واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همشهری-مروري بر فيلمهاي پرفروش سالهاي اخير سينماي ايران نشان دهنده اين نكته است كه اغلب آثار موفق در گيشه، از ديد صاحبنظران و منتقدان فاقد ارزشهاي سينمايي ارزيابي شدهاند. در اين سالها كمتر پيش آمده فيلمي كه مورد توجه تماشاگران قرار گرفته از ساختار سينمايي قابل دفاعي برخوردار باشد. چگونه ميشود فيلمي با ساختاري سست و كم مايه، موفق به فتح گيشه شود؟ چگونه است كه فيلمي چون «شارلاتان» چند برابر «خيلي دور خيلي نزديك» ميفروشد؟ و چرا اتفاقي چون «چهار شنبه سوري» كه هم مردم دوستش داشتند و هم منتقدان و كارشناسان بر ارزشهايش صحه گذاشتند؛ زياد تكرار نميشود؟ نقش ستارهها در جذب مخاطب چقدر اهميت دارد؟ رضا درستكار، منتقد سينما، در اينباره معتقد است فروش فيلمها در سينماي ايران هيچ رمز و راز عجيبي ندارد.اما ظاهرا برخي دوست دارند آن را رمز آلود كنند. ممكن است در آثار ماندگار و باارزش هنري رازهايي وجود داشته باشد اما در مورد فروش فيلمهاي ايراني هيچ اتفاق خاصي رخ نميدهد و تنها راز موجود، در سليقه نازل بصري و سينمايي نگاه داشته شده تماشاگران نهفته است. ما سطح سليقه تماشاگر را به هزار و يك دليل نازل نگاه داشتهايم و تماشاگر ديگر رغبتي به تماشاي فيلمهاي خوب سينمايي ندارد. قليلي از افراد هم كه تمايل و عادت به سينما رفتن دارند، به آن به شكل سرگرمي و تفنن نگاه ميكنند. ذائقه لو رفته تماشاگر به اعتقاد درستكار، يك فيلمساز در زمان ساخت فيلمش به اينكه مردم چگونه به آن فيلم نگاه ميكنند توجه ميكند. او ميگويد: مردم ما مردم عبوس و تلخي هستند و ديگر از تماشاي فيلمهاي تلخ لذتي نميبرد.پس در حال حاضر فيلمهايي از اين دست نميتوانند در سينماي ما جرياني را به وجود بياورند و فيلمهايي كه عكس اين شرايط را نشان ميدهند در گيشه موفقترند. مردم ما تمايل به تماشاي فيلمهايرؤيا پرداز دارند. شايد در بعضي مواقع كه آنها شادتر بودند و روحيه متفاوت تري داشتند و به مفهوم مدرن، رنجهاي كمتري داشتند از فيلمهايي هم چون «گوزنها»، «قيصر» و...استقبال ميكردند چون ميخواستند تلخي كه داشتند را بالانس كنند. از سوي ديگر در سينماي ما تعدادي تهيهكننده وجود دارد كه آنها سهم مهمي در نازل نگه داشتن سطح سليقه تماشاگر ايراني دارند. آنها ذائقه عمومي تماشاگر را ميشناسند و از اين مسئله سوء استفاده ميكنند. به همين دليل است كه شما شاهد هيچ سير و تطوري در سينماي ايران نيستيد. همه فيلمهاي ما اين روزها فيلمهاي موسوم به دختر و پسري است يعني ديگر قصه و داستان و فن و تكنيك و هنر هيچ اهميتي ندارد. اكثر فيلمهاي سينماي امروز ايران حكم تنقلاتي را دارند كه شما هميشه به خوردن آنها تمايل داريد اما كاركرد اين فيلمها چيزي بيش از آن تنقلات نيست يعني تنها سرگرمكننده هستند و در همان لحظه لذت بخش. اگر ميخواهيد بدانيد جايگاه فرهنگ ما در اين ميان كجاست بايد گفت ديگر چنين مفهومي در سينماي ما وجود ندارد. درستكار در مورد نقش ستارهها در پرفروش شدن فيلمها نيز معتقد است:در سينماي ايران هميشه مشكلات بزرگي وجود دارد. شايد ستارهها هم نقش مهمي در فروش فيلمهاي سينمايي ايفا كنند.اما توجه كنيد كه در وزارت ارشاد كه متولي فرهنگي كشور است بايد مشخص كند بودجهها صرف چه برنامههايي ميشود. متأسفانه فيلمهاي فاقد ارزش به راحتي مجوز اكران ميگيرند اما براي بسياري از فيلمهاي فرهنگي مشكلاتي سر راه اكران به و جود ميآيد. برخي نهادهاي فرهنگي گاه به محافلي براي سياسي كاري بدل ميشود، از طرفي اصناف قدرتمند سينمايي مدام در جنگ و دعوا هستند و...حالا در چنين شرايطي چطور ميتوان تحليل كرد كه مشكل فروش فيلمها در سينماي ايران از كجا ناشي ميشود. رويا فروشي فيلم سازان احمد طالبي نژاد نيز معتقد است مسئله مخاطب در سينماي ايران بايد از چند زاويه بررسي شود. يك بعد اين مسئله از لحاظ روان شناسي و جامعه شناسي قابل بررسي است.مردم ما در حال حاضر دغدغه ذهني و مشغلههاي بسياري دارند و حاضر نيستند به تماشاي فيلمهايي بنشينند كه دغدغههايشان را افزايش ميدهد. اگر آنها به تماشاي فيلم خوب نمينشينند، به اين خاطر است كه نميخواهند واقعيتهاي اطرافشان را ببينند. اما فيلم «آتش بس» و «اخراجيها » برايشان خوشايند است چون ميخواهند از واقعيتهاي روز دور بشوند و در فضاهاي غيرواقعي سير كنند. در بعضي كشورهاي ديگر هم اين اتفاق رخ ميدهد. مردم كشور هند هم از فيلمهاي هنري استقبال نميكنند و در عوض مشتري دائمي فيلمهاي تجاري هستند. فيلمهايي كه فاقد واقعيت است. آنها ميخواهند سرگرم بشوند پس فيلم سازان همرؤيا فروشي ميكنند. به اعتقاد اين منتقد امروزه ايرانيها هم تنها بهدنبال سرگرم شدن هستند و ميخواهند بخندند.البته هميشه هستند افرادي كه در اقليتند و جزو مخاطبين كمالگرا محسوب ميشوند و حاضر نيستند به تماشاي هر فيلمي بنشينند. از نظر اقتصادي هم وقتي مردم ما مشكل دارند و نااميد و عصبي هستند به سراغ فيلمهاي نااميدكننده نميروند. يعني رفتار مردم ما به نوعي واكنش به شرايط موجود است.از طرف ديگر وقتي مسئله جرح و تعديل در فيلمها مطرح ميشود، فيلم سازان به سمت ساخت فيلمهايي با مفهوم غيرواقعي معناگرا ميروند. در اين حالت محتوايي به مردم عرضه ميشود كه واقعيت ندارد. در تلويزيون كه يك رسانه ملي است نيز همين اتفاق ميافتد.آيا وقتي در تلويزيون شما شيطان و جن و روح را ميبينيد يعني ميخواهيد مردم را از واقعيتها دور كنيد؟ طالبي نژاد در مورد سهم هنر پيشهها ي معروف در فروش خوب فيلمهاي فاقد ارزش سينمايي ميگويد: اين طور نيست كه هميشه ستارهها باعث فروش خوب فيلمها، حالا با هر كيفيتي بشوند. گاهي اوقات حتي ستارهها هم نتوانستهاند ضامن موفقيت فيلمها باشند. اين اتفاق در بعضي دورهها براي هنر پيشههاي مطرح و خوبي هم چون پرويز پرستويي و رضا كيانيان رخ داده است.اما شايد در مورد بعضي از هنر پيشههاي تازهتر اين حرف صحيح باشد.هنر پيشههايي كه گاه مخاطب را به ياد هنرپيشههاي هندي مياندازند و باعث جذب مخاطب ميشوند. اما در نهايت بايد گفت كه مردم ما خسته هستند و ما هم نميتوانيم با برنامههاي تلويزيوني و فيلمهاي سينمايي آنها را خستهتر كنيم.هر چند كه فيلمهاي خوب مشتري خودشان را پيدا ميكنند و كم كم به ارتقاي سطح سليقه تماشاگر كمك ميكنند. اما بايد فيلمهايي ساخته شود كه نه به ابتذال دامن بزنند و نه بيانگر روشنفكري مطلق باشند حالا پيدا كردن فرمول ساخت اين فيلمها به عهده سينماگران است. هرچه بيمحتواتر، بهتر فرزاد مؤتمن كارگردان نيز معتقد است مسئله استقبال تماشاگران از برخي فيلمهاي فاقد ارزشهاي هنري اصلا مسئله تازهاي نيست. او ميگويد: در همه جاي دنيا اين اتفاق ميافتد و غالبا اين گونه فيلمها در گيشه موفق هستند. فرهنگ عمومي هميشه گرايش بيشتري به فيلمهاي بيمحتوا و كم مايه دارد.البته هميشه فيلمهاي خوب هم وجود دارند و فيلم سازان تلاش ميكنند فيلمهاي متفاوتي خلق كنند. حتي كارگردانهاي بزرگ و مطرح هاليوود هم هميشه فيلمهاي خوب و آثار شاخص شان كمتر از فيلمهاي تجاريشان ميفروشد. اين مسئله اصلا تعجب برانگيز نيست. اما به اعتقاد اين كارگردان مسئله فروش خوب فيلمهاي فاقد ارزشهاي سينمايي به شكل غليظ تري در كشور ما اتفاق ميافتد. او ميگويد: شايد نظارت بيش از حد، برخي از سينماروها را به سينما بياعتماد كرده است.لابد چون احساس ميكنند يك فيلم هر چه بيمحتواتر باشد بهتر است! اگر شرايط ساخت فيلمهاي جديتر فراهم شد مردم هم علاقه بيشتري نشان ميدهند. وگرنه مردم هم با همين موج جلو ميآيند. مؤتمن درخصوص تأثير گذاري چهرههاي شاخص بازيگري در فروش خوب فيلمها نيز معتقد است:بازيگران البته تأثيرگذار هستند اما در كشور ما به تجربه ثابت شده كه حضور ستارهها تضمينكننده موفقيت فيلم در گيشه نيست. هر چند من معتقدم اگر فيلمي بسازيم كه ستاره نداشته باشد خطر كردهايم و من بهعنوان يك كارگردان ترجيح ميدهم با ستارهها كار كنم چون هم فروش فيلمم بيشتر ميشود هم معتقدم ستارهها بهترين هنرپيشهها هستند. اما از سويي ديگر بايد گفت جامعه ما جامعه جو زدهاي است و چند سالي است كه جو سينماي ما به سمت فيلمهايي شبيه به همين طنزهاي شبانه تلويزيوني گرايش پيدا كرده است.مردم اين جو را از تلويزيون ميگيرند و اين فرمول در سينما هم جواب ميدهد يعني سليقه تماشاگر با اين برنامههاي تلويزيوني تربيت ميشود. نياز به سينماي استاندارد در كشورهاي صاحب سينما، جز در مواردي استثنايي، به ندرت پيش ميآيد كه محصولي زير استاندارد، قادر به فتح گيشه شود. فنآوري در سينماي معاصر، حرف اول و آخر را ميزند و براي جذب تماشاگر بايد به سمت«حرفهاي»شدن رفت. در اينجا اما فتح گيشه قواعد ديگري دارد. گاهي اوقات كافي است دو ستاره پولساز در فيلمي حاضر شوند تا فروشش تضمين شود. در حاليكه در هاليوود فيلمي چون «تهاجم» با بازي نيكول كيدمن و دانيل كريك(جيمز باند تازه سينما) چون فيلم ضعيفي از كار در ميآيد، به شدت هم در گيشه شكست ميخورد.در اينجا اما هر فيلمي خوب بفروشد «حرفهاي» و معمولا هر فيلمي كه قادر به جذب مخاطب نباشد، به غلط هنري ناميده ميشود. سالها پيش زنده ياد جلال مقدم جملهاي گفته بود كه هنوز هم كاربرد دارد:«حرفهاي بودن مانع فكر كردن نيست.»با رسيدن به سينمايي استاندارد ميتوان اميدوار بود كه فيلمهاي موفق در گيشه، اگر واجد نوآوري و خلاقيت نيستند،دست كم حرفهاي باشند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 460]