واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: موقعيت اوليه جذاب بر مسيري آشنا
نگاهي به "گامي در تاريکي"/ موقعيت اوليه جذاب بر مسيري آشنا فيلم تلويزيوني "گامي در تاريکي" ساخته آرش معيريان موقعيت اوليه جذاب و شروعي پرکشش دارد، ولي در ادامه با حرکت بر مسيرهاي آشنا نميتواند انتظارات ايجاد شده را برآورده کند. به گزارش خبرنگار مهر، معيريان در "گامي در تاريکي" تلاش ميکند با تکيه بر ايده جذاب فراموشي، قصه تکراري توطئه يک شوهر عليه همسرش را جذاب روايت کند و در اين ميان بهره کافي از ساختار روايت متقاطع ببرد.نکته مهمي که با ديدن اين فيلم در ذهن مخاطب پيگير شکل ميگيرد، حاکميت نگاهي است که از مرد / شوهر تصويري خبيث و خيانتکار ترسيم ميکند و "کابوس" سيروس مقدم و فيلم سينمايي "اقليما" محمدمهدي عسگرپور نمونههاي اين رويکردند. هر چند در نمونههاي اول همواره غافلگيري پاياني ميتواند مخاطب را راضي نگه دارد، ولي رو شدن تدريجي دست فيلمسازان بر اثر تکرار اين موقعيت نمايشي به نوعي مخاطب را از فيلم جلو مياندازد که به نفع اين آثار نيست.در اين فيلم هم حميدرضا پگاه (حميد) با توجه به سابقه حضور کمابيش مثبت خود در نقشهاي مختلف همان کارکردي را پيدا کرده که امين زندگاني در "کابوس" و حسين ياري در "اقليما". اما از آنجا که مخاطب به تدريج با کليدهاي اين موقعيت نمايشي آشنا شده، به زودي او را در جايگاه متهم قرار داده و حرفها و کنش و واکنشهاي او زير ذرهبين قرار ميگيرد.فيلم از ابتدا با موقعيتي جذاب و منحصر بفرد آغاز ميشود که نويسنده و فيلمساز ميتوانند مانوري خوب روي آن بدهند و کمتر ايرادي به اين پرداخت اوليه وارد است. موقعيت زني (لادن طباطبايي) که وقتي در خيابان به هوش ميآيد هيچ چيز را به خاطر نميآورد و دچار سردرگمي است. اين موقعيت اوليه به گونهاي رئال گزينههايي را پيش روي زن و مخاطب قرار ميدهد که اولين آنها ترديد او ميان زنده بودن و مرگ است.پرسشهاي ذهني زن بلافاصله با راهکارهايي پاسخ ميگيرد و به زودي همه گزينههاي احتمالي حذف شده و معرفي او به عنوان زني تنها و بدون حافظه تثبيت ميشود. در اين ميان با وجود اينکه موقعيت اوليه مستعد پررنگ شدن و توقفي طولاني مدت را داشته، اما در زماني که لازم است با مراجعه زن به پليس قيچي شده و به سرعت تعاريف جديد از او در موقعيت بعدي شکل ميگيرد.در اين بخش بيشتر اطلاعات پزشکي درباره فراموشي کوتاه مدت زن ارائه ميشود که به گفته پزشک به علت فشار عصبي وارده و فرار او از واقعيتي تلخ بوده است. به اين ترتيب پيشزمينهاي مبهم درباره علت فراموشي زن شکل ميگيرد و اين مقطع هم به سرعت با پيدا شدن شوهر و کشف هويت واقعي زن (شقايق)، رو به سوي تعاريف جديد از او دارد.در اين بخش که موقعيت محوري فيلم است اتفاقي خاص ميافتد و آن هم کامل شدن تدريجي پازل شخصيتي شقايق و حادثهاي است که او را در فراموشي کوتاه مدت قرار داده است. بعلاوه در اين بخش هر آنچه درباره شقايق و گذشتهاش نقل مي شود، متکي است بر روايت شوهرش حميد که بالتبع در معرفي ابتدايي اين شخصيت به عنوان شوهري متعهد و دلسوز موثر واقع ميشود.
اين روند تخت با دو کد از ثباتي که پيش رو دارد خارج ميشود که يکي برداشتن تلفن و دفترچه تلفن از دسترس زن و ديگري تمهيدي است که هر گاه که دست نويسنده از تغيير سطح روايتي خالي ميماند، به آن متوسل ميشود يعني تمهيد فلاشبکهايي که به صورت متقاطع بخشهايي از گذشته را در ذهن شقايق تصوير کرده و صحت حرفهاي حميد را زير سئوال ميبرند.اين روياهاي صادقه در شرايطي شکل ميگيرند که روايت در موقعيتي تخت گرفتار شده و در واقع پتانسيلي لازم است تا شقايق وادار به واکنشهاي جديد شود. به عنوان مثال هر چند جرقه پي بردن او به اين راز که بچه دارد با لباسهاي حاملگي داخل کمد روشن ميشود، ولي اين موضوع در ادامه وارد کابوسهاي او ميشود و بخشي از گذشته را به گونهاي واضح و البته متفاوت با آنچه حميد روايت کرده، به تصوير ميکشد.اشکال از جايي ايجاد ميشود که از مقطعي که اولين کد مبني بر دروغگويي حميد ارائه ميشود، برگ برنده نهايي نويسنده و فيلمساز براي مخاطب آشکار مي شود و از آن پس مخاطب به دنبال واکاوي در رفتار و گفتار مرد است به جاي اينکه در بازسازي و کشف گذشته زن همراه شود.يک خط فرعي روايي که به گونه اي تدريجي وارد کار شده و در ادامه فينال را رقم ميزند، مربوط به حضور خدمتکار خانه، شهربانو (زهره فکور صبور) است. حضور اين زن منطق اوليه اي مناسب دارد و به تدريج نقش او به عنوان مراقب و نگهبان شقايق و مأموريتي که از سوي حميد براي دور نگه داشتن زن از اطرافيان دارد، تثبيت ميشود.اما اين کاراکتر که به نظر ميآيد حضوري لازم و کافي دارد، در انتها به عنوان تمام کننده و شکل دهنده فينال پررنگ ميشود. پرداختي که به نظر ميآيد تنها ه عنوان راهکاري براي حفظ قبح شوهرکشي طراحي شده و با پرداختي سهلالوصول در لحظه اتفاق ميافتد تا شهربانو با اطلاع از اينکه حميد بچه سرطاني او را هم به قتل رسانده، ضربه نهايي را به مرد وارد کند.نکته ديگر در مورد تدوين موازي برخي سکانسهاست که به ويژه در سکانس کشمکش فيزيکي شقايق و شهربانو خوب جواب ميدهد و قرينه کشمکش قبلي او با زني متجاوز (پرديس افکاري) ميشود که براي انتقام به خانه آنها آمده است. اين سکانس به دليل اينکه تدوين موازي را به بازسازي خاطرات گذشته شقايق پيوند ميدهد، کارکردي پيشبرنده و موجز دارد و ميتواند گره گشايي تصويري را رقم بزند.نکته تکرارشونده در شخصيتپردازي شقايق که قرار است به کليد شخصيتي او تعبير شود، دادن ويژگي ديناميتوار بودن به اوست که با وجود تکرار در مقاطعي از فيلم نميتواند به بازتابي مناسب در اين کاراکتر بينجامد و در حدي يک ديالوگ ناکارآمد باقي ميماند. استفاده از وجه شوخيوار اين عنوان در بخش پاياني فيلم هم درست پس از قرار دادن مخاطب در منگنه چند دقيقهاي از تعليق، کشمکش، برخورد، سگ وحشي، اتاق گاز و چند قتل پي در پي بيشتر به يک شوخي سطحي و عجولانه ميماند.همانطور که پرداخت شخصيت زن متجاوز هم فراتر از تيپ و قالبي آشنا حرکت نکرده و نشانهها و کدها چيزي فراتر از سوء استفاده حميد از زن براي تصاحب زمينش نيست. همه اينها با وجود آشنا بودن، پرداختي ابتدايي دارد و نميتواند وجهي تازه و واجد پتانسيل به اين بخش از فيلم وارد کند.فيلم "گامي در تاريکي" هر چند موقعيت اوليهاي جذاب و شروعي پر کشش دارد ولي در ادامه به علت شخصيت پردازي آشنا که فينال را براي مخاطب قابل پيشبيني ميکند و حرکت بر مسيرهاي آشنا در پرداخت اکشن، نميتواند همه انتظارات ايجاد شده را برآورده کند.فيلم تلويزيوني "گامي در تاريکي" به کارگرداني آرش معيريان و تهيهکنندگي اميرحسين شريفي جمعه 13 ارديبهشت ساعت 16 از شبکه يک پخش شد. حميدرضا پگاه، لادن طباطبايي، زهره فکورصبور و پرديس افکاري بازيگران اين فيلم هستند که داستان زني است به نام شقايق که حافظهاش را از دست ميدهد و براي يافتن هويت واقعي خود بايد با واقعيتي تلخ مواجه شود.منبع : مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 400]