واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گفتوگو با بهمن شعلهور (2)
تأثيرپذيري فروغ فرخزاد از احمدرضا احمدي شعلهرو همچنين با اشاره به تأثير احمدرضا احمدي در شعر معاصر ما و مقايسهي آن با اليوت و تأثيرش در ادبيات آمريكا اعتقاد دارد: در ادبيات آمريكا وقتي اليوت «سرزمين هرز» را چاپ كرد، كارلوس ويليامز ميگويد: «ما تازه داشتيم براي خودمان شعري درست ميكرديم؛ اما اليوت آمد و مثل بمب همهچيز را منفجر كرد». درست اين حرف را مهدي اخوان ثالث دربارهي احمدرضا احمدي گفته است، كه: «درست همان وقتي كه شعر نيمايي داشت پر و بال ميگرفت، احمدرضا احمدي همهچيز را به هم پاشيد.» در مقالهاي در نقد فروغ فرخزاد گفته بودند كه او در اواخر دورهي شاعري از احمدرضا احمدي متأثر شده بود، و فروغ نيز اين را پذيرفته بود كه شعرهاي آخرش شبيه احمدي شدهاند. شعر اليوت با تمام شهرت جهانياش عقب ماند اين شاعر تأكيد دارد: جالب اين است كه شعر اليوت با تمام شهرت جهانياش بالأخره عقب ماند و شعري كه در آمريكا موفق شد و تمام شعرهاي شاعران آمريكايي از مسير آن شعر گذر كردند، شعر كارلوس ويليامز بود. كارلوس ويليامز ميگفت، شعر بايد خودش خود را دربر گيرد، بدون هيچچيز خارجي؛ ولي اين بدان معنا نيست كه در شعر هرچيز را ميتوان گفت و به هيچچيز ديگر احتياج نداريم. شاعران بزرگ دنيا همه فيلسوفاند شعلهور در بخش ديگري از صحبتهايش با اشاره به تأثير فلسفه در شعر ميگويد: شاعران بزرگ دنيا همه فيلسوفاند. مثلا اليوت داشت دكتراي فلسفه ميگرفت و تزش دربارهي سمبوليسم بود و وقتي دارد صوفيانه فكر ميكند، مقدار زيادي پشت آن زمينه وجود دارد. والس استيونس از شعرهاي سادهاي، مضامين بسيار عميق فلسفي ارايه ميدهد. در شعرهاي داداييستي يا سمبوليستي مثل شعرهاي احمدرضا احمدي، حروف مقدار زيادي شعر را پيش ميبرند و هيچ لزومي ندارد پشتشان چيزي باشد؛ اما پشت شعرهاي شاعران دنيا مقدار زيادي بعد فلسفي وجود دارد. جبران فلسفي نبودن او بر اين اعتقاد است كه اگر شاعر از نظر فلسفي چيزي را ارايه نميدهد، در ابعاد ديگر بايد آن را جبران كند و در اينباره به شعرهاي پابلو نرودا اشاره دارد كه اهميتش در اين بود كه شاعر متعهد سياسي بود و آنچه را كه او از نظر فلسفي مانند اوكتاويا پاز ارايه نميداد، از نظر سياسي جبرانش ميكرد. اين مترجم همچنين با اشاره به شعرهاي احمد شاملو و مقايسهي شعرهاي اوليهي او با شعرهاي آخرش، يادآور ميشود: شعرهاي اوليهي شاملو از نظر سياسي و اجتماعي، فوقالعاده متعهدند و در حقيقت، تمام شهرت شاملو را ابتدا آن شعرها به وجود آوردند كه از نظر شعري به پاي شعرهاي تغزلي او نميرسند. شعلهور همچنين متذكر ميشود: زماني اخوان ثالث و شاملو را در رديف هم ميدانستيم؛ ولي اخوان به دليل اينكه در زمينهي شعر كلاسيك ماند و سعي كرد در زمينهي وزن و قافيه شعر بگويد، دچار ركود شد. در حاليكه شاملو وقتي خود را از وزن نيمايي آزاد كرد و آماده شد، بدون قيد و بند وزن و قافيه شعر بگويد، شعرهايش خيلي پيشرفتهتر شدند و اين همان چيزي است كه در شعر آمريكا هم پيش آمده است. شعرهاي آخر آمريكا شبيه نثرند؛ نه اينكه نثر باشد؛ اما به سادگي نثرند و پايبند وزن و قافيه نيستند و پيشرفتهترند. با اين وجود، اين به اين معنا نيست كه ايده در شعر جايي ندارد. شعر تقريبا غيرقابل ترجمه است او در بخش ديگري از صحبتهايش دربارهي امكان ترجمهي شعر و اينكه در ترجمهپذيري شعر فارسي، چه ميزان امكان وجود دارد، ميگويد: شعر تقريبا غيرقابل ترجمه است. نكتهاي كه در ترجمهي شعر اهميت دارد، اين است كه در ترجمه بايد دقت كرد و شعرهايي را برگزيد كه قابل ترجمه باشند؛ زيرا بعضي شعرها قابل ترجمهاند؛ اما بعضي ديگر نه. آنها هم كه قابل ترجمهاند، در ترجمه خيلي از مفاهيمشان را از دست ميدهند. ترجمهي شعر كار بسيار شاقي است؛ به اين دليل است كه من هم الآن از ترجمه خسته شدهام. شعلهور ترجمهي نثر را نسبت به شعر كار آسانتري ميداند و اعتقاد دارد: اگر خود نويسنده و شاعر اثرش را ترجمه كند، دستش بازتر است و اگر لازم شد، ميتواند ترجمهي آزاد هم انجام دهد؛ اما اگر مترجم بخواهد اين كار را بكند، به متن وفاداري نخواهد داشت. در يك متن ممكن است اصطلاحي باشد كه در انگليسي معادل آن به سختي پيدا ميشود؛ به اين دليل ترجمه بسيار سخت خواهد بود. شعر امروز ما از شعر دنيا عقبتر است شعلهور ميگويد: امروز شعر ما از شعر دنيا عقبتر است. وقتي گوته شعر حافظ را خواند، تحت تأثير او قرار گرفت. شعر گذشتهي ما خيلي قويتر از جهان بود؛ ولي شعر جديد ما طول خواهد كشيد تا بخواهد به شعر دنيا برسد. شعر جديد بايد بسيار پيچيدهتر از چيزي كه تا اكنون داريم، باشد، تا بتواند اهميت جهاني يابد. حركت رو به جلو به باور شعلهور، شاعر امروز بايد به جلو رود؛ نه اينكه به عقب بازگشت داشته باشد؛ مثلا ابتهاج سعي كرده مثل حافظ شعر بگويد و حتا اگر موفق شود، باز مسير رو به پاييني خواهد داشت. بايد مسيري را رفت كه شعر جهاني به آن سمت ميرود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 458]