واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در واقع این حق طبیعی و غیرقابل گذشت بینندگان یک مجموعه تلویزیونی است که پس از به انتها رسیدن پخش مجموعه بتوانند از داستان مجموعه، رفتار و منش کاراکترها و روابط و تعامل آنها با یکدیگر و حتی... تاملی بر پایان بندی مجموعههای داستانی سیما هفته گذشته مجموعه پربیننده دلنوازان به کارگردانی حسین سهیلی زاده که با موفقیت نسبی مواجه شده و درصد بیننده بالایی داشت پس از حدود 50 قسمت در شرایطی به پایان رسید که شیوه روایت پایان بندی مجموعه در کسب رضایت بینندگان آن ناکام بود. اگرچه بنا به شنیدهها قهر ناگهانی پرویز فلاحی پور و انصراف او از ادامه همکاری با مجموعه شرایط سخت و دشواری را پیش روی نویسنده و کارگردان دلنوازان قرار داده و مرگ غیرقابل باور و نچسب شخصیت جهان ملک پور در واقع ترفندی برای جمع کردن آبرومندانه مجموعه محسوب میشد اما این مساله تنها معضل شیوه پایان بندی مجموعه نبود که بتوان با توسل به حرکت به نظر غیرمسوولانه بازیگر سریال از کنارش گذشت. در واقع این حق طبیعی و غیرقابل گذشت بینندگان یک مجموعه تلویزیونی است که پس از به انتها رسیدن پخش مجموعه بتوانند از داستان مجموعه، رفتار و منش کاراکترها و روابط و تعامل آنها با یکدیگر و حتی پیام داستان (البته اگر اساساً پای پیام قابل تاملی در میان باشد) به درک و فهم درستی برسند و تا آغاز مجموعه تلویزیونی بعدی و فراموش شدن داستان مجموعه قبلی گنگ و گیج و ناراضی از زمانی که صرف مشاهده یک برنامه تلویزیونی کرده اند، نباشند. با استناد به همین حق باید از خالقان سریال دلنوازان پرسید آیا نیازی به ارائه تصویری شفافتر و واضحتر از شخصیت اتابک (با بازیعبدالرضا اکبری) نبود؟ آیا همین که او در چنگال پلیس گرفتار شد برای باز شدن گره تمام معماهایی که ظرف دو ماه متوالی ذهن بیننده را در ارتباط با این شخصیت درگیر خود کرده بود کافی به نظر میرسید؟ چرا موضوع زمینهای اتابک که این میزان با آب و تاب به آن پرداخته شد که طبیعتاً ربط مستقیمی به نیامدن بازیگر نقش جهان نداشت، این گونه سهل انگارانه و بدون تامل لازم به دست فراموشی سپرده شد. و دهها سوال دیگر که نه تنها در مورد همین مجموعه که درباره بسیاری از مجموعههای تلویزیونی که ساعتهای زیادی از اوقات بینندگان را به خود اختصاص داده اند صدق میکند. از مجموعههای هفتگی که بدون استرس و فشار تصویربرداری میشوند تا مناسبتیها که معمولاً همزمان با پخش مراحل مختلف ساخت خود را طی میکنند. برای ارائه فهرستی از مجموعههایی که از ضعف پایان بندی آسیب دیده اند نیاز آنچنانی به تامل و تعمق نیست و میتوان در بازه زمانی همین چند سال اخیر هم نمونههای بسیاری را به عنوان مصداق ذکر کرد. از مجموعههای روتین یا همان غیرمناسبتیها میتوان به مجموعههای بدون شرح (مهدی مظلومی، 1381)، زیر تیغ (محمدرضا هنرمند، 1385)، شمسالعماره (سامان مقدم، 1388) و همین مجموعه دلنوازان که دو تای آخر پخش هر شبی داشتند و از میان مناسبتیها هم میتوان به سریالهای زیرزمین (علیرضا افخمی، 1385)، آخرین گناه (حسین سهیلی زاده، 1385)، عبور از پاییز (مسعود شامحمدی، 1388) و سرانجام مجموعه پنجمین خورشید (علیرضا افخمی، 1388) اشاره کرد؛ مجموعههایی که مدتها روی آنتن شبکههای مختلف تلویزیونی بوده و هر یک به نوبه خود در زمان پخش طرفداران فراوانی داشتند. البته امکان ذکر نمونههای بیشتری نیز به آسانی فراهم است ولی نویسنده به عمد تنها به این مصداقها اکتفا میکند تا امکان بررسی مصداقی بیشتر و تحلیل مشکلات پایان بندی آنها فراهم باشد. از میان مجموعههای یادشده دو مجموعه زیرزمین و شمس العماره که هر دو فضای کمدی و مفرحی نیز داشتند از منظری آسیب خوردند که میتوان از آن تحت عنوان تلاش برای دادن شعارها و پیامهای اخلاقی به هر قیمت ممکن و با توسل به سادهترین راهها یاد کرد. اگر خوانندگان کمی به حافظه خود فشار بیاورند بیشک به یاد خواهند آورد در سریال «زیرزمین» فتحعلی اویسی نقش کلاهبردار به ظاهر موجهی را بازی میکرد که به همراه دو دوست خلافکار دیگرش (با بازی ابوالفضل پورعرب و رضا توکلی) در تمام طول یک ماه پخش مجموعه به دنبال کشف پولی بودند که از راه غیرقانونی به دست آمده و در زیرزمین خانهیی مدفون شده بود اما در آخرین دقایق قسمت پایانی مجموعه و بدون به کارگیری تمهیدات لازم به ناگاه این شخصیت تغییر رویه داده و به انسان دلسوزی بدل شد که آن پول بادآورده را صرف مرکز نگهداری از کودکان بیسرپرست میکند. پایانی به شدن شعارزده و نچسب که بسیار بعید است حتی خود علیرضا افخمی به عنوان کارگردان مجموعه نیز آن را باور کرده باشد. مشابه این ماجرا باز هم در آخرین دقایق سریال اخیر شمس العماره افتاد و به ناگاه شخصیت لیلا (با بازی هانیه توسلی) که در طول پخش سریال کوچکترین اشارهیی به حس انسان دوستی و خیرخواهیاش نشده بود خانه محل زندگی خود را به یک مرکز نگهداری از بچههای یتیم (درست مثل زیرزمین) تبدیل کرد و آنقدر در این کار زیاده روی کرد که حتی در زندگی خصوصی نیز کودکان از سروکول او و سایر اعضای خانه بالا میرفتند. با توجه به شناختی که از سامان مقدم به عنوان کارگردان مجموعه دارم بسیار بعید مینماید که چنین پایان بندی ضعیف و کلیشهیی تصمیم شخصی خود او بوده و احتمالاً باز هم قرار بوده حس انسان دوستی به هر شکل ممکن به بینندگان القا شود. اما دسته دیگری از مجموعههای دچار ضعف پایان بندی آنهایی هستند که به دلایل ناشناختهیی از کمبود بودجه گرفته تا ناشی بودن فیلمنامه نویس و سرانجام تا عدم شناخت درست کارگردان از مدیومی به نام تلویزیون که میلیونها مخاطب عام داشته و به هیچ عنوان در رسته کارهای تجربی و آزمون و خطاهای روشنفکرنمایانه جای نمیگیرد یک پایان بندی شتابزده و عجولانه و ناهماهنگ با ریتم کلی مجموعه را در نظر میگیرند. رو شدن بیمقدمه و خام دستانه دست خلافکارانی که عموی خانواده (با بازی سیاوش طهمورث) در راس آنها بود و نیز آشتی کنان پرشتاب و غیرمعمول پسر مقتول (با بازی کوروش تهامی) و قاتل (با بازی پرویز پرستویی) آن هم در شرایطی که شیوه روایت مجموعه به گونهیی بود که بینندگان انتظار داشتند انتهای داستان نیز با همان دقت و وسواسی که در شخصیت پردازی و جزیی نگری کلی داستان به کار رفته روایت شود. همچنین سکانس کوتاه یکی دو دقیقهیی پایانی مجموعه تخیلی «پنجمین خورشید» که در فهم و درک درست مخاطب از کلیت سریال بسیار مهم بود ولی متاسفانه تنها به یکی دو دیالوگ مبهم بین محسن و مریم (با بازی حمید گودرزی و مریم کاویانی) اکتفا شد از این جمله هستند. و سرانجام دسته آخر این سریالها آنهایی هستند که حرف و پیام شان به آخر رسیده و به عبارتی کفگیر نویسنده و کارگردان آنها به ته دیگ خورده است و تنها علتی که موجب ادامه پخش آنهاست تصمیم شبکه سازنده است بیتوجه به اینکه این کش دادنها تا چه میزان میتواند به کیفیت کلی مجموعه آسیب برساند. مجموعه کمدی بدون شرح که اتفاقاً کار موفقی هم بود و فتحعلی اویسی با بازی در نقش اول آن پس از سالها حضور در نقشهای منفی و بدمن به عنوان بازیگری صاحب قریحه طنز شناخته شد درست به دلیل همین کش دادن افراطی و افزودن گروه جدیدی از بازیگران (مانند امیرحسین صدیق و علی قربانزاده) که با قبلیها به شدت نامانوس بودند و نیز سریال رمضانی عبور از پاییز که با محوریت داستانی زندگی اشرافی یک خلافکار جاه طلب تا قسمتهای پایانی خوب پیش رفته بود و بینندگان فراوان داشت به علت تلاش برای کشاندن مجموعه تا پایان این ماه به هر قیمت ممکن و در شرایطی که دیگر کوچکترین حرفی برای گفتن نداشت از این منظر صدمات غیرقابل جبرانی متحمل شدند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 625]