واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > کثیریان، کیوان - کیوان کثیریان میگویند کودک، یک انسان تکاملنایافته نیست؛ یک انسان کامل است در اندازههای کوچک! فیلم کوتاه را هم باید یک کالبد کامل دید که تمام اعضا و جوارح یک فیلم را دارد؛ منتها در مقیاسی کوچکتر. «قید زمان»ی که همیشه همراه فیلم کوتاه است، فرصت کوتاهی برای بیان مفاهیم در اختیار این نوع فیلم قرار میدهد. فیلم کوتاه باید همه چیز را در «کوتاه»ترین زمان ممکن جمع و جور کند؛ فرصتی برای توضیح و تفصیل ندارد و از این حیث چه در وجه مضمونی و چه در وجه ساختاری و تکنیکی نیازمند حذف تمام حشویات و زوائد و درازگوییهاست. برای فیلم بلند معمولاً سقف زمانی قطعی نمیتوان قائل شد. چهبسا فیلمهایی که مرزهای 180 دقیقهای را نیز درنوردیدهاند؛ ولی غالباً فیلمهای بلند کمتر به کف 70 دقیقه نزدیک میشوند. قضیه درباره فیلم کوتاه تقریباً برعکس است. با آنکه به فیلمی که مرز 50، 60 دقیقه را پشت سر بگذارد فیلم کوتاه نمیگویند؛ اما واقعاً فیلم کوتاه، کف ندارد. در فیلم کوتاه، پیراستن و هرسکردن آنقدر مهم میشود که تکنیک و محتوا را عملاً تحتالشعاع خود قرا میدهد. ترومن کاپوتی، روزنامهنگار و نویسنده میگوید : "قیچی را بسیار به مداد ترجیح میدهم!" . در اینجاست که زمان - همان زمان کوتاه- به داد فیلم میرسد. سازنده فیلم کوتاه، هر چه از توضیحات اضافه و زمانبر بیشتر دوری کند، راحتتر، سریعتر و شفافتر حرفش را به بیننده ارائه میدهد و امکان بیشتری برای ضربهزدن بر مخاطب و تأثیرگذاشتن بر او دارد. چرا که گاه، آنچه همچون پردهای، معنا و فرم زیبا را در برمیگیرد و مانع تأثیرگذاری مورد نظر صاحب اثر میشود؛ همین طول زمان است؛ البته از نوع ممِلّاش! قرار نیست وارد بحث «اطناب مملّ و ایجاز مخل» شوم چرا که به نظرم این مسئله جزو بدیهیات است. طبیعتاً کوتاهی زمان اگر قرار باشد مانع انتقال معنا شود و دست و پای صاحب اثر را ببندد؛ مخلّ است. نکته دیگر اینکه قاعدتاً مضمون فیلم کوتاه نیز نمیتواند آنقدر چاق و فربه باشد که در آن لباس جمع و جور زمان، تنگ و چسبان نشان دهد. فیلمنامهنویس فیلم کوتاه هم فرصت چندانی برای نوشتن گفتوگوهای مطول ندارد. به طریق اولی شخصیتها باید آنقدر مختصر و مفید حرفشان را بزنند که دیگر نتوان کلمهای را از دیالوگهایشان حذف کرد؛ بدون آنکه به اطلاعات یا شخصیتها لطمهای وارد آید. در عین حال این دیالوگهای کوتاه و به دور از درازگویی باید تأثیر دراماتیک خود را حفظ کنند. به لحاظ ساختار ادبی فیلمنامه - و حتی ساختار تکنیکی و فنی- فیلم کوتاه، به کلی تابع قواعد سبک ادبی مینیمالیزم است. شکار و بهتلهانداختن یک لحظه، یک نقطه عطف (یا اوج) مشهود و پررنگ و استفاده بههنگام و موثر از تکنیکهایِ منجر به غافلگیری از ویژگیهایی است که معمولاً این شانس را پیدا میکنند که بارها و بارها در مراحل مختلف با قیچی به جان فیلمهایشان بیفتند بیآنکه نگران کمترشدن تایم فیلم از حد نصاب باشند و این یعنی معجزه قیچی.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 547]