تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماههاى ديگر تمام قرآن را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835986951




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام هادي(علیه السلام) پس از شهادت پدرگرامی شان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امام هادي(علیه السلام) پس از شهادت پدرگرامی شان
امام هادي(علیه السلام) پس از شهادت پدرگرامی شان امام هادى(علیه السلام)پس از شهادت پدر بزرگوار،در محيطى بسيار سخت‏و در وضع بسيار دشوار مى‏زيست و معاصر حكومت‏«متوكل‏»بود كه به دشمنى‏با امام(علیه السلام)و تعقيب ياران وى و در هم شكستن پايگاههاى او زبانزد بود وهر روز درين دژ خوئى‏ها پيشتر مى‏رفت و در دستگاه حاكم نيز اين بد رفتاريهاگسترش مى‏يافت تا آنجا كه متوكل خطر بحران حكومت‏خويش را احساس‏كرد و بر آن شد تا با دو روش توامان در يك اقدام،از بحرانى‏تر شدن وضع‏جلوگيرى كند.1-حمله بردن به ياران امام(علیه السلام)و پايگاههاى او و آزردن آنان واز ميان برداشتن آثار شيعيان تا بيش از پيش دچار وحشت گردند و آنان راخوار گرداند.او به اين اعمال دست زد و به اندازه‏اى از زشتكارى پيش رفت‏كه قبر حضرت امام حسين(علیه السلام)را ويران ساخت و آثار آنرا از ميان برد (1).2-امام(علیه السلام)را از پايگاههاى او دور ساخت تا مقدمه آواره ساختن‏و پراكندن پايگاههاى او باشد، و سازمانشان را از بين ببرد و آنان را از پيروزى نا اميد گرداند.متوكل دريافت كه اگر امام هادى(علیه السلام)از مراقبت اودور باشد يعنى در مدينه بگذراند،دولت او را خطرى خواهد بود. پس‏دستور داد تا آن بزرگوار را به سامره آورند و زير نظر بدارند تا دور ازپايگاههاى خود در حركات و سكنات وى نظارت كند.متوكل به امام(علیه السلام)نامه‏اى نوشت و او را دعوت كرد كه با هر كس ازخانواده و دوستان خود كه بخواهد به سامره آيد.متوكل به نحوى به اين‏اقدام دست زد كه امت بر او نشورد.اين روش همان بود كه خليفگان پيش‏از او نيز عمل كردند.مامون با حضرت رضا(علیه السلام)همچنين كرد و با حضرت‏جواد(علیه السلام)نيز به اين روش اقدام نمود و كوشيده بود كه آنان در محيط دستگاه‏دولت به سر برند تا زير نظر نگاهبانان قصر باشند.متوكل بوسيله يحيى بن هرثمه،يكى از فرماندهان ارتش خود،نامه‏اى‏به امام فرستاد و گروهى سپاهى با يحيى همراه كرد تا به مدينه روند و فرمان‏داد تا خانه امام را بازرسى كنند و در پى مدركى باشند كه امام را محكوم به‏توطئه و اقدام عليه دولت او كند،سپس او را به سامره آوردند.وقتى مردم مدينه از موضوع آگاه شدند،سر و صدا راه افتاد و عمل‏«ابن هرئمه‏»را محكوم داشتند تا جائيكه ابن هرثمه كوشيد آنان را خاموش‏سازد و نزد آنان سوگند ياد كرد كه دستورى كه متضمن آسيب رسانيدن به‏امام(علیه السلام)باشد ندهد (2).اين امر دليل آگاهى مردم مدينه از سوء نيت‏حكمرانان نسبت به امام بود.«ابن هرثمه‏»گويد:«سپس سراى او را بازرسى كردم و در آن جز قرآنهاو دعاها و كتب علمى چيزى نيافتم (3).امام هادى(علیه السلام)همراه فرزند خود«عسكرى‏»نوجوان،با ابن هرثمه، مدينه را به سوى سامره ترك كرد.يكروز پس از رسيدن به سامره،متوكل،امام(علیه السلام)را دعوت كرد و ياران متوكل به استقبال او رفتند و متوكل نيزشرايط تعظيم و تكريم بجاى آورد و احترامات خود را به امام(علیه السلام)مرعى داشت‏سپس او را به منزلى فرستاد كه پيشاپيش براى وى آماده كرده بود.متوكل با اين روش مزورانه،خواست برنامه سياسى و دشمنى ديرينه‏خود را با امام(علیه السلام)زير پوشش قرار دهد.متوكل با احضار امام(علیه السلام)وى رابه اقامت اجبارى ملزم ساخت و واداشت تا زير مراقبت‏شديد كاخ زندگانى‏كند.بارى همه حركات و سكنات امام(علیه السلام)با دقت تمام زير نظر قرار گرفت.امام(علیه السلام)زير نظر و مراقبتدر صفحات پيش ديديم كه هدف متوكل از احضار يا دعوت امام(علیه السلام)به سامره نزد خود و نزد ياران خود،محو كردن او در حاشيه دربار خلافت‏بود تا حتى الامكان گوش و چشم او را بپايد و هيچ نكته زندگانى او چه صادر،چه وارد،از نظر دور نمايد.امام با خويشتندارى در برابر آنان تظاهر به اين ميكرد كه آنچه درباره‏وى عمل مى‏كنند مورد قبول اوست و بهر حال با سياست دولت عباسيان‏موافق است.دعوت به ضيافت را از طرف آنان مى‏پذيرفت و بر خوانشان‏مى‏نشست و در مجالس و مراسم آنان شركت مى‏جست (4)اين موضع امام(علیه السلام)در برابر دولت،مسامحه يا چشم پوشى يا فروتنى‏نبود.زيرا چنين چيزى با شخصيتى مانند شخصيت امام(علیه السلام)مطابقت نداشت.هر گونه فروتنى امام(علیه السلام)در برابر دستگاه به اين معنى بود كه بر ضد مصالح‏عالى اسلام رفتار كرده است.اگر دولت احساس ميكرد كه امام(علیه السلام)از مواضع خود چشم پوشيده است،بالاترين مقام و موقعيت و جاه و جلال را تقديم‏وى ميكرد،بى آنكه وى را وادار به اقامت اجبارى و مراقبت‏شديد كند.امام(علیه السلام)توجه داشت كه سياست‏ستمگرانه آنان نسبت به او روز بروزتندتر و بيشتر مى‏شود تا جائيكه متوكل در پايان حكومت‏خود به علت‏سعايتهاو خبرچينى‏ها بر ضد امام(علیه السلام)،او را زندانى كرد.آن اخبار،متوكل را هوشيارميكرد و شك را در او بيدار مى‏ساخت و وادارش مى‏نمود تا خانه امام(علیه السلام)را در مراقبت‏شديد قرار دهد تا آگاه گردد كه آن اخبار درست است‏يا خير.افتراها و خبر چينى‏ها با شكست روبرو گرديد1-همه خبرها و افتراها هميشه با شكست روبرو ميگرديد،بى آنكه‏از نظر كشف اطلاعات درباره حقيقت كار و فعاليتهاى امام(علیه السلام)به نتيجه برسد.جاسوسان خليفه،هميشه وقتى باز ميگشتند تاكيد ميكردند كه در سراى آن‏بزرگوار(علیه السلام)، چيزى كه مايه شك باشد وجود نداشته است. (5) اين خبر به‏متوكل آرامش ميداد و نسبت به حضرت امام(علیه السلام)،قدردانى و احترام خاصى‏ابراز ميداشت.امام هادى(علیه السلام)،هر بار كه خانه‏اش مورد بازديد قرار ميگرفت،موفق‏مى‏شد آنچه را كه مشكوك بود پنهان سازد زيرا پولها و نوشته‏هائى به حضرتش‏فرستاده مى‏شد كه لازم بود از نظر دولت پنهان ماند.هر گاه ميخواست كارى‏را كه آشكار شدن آن از نظر دولت براى او(علیه السلام)،محظورى داشت،پنهان دارد،روش رمز به كار مى‏برد (6).2-هر وقت‏سراى امام(علیه السلام)مورد بازرسى قرار ميگرفت،با نهايت‏آرامش و سكون،خود را به بى اعتنائى مى‏زد و طورى وانمود مى‏فرمود كه‏از بيگناهى خود اطمينان دارد.به پاسبانانى كه براى تجسس مى‏آمدند كمك‏ميكرد تا ماموريت‏خود را انجام دهند.براى آنان چراغ مى‏افروخت و اطاق،هاى خانه را به آنان نشان ميداد تا براى دولتيان ايجاد شبهه نشود كه او فعاليت‏غير عادى دارد.اگر امام(علیه السلام)جز اين موضعى اتخاذ مى‏فرمود،با رفتار خود شك‏حكمرانان را در مورد فعاليتهاى خويش بر مى‏انگيخت.بارها خانه امام رابازرسى ميكردند و آن در اثر سخن چينيهاى‏«بطحانى‏»نزد متوكل بود كه مى‏گفت امام داراى پول و اسلحه مى‏باشد و متوكل بيدرنگ به‏«سعيد»حاجب،فرمان ميداد به خانه امام(علیه السلام)حمله برد و هر چه پول و اسلحه بدست مى‏آوردنزد او آورد.يك بار«سعيد»بوسيله نردبانى از خيابان وارد پشت بام خانه امام(علیه السلام)گرديد و در تاريكى از نردبان پائين آمد و نمى‏دانست چگونه وارد اتاقها شود.امام(علیه السلام)با كمال آرامش او را ندا در داد و فرمود:«اى سعيد بر جاى‏باش تا شمعى برايت بياورم‏».سعيد گفت:بر جاى ماندم تا شمع آوردند.در نور شمع پائين رفتم.او را ديدم،عبائى پشمين بر تن و كلاهى از همان جنس‏بر سر داشت و سجاده او به حصيرى در برابرش گسترده،روى به قبله دارد.پس مرا گفت:«اينك خانه‏ها-يعنى اطاقها-»وارد آن غرفه‏ها شدم‏و بازرسى كردم و چيزى نيافتم‏».سعيد كوشيد از امام پوزش طلبد و عذر مامور بودن خود را بخواهد اماامام(علیه السلام)اين آيه را تلاوت كرد:و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون .(زود است كه ستمگران بدانند به چه گرفتارى دچار خواهند گشت.) (7)در رويدادى ديگر به متوكل خبر رسيد كه از شهر قم كه يكى از مراكزطرفداران امام(علیه السلام)بود، اموالى به حضرت او فرستاده‏اند.متوكل به وزيرخود«فتح بن خاقان‏»دستور داد كه مراقب اوضاع باشد و نتيجه را به او خبردهد.وزير گماشته خود را كه ابو موسى نام داشت بر اين گماشت تا جريان رازير نظر گيرد و به او خبر آورد (8).نقش امام(علیه السلام)و موضع وى در حوادثامام در سامره زير نظر جاسوسان متوكل شب و روز مورد مراقبت بودو ميكوشيد طبق آن وضع دشوار رفتار كند و كارهاى خود را در آن محيط سخت‏انجام دهد.فعاليتهاى او(علیه السلام)در آن دايره پر تشويش محدود ميشد و حتى الامكان‏ميكوشيد بر خوردى روى ندهد.او(علیه السلام)با توجه به فشار و مراقبت‏شديدى كه‏متوجه او ياران او بود،حركت‏خود را در دو زمينه آغاز كرد:1-آگاه ساختن امت و نشان دادن مواضع علمى خود به صورت پاسخ‏گفتن به شبهه‏ها و جواب به پرسشهائى كه خليفه از او ميكرد،تا آن امام رادر تنگنا قرار دهد و نتواند از عهده حل آن بر آيد.مثلا متوكل از«ابن سكيت‏»خواست مساله‏اى پيچيده و دشوار در حضور او مطرح كند و از امام(علیه السلام)جواب‏آنرا بخواهد. «ابن سكيت‏»،برخى مسائل را كه سخت دشوار ميدانست ازامام پرسيد و امام در آن مبارزه و مباحثه پيروز گرديد.«يحيى بن اكثم‏»،متوكل را گفت:«دوست ندارم پس از پرسشهاى من‏ازين مرد چيزى پرسيده شود زيرا وقتى آشكار گردد كه او دانشمند است رافضيان‏تقويت ميگردند» (9).امام(علیه السلام)پاسخ پرسندگان را ميداد و شبهه‏هاى كفر آميز را كه در اجتماع او رايج بود رد ميكرد (10).2-پشتيبانى از پايگاههاى خود و توجه داشتن به آنها تا در خور امكان،نيازشان را برطرف سازد و كوشش در آموزش آنان و تقويت ايمانشان به شخص‏امام(علیه السلام)به عنوان اينكه در همه كارها فرمانده عالى آنان است.امام با كوشش خستگى ناپذير و فراوان،هم خود را براى تجديد فعاليت‏پيروان خود مصروف ميداشت.هر وقت فرصت اين كارها دست ميداد و امكان‏فعاليت پيش مى‏آمد،پايگاههاى خود را با هر روشى كه امكان داشت تقويت‏ميكرد تا در برابر مشكلات،نيروهاى پايدارى بدست آورند و مجهز و آماده‏باشند.«براى امام هادى(علیه السلام)از راههاى پنهانى و آشكار،و در هر صورت‏ممكن،پولهاى سرشار از قبيل خمس و زكات و خراج مى‏رسيد و آنها را درمصالح عمومى اسلام به مصرف مى‏رسانيد تا جنبش فرو ننشيند.اين فعاليتهاالبته دور از چشم حكمرانان و مركز حكومت عباسيان بود (11).موضع عباسيان در برنامه ريزى امام(علیه السلام)اما حكمرانان عباسى براى بدست گرفتن كارهاى امام(علیه السلام)و عارى‏كردن برنامه امام از هر گونه تاثير و لگام زدن بر معارضه او،با روشهاى زيرعمل ميكردند:1-صف آرايى در برابر امام(علیه السلام)و به مبارزه طلبيدن او(علیه السلام)از نظرعلمى.درين مورد،نقشه‏هاى آنها با شكست روبرو گرديد زيرا چنانكه گفتيم،امام(علیه السلام)پاسخ پرسشها و استفتائات آنان را ميداد.2-كوشش در جلب امام و كشانيدن او بطرف خود و نزديك ساختن او به دربار تا افكار وى(علیه السلام) بى ثمر و بى تاثير گردد و از پايگاههاى توده‏اى خوددور افتد.مى‏توان موضع امام(علیه السلام)را در پذيرفتن و اظهار موافقت براى حضوريافتن در سامره و همراهى با آنان چنين تفسير كرد:الف:حمله و فشار و اجبار تا مرز مرگ پيش مى‏آمد و مخالفت وامتناع آشكار امام از حضور يافتن در مجلس متوكل به اين نتيجه مى‏رسيد كه‏حكومت را بر ضد خود تحريك كند و خارج شدن خود را از مدينه،صورت‏دشمنى با آنان دهد.چنان كارهائى،با سياست گام بگام و مرحله بمرحله‏اى‏كه امام در مقابل دولت ترسيم كرده بود وفق نميداد.ب:امام(علیه السلام)ميخواست،سخن چينها و افتراهاى بعضى از جاسوسان‏را كه خواستار گرفتارى و آزردن او بودند،بداند.عبد الله بن محمد كه درمدينه مسئول سپاه و نماز بود،متوكل را متوجه خطرى كرد كه از جانب امام‏او را تهديد مى‏نمود.او معتقد بود كه فعاليتهاى امام(علیه السلام) در مدينه،عليه سلامت‏و امنيت دولت است.او با سخن چينى و نشر خبر،شايع كرد كه در خانه امام(علیه السلام) اسلحه،نيز نامه‏هائى وجود دارد.ازين رو بود كه امام(علیه السلام)مى‏خواست دربرابر حكام طورى حركت كند كه شك و بيمى در دلها برنينگيزد تا شايد بتواندفرصتى بدست آورد و در زمينه‏هاى لازم به فعاليت پردازد و تحرك و كوشش رادوباره آغاز كند.ج:امام(علیه السلام)شايد با زيستن در محيط طبقات حاكم و با نفوذ دولت‏مى‏خواست به اين امر توفيق يابد كه در ميان آنان سخن حق را رايج گرداند واز موضع عادلانه خود دفاع كند-اين احتمال درست نيست-زيرا آنان براى‏شخصيت امام احترام قايل بودند و علم و نسب و شرافت او را بزرگ ميداشتندو مى‏ستودند.امام(علیه السلام)،به اين جهت مى‏توانست در سطوح بالا،محبت واحترام و توجه آنان را بخود جلب كند.د-امام در آن هنگام اين مساله را ميدانست كه طبيعت‏حكومت عباسى، سراپا بر اساس حسب و نسب مبتنى است و نسبتها و پيوندهاى خانوادگى ومصالح شخصى و واسطه انگيزى، پايه آن است.امام انديشيد كه مى‏توان ازين‏واقعيت به سود اسلام بهره جست و كوشيد تا از فشار و ستم نسبت به مردم خودبكاهد و خطرهائى را كه به آنجا متوجه است براند.قيامهاى علويان و دعوت براى رضا از آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)از ديگر نگرانيها و وحشت فرمانروايان،شورش علويان بود.ازين روبود كه عباسيان در برابر آن، موضعى قاطعانه ميگرفتند تا پيش از آنكه رشديابد و گسترش پيدا كند،آنرا در نطفه خفه كنند و بقاياى آنرا تعقيب نمايندتا از دست آن آشوبها رهائى يابند.بديهى است كه اين چاره گرى و جلوگيرى،با همه وسايل قهر آميز و سركوبى وحشيانه صورت ميگرفت.درين نظرگاه كينه آميز نسبت به علويان،يعنى حركت ضد علوى،بين‏خليفه و فرمانده و وزير و ساير بندگان و تركان كه در آن اوقات در سامره‏پايتخت عباسيان پر بودند،تفاوتى وجود نداشت.چنانكه طبقه ذينفع وبرخوردار از همه امتيازهاى طبقاتى و همه فرماندهان و متنفذان كه اعلام‏صلح و جنگ در دست آنان بود نيز در آن حركت ضد علوى مانند ديگران‏بودند.در آن هنگام،دولت عباسيان به علت‏سياست ظالمانه خود دچار ناتوانى‏و پاشيدگى و گسيختگى شده بود و از اندك جنبش علويان به وحشت در مى‏افتادو از سايه آنان نيز بهراس گرفتار مى‏آمد.ازين روى،در مقابل آنان روشى‏خشن پيش مى‏گرفتند و شورشيان را به بدترين عقوبت مى‏آزردند.شورشيان علوى اگر در خود احساس قدرتى ميكردند و پيروانى فراهم‏مى‏آوردند،در مى‏يافتند كه بايد برنامه‏اى تهيه كنند و نقشه‏اى طرح نمايند تابر ضد حكمرانان فاسد و منحرف خروج كنند.بيشتر شورشها با شعار-«رضا از آل محمد»-مردم را فرا ميخواندند و منظورشان از آن شعار،بهترين شخص‏از آل محمد(ص)بود و به اعتقاد آنان كسى بهتر از حضرت امام هادى(علیه السلام)وجود نداشت.شورشيان با آن شعار همه گير و گسترده،روش جنگى جالبى بكارمى‏بردند تا بتوانند نام امام را پنهان دارند تا اگر انقلابيان شكست‏خوردند،امام در برابر دستگاه حاكم،در موضع اتهام و گرفتارى قرار نگيرد.و خوب‏ميدانستند كه امام(علیه السلام)زير نظر جاسوسان و خبر چينان دولتى قرار دارد و اگربر ضد حكومت،به ايجاد عصيان و تمرد متهم گردد ممكن است بقتل برسد.بارها به اين حقيقت اشاره كرده‏ايم و به تاكيد گفته‏ايم كه امامان(علیه السلام)،مبارزه مسلحانه و روياروئى مستقيم را با حكومت وقت به شورشيان علوى‏محول ميكردند تا وجدان و اراده امت را بر انگيزند و آنان را بر ضد انحراف‏دولت به مقاومت آموخته كنند.آنان با فداكارى مستمر و پيوسته مى‏كوشيدندتا وجدان و اراده اسلامى را از سقوط نگاه دارند.امامان(علیه السلام)،مخلصان‏و طرفداران خود را پشتيبانى ميكردند اما به صورت مستقيم يا از گذرگاه‏تعليماتى كه در دل افراد پايگاههاشان مؤثر واقع ميشد و آنان را وادار ميكردتا عليه دولت دست به عصيان مسلحانه زنند.اما به جهت تنگى مجال و مقال نمى‏توان وارد اين بحث‏شد كه همه‏شورشيان علوى بر اساس آگاهى اسلامى در تطبيق احكام اسلام و زير رهبرى‏امام معصوم دست به شورش مى‏زدند يا نه.اما عقيده شايع اين بود كه هدف‏بيشتر آنان همان بوده است. (12)پی نوشت:1- كامل-ج 5-ص 304.2- مروج الذهب مسعودى ج 4 ص 84.3- تذكره ابن جوزى و موسوعه ص 93.4- تاريخ غيبت ص 142.5- همان مدرك.6- مدرك سابق.7- سوره شعرا-227-ارشاد ص 310 و فصول مهمه ص 296.8- مناقب ص 515.9- مناقب ج 3 ص 507.10- احتجاج ج 2 ص 251-260.11- مناقب ج 3 ص 512.12- براى تفصيل بيشتر به تاريخ غيبت،نوشته صدر به و مقاتل الطالبين مراجعه شود.منبع: پایگاه حوزه
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن