واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خاطرات شعبان جعفری نويسنده:سید امیرحسین جلالی خاطرات شعبان جعفری مجموعه مصاحبههای هما سرشار با شعبان جعفری است که در امریکا زندگی میکند. "هما سرشار" از یهودیان مقیم امریکاست که به همراه خانوادهاش در کارهای انتشاراتی فعالیت دارند. فرزند وی "هومن سرشار" اخیراً کتابی با نام "فرزندان استر" ( مجموعه مقالاتی درباره یهودیان و حضورشان در ایران) به رشته تحریر درآورده است که توسط انتشارات "کارنگ" در سال 84 ترجمه و منتشر شده است. هما سرشار در مقدمه کتاب خود مینویسد که فکر ضبط و انتشار خاطرات جعفری، اولین بار پس از ملاقاتی با وی در سال 1986 به ذهنش رسیده است. نویسنده کتاب در ادامه و با موافقت جعفری، خاطرات وی را به شکل مصاحبه حضوری ضبط کرده و پس از بررسی مطالب و تطبیق اطلاعات داده شده با اسناد تاریخی، اقدام به انتشار آنها نموده است. شعبان جعفری و هما سرشار در روزهای تنظیم کتاب از نظر سرشار حضور جعفری در سالهای پرآشوب 1329 تا 1332 در وسط "معرکه" عامل مهمی است تا مورخ را به مصاحبه با وی ترغیب کند: «هنوز اهل قلمی از زبان و دید کسی که آن لحظات پرتنش را در خیابان زیسته، داخل معرکه و میان گود بوده چیزی ننوشته است." (ص 11)خاطرات شعبان جعفری در نه فصل تنظیم شده است: فصل اول: جعفری در این فصل با ارائه مشخصات بیوگرافیک خود میگوید که متولد اول فروردین 1300 شمسی است و در محله سنگلج تهران به دنیا آمده است (از محلات قدیمی پایتخت) وی در ادامه با بیان علاقه خود به ورزش باستانی از تلاشهایش برای تقویت این ورزش کهن در ایران سخن میگوید. (ص 31)فصل دوم: این فصل به بیان خاطرات جعفری از دوران سربازی اختصاص دارد. وی در این بخش با ذکر خاطراتی از این دوران کمی هم از وضعیت بعضی شهرهای ایران در آن دوران سخن میگوید. جعفری میگوید که به دلیل شرارتهای متعدد و شیطنتهایی که گاه و بیگاه انجام میداده است دوران خدمتش به جای دو سال، چهار سال به طول انجامیده است!فصل سوم: شعبون بیمخ در این فصل به بررسی چگونگی ورود خود به جریانات سیاسی توضیحاتی ارائه کرده است. وی میگوید: اولین باری که اسمم در جریانی مهم بر سر زبانها افتاد، زمانی بود که با چند تن از رفقا مشروب خورده بوده و برای دیدن نمایش به تماشاخانهی مهمی در تهران رفته بودیم. اتفاقاً چند تن از سران رژیم نیز در آن سینما حضور داشتند. به همین دلیل مأموران قصد جلوگیری از ورود ما را داشتند که ما هم زد و خورد و دعوای مفصلی به پا کردیم که این مسئله نام ما را بر سر زبانها انداخت. (ص 58)فصل چهارم: در این بخش جعفری ابتدا به سابقه مذهبی خانوادهاش اشاره میکند و سپس میگوید که در میان خانوادهاش فردی روشنفکر بوده است؛ چرا که مثلاً توسل مادرش به امام رضا (ع) برای بهبود درد پایش را به باد انتقاد گرفته است.(ص 63)وی در ادامه به ارتباطات خود با علمای قم اشاره میکند و مدعی میشود که زمانی عضو "فدائیان اسلام" بوده است. (ص 65) جعفری در ادامه(به زعم خود) به برخی تندرویهای فدائیان اسلام اشاره کرده و برای مثال قتل کسروی را عملی خودسرانه تلقی کرده و تلویحاً نظر مشهور مبنی بر فتوای آیتا... کاشانی در مورد قتل رزمآرا را تکذیب میکند. (ص 66) . در پایان این بخش از کتاب نیز جعفری میگوید که به خاطر همین تندرویها از گروه فدائیان جدا شده است. (ص 71)فصل پنجم: جعفری در این بخش به ارتباط نزدیک خود با آیتا... کاشانی و همکاری با وی اشاره کرده و با ذکر خاطرهای جالب، مسئله ورود تاریخی ایشان به ایران را شرح میدهد. (ص 81) البته وی در این فصل به وقایع نهم اسفند 1331 نیز اشاره میکند و ضمن بیان اقداماتش در جلوگیری از خروج شاه از کشور به دغدغه علما و به خصوص آیتا... کاشانی در این مورد میپردازد.فصل ششم: جعفری در مورد این روز و حمله وی و دار و دستهاش به روزنامههای منتقد شاه مثل "مردم" و "چلنگر" و ضرب و شتم روزنامهنگاران و تخریب دفاتر روزنامهها توضیح میدهد و دلیل آن را توهینهای این روزنامهها به شاه و علاقه مفرط خودش به مقام سلطنت و شخص شاه عنوان میکند. (ص 90)فصل هفتم: فصل مربوط به وقایع 30 تیر 1331 با آنکه در مورد یکی از حساسترین مقاطع تاریخی کشور سخن میگوید به اختصار برگزار شده است. جعفری در این فصل تنها به ذکر این نکته بسنده میکند که در جریان رخدادهای سیام تیر طرفدار مصدق بوده است و مردم را به اعتراض علیه قوام دعوت میکرده است.فصل هشتم: جعفری در این فصل بار دیگر مسائلی را که در فصل پنجم توضیح داده تکرار میکند. وی در این بخش از خاطرات خویش به دادگاهی که در ارتباط با حوادث نهم اسفند 31 تشکیل شد و بازجوییهای متعددی که از وی در این ارتباط صورت گرفت. جعفری میگوید که در زندان سختیهای فراوانی کشیده است.فصل نهم: جعفری در این بخش که به وقایع مهم 28 مرداد 1332 اختصاص دارد، با تکذیب ارتباط ارگانیک خود با طراحان کودتا میگوید که در زمان شروع این اتفاقات در زندان بوده است. وی همچنین موضوع حمله کردن به دکتر فاطمی با چاقو در زمان محاکمه فاطمی (پس از کودتا) را تکذیب کرده و مدعی میشود که فقط او را کتک زده است.در فصلهای بعدی این کتاب که به ترتیب با عنوانهای «باشگاه جعفری»، «15 خرداد 42»، «شاه و دربار»، «انقلاب»، «در خارج» و «کلام آخر» تنظیم شدهاند، جعفری با بیان خاطرات خود در مورد این موضوعات، بیشتر سعی در مبرا نشان دادن شخص شاه و انداختن تقصیر به گردن اطرافیان (شیوه همه مدافعین رژیم پهلوی) و ارائه چهرهای مهربان، ورزش و فرهنگدوست و مردمی از شاه دارد. وی همچنین در مورد مرحوم تختی با اشاره به اختلافات خانوادگی وی با همسرش، شایعه خودکشی وی را تأیید کرده و وی را فردی غیرسیاسی معرفی مینماید. (ص 182)جعفری اختلاف طیب حاج رضایی با شاه را نیز شخصی و بر سر ممنوعیت واردات موز توسط وی قلمداد کرده و هرگونه دخالت خود در دستگیر و اعدام وی طیب را رد میکند. (ص 292)هما سرشار در انتهای کتاب با آوردن ویژهنامهای در معرفی ورزش باستانی واصطلاحات رایج در آن به قولی که در ابتدای مصاحبه به جعفری داده بود، عمل میکند که بخشی خواندنی است.شعبان جعفری معروف به بیمخ اینک و در سنین کهولت و پیری در آپارتمانی کوچک و ناامید از بازگشت به وطن، سالهای آخر عمر خود را سپری میکند، در حالی که به گفته خودش از تغییر رژیم در ایران تقریباً ناامید است. (ص 379)پس از انتشار این کتاب، بعضی از افراد و گروههایی که جعفری در این کتاب از آنها نام برده است، دست به موضعگیری زدند. محمدمهدی عبدخدایی از اعضای قدیمی فدائیان اسلام، هرگونه عضویت جعفری در این گروه را تکذیب کرد. بعضی از همراهان و دوستان مرحوم تختی ادعاهای جعفری درباره آن مرحوم را تکذیب کردند. مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات نیز با چاپ کتاب "شعبان جعفری به روایت اسناد ساواک" گام مهمی در روشن ساختن میزان صحت ادعاهای جعفری برداشت. منبع:کتاب خاطرات شعبان جعفری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2115]