واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بخوان و غیب شو!شما هم حكایت های بسیاری درباره آیه مشهور «وجعلنا من بین ایدیهم... » شنیده اید اما داستان روزهای دفاع مقدس خواندنی تر است«وجَعلنا مِن بین ایدیهِم سَدا و مِن خَلفِهم سَدا، فاغْشَیناهُم فهَم لایبُصِرون»؛» برابرشان دیواری کشیدیم و در پشت سرشان دیواری و بر چشمانشان نیز پرده?ای افکندیم تا نتوانند دید». داستانش را حتما شنیده اید؛ مشركانی كه بارها برای قتل پیامبر اسلام(ص) برنامه ریخته بودند، در شب هجرت(لیله المبیت) ناكام ماندند، حضرتش را ندیدند و... آیه نهم سوره« یس » مشهورتر از آن است كه بتوان در چند جمله ناقص و پاراگراف وامانده، تعریفش كرد و از اثراتش نوشت؛ آشناتر از آن است كه بشود توضیحش داد و خاطره ها تعریف كرد. شما هم حداقل یكی دو باری با تاثیراتش مواجه شده اید؛ برای ورود به محدوده طرح ترافیک (!)، پنهان ماندن از چشم پلیس در جاده ها و بزرگراه ها، فرار از مقابل دیدگان آنكه نمی خواهید، مشخص نشدن یك اشتباه ناگهانی و بسیاری خاطرات روزمره كه با یك مراجعه به گذشته یادتان می آید اما داستان این آیه و استفاده از آن در روزهای دفاع مقدس فرق می کرده است. خاطره هایی كه می خوانید، حكایت اعجازهای باوركردنی این آیه در روزهای دفاع مقدس است؛ خاطره هایی كه بسیاری از آنها تاكنون مغفول و ناگفته مانده است. كاش روزی فرا برسد كه همه ناگفته های جنگ روایت شوند.
نجات در آخرین لحظهسکوت مرگباری منطقه فاو را در برگرفته بود. ا نتهای خط، سعید و رضا درون سنگر به نگهبانی نشسته بودند. جلوی سنگر کانال مخروبه ای قرار داشت که سمت چپش را آب و سمت راست آن را نیزار پوشانده بود. ناگهان از درون کانال صدای پا آمد. سعید گفت: «حتما صدای قورباغه است که از لای نی ها درون کانال افتاده». با گفتن این جمله هر دو خیال?شان راحت شد. آرام و ساکت اطراف را نگاه می کردند. رضا دلش راضی نشد و گفت: «ساکت! صدای پاست، مطمئنم». سعید حرفش را قطع کرد: «ای بابا، تو هم امشب خیالاتی شده ای! صدای پا چیه؟ گوش کن، صدای قورباغه است» و دوباره سکوت... . تاکیدهای پی درپی رضا آرامش را از هر دو گرفت. از سنگر بیرون آمدند. چند قدم نرفته بودند که ناگهان 2نفر از گشتی?های عراقی با حالتی تهاجمی از درون کانال به داخل نیزار پریدند. با آتش سعید و رضا، سکوت مرگبار خط شکسته شد. هیچکس نمی دانست که محاصره شده?اند و خط شکسته است. تنها جان پناه، سنگرهای دورتر بود. دشمن یکی یکی سنگرها را پاکسازی می?کرد. مرگ در یک قدم یشان بود. رضا شهادتین می گفت. سعید اما یاد صحبت های روحانی گروهان افتاد که برای تبلیغ به خط آمده بود؛ بچه ها هر موقع که گیر افتادید یا خواستید دشمن را کور و کر کنید، اول از همه، آیه «وجعلنا...» را بخوانید. با هم آیه 9 سوره «یس» را خواندند و با احتیاط به سمت سه?راهی حرکت کردند. هنوز چند متری دور نشده بودند که رضا آهسته گفت: «فکر کنم اونا بچه?های خودمون باشن». با سرعت به سمت شان حرکت کردند. چند قدمی مانده بود که از روی صداهای مبهم فهمیدند آنها هم عرب زبانند. ترس و دلهره عجیبی بر فضا حاکم شد. باز شروع کردند به زمزمه آیه«وجعلنا من بین ایدیهم سدا...» تندتند می خواندند. همان موقع یکی از سربازان دشمن نگاه معنی داری انداخت.از نگاه سرباز عراقی می شد فهمید که متوجه ایرانی بود نشان شده اما به هر دلیل، عکس العملی نشان نمی دهد. بعد از آن نگاه و ترس عجیب، رضا و سعید آهسته آهسته از آنها جدا شدند و به نخلستان پناه بردند.
پنهان در موجعملیات والفجر8 تازه شروع شده بود. رمز «یا فاطمه الزهرا(س)» دل ها را هوایی می کرد. قرار بود از منطقه عمومى جنوب خسروآباد تا انتهاى جزیره آبادان را غواصان در اروندرود ادامه دهند. با شروع عملیات، غواص ها كه از قبل در نزدیكی سنگرهاى دشمن به كمین نشسته بودند، حمله را برا ى شكستن خط دشمن و پاكسازى آن آغاز كردند. در بعضی نقاط ، غواصان با مشكل عبور از اروند مواجه شدند. غواصان لشكر ??كربلا برا ىرفتن به سمت اسكله فاو به مانع برخوردند. نورافكن های دشمن روى سطح رودخانه را روشن كرده بودند و تیرانداز ی های بی هدفشان به سمت رودخانه، پیشرفت را به شدت سخت می کرد. گویا دشمن کور بود و نمی دید؛ تیراندازی ها بعد از مدتی قطع شد و نورافکن ها هم خاموش شدند. گویا همه کارها آزمایشی بوده. با غواص ها که هم کلام می شدی، می فهمیدی که تقریبا همه شان به غیر از دعا و توسل برای موفقیت عملیات، آیه 9 سوره یس را می خوانند: «وجعلنا من بینا یدیهم سدا و من خلفهم سدا، فاغشیناهم فهم لایبصرون ». پیروزی در عملیاتی با آن وسعت و اهمیت در گرو مخفی شدن از چشم دشمن بود. بعضی ها وقتی از خاطره ها می گویند، تعریف می کنند که همان هنگامه اروندرود میزبان موج?های عظیمی شد، سرهای غواصان در آن موج?ها پنهان ماند و عملیات با قدرت و پیروزی به پایان رسید. ادامه دارد... منابع:کتاب فرهنگ جبهه، خاطرات شهدا در پایگاه اطلاع رسانی آوینی،... با بهره?گیری از خاطرات کاظم حبیب، رضا حسین زاده، عفت خداداد حسینی، عباس حاجی و قادر آشنا.سمیه پهلوان دوست
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]