واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: فروتنی فروتنی و تواضع یکی از صفات گرانبهای انسانی است که بر ارزش و قدر انسان می افزاید و او را از زمره بندگان خاص پروردگار می گرداند.1 اما باید دانست که قیمت و ارزش این صفت, بسته به شرایط و محیطهای گوناگون متفاوت است و گاه بی ارزش و حتی ضد ارزش خواهد شد. یکی از این شرایط که بر ارزش و قیمت این صفت والا می افزاید, اختیار است. تواضع هنگامی زیبا است که انسان توان گردنکشی و فخر فروشی را داشته باشد, اما با این حال خود را به زیر آورد و کوچک نشان دهد. به گمان شما آیا می توان فردی را که چاره ای جز کرنش در برابر دیگران ندارد, متواضع نامید؟ بی راه نیست اگر بگوییم این بیشتر ذلت و خواری است تا تواضع و فروتنی. بنابراین میان خواری و فروتنی مرزی است دقیق و حساس که اختیار, خط جداکننده میان آن دو است. آورده اند که فردی ادعای پیامبری داشت و بر گفته خود پافشاری می کرد. به او گفتند: اگر راست می گویی معجزه ای بیاور. گفت: هر کاری که شما بگویید انجام می دهم. گفتند: به همین درختی که در نزدیکی ما است بگو که حرکت کند و به خدمت شما برسد. پیامبر دروغین چند بار به آن درخت دستور داد که بیاید. اما اتفاقی نیافتاد. بالاجبار خودش به سمت درخت حرکت کرد و به دیگران گفت: اشکالی ندارد, من پیامبری متواضعم. حال که او نمی آید, من به سراغ او خواهم رفت. برخی از مردم نمونه بارز همین پیامبر متواضعند. تا وقتی پول و امکانات و سواد و جایگاه و مقام ندارند, بیشترین تواضع را به شکم دیگران می بندند. اما همین که به جایی می رسند, تکبر را به جای آن می نشانند. بنابراین شرط اول ورود در سرزمین متواضعان این است که انسان امکان گردنکشی را داشته باشد و در عین حال به فروتنی روی آورد. امیر مؤمنان علی علیهالسلام فرمودند: خوشا به حال كسى كه بى آنكه او را نقص و كاستى باشد, فروتنى كند.2 بنابراین تواضع ذلیلانه و سر فرود آوردن در برابر زر و زور که ریشه در کمبودها و کاستی های انسان دارد, نه تنها ارزش نیست بلکه ضد ارزشی است بس سخیف و پست. یکی از این شرایط که بر ارزش و قیمت این صفت والا می افزاید, اختیار است. تواضع هنگامی زیبا است که انسان توان گردنکشی و فخر فروشی را داشته باشد, اما با این حال خود را به زیر آورد و کوچک نشان دهد اما ببینیم چه عاملی می تواند بر ارزش تواضع بیافزاید. فرمول ارزش تواضع اگر می توانستیم سری به دستگاه حساب و کتاب فرشتگان بزنیم, شاید فرمول ارزش تواضع را چنین می یافتیم: «اندازه تواضع» ضرب در «اندازه جایگاه انسان» (اعم از قدرت, منصب, ثروت و آبرو) = ارزش تواضع. هر چه که جایگاه انسان بالا و بالاتر می رود, تواضع ارزش بیشتری می یابد. چرا که پول و قدرت و ثروت و جایگاه, خود به خود تکبر می آورد و برخورد متواضعانه را برای انسان مشکل می کند. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله می فرمود: إنّ أفضَلَ النّاسِ عَبدا مَن تَواضَعَ عَن رِفعَةٍ.3 برترینِ مردم در بندگى(خدا) كسى است كه در عین بزرگى، فروتنى كند. فروتنی در اوج عزت و بزرگی پیامبر صلیالله علیه و آله آری, هر چه که انسان در زندگی دنیایی خود پیشرفت می کند و اوج می گیرد, فروتنی برایش مشکل تر خواهد شد. خداوند هم به خاطر همین سختی است که بر ارزش این عبادت می افزاید و انسان را به اوج آسمانها می برد. پیامبر خدا حتّى در اوج قدرت یعنی روز فتح مكّه بر الاغى بدون پالان سوار شد. او اینگونه عمل می کرد تا مردم گمان نكنند همین كه به جایى رسیدند باد كبر و غرور در دماغ بیفكنند و از مردم كوچه و بازار و مستضعفان فاصله بگیرند و از حال توده هاى زحمت كش, بیگانه شوند. انس بن مالک می گوید: پیغمبر صلّیالله علیه و آله همواره به عیادت بیماران می رفت و جنازهها را تشییع مىكرد و دعوت بردگان را(که پایین ترین قشر جامعه بودند) می پذیرفت.4 اما خدا نکند که برخی به جایی برسند. دفتر و دستکی راه می اندازند و خلاصه آفتابه لگن هفت دست و شام و ناهار هیچی. ابوذر درباره پیامبر اکرم می گوید: پیغمبر(صلی الله علیه و آله) چنان در میان جمع اصحاب مىنشست كه تازه وارد (از وضع مجلس) نمی فهمید پیغمبر(ص) كدام است. ما از حضرت اجازه خواستیم كه برایش نشیمن مخصوص قرار دهیم تا افراد غریبه او را بشناسند. حضرت اجازه داد و سکّویى از گل ساختیم كه او بر آن مىنشست و ما گرد او مىنشستیم پیامبر هنگامی چنین زندگی می کرد که اسلام روز به زور در حال گسترش بود و همگان او را به عنوان نفر اول این آیین دوست داشتنی می دانستند. ابن عباس می گوید: پیغمبر همواره بر خاک می نشست, بر زمین غذا می خورد و شتران را خود عقال مىبست (بند می زد).5 او می توانست همانند پادشاهان تنها با یک نگاه و یا با یک نعره آتشین حرفش را بر کرسی بنشاند. می توانست همانند ثروتمندان, روز به روز لباس تازه ای به تن کند و بر زیر دستان و یارانش فخر بفروشد. می توانست همانند قدرتمندان از بالای عینک, نیم نگاهی پر هیبت به دیگران بیاندازد و بدون هیچ سخنی لرزه بر اندام آنها بیافکند تا حکومتش در سایه قدرت و هیبتی این چنینی ثبات بیشتری پیدا کند. اما دقیقا عکس آن را انجام می داد. ابن مسعود می گوید: پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به طرف مردى رفت كه با او سخن بگوید. اما او از هیبت پیامبر به لرزه افتاد. حضرت فرمود: آسوده باش كه من سلطان نیستم، من فرزند كسی هستم که قرمه (یعنى غذاى ساده فقیرانه) مىخورد.6 او می توانست از محبت مسلمانها استفاده کند و بر گرده مهر آنان کاخی بزرگ و زیبا بسازد. اما رودخانه های مواج و سرشار از مهر و محبت آنان را به دریای آرام دل خود متصل کرد و همراه و همنشین آنان شد. ابوذر درباره او می گوید: پیغمبر(صلی الله علیه و آله) چنان در میان جمع اصحاب مىنشست كه تازه وارد (از وضع مجلس) نمی فهمید پیغمبر(ص) كدام است. ما از حضرت اجازه خواستیم كه برایش نشیمن مخصوص قرار دهیم تا افراد غریبه او را بشناسند. حضرت اجازه داد و سکّویى از گل ساختیم كه او بر آن مىنشست و ما گرد او مىنشستیم.7 بنابراین تواضع اگر با اختیار همراه باشد, ارزشمند خواهد بود. اما هنگامی ارزشمندتر است که انسان در اوج قدرت و مکنت شیوه ای متواضعانه داشته باشد. نوشته سیدمصطفی بهشتی – گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 384]