واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
علامت مسلم درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) متن حديث:قالَ رَسُولُ اللهِ:(ص) يَقُولُ فى خُطْبَتِه: اَيُّهَا النّاسُ، اِنَّ الْعَبْدَ لايُكْتَبُ مِنَ الْمُسْلِمينَ حَتّى يَسْلَمَ النّاسُ مِنْ يَدِه وَ لِسانِه، وَ لا يَنالُ دَرَجَةَ الْمُؤمِنينَ حَتّى يَأمَنَ اَخُوهُ بَوائِقَهُ وَ جارُهُ بَوادِرَهُ، وَ لا يُعَدُّ مِنَ الْمُتّقينَ حَتّى يَدَعَ مالا بَأْسَ بِه حِذاراً عَمّا بِهِ الْبَأْسُ. اِنَّهُ مَنْ خافَ الْبَيات اَدْلَج... .(1)ترجمه حديث:پيامبر(ص) در خطبه اش فرمود: اى مردم! بنده از مسلمانان به حساب نمى آيد، تا اين كه مردم از دست و زبانش آسوده باشند، و به درجه مؤمنان نمى رسد مگر اينكه برادر (دينى) او از شرّ و آزارش و همسايه اش از تندى و خشمش در امان باشد; و از متّقين محسوب نمى شود تا اينكه از امور مشتبه براى پرهيز از آلودگى به محرّمات بپرهيزد. كسى كه مى ترسد خواب بماند شبانه حركت مى كند.شرح حديث:در اين حديث - در واقع - سه كلمه مسلم، مؤمن و متقى تفسير، و به هريك از دريچه اى خاص توجّه شده است.پيامبر(ص) فرمود: «انسان، مسلمان نخواهد بود تا اين كه مردم از دست و زبانش ايمن باشند و اگر چنين نباشد، مسلمان نيست; و انسان مؤمن نيست، مگر اين كه برادران مسلمان و همسايگان او از اذيت و آزارش در امان باشند.»پيامبر(ص) دو مادّه «سلم» و «امن» را در حديث ذكر كرده، چون حقيقت اسلام، تسليم است و سالم گذاردن ديگران هم در مفهوم اسلام مى باشد. از اين رو بايد، مردم از دست و زبان انسان مسلمان آسوده باشند.مؤمن كسى است كه دوستان و همسايگانش از دست او ايمن باشند و متّقى واقعى كسى است كه شبهات را ترك كند. اگر كسى آلوده شبهات مى شود، متّقى واقعى نيست.هر فردى كه زبانش چون نيش مار و عقرب است و با زخم زبان، غيبت، تهمت، تحقير، تمسخر، هتك آبرو، فحش و... ديگران را مى گزد، جزء مسلمانان نيست. بسيارى هستند كه شيطان آنان را بدين گونه مى فريبد; كه در سخنان جدّى خويش، زبانشان را حفظ مى كنند، ولى در شوخى ها، آن كارهايى را كه در حالت جدّى نمى توانند بكنند، انجام مى دهند. به عنوان مثال در قالب شوخى، برادر مسلمان خود را تحقير و مسخره مى كنند و به اذيّت و آزار او مى پردازند; بعد هم مى گويند: شوخى كردم و غرضى در كار نبود.گاهى شوخى ها از كلمات جدّى بدتر است، زيرا در كلام جدّى انسان قيد و بند دارد، امّا در شوخى از هر قيد وبندى رهاست.(2)اگر در تاريخ دقّت كرده باشيد، در دربار شاهان دلقكهايى بوده اند كه كلمات جدّى را در لباس شوخى و مزاح بيان مى كردند، وجود اين دلقك ها فقط براى سرگرمى سلطان نبوده، بلكه از جمله فلسفه هايش اين بود كه هرگاه اطرافيان شاه نمى توانستند، بعضى مطالب را به طور جدّى به شاه بگويند به اين دلقكها مى گفتند كه آن را در قالب شوخى و مزاح به شاه بگويند و لذا، شوخى دلقك ها از جدّى هم بالاتر بود.مؤمن در اسلام بسيار محترم است لذا، با مؤمن، شوخى - به معنايى كه گفته شد - هم نمى توان كرد و نمى شود آبروى او را ريخت. پناه بر خدا! اگر كسى به بهانه شوخى، آبروى كسى را بريزد.(3)اكنون به مسئله ترك شبهات مى پردازيم:عمل به مكروه جايز و در علم اصول آمده است كه، در همه شبهات موضوعيّه - چه وجوبى و چه تحريمى - اصل برائت جارى مى شود، ولى در عين حال، بسيارى از مواقع، همين شبهات پلى براى محرّمات هستند. از اين رو، انسان نبايد تا آخرين مرز مباح پيش برود، چرا كه آخرين مرز آن، لب پرتگاه حرام است و احتمال دارد انسان هر لحظه بلغزد و در حرام بيفتد.در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، آمده است: «اَلا وَ اِنَّ حِمَى اللهِ مَحارِمُهُ; آگاه باشيد كه قرقگاه خدا، محارم اوست.»(4) منطقه اى كه ورد به آن ممنوع است و كسى كه به آن نزديك شود، گاهى وسوسه مى شود كه قدمى جلوتر بگذارد و به بهانه «كُلُّ مَشْكُوك جايِزٌ; كُلُّ مَظْنُون جايِز» كارهايى مى كند كه چه بسا، سبب ورود در گناه و حرام مى شود. همه اينها درست است، اما در عين حال به مرز محرّمات نزديك نشويد. اين مرزِ خطر است. البته نمى گويم هر مكروهى را بايد ترك كرد، ولى فرق مى كند در بعضى جاهاست كه بايد مواظب بود. اگر انسان بخواهد از خطر گناه دور بماند، بايد از مشتبهات دورى گزيند.آخرين جمله اين كه اگر ابهّت گناه شكسته شد و انسان از آن نترسيد، به آسانى آلوده مى شود. بعضى از گناهكاران وقتى حالاتشان را نقل مى كنند، مى گويند: اوّلين بارى كه اين گناه را انجام داديم، بدنمان مى لرزيد، ولى بعداً عادى شد.خلاصه آنچه انسان را حفظ مى كند، همان ترس از گناه است، اما وقتى ارتكاب گناه عادى شد، به توجيه مى پردازد و هر شبهه اى را حلال مى سازد.(5)1- اثر آن در روح انسان: به اندازه خودش در قلب و جان آدمى اثر مى گذارد. اگر گناه جز تيرگى قلب، ضررى نداشت، همين كافى بود كه انسان از گناه دست بردارد. وقتى ظالم دست خود را بلند مى كند تا سيلى به گوش مظلوم بزند، اوّلين ضررش اين است كه قلب او تيره مى شود.در احاديث اسلامى آمده: هر گناهى كه انسان مرتكب مى شود نقطه اى سياه در قلبش پيدا مى شود كه در اثر تكرار گناه، اين نقطه هاى سياه بيشتر و بيشتر مى گردد تا اين كه تمام قلب او را مى پوشاند و به قول قرآن مجيد: «... وَ اَحاطَت بِه خَطيئَتُهُ...» (بقره (2)، آيه 81); يعنى، تمام وجود او آلوده به گناه مى گردد كه بازگشت براى او مشكل است. زمانى كه نقاط تاريك كم است، بقيه نقاط روشن بر ضدّ آن نقطه تاريك فعاليت مى كنند تا آن را از بين ببرند، اما وقتى گناه زياد شد، نقاط روشن هم از بين مى روند.2- اثر گناه در زندگى: انسان مَدَنىُ الطّبع است و اعتماد متقابل، مهمترين سرمايه چنين زندگى هايى است. حال اگر انسان ها دروغى بگويند، اين دروغ اعتماد را از بين مى برد به گونه اى كه، ديگر افراد به يكديگر اعتماد نمى كنند و هركسى مواظب است كه ديگرى سر او كلاه نگذارد. از اين رو با دروغ و ارتكاب گناه كم كم زندگى اجتماعى، به زندگى انفرادى تبديل مى شود و روح تعاون و همكارى از بين مى رود.3- اثر اُخروى گناه: اگر باور كنيم كه گناه نابود نمى شود و همراه انسان است; مثلا، دروغى كه در چندين سال قبل از انسان صادر شده، هست و حتى در عوالم بعدى قدم به قدم و سايه به سايه به همراه اوست، چنان كه قرآن مجيد مى فرمايد: «يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ...» (نبأ (78)، آيه 40) همه اعمال انسان در مقابلش مجسّم مى شود و آنها را مى بيند; ديگر گناه نمى كند.پي نوشت ها:1. بحار، ج 74، ص 177.2. از جمله گناهانى كه موجب دريده شدن پرده ها مى گردد: ردّ و بدل كردن سخنان بيهوده و شوخى براى خنداندن ديگران است. براى درك بهتر اين مطلب به چند حديث توجه نماييد:الف- قالَ رَسُولُ الله(ص): «اِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِكَلِمَة فَيَضْحَكُ بِها جُلَساؤُهُ; يَهْوى بِها اَبْعَدَ مِنَ الثُّرَيّا; رسول خدا(ص) فرمود: گاهى انسان سخنى مى گويد تا هم محفلان خود را بخنداند، ولى همان سخن، او را (از نظر هلاكت و بدبختى) به جايى دورتر از ثريّا ساقط مى كند.»بـ قالَ رَسُولُ الله(ص): «كَثْرَةُ الْمِزاحِ، تَذْهَبُ بِماءِ الْوَجْهِ; رسول خدا(ص) فرمود: شوخى زياد آبرو را مى برد.»جـ عَنْ اَبى مُحَمَّد(ص) قالَ: «لاتُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ; وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأُ عَلَيْكَ; امام حسن عسگرى(ع) فرمود: جدال نكن كه شخصيّتت مى رود، و شوخى نكن كه بر تو گستاخ مى شوند.» (كيفر گناه، ص 10)3. حكم بن ابى العاص (پدر مروان كه فرزندانش بعدها به خلافت رسيدند) از دشمنان سرسخت رسول خدا(ص) بود، و بسيار آن حضرت را مى آزرد، از جمله اذيّتها اين بود كه هرگاه رسول خدا(ص) در كوچه هاى مكّه راه مى رفت پشت سر آن حضرت مى آمد و از روى مسخره، راه رفتن و حركات آن حضرت را تقليد مى كرد و بدين وسيله، دشمنان اسلام را مى خنداند.سرانجام روزى رسول خدا(ص) روى خود را برگردانيد و همچنان كه وى مشغول تقليد رفتار آن حضرت بود، به او فرمود: «كُنْ كَذلِك; همچنين باش.» از آن پس تا وقتى كه مرگش فرا رسيد بدنش به حال رعشه باقى بود و پيوسته ارتعاش داشت. (كيفر گناه، ص 10)4. ج 14، ص 232.5. عواقب و آثار گناه: بعضى از علماى اخلاق براى گناه، آثار و عواقب بسيارى ذكر كرده اند كه در اينجا تنها به ذكر سه اثر بسنده مى كنيم.منبع:پایگاه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 357]