واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: امام صادق (ع) و روش پاسخگویی به شبهات
یکی از کارهایی که حضرت صادق(عليهالسلام) انجام دادند تربیت افرادی بود که میتوانستند به شبهات پاسخ دهند ، فرهنگي كه امثال هشامبنحكم را تربيت ميكند، نشانميدهد در اين امر تواناست! اگر وقت میگذاشتید و محاجههای هشامبنحكم را مطالعه میفرمودید، مشخص ميشدكه مكتب امام صادق(عليهالسلام) ، اينقدر تواناهست كه امروز ما بدون دلواپسي به استقبال شبههها برويم. يك شبهه نميشناسيم كه اين فرهنگ به طور كامل و قانعكننده نتواند روشنجواب دهد. ما كه يك چنين فرهنگي داريم، چرا نباید بدون دلواپسی به سراغ شبههها برویم؟ به عنوان نمونه دو محاجه از هشامبنحکم را میآوریم تا عزیزان متوجه جایگاه حضرت صادق(عليهالسلام) در تربیت شاگردان برای دفع شبهات بشوند. شيخ مفيد در ارشاد نقل ميكند كه يونس بن يعقوب روايت كرده كه در محضر امام صادق(عليهالسلام) شرفياب بودم كه مردي از اهل شام بر آن حضرت وارد شده به او عرض كرد، من مردي هستم داراي علمِ كلام و فقه و عالم به احكام دين، و آمدهام با اصحاب تو مناظره كنم. پس از صحبتهايي كه رد و بدل شد حضرت به مرد شامي فرمودند: با اين جوان نورس ـ يعني هشامبنحكم -گفتگو كن. گفت:حاضرم، پس مرد شامي به هشام گفت: در باره امامتِ اين مرد يعني حضرت صادق(عليهالسلام) با من گفتگو كن. هشام چنان خشمناك شد كه بر خود بلرزيد، آنگاه رو به شامي كرد و گفت: اي مرد بگو بدانم آيا خداي تو براي بندگانش خير انديشتر است يا خودشان براي خود؟ شامي گفت: بلكه پروردگار من خير انديشتر است. هشام گفت: در مقام خيرانديشي براي بندگانش در باره دينشان چه كرده است؟ شاميگفت: ايشان را تكليف فرموده و براي آنان در باره آنچه به ايشان تكليف كرده برهان و دليل برپاداشته و بدين وسيله شبهات ايشان را برطرف ساخته. هشام گفت: آن دليل و برهاني كه براي ايشان به پا داشته چيست؟ شامي گفت: او رسول خدا(صلواةاللهعليهوآله) است. هشام گفت: بعد از رسول خدا كيست؟ شامي گفت: كتاب خدا و سنت. هشام گفت: آيا امروز كتاب و سنت در باره آنچه ما در آن اختلاف كنيم به ما سود بخشد به طوري كه اختلاف را از ميان ما بردارد و اتفاق در ميان ما برقرار سازد؟ شامي گفت: آري. هشام گفت: پس چرا ما و تو اختلاف كردهايم و تو از شام به نزد ما آمدهاي و گمان ميكني كه به رأي خويش عمل كردن، راه دين است، در حالي كه ما در يك رأي نيستيم و نتوانستهايم در يك رأي باشيم؟ مرد شامي خاموش شد و در فكر فرو رفت. امام صادق(عليهالسلام) به او فرمود: چرا سخن نميگويي؟ شامي گفت: اگر بگويم ما اختلاف نداريم ، به دروغ سخن گفتهام، و اگر بگويم كتاب و سنت اختلاف را از ميان برميدارد بيهوده سخن گفتهام، زيرا كتاب و سنت از نظر مدلول و مفهوم توجيهاتي مختلف دارند، ولي من همانند همين پرسشها را از او ميكنم. حضرت فرمودند: از او بپرس. پس آن مرد شامي به هشام گفت: چه كسي خيرانديشتر از براي مردم است، خداي ايشان يا خودشان؟ هشام گفت: خداي ايشان . شامي گفت: آيا خداوند براي ايشان كسي را برپا داشته كه ايشان را متحد گرداند و اختلاف از ميانشان بردارد و حق را از براي آنان از باطل آشكار كند؟ هشام گفت: آري. شامي گفت: آن كيست؟ هشام گفت: اما در آغازِ شريعت آن كس رسول خدا(صلواةاللهعليهوآله) بوده، و اما پس از رسولخدا(صلواةاللهعليهوآله) ديگري است. شامي گفت: آن كس ديگر كه در حجت جانشين پيغمبر است كيست؟ هشام گفت: در اين زمان يا پيش از آن؟ شامي گفت: در اين زمان؟ هشام گفت: اينكه نشسته است- يعني امام صادق(عليهالسلام) - كسي كه مردم از اطراف جهان به سويش رهسپار گردند و از روي دانشيكه به ارث از پدر و جدّش به او رسيده از خبرهاي آسمان ما را آگاه ميكند. شامي گفت: من از كجا ميتوانم اين حقيقت را بدانم؟ هشام گفت: هر چه ميخواهي از او بپرس. شامي گفت: جاي عذري براي من باقي نگذاشتي و بر من است كه از او بپرسم. حضرت امام صادق(عليهالسلام) فرمودند: اي مرد شامي من زحمت پرسش كردن را براي تو آسان ميكنم و به تو خبر ميدهم از جريان آمدنت و سفري كه كردي. تو در فلان روز از خانه بيرون آمدي و ريز، ريز سفرش را فرمودند. مرد شامي گفت: همه را راست گفتيد و به حضرت ايمان آورد. تنظیم برای تبیان گروه حوزه علمیه منبع سایت المیزان ***************************ادامه دارد .....************************
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 332]