تو خوشبختي رفيق ‌

واضح آرشیو وب فارسی:سياست روز: تو خوشبختي رفيق ‌
مدتها بود كه احساس مي كردم با خوشبختي، فاصله خيلي زيادي دارم.به نظرم اگر سپرده كلا‌ني در بانك و ويلا‌ي كنار دريا نبود خوشبختي واقعي بي معنا بود. ‌
به نظر من خوشبختي يك كلمه توخالي نبود، بلكه منطقا بايد با ذخيره مادي بزرگي به دست مي آمد. خوشبختي را مانند يك ماهي مي دانستم كه اگر قرار باشد به دست آورده شود دست كم به قلا‌ب و طعمه نياز دارد.به خودم مي گفتم خوشبختي، پرنده اي است كه اگر بخواهي آن را به دست بياوري پيش از هر چيز بايد قفسي بسازي. با اين باور براي به دست آوردن خوشبختي بزرگ، سخت تلا‌ش كردم.براي اين كه روزي بتوانم ويلا‌ بخرم، از همه تعطيلا‌ت چشم مي پوشيدم و به خاطر گرفتن حقوق بيش تر، كم مانده بود 24 ساعت در محل كارم باشم.يك دل درد اما مسير زندگي مرا به كلي عوض كرد.مرا به بيمارستان رساندند و بستري شدم. بدبختي نه يكي يكي، بلكه يكجا آمد.وقتي از بيمارستان بر گشتم از كارم اخراج شدم و شوهرم هم به بهانه اي از من جدا شد.با رنج فراوان به خانه پدر و مادرم برگشتم. شب و روز اشك مي ريختم و براي ادامه زندگي، شروع به ظرفشويي در يك رستوران كردم.هر روز تا شب دست‌هايم زير آب مي ماند و در نهايت تمامي آرزوي من اين شده بود كه ديگر براي در آوردن پول غذا و لباس كار نكنم. ‌
يك شب به شدت تب كردم.مادرم با يك كاسه سوپ مرغ كنارم نشست، روي صورت سرخم دست كشيد و مرا دلداري داد: آن شب براي اولين باراحساس كردم كه خوشبختي از من دور نيست.با داشتن عشق مادرم خودم را خوشبخت مي ديدم خيلي خوشبخت. ‌
الا‌ن ديگر از بن بست زندگي خارج شده و فهميده ام كه در حقيقت، خوشبختي كنارمن است و به دست آوردنش اصلا‌ سخت نيست. براي يك آدم عادي همين كه بتواند به ميل قلبش زندگي كند خوشبختي است؛ دست در دست محبوب گذاشتن در روز ازدواج خوشبختي است.مسافرت با فرزندان خوشبختي است. ‌
در جايي خوانده بودم كه بازرگاني گذرش به ساحل دريا افتاد.يك ماهيگير را ديد كه روي قايق خود دراز كشيده بود. او را صدا كرد و پرسيد چرا ماهي نمي گيري؟ ماهيگير جواب داد: پنج تا ماهي تون و سه تا ميگو گرفته ام. اين براي امروز كافي است.الا‌ن هم دارم از آفتاب لذت مي برم.‌
تا مدتها با بازرگان هم عقيده بودم كه بايد تا جايي كه مي شود شكار كرد و درآمد كسب كرد اما پس از تحمل رنج‌هاي زياد در زندگي تازه متوجه شدم كه خردمند واقعي ماهيگير بود. ‌ خوشبختي در حقيقت ارزان است.براي كسي كه دارد غرق مي شود فقط يك قطعه چوب؛ خوشبختي است.براي كسي كه از كارش اخراج شده، يك شغل تازه از هر چيز شيرين تر است. براي آدم تنها، ديدار يك دوست صميمي خوشبختي بزرگي خواهد بود. هيچ كدام اينها به سرمايه گذاري هم احتياج ندارد. ‌
خوشبختي واقعا ارزان است.اگر درهواي برفي قهوه داغي مي نوشي، اگر زير باران چتري در دست داري، اگر وقت گرسنگي يك غذاي خوشمزه مي خوري، اگر وقتي بيمارمي شوي كسي از تو مراقبت مي كند و.... اينها همه خوشبختي بزرگي هستند؛ پس قدر لحظه لحظه‌هاي زندگي خود را بدانيم.

يکشنبه|ا|13|ا|بهمن|ا|1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سياست روز]

[مشاهده در: www.siasatrooz.ir]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]