واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: به رنگ ارغوان؛ فيلمي که براي امروز نيست
ممکن است اين سؤالها، پاسخهاي قانع کننده اي داشته باشند اما پرسشهاي ديگري هم در کنار اين ماجرا رخ مي نمايند از جمله نگاه نمادين به درختان (آدمها) و کشيدن ِ جاده دسترسي با قطع آنان (قرباني دادن يا قرباني کردن در راه رسيدن به هدف) و نقش دانشجويان و دانشگاه در اين باره و... به گزارش همشهري ،1- هنرمندان دو گونه اند: آنها که خود را تکرار مي کنند و آنها که هر بار اثري بديع و نو مي آفرينند. شايد درست تر اين باشد آنها که خود را تکرار مي کنند هنرمند بودنشان را خيلي جدي نگيريم، اما نمي توانيم دلهره هاي ديدن و شنيدن و خواندن آثار هنري کساني که هر بار نو مي شوند و خلاقيت نشان مي دهند و زايندگي دارند را پنهان کنيم. هر چند اين دلهره، از جنس اشتياق باشد که خيلي هم ربطي به ارزشگذاري مثبت و منفي آثار ندارد. هنرمند، هميشه باب ميل دل ما اثر خلق نمي کند و از طرفي اين تنوع و تفاوت و تازگي و انتظار آفريني مربوط به سوژه و داستان نيست؛ گاهي در بينش و ديدگاه هم هست. به همين دليل است که هنرمندان، ممکن است در هر برهه اي به رنگي در آيند: گاهي به رنگ خاک، گاهي به رنگ سرخ، گاهي به رنگ آبيِ آسماني و البته گاهي هم به رنگ ارغوان. 2- ابراهيم حاتمي کيا از آن دسته هنرمنداني است که بخصوص در اين سالها کوشيده است خود را تکرار نکند و در هر اثرش سوژه اي متفاوت را دستمايه ساخت فيلمش کند؛ از موضوعات جنگي تا اجتماعي و عاطفي و اين بار موضوعي سياسي - امنيتي. و البته همين حساسيت داشتن موضوعات سياسي - امنيتي موجب شد که "به رنگ ارغوان" به جاي 5 سال پيش، صبح روز يکشنبه چهارم بهمن، رسماً در جشنواره فيلم فجر به روي پرده بيايد. در حقيقت، از مخالفتهاي جدي و مستمر وزير اطلاعات دولت سيد محمد خاتمي تا موافقت شتابزده دولت دوم محمود احمدي نژاد، فاصله اي است که هر دو تصميم را قابل تأمل مي نمايد.
3- براي اينکه در تحليل اين فيلم اشتباه نکنيم، بايد به خاطر بسپاريم که کار ساخت "به رنگ ارغوان" در سال 1383 به پايان رسيده بود. به همين دليل اين سؤال پيش مي آيد که آيا اتفاقاتي که در وزارت اطلاعات رئيس جمهور پيشين روي داده بود باعث شد فيلمساز ما به ساخت چنين اثري ترغيب شود؟ آيا بنابر برخي گفته ها، مشاوران فيلمنامه "به رنگ ارغوان" از خودِ برادران نبوده اند ؟ آيا حاتمي کيا خواسته است در کنار معرفي و تبليغ قدرتمندي و دقت بچه هاي وزارت، به آسيبهايي که فرا روي راه پرخطرشان قرار دارد هم اشاره کند؟ آيا حاتمي کيا در اين فيلم، نگاه انتقادي داشته است يا نگاه اصلاحي ، يا هر دو؟ آيا مانند "خاکستر سبز" ، نگاه عاطفي و نرم ، حاشيه پر رنگ تر از متن ِ موضوعي جنگي و سخت شده است؟ آيا بين ِ "هو الحبيب" ِ آغاز فيلم و "هو الحبيب" ِ آخرين گزارش ِ شهاب 8 ، ارتباط معناداري نيست؟ آخرين فيلم به نمايش در آمده حاتمي کيا ، در رده آثار به ياد ماندني فيلمساز محبوب ما نيست . توده مردم ، حاتمي کيا را ظاهراً براي هميشه با "آژانس شيشه اي" و "از کرخه تا راين" به خاطر خواهند سپرد و منتقدان ، با "بوي پيراهن يوسف" و "روبان قرمز". ممکن است اين سؤالها، پاسخهاي قانع کننده اي داشته باشند اما پرسشهاي ديگري هم در کنار اين ماجرا رخ مي نمايند از جمله نگاه نمادين به درختان (آدمها) و کشيدن ِ جاده دسترسي با قطع آنان ( قرباني دادن يا قرباني کردن در راه رسيدن به هدف ) و نقش دانشجويان و دانشگاه در اين باره و ... 4- گذشته از پاسخهاي محتمل به پرسشهاي مختلف و گوناگون فوق، سؤال بزرگتري ذهن هر تماشاگر را به خود مشغول مي کند و آن اينکه: اين درست که داستان فيلم مربوط به سالها پيش و شرايط گذشته سياسي کشورمان است ، اما نمايش و اکران آن در شرايط فعلي بويژه با حوادث تلخ اين ماههاي کشورمان و آتش فتنه ها و ادعاهاي دروغ و ... آيا آبي بر آتش است يا آتش زير خاکستر را شعله ور کردن؟ و در اين ميان و بخصوص در اين زمان، سهم گمنامان ِ جان بر کفي که نجيبانه، هم از جان و هم از آبروي خود براي استقرار و تقويت امنيت کشورمان مايه گذاشته و مي گذارند چه مي شود و اين فيلم تا چه مقدار در اصلاح يا تخريب چهره آنان تأثير مي گذارد؟ 5- هر کدام از اين سؤالات ، موضوع بحث و گفت و گو و تحليل ِ مفصلي است که علي الحساب جاي آن در اين روزها [ ي ما خبرنگارها ] نيست ، اما يک نکته را مي توان با قاطعيت گفت و آن اينکه حاتمي کيا در اين فيلم ، تا حد زيادي در کنار خلاقيت ، از تخيل خود در پديد آوردن اين فيلم بهره گرفته است به گونه اي که اگر اين عنصر ِ "تخيل" را از "به رنگ ارغوان" بگيريم ، چيز زيادي از آن باقي نمي ماند.
6- "به رنگ ارغوان" نقاط قوت و ضعف بسياري دارد . به عنوان مثال ، صدا گذاري ِ بد ِ فيلم ، فيلمبرداري بسيار قوي و خيره کننده و بازيهاي متوسط ، از ويژگيهاي آن است. حميد فرخ نژاد به هيچ وجه آن فرخ نژاد ِ "عروس آتش" و "ارتفاع پست" نيست و نتوانسته نقش دو گانه مأمور اطلاعاتي و دانشجوي امور جنگل را بخوبي بازي کند و در هر دو کاراکتر ، از يک قالب ساده فراتر نرفته است . ممکن است گفته شود اين اقضاي کار يک مأمور اطلاعاتي است که در هر دو نقش و وظيفه از يک قالب فراتر نرود اما هنگامي که دوربين به خلوت اطاق فرخ نژاد مي رود چه ؟ چرا در آنجا هم بازي او با بازي محيط دانشکده و جنگل فرقي نمي کند ؟ البته "خزر معصومي" در نقش "ارغوان کامراني" بازي به نسبت بهتري از فرخ نژاد ارائه داده است هر چند در کل ، در "به رنگ ارغوان" شاهد بازي شاخصي نيستيم و اين از ابراهيم حاتمي کيايي که مي شناسيم عجيب مي نمايد. 7- آخرين فيلم به نمايش در آمده حاتمي کيا ، در رده آثار به ياد ماندني فيلمساز محبوب ما نيست . توده مردم ، حاتمي کيا را ظاهراً براي هميشه با "آژانس شيشه اي" و "از کرخه تا راين" به خاطر خواهند سپرد و منتقدان ، با "بوي پيراهن يوسف" و "روبان قرمز".
و نکته آخر اينکه : به رنگ ارغوان شايد تا مدتي کوتاه ، تأثيري در ذهن و زبان سينماي ايران بگذارد ( که در اين هم ترديد است ) اما قطعاً اين تأثير احتمالي ، دوام و ماندگاري نخواهد داشت. و حالا علاقه مندان حاتمي کيا ، انتظار فيلم بعدي او را مي کشند و مي خواهند در اثر جديد او که حتما يا در سوژه يا در تکنيک و يا در نگاه و زاويه ديد و يا در همه اينها ، چهره اي متفاوت را از کارگردان خلاق خود نشان خواهد داد ، همان صميميت و نجابت هميشگي ابراهيم را ببينند و در آينه فيلم بعدي او ، باز هم خود را و آرمانهاي نسل خود را مشاهده کنند و حاتمي کيا نشان داده است که براي بر آورده شدن اين آرزو ، نبايد خيلي انتظار کشيد. تنظيم براي تبيان : مسعودعجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]