واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: بررسي تصوير زن در داستانهاي کوتاه نويسندگان ايران در ده سال اخير(1388 _ 1378) بخش اول ، بخش دوم (پاياني) مجموعه داستان "سلام خانم جنيفر لوپز" نوشتهي "چيستا يثربي": در اين مجموعه نيز سعي بر اين بوده که زنان را در يک جامعهي مردسالار به تصوير بکشد. لازم به اشاره ميباشد که ممکن است نويسنده در خودآگاه خود تصميمي مبني بر نگاهي خاص به اين مقوله نداشته باشد. اما همانطور که ميدانيم بخش مهمي از يک اثر ادبي و هنري را ناخودآگاه خالق اثر ميسازد و ممکن است دغدغههاي ناخودآگاه نويسنده در داستان نمود پيدا کند. در اين مجموعه هم با تنها بازسازي جامعهي مردسالار مواجهيم نه با قالبشکني از آن. از ويژگيهاي خاص اين مجموعه موضعگيري مشهود در لايهي دوم برخي داستانها نسبت به زناني با ظاهر زيباست. داستان "مردي با پيراهن و شلوار سپيد": زنان اين داستان قرباني مرداني سپيدپوش هستند که هيچگونه وجه تمايزي با هم ندارند. وظيفهي زن تنها خدمترساني به مردان سپيدپوش است(مرداني که همسرانشان مدام در حال سپيد کردن لباسهاشان هستند). شخصيت زن داستان در نهايت اين وضعيت را ميپذيرد و هيچ عملي عليه اين وضعيت انجام نميدهد. اينکه لباسهاي همسرش هميشه سپيد هستند او را راضي ميکند و مطمئنش ميکند که زندگياش بيهوده نبوده است!! اگرچه داستان نگاهي انتقادي دارد و شرايط نابرابر زن و مرد را نشان ميدهد اما در نهايت شخصيت زن تسليم شرايط است. در داستان "رفته بوديم عکس يادگاري بگيريم" زني را ميبينيم که در برابر فاش شدن رازي پنهان قرار گرفته است. رازي که شايد در پستوي ذهن زنان بسياري در يک جامعهي سنتي وجود داشته باشد و اکنون در قالب عکس مرد غريبهاي که در کنار زن نشسته، نمايان ميشود. در واقع اين مهم نيست که واقعيت ماجرا چه بوده و راوي قابل اعتماد است يا خير، آنچه مهم است مقايسهي اين دو مرد(همسر راوي و مرد غريبه) به وسيلهي زن است. مرد غريبه داراي ويژگيهايي است که گويا دلخواه زن است( چکمههاي وسترني، عطري با بوي کاج، چشماني شعلهور و...) و همسر زن اين ويژگيها را ندارد. زن در نهايت مجبور ميشود اين تمايل را در صندوقچهي ذهن خود سرکوب و پنهان کند. "قصهي ناتمام" داستاني است در مورد تبديل شدن زن (پس از ازدواج) به يک ماشين براي خدمترساني به مرد و فراموشي کامل خود و هويتش. "قصهي ناتمام" داستاني است در مورد تبديل شدن زن (پس از ازدواج) به يک ماشين براي خدمترساني به مرد و فراموشي کامل خود و هويتش.در داستان "عشق در دقيقهي 45" نگاه به زن بسيار سادهانگارانه و تحقيرآميز است. گويي که رفع نيازهاي يک زن صرفا وابسته به وجود مرد است. اين نياز به مرد تمام دغدغههاي ذهني زن را تحتالشعاع قرار ميدهد. زن به خودي خود هويتي ندارد تا جايي که با نبودن مرد به جنون ميرسد. پيام داستان "نگو دختر، بگو عروسک" اين است که زناني که زيبايي ظاهري دارند (عروسکند) حرفي براي گفتن نخواهند داشت و تنها زيبايي ظاهرشان متمايز کنندهي آنها از ديگران است!! داستان "ملودي، دختري با چشمهاي سبز" کاملا در جهت تاييد گفتمان سنتي و نادرست جوامع توسعه نيافته است. فرهنگي که همواره در پي تملکطلبي زير پوشش دوست داشتن است و همواره مادر و همسر در پي اثبات مالکيت خود بر فرزند پسر يا همسر خود هستند و بر سر آن با هم رقابت ميکنند. اشاره به زيبايي دختر به عنوان ترفندي براي جذب پسر به خود قابل تامل است. مجموعه داستان "چهرهنگاري دنيا": نگاه به شخصيتهاي زن در اين مجموع از سطح نگاهي کليشهاي فراتر نميرود. هرچند محور اصلي بيشتر داستانها زن نيست اما در همان شخصيتهاي معدود زن، ما چهرهاي متفاوت و عصيانگر از زن نميبينيم. در داستان "نشاني" با دو نوع زن مواجهيم. زن قشر نسبتا مرفه جامعه يا در اصطلاح زن بالاي شهري و زن در طبقات پايين جامعه يا زن پايينشهري. با آنکه سعي شده زن از قشر مرفهتر را عميقتر نشان دهد اما در نهايت دغدغهي هر دو نوع اين زنها مشترک است و به جنس مخالف برميگردد. گويي زني بدون اين دغدغهها که ميتواند از هر قشر و طبقهاي هم باشد وجود ندارد. زني هم که از قشر پايين جامعه تصوير ميشود همان زن لکاتهي کليشهاي است و هيچ تمايزي با تصاويري که تاکنون ديدهايم ندارد. در داستان "سرباز غايب" هم دغدغهي اصلي زندگي زن تنها عشق و رابطه با جنس مخالف نشان داده شده و زنان هيچ نوع دغدغهي فکري و انساني ديگري ندارند. مجموعه داستان "عشق روي پيادهرو" نوشتهي "مصطفي مستور": در اين مجموعه، بر خلاف تصوير ارائه شده از مردان که آنها را معمولا تحصيلکرده و داراي دغدغههاي فلسفي نشان ميدهد، با زناني مواجهيم که نمود کامل زن مورد تاييد توسط گفتمان حاکم جوامع توسعه نيافته ميباشند. زن ايدهآل در چنين جوامعي، زني است که فارغ از هر نوع دغدغهي فکري، محيطي آرام در خانه براي مرد فراهم کند. متاسفانه ميبينيم که چنين تصويري از زن در برخي داستانهاي اين مجموعه مورد تاييد قرار ميگيرد. در برخي ديگر از داستانها، زن در جايگاه معشوقي اسطورهاي و دور از دسترس قرار ميگيرد و ما کمتر با تصويري واقعگرا از زن مواجهيم. در داستان "بعد ازظهر سبز"، نگاهي رمانتيک و اسطورهاي به معشوق زن مشهود است. اين نوع نگاه زن را نه در واقعيت خود، بلکه به عنوان معشوقهاي دست نيافتني تصوير ميکند که مرد بايد براي دست يافتن به او از دنياي واقعيت جدا شود. تاکيد بر زيباييهاي ظاهري معشوق که در اين داستان وجود دارد برخاسته از نگاهي مردسالار است. نگاهي که تنها به آن بخشهايي از وجود زن توجه دارد که باعصث لذت رساني بصري به مرد ميشود. در داستان "مردي که تا زانو در اندوه فرو رفت"، هرجا که به شخصيت زن (رويا) اشاره ميشود، او را در حال انجام کارهايي نشان ميدهد که نگاه غالب مردسالار و سنتي براي زن تعريف کرده است. (ظرف ميشويد، پيراهن همسرش را ميدوزد، با تمام زواياي آشپزخانه آشناست و...) در داستان "آرزو" نيز نگاه به زن از مرز يک معشوقه فراتر نميرود و زن نقشي کاملا منفعل دارد. از زن تنها به عنوان عاملي براي کنشهاي شخصيت مرد داستان استفاده شده است. در داستان "آن مرد داس دارد" به طور مشهودي بر بيسوادي شخصيت زن تاکيد ميشود(تا جايي که حتي مکان کشور ايران را روي کرهي زمين نميشناسد). چهرهي ارائه شده از زن کاملا عامي است و اين در حالي است که همسر اين زن استاد دانشگاه است و داراي دغدغههاي فلسفي. از آنجا که مرد به دليل ناتواني در درک مسائل فلسفي دچار آشفتگي فکري شده است به دنياي بي دغدغهي زن بيسواد خود غبطه ميخورد و چنين زندگي خالي از هويتي را مورد تاييد قرار ميدهد! در داستان "آرزو" نيز نگاه به زن از مرز يک معشوقه فراتر نميرود و زن نقشي کاملا منفعل دارد. از زن تنها به عنوان عاملي براي کنشهاي شخصيت مرد داستان استفاده شده است. مجموعه داستان "سمت تاريک کلمات" نوشتهي "حسين سناپور": اين مجموعه شايد از معدود مجموعههايي باشد که نگاه به زن در آن تا حدودي از گفتمانهاي غالب فاصله گرفته است. با زناني هنرمند و تا حدودي مستقل مواجهيم که در ديگر مجموعهها کمتر به چشم ميآيد. از ديگر ويژگيهاي مثبت اين مجموعه اين است که شخصيتهاي زن همسطح و همراه مردان به تصوير کشيده شدهاند. در داستان "خيابانهاي نيمهشب" چهرهاي که از زن ميبينيم تا حدودي با شخصيتهاي زن ديگر داستانها �% پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 418]