واضح آرشیو وب فارسی:فارس: رئيس مركز تجارت جهاني در نامهاي به بهمني:منتقدين و دوستداران خود را بي سواد خطاب نكنيد
خبرگزاري فارس: رئيس مركز تجارت جهاني در نامهاي به بهمني خطاب به وي اعلام كرد: از انتقاد نهراسيد و منتقدين و دوستداران خود را بي سواد خطاب نكنيد.
به گزارش خبرگزاري فارس، محمدرضا سبزعليپور در نامه خودبه بهمني رئيس كل بانك مركزي آورده است: باستحضار عالي ميرساند اينجانب با خود عهد كرده بودم كه تا زمانيكه حضرتعالي در جايگاه رفيع رياست كل بانك مركزي قرار داريد هيچگاه مصدع اوقات شريف و گرانبهايتان نشوم اما وضعيت سؤال برانگيز اقتصادي و پولي و بانكي كشور مرا مجبور ميكرد تا هر از چندگاهي نظرات، انتقادات و پيشنهادات دلسوزانه و سازنده خويش را از طريق رسانه هاي گروهي به سمع و نظر تيم محترم اقتصادي دولت علي الخصوص شخص جنابعالي برسانم، اما چند روز پيش مطلبي را به نقل از شما از طريق خبرگزاريهاي رسمي كشور مطالعه نمودم كه در كمال تعجب و ناباوري ديدم كه به بهانه وضعيت حساس اقتصادي و وجود تحريمهاي خارجي، تمامي صاحب نظران كشور را از انتقاد عملكرد مسئولين بانك مركزي برحذر داشته و در گامي پيشتر اعلام نموده ايد كه كسانيكه از عملكرد شما انتقاد كرده و ميكنند تاكنون حتي يك جلد كتاب اقتصاد هم در دست نگرفته اند!!! يعني خيلي ظريف و با استفاده از كلمات مؤدبانه، همه منتقدين خود را بي سواد قلمداد كرده ايد!!؟
لذا باعنايت به شناختي كه از روحيه و شخصيت جنابعالي داشتم با خود گفتم كه اين ادبيات با روحيه محمود بهمني كه من مي شناختم سازگاري نداشته و اصلاً ايشان اهل جبهه گيري و تهديد كردن نبود!، شخصي كه براي همه كارهاي خود حتي نحوه لباس پوشيدنش از نظرات و مشورت دوستان خود بهره مي جست حال چگونه چنين جملاتي از زبانش جاري ميشود!؟ اين سؤالات مرا بر آن داشت تا عهد خود را شكسته و بهرشكل ممكن صحت و سقم اين موضوع و اظهارات را از خودتان سؤال كرده و انتقادم را در اين خصوص بطور خصوصي به گوش جنابعالي برسانم.
از همين رو چند بار در ساعات مختلف روز با دفترتان تماس گرفتم اما در كمال تعجب هيچكس پاسخگو نبود و تلفنها آنقدر زنگ ميخوردند تا قطع شوند، بالاخره بعداز ظهر همان روز يكي از كاركنان دفترتان با صداي خواب آلود گوشي را برداشت و بنده را خوشحال كرد، اما وقتي سؤال كردم كه چرا تلفنها را جواب نميدهيد؟ با صداي خواب آلود فرمودند: حتماً كار دارند كه گوشي را برنميدارند، فـردا تماس بگيريد!!؟
اين نوع برخـورد بـرايم بسيار جالب و نوبرانه بـود. مع الوصف فرداي آنروز بخت خود را آزموده مجدداً با دفترتان تماس گرفته و پس از چند تماس ناموفق، خوشبختانه صداي رئيس دفتر عزيزتان را كه تا به امروز برايم قابل احترام بوده را شنيدم! اما بمحض شنيدن صداي بنده، تلفن را قطع كرد و هرگز حاضر به صحبت نشد و هر بار بنوعي از صحبت كردن طفره رفت!؟ حال از شما سؤال ميكنم آيا وضعيتي كه بر آن دفتر حاكم است در شأن دفتر رياست بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران ميباشد!!؟
روز بعد با دو نفر از دوستان مشتركمان ملاقات كرده و موضوع پيش آمده را با آنها در ميان گذاشتم، محض يادآوري، يكي از آنها از قديم رئيس و استاد جنابعالي بوده و ديگري هم همكار قديمي و مديرعامل يكي از بانكهاي بزرگ دولتي كشور. نهايتاً دوست اول كه حق پدري و استادي بر گردن هر دوي ما دارد از شنيدن موضوع ناراحت شد و به من گفت: سعي ميكنم تا هرچه سريعتر وقتي را از جناب آقاي دكتر بهمني بگيرم تا شما ديداري با هم داشته باشيد اما احساس كردم كه اينكار برايش خيلي سخت وسنگين است و كمافي السابق ميخواهد خود را كوچك كرده و براي رضاي دل بنده، وقتي را از شما گدائي كند!!؟ اما دوست دوم، در قالب طنز داستان (آن دو دوست را كه در بيابان تشنه و گرسنه بودند و با هم عهد كردند كه اگر دست بر قضا روزي هركدام از آنها به جايگاهي رسيده و در آن ديار صاحب مقامي شد ديگري را فراموش نكند و......) را برايم تعريف كرد و گفت: حوصله داري عليپور، آقاي دكتر بهمني آنچنان سرش شلوغ شده كه فعلاً خودش را هم نمي بيند تا چه رسد به من تو، پس فراموشش كن!! اين دادستان نسبتاً طولاني را از اين بابت تعريف كردم تا دليل نوشتن اين نامه سرگشاده را گفته باشم.
جناب آقاي دكتر بهمني، تمام فرمايشات حضرتعالي درست ميباشد، بله بنده هم جزء آن منتقديني هستم كه تاكنون يك جلد كتاب اقتصاد را هم در دستم نگرفته ام و بقول شما جزء بي سوادان كشور هستم! البته محض اطلاع جنابعالي هر بار كه به كتابفروشي ها مراجعه كردم تا شايد شانس خريد حتي يك جلد كتاب اقتصاد را داشته باشم موفق نشدم زيرا شما و همكاران محترمتان زرنگتر از ما بوده و تمام كتابهاي اقتصاد را پيش خريد كرده بوديد.
حال بحث اصلي من اينجاست كه شما و همكاران محترمتان در تيم اقتصادي كه حتماً صدها جلد كتاب اقتصاد در دست گرفته و احتمالاً آنها را نيز مطالعه نموده و صدها جلد كتاب نفيس با جلدهاي رنگارنگ زيبا هم در كتابخانه هاي شخصي خود داريد و همچنين عناوين بالاي علمي همچون دكتر و مهندس و استاد برجسته دانشگاهها را يدك ميكشيد، چه گلي بر سر اين ملت زده ايد؟
جناب آقاي دكتر بهمني، روزيكه جنابعالي سكان هدايت بانك مركزي ايران را در دست گرفتيد، بنده خيلي خوشحال شدم و با خودم گفتم كه محمود بهمني شخصي غيرسياسي و متخصص در صنعت بانكداري است و مطمئناً ميتواند كشتي به گل نشسته بانك مركزي را نجات داده و با وجود مشكلات اقتصادي و اعمال تحريمها در داخل و بحران اقتصادي در جهان، بمرور مشكلات پولي و بانكي كشور را مديريت كرده و فضاي اقتصادي كشور را بهبود بخشد اما با سپري شدن چند سال از رياست شما بر اين دستگاه عريض و طويل و تأثيرگذار اقتصادي، هنوز انتظار ميكشيم تا شايد روزي پيش بيني ما محقق شود.انشاالله!!
جناب آقاي دكتر بهمني، هر چند شما استاد هستيد و تمام اطلاعات مربوط به شرح وظايف بانك مركزي را از ما بي سوادان بهتر ميدانيد! اما محض يادآوري مجدداً عرض ميكنم: همچنانكه استحضار داريد بانك مركزي ايران در سال 1339 با اهدافي همچون چاپ و نشر اسكناس، تنظيم بازار پولي و ارزي، هدايت اعتبارات، كنترل بحران پولي كشور، بانك عامل دولت تأسيس گرديد اما مطالعه قوانين مربوط به تأسيس بانكهاي مركزي در كشورهاي مختلف جهان يك هدف مشترك را نشان ميدهد كه وظايفي از قبيل حفظ ارزش پول ملي، حفظ تعادل داخلي و خارجي پول، كنترل تورم، حفظ ثبات قيمتها و كمك به رشد و توسعه اقتصادي جامعه بعنوان اهداف و مسئوليتهاي اصلي تأسيس بانكهاي مركزي ذكر شده است. لذا با نگاه اجمالي به فعاليتهاي چند سال اخير بانك مركزي ايران به اين نتيجه ميرسيم كه نه تنها اين اهداف و شرح وظايف تا حدود زيادي در كشور ما رنگ باخته بلكه بنوعي بانك مركزي ايران از اهداف اصلي خود دور و كاركرد جديدي براي خود تعريف نموده است.
حال به جهت پرهيز از طولاني شدن اين نامه، سؤالات خود را كه همگي در حيطه وظايف شما ميباشد را مورد به مورد بيان ميكنم:
* چرا حجم نقدينگي كشور كه در شش سال و نيم پيش يعني ابتداي دولت نهم حدود ۸۰ هزار ميليارد تومان بوده اكنون بيش از چهار و نيم برابر شده و اين رقم به حدود ۳۵۰ هزار ميليارد تومان افزايش پيدا كرده و همانند سيل هر روز به سمتي سرازير و بحراني جديد را بوجود مياورد؟ لكن بنظر ميرسد كه شما برنامه اي براي كنترل اين نقدينگي نداشته و حتي با كاهش سود سپرده هاي بانكي، صاحبان سرمايه ها را سرگردان تر و بنوعي آنها را تشويق كرد تا پولهايشان را در بازار طلا و ارز و غيره سرمايه گذاري كنند. در چنين شرايطي طبيعي است كه سپرده گذاران حاضر نباشند پولشان را در بانكها سپرده گذاري كرده و حداكثر۱7درصد سود بگيرند در صورتيكه طبق آمار ارائه شده توسط خودتان، تورم كشور بيش از 25 درصد است.
* با چه توجيهي سود سپرده ها را چند درصد كاهش داده و با اين عمل غير اصولي خود زمينه سرازير شدن پولهاي مردم از بانكها به بازار دلالي را فراهم نموديد؟
* چرا هيچگونه كنترلي بر تورم افسارگسيخته اي كه كمر مردم را خم كرده است نداريد؟
* چرا ارزش پول ملي ايران را در كمتر از يكماه حدود 100% كاهش داديد؟
* چرا بمنظور تأمين كسري بودجه دولت، مبلغ 53 ميليارد دلار را در بازار آزاد و آنهم با نرخي نزديك به دو برابر نرخ معمول بفروش رسانديد؟ آيا واقعاً فكر نميكنيد كه اين عمل شما موجب افت شديد ارزش پولي ملي، و رشد وحشتناك تورم در جامعه گرديد است!؟
* چرا جايگاه بانك مركزي را آنقدر تنزل داده و آنرا فقط به صراف و سكه فروش دولت مبدل كرده ايد؟
* چرا با صدور دستورات شل كن صفت كن خود، بارها اماكن و مراكز فروش و توزيع ارز، علي الخصوص ارز مسافرتي به مردم را جابجا كرديد؟ بطوريكه اول بانكها را مأمور فروش ارز نموده بوديد، سپس صرافيها را هم به آنها اضافه كرده، بعد با ممنوع كردن فروش ارز مسافرتي زمينه افزايش قيمت دلار و يورو را تا حدودي فراهم كرده سپس مجدداً با صدور دستوري جديد فروش ارز مسافرتي را اين بار فقط از طريق بانكهاي ملي و صادرات مجاز دانستيد و.... دهها مورد سؤال برانگيز ديگر!؟
* پس از اندك افزايش نرخ دلار، چرا بانك مركزي ارز مسافرتي را بدفعات به كمتر از نصف تقليل داده و مردم را براي خريد ارز بيش از گذشته روانه بازار آزاد نموده و با اين عمل خود تنور فروش ارز را در بازار آزاد داغ كرده و قيمتها را بيش از پيش افزايش داديد؟
* چـرا مسئولين بانك مركزي و تيم اقتصادي دولت در طي اين سالها هيچ اقدام اصولي و علمي را بـراي كنترل بازار انجام نـداده و ريال ايران را در تب داغ بازار در حال ذوب شدن رها كرده اند؟
* چرا بعنوان رياست كل بانك مركزي ايران دهها ايده و نظر در جهت كنترل نرخ ارز و سكه داده ايد اما هيچكدام از پيش بيني ها و برنامه هايتان درست از آب در نيامده و موجب كنترل نرخ ارز و سكه نشده است؟ مگر نفرموده بوديد كه كاري ميكنيد كه سوپرماركتها هم سكه را با نرخ قابل قبول توزيع كنند، پس چه شد؟ نه تنها از سوپرماركتها خبري نشد بلكه بانكها هم نتوانستند به تعهداتشان عمل نمايند.
* چرا سطح نظارتتان بر بانكها اينقدر ضعيف بوده كه بزرگترين اختلاس تاريخ ايران در زمان رياست جنابعالي بر بانك مركزي اتفاق افتاده است؟
* چرا با تمام سياستهاي انقباظي كه به بهانه بالا بودن سطح مطالبات معوق بانكها (كه در بدو ورودتان به بانك مركزي، معوقات بانكها 48 هزار ميليارد تومان بود) اعمال كرده و بگير و ببندهائيكه راه انداخته و اكثر فعالان
اقتصادي را ممنوع الخروج كرديد، نه تنها مطالبات معوق بانكها كاهش نيافته بلكه رفته رفته به مرز 60 هزار ميليارد تومان نزديك شده است؟
* چرا توزيع اسكناس نو را در اواخر سال 90 در انحصار يك بانك خصوصي كه تعداد شعبه هاي آن بانك در تهران كمتر از انگشتان دو دست ميباشد قرار داديد؟ آيا نه بخاطر اينكه مديرعامل آن بانك، سابقاً رئيس جنابعالي بوده و بقول معروف با اين كارتان بنوعي اداي دين كرديد؟ آيا از نظر شما روابط و منافع فردي بر منافع ملي ارجحيت دارد؟ البته جاي شكرش باقيست كه تحت فشار افكار عمومي، سريعاً چند بانك ديگر را مسئول توزيع اسكناس نو كرديد!!
* چرا پس از گذشت نزديك به يكسال، هنوز پست قائم مقامي و معاونت اقتصادي بانك مركزي خالي مانده است ؟ مگر در ايران قحط الرجال شده و يا موضوع پنهان ديگري در بين است؟
* هرچند كه پست دبير كلي بانك مركزي، پستي تشريفاتي ميباشد اما در زمان رياست آقاي مظاهري بر آن بانك، حداقل ايشان به جنابعالي كه دبيركل وقت بانك مركزي بوديد اجازه عرض اندام را ميداد و بهمين خاطر هر از گاهي با رسانه ها مصاحبه ميكرديد اما حال چه شده است كه از زمان حضور حضرتعالي در رأس بانك مركزي هيچ اسم و رسمي و خبري از دبيركل محترم بانك مركزي نيست و يا بهتر بگويم، چرا ايشان اجازه حضور در جمع اصحاب رسانه را ندارد؟ آيا اين نوعي انحصارطلبي از جانب شما نيست؟
* باتوجه به تحريم هاي اعمال شده برعليه بانك مركزي ايران كه طبق شواهد و قرائن موجود، چه بسا از اين به بعد بيشتر هم بشود و با عنايت به قطع همكاري سازمان سوئيفت با بانكهاي ايراني، چه تدابير و راهكارههايي را براي سهولت و روان سازي مبادلات خارجي تجار و صاحبان صنايع در زمينه نقل و انتقال پول انديشيده ايد؟
* چرا از زمان رياست تان بر بانك مركزي، بجاي گره گشايي و روان سازي كسب و كار و رفع مشكلات فعالان اقتصادي، برعكس با اعمال قوانيني نوظهور و نانوشته اي همچون قانون جديد گشايش حساب جاري و اخذ دسته چك، محدوديت اعطاي تسهيلات، ممنوع الخروج كردن تجار و صاحبان صنايع داراي بدهي معوق و ضامنين آنها و دهها مورد ديگر موجب زمين گير شدن آنان شده ايد؟
جناب آقاي دكتر بهمني، باعنايت به سؤالات مطروحه فوق كه خود بخش كوچكي از ابهامات و سؤالات موجود در ذهن صاحب نظران اقتصادي ميباشد، آيا ميتوان گفت كه باوجود اين همه ضعفها و كاستي ها، همه منتقدين طبق دستور جنابعالي زبان در كام فرو برده و هيچ سؤال و انتقادي را از شما و عملكرد دستگاه تحت مديريتتان نداشته باشند! كه در غير اينصورت آنان را بي سواد و نادان خطاب كنيد. يعني از نظر حضرتعالي هر كس سكوت كرده و عملكرد شما را چشم بسته تأييد كند دوستتان محسوب ميشود؟ قديمي ها هميشه اين گفته را به ما گوشزد ميكردند (( دوست ميگويد گفتم اما دشمن ميگويد كه ميخواستم بگويم)) پس اينجانب هم چون خودم را دوست شما ميدانم انتقادم را ميكنم حتي اگر از جانب شما به بي سوادي هم محكوم شوم.
در خاتمه توصيه اين دوست قديمي را بپذيريد و آن اينكه هيچگاه از انتقاد نهراسيد و منتقدين و دوستداران خود را هم بي سواد خطاب نكنيد. پس اميد بر اين دارم كه تصميم گيران عرصه اقتصادي كشور منجمله جنابعالي، با رفع چالش هاي فراروي كارآفرينان و فعالان بخش خصوصي، شرايط را براي ايراني قدرتمند فراهم آورده و همواره شاهد افزايش هر چه بيشتر اشتغال توأم با رشد و توسعه پايدار اقتصادي كشور باشيم. پس نه تنها درب اتاقمان را برروي اين بزرگواران نبنديم بلكه به آنها احترام گذارده و آنان را طرف مشورت خود نيز قرار دهيم.
نهايتاً اميدوارم بمنظور تنوير افكار عمومي و دلجويي از همه صاحب نظران و منتقدين هم كه شده پاسخ قانع كننده اي به سؤالات فوق الذكر و ابهامات موجود ارائه دهيد تا شايد با اين عمل خود موجبات اتحاد و همدلي مجدد صاحب نظران اقتصادي را با محمود بهمني واقعي و مسئولين بانك مركزي، بيش از پيش فراهم آوريد.
انتهاي پيام/ص
يکشنبه|ا|21|ا|خرداد|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 186]