشند و عینیت پیدا کنند . البته باید توجه داشت که ریاکاری را نمی توان به سادگی ناسازگاری میان آن چه مورد ستایش قرار می گیرد و آن چه انجام می شود دانست . بنابراین پشتیبانی از یک باور یا عقیده و عدم پیروی از آن درعمل می تواند تنها به این معنی باشد که فرد نتوانسته است بر بعضی از عیوب و نقصان های خود غلبه پیدا کند. ازسوی دیگر گاه مردم عیوب و ضعف هایی را که شخصاً با آن ها دست و پنجه نرم می کنند یا کرده اند می شناسند.درواقع ریاکار در ابتدا به فریب دیگران دست می زند و چنان که دیدیم به خاطر تضاد میان باورها و اعمال به جای تعدیل و تصحیح اعمال باورها ی خود را تغییر می دهد. لذا توصیه به دیگران برای غلبه بر آن ضعف ها ممکن است صادقانه باشد و ریا محسوب نمی شود. ولی بدیهی است فردی که به وضوح دیگران را به خاطر رفتاری محکوم می کند که خودش آن رفتار را انجام می دهد ریا کار است . درحقیقت درحالت اوّل با نوعی ضعف اخلاقی روبرو هستیم که جامعه ممکن است آن را مورد بخشودگی قرار دهد پس اگر کسی چیزی بگوید و سپس کار دیگری را انجام دهد بیشتر قابل بخشش است تا کسی که کاری را انجام دهد و سپس چیز دیگری را برزبان آورد. هر چند که هر دو ناپسند است.درقلمرو روان شناسی رفتار ریاکارانه ارتباط نزدیک با خطای انتساب ذاتی دارد. دراین حالت افراد تفسیر و تعبیر اعمال خود را به محیط ارجاع می دهند حال آن که اعمال دیگران را ناشی از ویژگی های ذاتی آنان می دانند . به این ترتیب درحالی که اعمال خود را توجیه می کنند به داوری و قضاوت در باب دیگران می نشینند . باید توجـــه داشت کـــه ریا در خلاء صورت نمی گیرد و همبستــــه هایی دارد کــه آن را همراهی می کنند . می گویند ریا زاده دروغ است و دروغ زاده ....... این زنجیره پایان ناپذیر می نماید. به هرحال آن چه مسلّم است درهنگام مواجهه با ریاکاری با خوشه ای از خصائل معمولاً منفی روبرو خواهیم شد که تصویر و تحلیل آن را پیچیده تر می کنند. دروغ ، تظاهر ، فریب ، دورویی ، تملّق ، حقه بازی ، بی صداقتی ، تقلّب و....... ملازمان و همراهان ریا محسوب می شوند.
دراین میان فریب و خود فریبی در ارتباط با بحث ما اهمیّت ویژه ای دارند. در ریا با فریب عمدی و آگاهانه دیگران روبرو هستیم و چنان که خواهیم دید ریاکاری درنهایت به خود فریبی می انجامد . آیا می توان تصّور کرد که خودفریبی آگاهانه و از روی عمد صورت می گیرد یا آن هم ناآگاهانه است ؟ مرز میان این مفاهیم درعالم نظر چندان روشن نیست و تجزیه و تحلیل آن ها در جامه رفتار و درعالم عمل نیز کار ساده ای نیست. برخی از افراد واقعاً تشخیص نمی دهند که آن خطاهای شخصیتی که دردیگران مورد سرزنش آن ها قرار می گیرد درخودشان نیز وجود دارد. این امر را باید نوعی فرافکنی روان شناختی دانست . یعنی به جای فریب عمدی دیگران نوعی خود فریبی درکار است . لذا ریاکاری روانشناختی توسط برخی نظریه پردازان یک مکانیسم دفاعی ناآگاهانه محسوب می شود. از سوی دیگر فرد ریاکاری نیز که آگاهانه و عمداً در راستای منافع و علائق خود دیگران را فریب می دهد درنهایت مقهور خود فریبی خواهد شد. تشخیص میزان آگاهانه یا ناآگاهانه بودن این فرایند دشوار خواهد بود. در یک طبقه بندی سه عنصر اصلی مهم است : اوّل اعتقادات درونی فرد ، دوّم باورهای اظهارشده یا برزبان آمده و سوّم اعمال مورد مشاهده . به این ترتیب در هر دو سطح بیرونی و درونی با دو نوع ریاکار روبرو خواهیم شد. درسطح بیرونی در گروه اوّل کسانی قرار می گیرند که باورهای اظهار شده با اعمال آنان در تضاد است ولی با اعتقادات باطنی آن ها تناقضی ندارد و سازگار است . به عبارت دیگر این افراد آن چه را که باور دارند برزبان می آورند ولی نمی توانند آن را در اعمال خود تحقق بخشند . این افراد را ریاکاران صادق می خوانند . درگروه دوّم سطح بیرونی کسانی قرار می گیرند که باورهای اظهارشده آن ها هم با اعمال و هم با اعتقادات باطنی آن ها ناسازگار است و ریاکاران نادرست بیرونی خوانده می شوند. در سطح درونی نیز با دو گروه روبرو می شویم . در گروه اوّل ریاکاران صادق درونی کسانی هستند که اعتقادات درونی واقعی آنها با اعمالشان در تضاد است و اگر اعتقادات درونی اظهار شوند صادقانه بیان خواهند شود. به عبارت دیگر باورهای درونی آنان با دوام می مانند و لذا آن ها با خود صادق اند و نمی کوشند که ابن باورها را تابع امیال و اعمال خود سازند. اگر میزان یقین و قطعیّت شما نسبت به باوری بالا نباشد و نسبت به آن تردید وجود داشته باشد اعمال شما مطابق با آن نخواهد بود و تردید زمینه ساز ریاکاری می شود.گروه دوّم درسطح درونی به کسانی تعلق دارد که باورهای بیان شده مطابق با اعمال آنان است ولی از سویی اعتقادات درونی آن ها با اعمالشان در تضاد است و از سوی دیگر این اعتقادات درونی سازگار و منطبق با باورهای اظهارشده آنان نیز نیست . این افراد که ریاکاران نادرست درونی خوانده می شوند اغلب درصدد جلب موافقت دیگران هستند و می خواهند خوشایند دیگران باشند و اعتقادات ضعیفی دارند. بنابراین به طور خلاصه می توان گفت که ما با دو گروه ریاکاران صادق و ریاکاران نادرست روبرو هستیم که مفاسد عمده ریاکاری متوجه گروه دوّم است . چه عواملی موجب می شود که فردی در گروه ریاکاران صادق قرار گیرد؟ عدم قطعیت باورها و تردید درآن ها یکی از این عوامل است .پیروی از امیال نفسانی و مادی عامل دوّم است که فرد را از عمل صحیح منطبق با باور خود باز می دارد. و بالاخره عامل سوّم دور از دسترس بودن و دشواری سطح نظام اعتقادی فرد است . اگر معیارها و ارزش های اعتقادی فرد درباب خوب و بد ، خیر و شر و درست و غلط بالاتر از ظرفیت های ممکن انسان باشد آشکارا رفتار وی توانایی انطباق با باورها را نخواهد داشت.امّا پی آمدهای منفی ریا و ریاکاری چیست؟ در حقیقت پس از یک عدم تعادل ناشی از ریاکاری هنگامی که در افراد به ارزیابی احساسی اولیه درونی آن ها می پردازیم ، این میزان صداقت و عینیت آنهاست که تعیین کننده خواهد بود. چه باید کرد؟ به عبارت دیگر فرد باید نهایت سعی خود را به کار برد تاواقعیت ، حقیقت و موازین اخلاقی را آن چنان که هستند و به طور عینی درک کند و دریابد . بنابراین فرد باید هرآن چه را که از لحاظ انسانی ممکن است انجام دهد تا ریاکاری را به حداقل برساند. و سعی کند تا جایی که می تواند اعمالش را با باورها و اعتقادات خود منطبق سازد مگر آن که از لحاظ عینی دراین باورها نقصان و شکافی رخ داده باشد. دکترغلامحسین معتمدی، روانپزشک روزنامه شرق تنظیم و تلخیص برای تبیان: کهتری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 297]