واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
منافع وقف منظور از منافع وقف، هر گونه ارزش مالي و قابل تقويم به پول است که مستقيم يا غيرمستقيم از عين موقوفه و توابع آن حاصل ميشود؛ مانند منفعت ساختمانها، علوفه و غلاّت مزارع، آب نهرها و چاهها، نذور بقاع متبرّکه.منتفعکسي است که حق انتفاع به نفع او برقرار شده است. (رک: حق انتفاع)موجبشخص گوينده يا ابرازکننده ايجاب را موجب مينامند. (رک: ايجاب) در وقف، موجب شخص واقف يا نماينده قراردادي (وکيل) او است.موقوف عليه (ج: موقوفٌعليهم)شخص يا اشخاصي هستند که منافع مال موقوفه، عايد آنان ميگردد؛ اشخاصي که حق انتفاع از منافع مال وقفشده را دارند. ممکن است موقوفٌعليهم اشخاص حقيقي باشند؛ مثل وقف باغ به نفع اهالي فلان روستا و ممکن است اشخاص حقوقي باشند؛ مثل وقف زمين براي فلان دانشگاه. از نظر قانوني، اشخاص موقوفٌعليهم بايد هنگام جريانيافتن منافع موقوفه، موجود و در قيد حيات باشند. (مستفاد از مدلول مواد 69 و 70 قانون مدني) و در مورد افرادي که بهطور متسلسل و متعاقب، مصداق موقوفٌعليهم قرار ميگيرند، حدّاقل طبقه اول از آنان، بايد در هنگام تشکيل وقف موجود باشند. موقوفٌعليهم از نظر حقوقي بايد اهليت قانوني براي انتفاع و بهرهبرداري از منافع موقوفه را داشته باشند.موقوفه (ج: موقوفات)مالي که وقف آن از حيث داشتن شرايط صحّت، تماميّت يافته و داراي شخصيّت حقوقي شده است موقوفه ناميده ميشود.موقوفه دائم المنفعهموقوفـهاي که به طور مستمر داراي درآمد و يا منفعت ديگري است.موقوفه عامربه معني موقوفه آباد و داراي منفعت است.موقوفه غامربرعکس موقوفه عامر است.موقوفه متعذر المصرفدر موقوفات عام، چنانچه واقف منافع مال موقوفه را به جهت معيّني اختصاص داده باشد، ولي پس از مدّتي صرف منـافع مال مـوقوفه در آن مورد بنابه هر دليلي عملاً امکان نداشته باشد، موقوفه مذکور «متعذّر المصرف» ناميده ميشود؛ مانند اينکه شخصي چاه آبي را براي آبياريکردن زمينهاي کشاورزي اطراف آن وقف کرده باشد، ولي پس از مدّتي، به دليل حوادث طبيعي زمينهاي مذکور از قابليّت کشت و زرع خارج شوند و به هيچ کيفيّتي نتوان در آن زمينها کشاورزي نمود. در اين صورت برآوردهکردن منظور واقف در محدوده تعيين شـده، عمـلاً متعذّر ميگردد. از نظر حقوق مدني، در چنين مواردي، منافع مال موقوفه، صَرف امور خيريه عمومي مـيشود. (بنـد 2 مـاده 91 قانـون مدني) در عين حال تبصره مـاده 8 قانـون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريّه مقرر داشته است: «درآمد موقوفات متعـذّر الـمصرف... بـا تشـخيص تحـقيـقِ اوقـاف در مـوارد اقـرب به غرض واقـف در محـل به مصرف ميرسد... و در صورت نبودنِ مـورد اقـرب، در مطلـقِ امـور خيريّه به مصرف خواهد رسيد...».موقوفه مجهول التوليهموقوفهاي است که به علّت نداشتن وقفنامه و يا به علّت ذکرنکردن نام يا صفت براي ادارهکننده، نتوان شخص معيّني را به عنوان متولّي آن تعيين کرد. (دستورالعمل شماره 919/230 سازمان اوقاف و امور خيريّه) ماده 81 قانون مدني مقرر داشته است: «در اوقاف عامّه که متولّي معيّن نداشته باشد، اداره موقوفه طبق نظر وليّ فقيه خواهد بود.» و به موجب مدلول بند 1 ماده 1 قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريّه، اداره امور موقوفات عام که مجهولالتّوليه است و موقوفات خاصّه در صورتي که مصلحت وقف و بطون لاحقه و يا رفع اختلاف بين موقوفٌعليهم متوقّف بر دخالت وليّ فقيه باشد، بر عهده سازمان اوقاف است.موقوفه مجهول المصرف(رک: وقف مجهول المصرف)موقوفه مسلوب المنفعهموقوفهاي است که در حال حاضر منفعت ندارد، يا منفعت آن متعلق به ديگري است. مثلاً هر گاه مالک يک منزل مسکوني، آن را به مدت معيّني اجاره بدهد، و سپس در اثناي اجاره مبادرت به وقف همان منزل مسکوني نمايد، چنين وقفي صحيح است. (مدلول ماده 64 قانون مدني) ولي تا انقضاي مدت اجاره مسلوب المنفعه خواهد بود؛ زيرا منافع مسکوني منزل تا آن موعد، ملک مستأجر است.موقوفه منقطع المنفعهموقوفهاي است که در حال حاضر منافع قابل استحصال يا درآمد به نفع موقوفٌعليهم ندارد.مهاياتعبارت است از سازش و توافق شرکا در تقسيم مال مُشاع برحسب دوره زماني، يا اجزاء و قسمتهاي مالِ مورد شراکت.ناظرشخصي است که بر اعمال حقوقي متولّي در خصوص مال موقوفه، نظارت ميکند. ناظر بايد در ضمن تشکيل وقف و از جانب واقف به اين سمت منصوب شود.ناظر استصوابيناظري است که اعمال حقوقي متولّي در مورد مال موقوفه بايد با صلاحديد و تصويب او انجام شود، در غير اين صورت قراردادهاي متولّي اعتبار حقوقي کامل ندارد. سازمان اوقاف و امور خيريه در مورد موقوفات عام قانونا ناظر استصوابي محسوب ميشود.ناظر اطلاعيناظري است که متولّي، اَعمال حقوقي خود را در خصوص مال موقوفه صرفا به اطلاع او ميرساند و کسب موافقت او ضرورتي ندارد. ناظر اطّلاعي ميتواند در صورت مشاهده هر گونه تقصير از جانب متولّي، مراتب را به مقامات ذيصلاح گزارش کند.نفقه عين موقوفهعبارت از هزينههايي است که براي بقاي عين موقوفه يا کمال انتفاع از آن، بايد به مصرف برسد؛ مثل هزينههاي تعمير عين موقوفه. هزينههاي مربوط به بقاي عين موقوفه، بر نفع موقوفٌعليهم مقدّم است.واقفوقفکننده؛ شخصي است که عمل وقف را انجام ميدهد و موقوفه را تأسيس مينمايد، از نظر حقوقي واقف بايد مالکِ مالي باشد که وقف ميکند، به علاوه صلاحيّت قانونيِ تصرّف در اموال خود را داشته باشد. (مدلول ماده 57 قانون مدني) بدين معني که چنانچه واقف، شخص حقيقي ـ انسان ـ باشد، بايد بالغ، عاقل و رشيد (داراي قدرت تشخيص مصالح مادّي و نفع و ضرر اقتصادي) باشد، و در هر حال موانع قانوني ديگر نيز در تصرف مالِ خود ـ نظير ورشکستگي ـ نداشته باشد.ورشکستهتاجر يا شرکت تجارتي است که به علّت توقّف و نداشتن توانايي مالي بر پرداخت ديون، حکم ورشکستگياش از طرف دادگاه صلاحيتدار صادر گرديده است. تاجر پس از ورشکستگي از مداخله در حقوق مالي خود به حکم قانون ممنوع است و اموال او متعلّق حق طلبکارانش قرار ميگيرد. (مواد 412 به بعد قانون تجارت) بنابراين وقف مال از طرف ورشکسته قانونا بلااثر است.وصيتوصيّت در عرف عامّ، به هر نوع سفارش مربوط به پس از مرگ اطلاق ميشود؛ اگرچه نصايح اخلاقي باشد. ولي از نظر حقوقي ميتوان گفت: وصيت، عمل حقوقي معلّق به موت است که به موجب آن انسان در حقوق مالي خود شخصا تصرّف نموده يا در مورد مال يا فرزندان محجور خود، براي ديگري ايجاد ولايت مينمايد. تصرّفات ماليِ شخص در وصيّت فقط تا 31 ترکه نافذ است.(رک: وقف معلق بر فوت، اخراج ثلث)وقفوقف را از نظر حقوقي ميتوان چنين تعريف کرد: عملي حقوقي است که به موجب آن، شخص ـ اعم از شخص حقيقي يا حقوقي ـ عين مالي را از ملکيّت خود خارج نموده، از هر گونه نقل و انتقال ـ اعمّ از نقل و انتقالهاي ارادي مانند اقسام معاملات، و نقل و انتقالهاي قهري مانند توارث ـ و ساير تصرفات بهطور کامل مصون نگاه ميدارد و منافع آن را در راههاي خداپسندانه و امور خيريّه بهطور دائم به جريان مياندازد تا افراد محدود و معيّن يا نامحدود و غيرمعيّن به صورت بلاعوض، از آن منافع بهرهمند شوند. در متون شرعي از اين عمل خير، بسيار تمجيد شده است و در حديثي از حضرت پيغمبر(ص) اين عمل به عنوان يکي از سه اقدام «باقيات الصّالحات» معرفي شده است که ثواب اُخروي آن استمرارا عايد باني و واقف ميگردد. ماده 55 قانون مدني، وقف را به اين عبارت تعريف نموده است: «وقف عبارت است از اينکه عين مال حبس و منافع آن تسبيل شود.»وقف اکراهياکراه، فشار بناحق مادي يا معنوي خارجي است که در تصميمات شخص مؤثّر بوده او را ناگزير از انجام عملي مينمايد؛ مثل تهديد عمليِ شخصي براي قبول يک معامله. چنانچه فردي در همين شرايط و مثلاً بر اساس تهديد، مالِ خود را وقف نمايد، وقف اکراهي پديد آمده است. از نظر تحليلي در اين وقف، رضاي باطني واقف مخدوش است، که در نتيجه آن، وقف غيرنافذ ميشود، حال اگر واقف پس از رفع اکراه، رضاي کامل خود را در مورد آنچه اکراها صورت گرفته، اعلام نمايد، وقف صحيح و کامل ميشود، ولي در صورت عدم صدور رضاي کامل مؤخّر بر اکراه، وقف خودبهخود باطل است. /خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 311]