واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ما كجاییم، فردوسی كجاست؟نگاهی به جایگاه جهانی شاهنامه حكیم توس زكنون پر شگفتی یكی داستان بپیوندم از گفته باستان
سخن درباره اینكه شاهنامه حكیم ابوالقاسم فردوسی ، نماد ایرانی بودن و تاریخ پندارهای ایرانی است، چندان روشن و بی چون چراست كه پرداختن به آن بی هیچ دلیلی، شایسته نمی نماید. همچنان كه «خجسته كیا» در پیشگفتار كتاب «شاهنامه فردوسی و تراژدی آتنی» به مقایسه این اثر سترگ با سروده های هومر می پردازد و می نویسد: «رؤیای ایرانی بودن و ایرانی اندیشیدن را كاملتر از شاهنامه- با همه «رمز و معنی»- شاید در هیچ اثر یگانه دیگری به زبان فارسی نتوان یافت.» شاهنامه فردوسی، حكایت تاریخ ازلی و ابدی ایرانی است، از همین روست كه شرح داستانهای شعری آن را شرح روایت اساطیر ایرانی می دانند و در دنیایی كه كهن الگوها و كشف راز حضور و قدرت تأثیر آنها بر زندگی و رفتار امروز بشر به موضوع مهم مطالعات علمی دنیا تبدیل شده، هیچ منبع مكتوبی همچون شاهنامه را نمی توان به عنوان گنجینه كهن الگوهای ایرانی نمونه آورد. تاریخ، فلسفه، جغرافیا، اسطوره، ادبیات، زبان و ... هر گستره مهم طبیعی و فراطبیعی كه قدرت تبیین و تفسیر حضور و وجود ایرانی را گزاره می كند، در شاهنامه جستنی و پیداست. این در حالی است كه شاهكار حكیم توس به هیچ وجه مرزپذیر و محدود به قالبهایش نمانده و همواره در عین كم توجهی غفلت بار ما، مورد توجه غیرایرانیان بوده و هست. گسترش علوم تطبیقی و به ویژه حوزه اساطیر و ادبیات تطبیقی طی چند دهه اخیر ارزش و توانایی های شاهنامه در مرز شكنی و پهلو زدن به ادبیات جهانی را به اثبات رسانده است. بسیاری از شاهكارهای ادبیات نمایشی، ادبیات شفاهی و حماسه سرایی جهان امروز در تطبیق با بخشهای مختلف شاهنامه فردوسی مورد ارزیابی و تحلیل قرار می گیرند. مقایسه تطبیقی داستان اسفندیار با آشیل یونانی و زیگفرید آلمانی ، انطباق سخنان شاهنامه با فلسفه كانتی، نقاط مشترك نقش اجتماعی شاهنامه با حماسه ملی یوگسلاوی، تطبیق ساختار دراماتیك نمایشنامه «آنتیگون» سوفوكل با داستان جریره شاهنامه، افسانه شناسی تطبیقی درباره فرزندكشی «پاریس» ازتروا و افسانه ای ایرلندی با داستان رستم و سهراب و انطباق داستانهای بسیار دیگر شاهنامه با شاهكارهای بزرگ جهان ادبیات همچون «مكبث» شكسپیر و ... امروزه قدرتهای بی نظیر شاهنامه در حوزه ادبیات و به ویژه ادبیات حماسی را به دنیای ادبیات ثابت كرده است. به راستی كدام شعر و داستان و نمایشنامه و كدام منظومه و دیوان را می توان به این بزرگی یافت كه به همان اندازه كه در برگیرنده تمامی مشخصات ریز و درشت فرهنگ ملت خویش باشد، زبان و بیانی جهانی داشته و در انطباق با بزرگترین آثار از ملتهای مختلف جهان قرار گیرد؟ نهفته چو بیرون كشید از نهان به سه بخش كرد آفریدون جهان یكی روم و خاور، یكی ترك و چین سوم دشت گردان ایران زمین تاكنون ترجمه های بسیاری از شاهنامه فردوسی در سراسر جهان به انتشار رسیده و حتی در بسیاری از جاها ادبیات كشورهای مختلف را تحت تأثیر قرار داده است. ترجمه شاهنامه در آلمان از سال 1800 به وسیله اشخاصی چونهاگمان، لودلف، وال ، والنبورگ ، ویلكن و فون هامر پورگشتال انجام گرفته و همواره رو به فزونی است.
علاقه شدید گوته شاعر بزرگ آلمانی به اشعار فردوسی را نیز می توان در یادداشتها و مقالاتی درباره دیوان شرقی- غربی او مشاهده كرد. مهمترین ترجمه های آلمانی شاهنامه توسطیوزف گورس (1820)، آدولف فریدریش،فون شاك (1851) و فریدریش روكرت (1890) به انتشار رسیده اند و چاپ مهم فرانسوی یولیوس مول (1838) و آثار تحقیقی آگوست وولرس ، تئودور نولدكه ، هرمان اته ، فریتس ولف و... نیز در این زمینه در میان كارهای متعدد دیگران به روی شاهنامه قابل تأمل هستند. هر چند شمردن تعداد ترجمه ها و تحقیقات شاهنامه در میان نویسندگان و پژوهشگران خارجی و تعداد زیاد تحقیقات تطبیقی بر روی این اثر بزرگ حماسی به ویژه در دانشگاهها و مدارس اروپایی كاری دشوار است، اما تأثیرات انكارناپذیر داستانهای شاهنامه را به راحتی می توان در ادبیات جهان مورد ارزیابی قرار داد؛هاینریش اشتیگلیتس ، شاعر بزرگ آلمانی یكی از ادیبانی است كه به شدت تحت تأثیر شاهنامه قرار داشته است. وی در كتاب معروفش، پیكره های شرقی كه جلد دوم آن در سال 1831 به چاپ رسیده، ضمن ستایش فردوسی، درباره زندگی او از زمان كودكی در طوس و ملاقاتش با عنصری در غزنین و دستور محمود غزنوی مبنی بر تهیه یك حماسه و سرانجام مرگ حكیم در توس شعری زیبا دارد كه اینگونه به پایان می رسد: ... او (محمود) گنجینه های بی شمار، از گوهر و مروارید، گرد می آورد و دوازده اسب می باید كه بی هیچ درنگی با این بار به سوی توس، به نزد شاعر بشتابند؛ به دروازه شهر نزدیك می شوند- مردمی جنازه ای را از شهر بیرون می آورند. هوفمان فون فالرسلبن هم در ابتدای شعر شش قطعه ای اش درباره فردوسی چنین گفته است. شاه می گوید: خورشید رحمت من می درخشد بر همه خدمتگزارانم، چه دور و چه نزدیك همه هدایایی گرفته اند، همه به ثروت رسیده اند، همه در اوج عزت زندگی می كنند؛ هر كه مرا خدمت كرد و شاد، از رحمت من نصیب برد تنها به شاعر توس، فردوسی است كه مدیونم... با آن كه شاعران بسیاری چون هلموت بوتشر ، اوتو اشتسل اتریشی، یوزف ویكتور ویدمان ، شاعر معروف سوئیسی و بسیاری از كسانی كه در مورد شاهنامه و فردوسی نوشته اند، علاقه خیلی زیادی به رابطه شاعر بزرگ با محمود غزنوی نشان داده و زندگی شاعر را به اندازه اثرش بزرگ دانسته و رفتار او را همچون حماسه هایش در مقابل محمود ستوده اند و بزرگ داشته اند. *** می گویند، در سالروز بیرون آمدن هركولانیوم از خاك بر پله های همه مدارس و دانشگاههای یونان شاخه های گل می گذارند؛ دیده ایم كه یونانیان با چه هزینه و سرمایه هنگفتی نام سوفوكل و آشیل و... را در دنیا تبلیغ می كنند؛ فرانسوی ها برای اشاعه فرهنگ و زبانشان شركتهای بزرگ فیلمسازی را وادار به فروش رایگان آثار سینمایی شان به زبان فرانسه می كنند؛ شنیده ایم هیچ كس حق ورود به موزه ملی بریتانیا را ندارد مگر اینكه نخست از اتاق شكسپیر عبور كند؛
ایتالیایی ها و مصری ها نقاشی ها و نقوش فرهنگیشان را بر كاغذ و سنگ و لیوان و قاب به رایگان در اختیار گردشگران و جهانگردان قرار می دهند و... فردوسی امروز- بیش از خیام و حافظ و مولانا - برای جهانیان شناخته شده است و ارزش و اعتبار دارد؛ حال آنكه هیچ كس تا به حال به اندازه این شاعر گرانقدر چكیده همه ویژگی ها و مختصات ایران و ایرانی را به تعریف در نیاورده است... . اما افسوس، افسوس... كه... . تا به حال آرامگاه بزرگترین شاعر ایران و به یقین یكی از بزرگترین شعرای جهان را دیده اید؟! تا به حال چند بیت از اشعار نهفته در سینه پدرتان را از زبان فردوسی... . جهان سر به سر حكمت و عبرت است چرا بهره ما همه غفلت است؟! مهدی نصیریتهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 471]