تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سه چيز است كه اگر مردم آثار آن را مى‏دانستند، به جهت حريص بودن به خير و بركتى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836130935




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انساني ، نه همچون همه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
انساني ، نه همچون همه
انساني ، نه همچون همه نويسنده:جواد محدثي اميد و انگيزه « شناخت درد ، نيمي از درمان است » . اين ، کلام درستي است و بسيار راه گشا . اين نيز مي تواند حرف درستي باشد که : « يأس از درمان هم ، نيمي از درد است . » اين درد و درمان ، هم در بيماري هاي جسمي مطرح است ، هم در دردهاي روحي و رواني . اگر بناست که بنا و شاکله ي شخصيت و هويت انساني و فرهنگي و تربيتي خويش را ، بر مدار فطرت و در مسير « هدف خلقت » بسازيم ، پس هم بايد « خود » را بشناسيم ، هم « هدف » را ، هم « استعداد» هاي نهفته در خويش را ، و ... هم ابزار و وسيله ها و راه هاي رسيدن به آن هدف را . داشتن « اميد » ، انگيزه ي حرکت مي بخشد و « خود باوري » ، موتور حرکت انسان به سوي آن مقصود است ؛ يعني از خود، انساني ساختن ، منطبق با الگوي « انسان جامع » در مکتب وحي .« مي توان ، باز در کمين صبح روشني نشست .مي شود ستاره وار روشنايي شب شد و رهي به خانه ها گشود مي توان ، ظلمت گناه را ز چهره ي حيات خويش زدود . مي توان ، خوب بود و خوب بود ! » . مهم ، هم داشتن اين روحيه و خود باوري و اعتماد به نفس است ، هم داشتن ايمان و انگيزه براي پيمودن اين مسير . رابطه هاي چهارگانه اين سخن نيز درست است که : هر کس به گونه اي زندگي مي کند که شناخت و معرفت مي يابد . به تعبير ديگر ، نوع نگاه و زاويه ي ديد انسان بر « چگونه زيستن » او اثر مي گذارد و هر چه اين شناخت و نگاه ، دقيق تر ، عميق تر ، وسيع تر و درست تر باشد، در هدايت انسان به « چه بايد کرد ؟ » و تنظيم رفتار او به تناسب « هدف خلقت » و « متن فطرت » مؤثرتر خواهد بود. ارتباط انسان با « خدا» ، با « خود » ، با « مردم » و ... با « جهان خلقت » ، اگر بر پايه ي شناخت صحيح و ديد روشن باشد ، زودتر به آن هدف مي رسد و بهتر مي تواند در « هندسه ي وجود » خويش ، معماري و مهندسي کند و برج و باروي « شخصيت انساني » خويش را ، سالم و استوار و بالنده و بي آفت ، بالا ببرد .هم مي توان « خوب تر از خوب » بود ، هم « بدتر از بد » . انتخاب ، دست خود انسان است. اين همان « امانت » بزرگي است که آسمان ها و زمين و کوه ها از به دوش کشيدن آن ناتوان شدند و شانه خالي کردند . اما انسان آن را بر عهده گرفت و خود را تا واپسين لحظات حيات ، ميان دو بي نهايت خوب و بد ، همچون فلشي سرگردان و پيوسته در حرکت و گزينش و « خود سازي » يا « خود سوزي » قرار داد.دو جهت و مسير ، پيش روي آدمي است : هبوط يا عروج ، سقوط يا تعالي ، برتر از فرشته شدن يا پست تر از حيوان گشتن ، و چه زيبا سروده است حکيم سنايي : آدمي زاده ، طرفه معجوني است کز فرشته سرشته ، و ز شيطان گر رود سوي اين ، شود کم از اين ور رود سوي آن ، شود به از آن . « استعداد » ، در نهايت آدم به وديعت ، نهاده شده است . مهم ، کشف و استخراج آن است تا به مرز کمال بتوان رسيد و انسان صددرصدي شد ، نه « آدم پنجاه » در صدي ! از آن نوع که شيخ در شهر همي گشت و در پي « آن که يافت مي شوند » بود و رنجور از ديو و ددهايي در قيافه و اندام آدم ، دنبال « انسان » بود و هر چه بيشتر مي گشت کمتر مي يافت ؛ اما نااميد نبود، چرا که انسان را مي شناخت و استعدادهايش را باور کرده بود و نمونه هاي اعلاي انسانيت را هم در تاريخ ، نشان کرده بود و در پي آن الگوها بود، تا خود را هم بر آن نقش و سرمشق ، بسازد .شخصيت متعادل تعادل در شخصيت ، هم در مرحله ي روحي و رواني و دروني مطرح است، هم در بخش خارجي و رفتاري . خصلت هاي انسان ، هر کدام يکي از خانه هاي « جدول شخصيت » را پر مي کند و از مجموعه ي اين خصال ، سيماي شخصيت هر شخص، ترسيم مي شود. دعاي « مکارم الأخلاق » ، يکي از زيباترين تصاوير از چهره ي متعادل و شخصيت سالم و به هنجار را چه در بعد دروني ، و چه در رفتار بيروني ترسيم مي کند . ليکن درقالب دعا و خواسته از درگاه خداوند. حضرت سجاد ، در اين دعا از خداوند اين گونه درخواست مي کند : « ... خدايا ! عزتم بخش ؛ ولي از تکبر ، دورم بدار . مرا بنده ي خود ساز ؛ اما عبادتم را با خودپسندي تباه مساز . بر دستانم خير به مردم جاري ساز ؛ اما با منت ، نابودش مکن . اخلاق والايم بخش ؛ ليکن از تفاخر مصونم دار . عزت و احترامم را نزد مردم افزون گردان ؛ اما به همان ميزان ، تواضع و خاکساري ام را بيفزاي . اگر عمرم در طاعت توست، طولاني اش گردان . اگر عمرم چراگاه شيطان است ، هر چه زودتر جانم را بگير . توفيقم ده که به جاي دشمني ، دوستي کنم و در مقابل حسودان ، مودت داشته باشم و در مقابل بدگماني نيکان ، خوش بين باشم . به جاي دشمني با خويشان ، همبستگي داشته باشم و به جاي برخورد تند نزديکان ، خوش رفتاري کنم ... توفيقم ده که خيرخواه کسي باشم که با من نيرنگ مي زند . با کسي بپيوندم که از من جدايي و دوري مي کند. به آن که محرومم مي کند ببخشم . آن را که غيبتم مي کند به نيکي ياد کنم از خوبي ها سپاسگزاري و از بدي ها چشم پوشي کنم ... » .(9)اينها مجموعه اي از خصلت هاي ناب است که تحققش ، انسان را به مرز « انسان کامل » و « آرماني » مي رساند و جامعه اي متشکل از اين گونه افراد ، « مدينه يفاضله » پديد مي آورد . راستي ، وقتي انسان مي تواند به اين حد و رتبه برسد که خواسته ي حضرت زين العابدين (ع) است ، دريغ نيست که « خود » را نشناسد و به تباهي خود تن دهد ؟ تا کي و چند اسارت در خويش ؟مي تواني که گريبان برهاني از « نفس » مي تواني ز « خود » ، آزاد شوي تو ، فروغ سحريموج بي آرامي خنده ي صبحي و مهتاب شبي تو فروزنده تر از خورشيدي حيف اگر وصله ي ناجور و کج جامه ي هستي باشي درد و افسوس ، اگر مشتري زشتي و پستي باشي ! (10)انسان آرماني رهايي از وضع موجود و رسيدن به وضع مطلوب ، هدف انسان هاي بلند همت و با انگيزه است. طي کردن اين مسير ، هم اراده اي استوار و بصيرتي روشن مي طلبد ، هم داشتن معيار و ميزان و راهنما و امام ؛ آنچه در قرآن هم با عنوان « ميزان » از آن ياد شده و روايات ، آن را بر امام و حجت الهي تفسير کرده اند . اين گونه اسوه و انسان کامل و آرماني ، در مسير هدايت افراد همچون يک تابلو و فلش عمل مي کند که « جهت » را نشان مي دهد و از گم شدن در اين وادي نگاه مي دارد. آيا جز اين است که « امام » و « حجت الهي » از نگاه شيعي ، همين نقش را ايفا مي کند ، تا رهجويان سالک ، هدف را در وجود و شخصيت او پيدا کنند و از روش و منش او « راه » را هم بيابند ؟شهيد مطهري در زمينه ي هدايت معنوي و باطني افراد از سوي خداوند ، چنين مي نويسد : « از نظر شيعه ، در هر زمان ، يک انسان کامل که نفوذ غيبي دارد بر جهان و انسان ، و ناظر بر ارواح و نفوس و قلوب است و داراي نوعي تسلط تکويني بر جهان و انسان است. همواره وجود دارد و به اين اعتبار ، نام او حجت است » . (11) « اثر وصول به مقام قرب - البته در مراحل عالي آن - اين است که معنويت انساني که خود حقيقت و واقعيتي است ، در وي متمرکز مي شود و با داشتن آن معنويت ، قافله سالار معنويات ، مسلط بر ضمائر ، و شاهد بر اعمال و حجت زمان مي شود . زمين هيچ گاه از ولي اي که حامل چنين معنويتي باشد و به عبارت ديگر از انسان کامل ، خالي نيست » . (12)در کلام نوراني حضرت علي (ع) به صحابي دل آگاه و اهل رازش « کميل » ، که به تقسيم بندي انسان ها مي پردازد و روحيات افراد را مي کاود و از انسان هاي ولايي که توان حمل « راز ولايت » را دارند ، سخن مي گويد ، بحث به همين « حجت هاي الهي » و ابر انسان هايي کشيده مي شود که زمين خدا هرگز از وجودشان خالي نيست . آنان جانشينان خدا در زمين اند . با اين ويژگي که جسمشان با مردم ، اما روحشان آويخته و وابسته به ملکوت است و آنان يا آشکار و مشهورند ، يا پنهان و دور از نظرها ، تا حجت ها و بينات الهي از بين نروند و مگر اينان چه قدر و چندتايند ؟ بسي اندک از نظر شما ، و بسي والا و بزرگ از نظر قدر و اعتبار در پيشگاه پروردگار : « آري ! چنين است که در زمين هرگز از حجت خداوند ، خالي نيست ، که يا آشکار است و شناخته و يا پنهان است و ناشناس ! » . (13) و... رسيدن به شخصيت سالم ، در گرو پيروي و الگوگيري از اين گونه « انسان هاي آرماني » است که در مکتب هاي الهي ، به عنوان « اسوه » معرفي شده اند و فرد اعلاي اين گروه ، « امام » است. يک نمونه از زبان علي (ع) نمونه هاي شاخص انسان هاي آرماني را ، يا در خود امامان معصوم بايد يافت ، يا در تربيت يافتگان آنان ، يا در کساني که زبان يک امام معصوم به وصف و ستايش آنان گشوده شده است. حضرت علي (ع) از کسي به عنوان « برادر » خود ياد مي کند و به عظمت از او نام مي برد که ويژگي هاي روحي و شخصيتي و رفتاري اش تأمل برانگيز و شايسته ي الگوگيري است. بخشي از اوصافش چنين است : « برادري داشتم که در چشمم بسيار عظمت داشت ، از سلطه ي شکم خود بيرون بود ، آنچه را نداشت هوس نمي کرد و در استفاده از آنچه داشت ، زياده روي نمي کرد . بيشتر اوقات ، ساکت بود. وقتي سخن مي گفت ، بر صاحبان سخن چيره مي گشت و تشنگي حقجويان را فرو مي نشاند . به ظاهر ، ناتوان و مستضعف مي نمود ، اما هرگاه زمان تلاش و جديت مي رسيد ، همچون شيري خشمگين بود . از هيچ دردي شکايت و ناله نمي کرد ، مگر هنگامي که بهبود يافته باشد. به آنچه مي گفت عمل مي کرد ، و آنچه خودش عمل نمي کرد ، به ديگران هم نمي گفت. براي شنيدن ، حريص تر و مشتاق تر بود تا گفتن ! وقتي دو کار پيش مي آمد ، آنچه را مخالف « هواي نفس » بود برمي گزيد ...» . حضرت امير (ع) آن گاه پس از ترسيم اين مجموعه از خصلت هاي ارزنده و ويژگي هاي روحي و رفتاري در آن برادر محبوب ، در الگوگيري از او و صفاتش مي فرمايد: « بر شما باد که اين خصلت ها و اخلاق را داشته باشيد و در اين خلق و خوي ، مسابقه بگذاريد و از هم سبقت بگيريد . اگر نمي توانيد همه ي اينها را در خويش فراهم آوريد ، هر قدر که مي توانيد . و بدانيد که گرفتن و داشتن کم ، بهتر از رها کردن و واگذاشتن بسيار است » . (14)رسيدن به اين سطح و سقف از خود ساختگي اخلاقي و کمال شخصيت، مصون ساز انسان در برابر آفت ها و توفان ها و تلاطم ها و خودباختگي هاست.تا وقتي انسان مي تواند به قله برسد ، چرا در ته دره بماند ؟ تا مي تواند به صفات فرشتگان آراسته گردد ، چرا خلق و خوي حيواني داشته باشد ؟ و تا راه صعود به بالا به روي انسان گشوده است ، چرا سير نزولي ؟« در گذرگاه حيات و زندگاني،کوه خواهي بود ، يا چون کاه ؟بادهاي سهمگيني مي وزد در راه موج هاي خشمگين مي خيزد از دريا « کوه » اگر باشي ، تواني ماندروي در روي هزاران موج ،سينه اندر سينه ي هر باد ، هر توفان .« کاه » اگر باشي چه ؟ مي داني ؟خرمني را در مسير بادها بنگر ،آنچه ماند، گندم است و آنچه بادش مي ربايد ، کاه ! پي نوشت ها:1. صحيفه سجاديه ، دعاي بيستم .2. برگ و بار ، ص 35 .3. ولاءها و ولايت ها ، ص 62 .4. همان ، ص 60 .5. نهج البلاغه ، صبحي صالح ، حکمت 147 .6. همان ، حکمت 289 .منبع: مجله حديث زندگي/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 359]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن