بدجوري باختي دكتر حسين علايي!

واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: بدجوري باختي دكتر حسين علايي!
هنوز خيابان هاي تهران، سرخي خون شهيدان علم و فضيلت، علي محمدي، شهرياري و همين اواخر احمدي روشن را بر خود دارد و خيال خام فتح و ظفر صهيونيست ها، و همراه با آن تبليغات مسموم فتنه گران را نظاره مي كند.

به گزارش وب گردي باشگاه خبرنگاران، حميد داوود آبادي نويسنده وبلاگ خاطرات جبهه در آخرين مطلب خود نوشت:

اگر شكم هاي تان را انباشته از حلال كنيد، بعيد نيست آن را از حرام هم پر كنيد.
پيامبر اسلام حضرت محمد (ص)

سردارديروز و دكتر باخته امروز!
جناب آقاي حسين علايي
مردم ايران، از قديم الايام ضرب المثل جالبي دارند كه خيلي به حال امروز مي خورد:
"طرف شير مادرش را خورده، ولي سينه او را گاز مي گيرد."

وقتي نامه ات را خواندم، ناخواسته ياد حديث ارزشمند بالا و به دنبال آن ضرب المثل مذكور افتادم!

هنوز جاي پوتين هايت، بر استخوان هاي پاره پاره اي كه روزي تحت امر تو، براي دفاع از دين، شرف و ولايت، در فكه و شلمچه جان خويش بر كف نهادند و اين روزها بر شانه ها روانند، به چشم مي خورد.

هنوز شادماني همراهان و همرزمان امروزت، از تحريم هاي قلدران جهاني عليه جمهوري اسلامي فراموش مان نشده كه براي سقوط نظام اسلامي لحظه شماري مي كنند.

هنوز خيابان هاي تهران، سرخي خون شهيدان علم و فضيلت، علي محمدي، شهرياري و همين اواخر احمدي روشن را بر خود دارد و خيال خام فتح و ظفر صهيونيست ها، و همراه با آن تبليغات مسموم فتنه گران را نظاره مي كند.

خيلي باختي!
اگر فكر كردي افتخار هشت سال دفاع مقدس به آن است كه بر شانه هايت نهادي، سخت در اشتباهي.
افتخار امروز، استواري و پايداري در كوچه بني هاشم، در كنار ولايت است نه در برابر او ايستادن و شاد ساختن دشمنان.

خيلي خيلي باختي!
هشت سال همراهي و همرزمي با شهيدان را به سادگي فروختي.
مي داني چرا؟
از بس به دنبال "جهاد اصغر" بودي و خود را غرق – نمي گويم حرام، ان شاالله كه حلال! - دنيا ساختي كه از محاسبه نفس خويش بازماندي!
و آن قدر كه در افراط، از همقطارانت نيز جلو افتادي كه مراعات جايگاه و شان خويش را هم نكردي.

جالب است مرد جليل القدر آقاي "عبدالحسين روح الاميني" كه فرزندش "محسن" غريبانه در ايام فتنه كشته شد، براي آن كه دشمنان سوء استفاده نكنند، بزرگوارانه لب فروبست، و همه آن چه را بدخواهان نظام جمهوري اسلامي بافته بودند، پنبه كرد.
ولي تو! دايه دل سوزتر از مادر شدي، گريبان چاك دادي، ديده بسته، دهان گشادي و هر آن چه سال ها در ذهن مريضت تلنبار كرده بودي، نثار نظام ساختي.

يك سوال ساده:
در روز عاشوراي 1388 كه فتنه گراني كه امروز بر مظلوميت شان مي گريي و برايشان يقه مي دراني، حرمت اباعبدالله الحسين (ع) را شكستند و آن كردند كه يزيديان در سال 61 هجري مرتكب شدند، آقاي روح الاميني كجا بود؟
در كدام صف محكم و استوار سينه سپر كرده بود؟
عليه نظام، در كنار بهائيان و منافقين، يا در صف بنيان مرصوص حزب الله در برابر فتنه گران؟!

حسين حسين (ع) مي گفت، يا همچون همقطاران تو، ميرحسين، كروبي، مسعود رجوي، مريم رجوي، رضا پهلوي و گوگوش را به ياري مي طلبيد؟!

و تنها خدا داند به خاطر همين صبر و گذشت عظيم پدري اين چنين دل سوخته، كه ضرباتي بس سهمگين عليه نظام جمهوري اسلامي از جانب منافقين و بدخواهان را خنثي كرد، در سراي باقي، جايگاه فرزندش دلبندش در كجاست.
واقعا تنها لحظه اي توانسته اي خود را جاي آن مرد صبور بگذاري؟!
با آن چه كه در همان ايام از تو ديديم، بسيار بعيد مي دانم بصيرت و صبري چنين عظيم و ارزشمند داشته باشي!

دوم خرداد 76 هجدهم تير 78 و از همه مهم تر فتنه 88 ، عليرغم تلخي اي كه در خود داشتند، شيريني بزرگي هم داشتند و آن اين بود كه برگ هاي خشكيده و پلاسيده، شاخه هاي آويزان نامطمئن، با تندبادي كه وزيدن گرفت، از درخت تنومند نظام اسلامي جدا شدند.

همين كه امثال حجاريان، عبدي، تهراني، گنجي، نبوي، خوئيني ها، باغي، سروش و همه فتنه گران و فتنه سازان اين سال ها، در برگريزان اين ايام فروافتاده و از صف انقلاب اسلامي جدا شدند، براي ملت مسلمان ما جاي بسي شكر دارد.

چقدر باختي سردار؟!
آن قدر كه جرات به خرج داده و آموخته هاي دوستانت را زود رو كردي. همان كه حضرت امام خميني (ره) را آيت الله ناميدند و آن گفتند كه اكبر گنجي فاسد و ملعون ذكر كرد.
و تو، امروز درست همان راهي را مي روي كه گنجي رفت و خود، نه به موزه تاريخ، كه به زباله دان تاريخ پيوست و حتي براي آنان كه همچون دستمالي نجس از او و امثال او بهره بردند، بهايي ندارد و در كوچه پس كوچه هاي غربت، بر صندلي مي ايستد و براي مفسدين و دريوزگان داد سخن مي دهد.

خوب حق نمك را ادا كردي!
فقط كافي است لحظه اي با خود بينديشي اگر امام خميني و انقلاب اسلامي نبودند، تو امروز كجا بودي و چه مي كردي؟!

33 سال ملي گراها، منافقين، كمونيست ها و همه سهم خواهانه زياده طلب، از لفظ "انقلاب اسلامي" گريزان بودند؛ ولي شايد باورش براي من يكي سخت باشد كسي كه عنوان "سردار دفاع مقدس" را يدك مي كشد، اين روزها كه ديگر همه چيز خود را به پاي فتنه گران قربان كرده و بلندگوي آنان شده، "انقلاب اسلامي ايران" را "قيامي مردي و فراگير" بخواند كه "ظرف حدود يك سال توانست شاه را از كشور بيرون كند."
همين خود نشان گر نگاه سوء جنابعالي نسبت به تاريخ ايران و به خصوص ريشه هاي انقلاب اسلامي است.

تو، درحالي بسيار مشعوف از اين هستي كه بتواند در سالگرد انتشار مقاله اهانت آميز "رشيدي مطلق" عليه امام خميني، نقش امروزين او را ايفا كني، به سادگي تمام حركت هاي اسلامي و مردمي از شهيد نواب صفوي تا 15 خرداد 1342 و تبعيد 15 ساله حضرت امام را ناديده گرفته و پيروزي انقلاب فقط اسلامي را، ثمره اشتباه تاكتيكي شاه در انتشار مقاله روزنامه اطلاعات مي داني؛ و اين كه چه بسا اگر آن مقاله نوشته نمي شد، همه تلاش و توان امام و خون شهداي مظلوم در زندان هاي شاه به هدر و بي فايده بود و هيچ انقلابي صورت نمي گرفت و همچنان حكومت جبار پهلوي بر سر كار بود!

واقعا چه كسي به تو اجازه داده است كه كتاب ها و متون درسي دانشگاهي دفاع مقدس را بنگاري تا دردانشگاه ها توسط استادي بدتر از خودت (كه هيچ ارزش و مقداري نمي بينم نام او را ذكر كنم) تدريس شود؟!

تو شروع انقلاب اسلامي با هزارن شهيد را "خيلي ساده" مي داني كه "بهانه آن را خود حكومت فراهم كرد."
وقتي نگاهت به تاريخ انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني اين گونه است، واويلا بر آن چه بر سر تاريخ دفاع مقدس خواهي آورد. آن هم كتب و متوني كه به چند ناشر مختلف بفروشي و نان حلال ابتياع فرمايي!
يادت مي آيد كه؟!

يا قراردادهاي متعدد و كلانت با اين جا و آن جا براي به اصطلاح طرح هاي پژوهشي دفاع مقدس!

واقعا اگر موسسه نشر آثار امام نسبت به اين ظلمي كه تو در حق ثمره تلاش و رهبري حكيمانه امام خميني (ره) كرده اي سكوت كند، بايد فاتحه آن جا را خواند.

جالب تر اين كه به اصل خويش رجوع كرده و ضمن طرفداري از حكومت پهلوي و به خصوص شخص شاه، نارضايتي مردم را فقط "رفتار غلط مامورين امنيتي شاه" مي داني و به همين سادگي ساواك و حكومتگران پهلوي را از سال ها جنايت و ظلم تبرئه مي كني!
وقتي رضا ربع پهلوي! بداند چنين سينه چاكاني در جنبش سبز لجني دارد، بايد هم كه با رهبران فتنه همراه و هماهنگ شود.

تو با نمك نشناسي تمام، انقلاب اسلامي را قيامي خوجوش مردمي بدون رهبري امام مي داني كه در نهايت آن، "با رهبري امام خميني همه مردم عليه وي بسيج شدند"
واقعا جاي امام خميني در نهضتي كه سال ها براي آن زحمت كشيد، به تبعيد رفت و مجاهدان دليرمردي چون آيت الله حسين غفاري، آيت الله سيدمحمدرضا سعيدي، آيت الله سيدمحمود طالقاني و اندرزگوها و ديگران در راه آن شكنجه ها شدند و خون شان در زندان ها مظلومانه ريحته شد، كجاست؟
اگر روزي ديگر - كه چه بسا دير نباشد - ديديم و خوانديم در همين روزنامه اطلاعات "دعايي مطلق"! مقاله اي همچون آن چه "اكبر گنجي" قهرمان گريزپاي اصلاحات و همرزم گوگوش! به نام حسين علايي در محكوميت امام خميني در راه انداختن قيام عليه شاه، تعجب نخواهيم كرد!
كه اين همه، از انباشت مال حلالي است كه چه بسا به قول پيامبر اسلام (ص) به كسب مال حرام نيز بيانجامد!

آقاي علايي !
فقط كافي است نگاهي به كارنامه اقتصادي و مثلا فرهنگي خود و همفكران و همكيشانت، بعد از پايان جنگ بيندازيد.
شمايان كه از همان آخرين ماه هاي پايان جنگ و پر كردن جام زهر و نوشاندن در كام روح الله، از يكديگر سبقت گرفتيد و براي جبران عقب ماندگي اقتصادي خويش از ستادي ها و تهران نشينان، تهاجم اقتصادي انجام داديد! و مصلاي بزرگ امام خميني كه سرانجام نمايشگاه عرضه كالاي شب عيد، فروش البسه مد روز، فلان و بهمان گرديد، نمونه بارز عملكرد جنابعالي است!

آقاي علايي!
كافي است فقط براي يك بار هم كه شده، به اصلاح طلباني مدعي شان هستيد، نگاهي بيندازيد.
نه! اصلا 9 دي 1388، روز قدس و 22 بهمن هر ساله را نمي گويم. بلكه منظورم آن عده اي است كه سنگ شان را بر سينه مي زنيد:
سعيد حجاريان، عباس عبدي، اكبر خوشكوش، خسرو تهراني، سعيد منتظري، احمد منتظري، سيدمحمدعلي ابطحي، فائزه هاشمي، محمد نوري زاد، عمادالدين باغي ...
همان ها كه (استغفرالله) رذيلانه شهادت امام حسين (ع) را قرباني خشونت جدش رسول الله (ص) خواندند و تو لب برنياوردي!
آناني كه 8 سال تمام در دولت افتضاحات، به تمسخر شهدا و بسيج پرداختند و به نيابت از منافقين، براي قبورتروريست هاي اعدامي "لعنت آباد" گريستند و در روزنامه هاشان سوگواري كردند.

در خارج نيز از ميهن گريختگان:
عليرضا نوري زاده، محسن سازگارا، گوگوش، رضا پهلوي، فرح پهلوي، اكبر گنجي، فاطمه حقيقت جو، علي اكبر موسوي خوئيني، محسن مخملباف، حسين حاج فرج دباغ (سروش)، حسن يوسفي اشكوري، مهدي هاشمي، سيدعطاالله مهاجراني، محسن كديور، جميله كديور، مريم رجوي، مسعود رجوي، شيرين نشاط، شهرنوش پارسي پور، عبدي كلانتري، شيرين عبادي، فريبا داودي مهاجر و ... همه آنان كه هر يك به نوعي، ذليلانه به آغوش غرب پناه بردند و روزي خواران صهيونيست ها شدند.

باور نداري؟
همين خانم حقيقت جو، در يكي از دانشگاه هاي آمريكا، كرسي "بررسي جنگ ايران و عراق" راه اندازي كرده است. اتفاقا شديدا به كمك امثال تو نياز دارد. جالب است كه او خود بهتر از همه مي داند طراحان و حاميان مالي اين كرسي، كسي نيست جز موسسه اي يهودي كه مستقيما زير نظر صهيونيست ها فعاليت مي كند!
حالا بقيه را خودت بهتر مي شناسي، بگير برو تا آخر.

سردار ديروزي!
اگر واقعا غيرت زمان جنگ را داشتي و به نوشته هايي كه چه بسا به تحريك و سفارش دوستان مي نويسي و شده اي پيشمرگشان، معنقد بودي، آن لباس مقدس را از تن درآورده و سينه سپر مي كردي! نه اينكه فرصت طلبانه هر از چندگاه نوايي از خود بروز دهي!

همواره براي خودت مصونيت قائل بودي و اين به خاطر لباس سپاه و اين فقط احترام و حرمتي بود كه همرزمان قديم برايت نگه داشتند، نه براي شخص خودت1 بدان اميد كه از راه برگردي.

درد شما از آن جا آغاز شد كه نان حلال خورديد!
بله نان حلال!
نمي گويم حرام خورديد، كه اطلاع ندارم و نمي توانم يوم القيامت پاسخگو باشم.
حلال مسئله دار خورديد!
از چند جا حقوق رسمي مي گيري؟
حق مشاوره، قراردادهاي مختلف مثلا فرهنگي و تحقيقاتي تحت عنوان دكتر، با ارگان هاي نظامي، پژوهشكده ها، بنيادها و ...
درست از هنگامي كه از نزديك با عملكرد برخي بنيادها و موسسات مرتبط با دفاع مقدس آشنا شدم، همواره اين سوال برايم وجود داشت:
"چرا بايد در هر بنياد، موسسه، سازمان فرهنگي، پژوهشگاه و موزه و ... رد پاي آقاي علايي وجود داشته باشد؟!"
واقعا چرا؟
خودت تا به حال شمرده اي چند قرارداد، به نام مستقيم خودت و يا از طرف تو، با اين موسسات و مراكز بسته شده كه بازده كاري و نتيجه؟ الله اعلم.
كي جرات مي كند از سردارعلايي بپرسد نتيجه فلان قرارداد كلان مثلا فرهنگي چه شد؟!!

من هم از ظلم و بي عدالتي مي نالم ولي مطمئنا نه مثل تو!
نه مثل شما كه بعد از جنگ، رزمنده ها را ويلان و سرگردان وانهاديد و خود به شغلي شريف شتافتيد!
من هم از خانه 2000 متري دوست عزيزت در فلان شهرك شكايت دارم كه فقط خودش، زنش ودختر وپسرش در آن زندگي مي كنند. از بقيه چيزها بگذزيم كه شرم دارم بگويم. تف سر بالاست.

خداوكيلي اين را جواب بده:
سهم هر نفر ايراني از بيت المال مسلمين چند اتومبيل، چند متر خانه و چفدر حقوق است؟
اگر توانستي در برابر دوستان گرامت بنشيني و اين را بپرسي، نشان داده اي كه هنوز غيرت زمان جنگ در خونت جريان دارد!

كاش براي يك بار هم كه شده به بذل و بخشش هاي دوران نخست وزيري ميرحسين موسوي اشاره اي مي كردي تا ما هم معناي عدالت از منظر شما را بفهميم!

"كارخانه جوراب آسيا" (استارلايت زمان طاغوت) را كه يادتان مي آيد؟!
مگر نه اين كه جناب موسوي آن را به آقاي "هادي غفاري" تندروي دوآتشه ديروز و امروز! هديه كرد؟! براي چه؟ براي اين كه ايشان جهت تبليغ دين مبين اسلام "بنياد الهادي" يا به قول دوستان قديم ايشان همان "كاخ الحادي" را بنيان نهد، و به نشر ... بپردازد!
باشگاه بدن سازي، سالن عروسي، دندانپزشكي، مهد كودك و .... همه آن چيزي بود كه آقاي غفاري از هديه آقاي موسوي نصيب انقلاب كرد و امروز هم آن بناي عظيم، ملك شخصي ايشان شده است.

فقط به اين سوال يك بسيجي ساده پاسخ بده و بس:
فروش كتابي كه براي تدريس دفاع مقدس در دانشگاه ها نوشته اي، به چند ناشر بدون اطلاع ديگران، چه حكمي دارد؟ حلال يا حرام؟
بستن قراردادهاي سنگين مشابه، به اسامي مختلف با دوستانت در سازمان هاي فرهنگي براي كار مثلا فرهنگ دفاع مقدس، براي فردي كه نيروي رسمي نظامي است، حلال است يا حرام؟

فقط اين را بگويم:
ما هم از آن چه در ماه هاي اخير بر شما رفته، به خوبي اطلاع داريم. درست مثل دوست همفكرت "محمد نوري زاد" كه تا نانش بريده شد به همه پريد و شد منتقد دواتشه، ولي تا وقتي ميليارد ميليارد مي چاپيد، همه چيز آرام و خوب بود.

بنشين و با خود فكر كن كه شايد قطع برخي مواجب كه مي پنداشتي روزي حلالت و حقت بوده! بركتي است كه خدا مي خواسته از انباشت زيادي مال حلال به حرام خواري نيفتي!

آقاي علايي!
خلاصت كنم.
مشكل شما با شخص علي نيست، اصلي ترين مشكل شما با ولايت است!
كه اگر در زمان امام راحل نيز جرات مي كرديد، آن مي كرديد كه اين روزها نشان داديد چه كاره ايد و در كدام صف!

آقاي علايي!
حواست را جمع كن تا ببيني در كوچه بني هاشم، در كدام جبهه ايستاده اي؟!
كه اين بار، ملت غيور ايران در فرونشاندن فتنه خوارج صفتان، اثبات كرد ديگر نخواهد گذاشت تاريخ آن چه را در كوچه بني هاشم بر مولا رفت، تكرار كند.

راستي! در نوشته اخيرت، چقدر راحت خود و خانواده ات را با اهل بيت اباعبدالله الحسين (ع) مقايسه مي كني! الله اكبر.
واقعا اگر فرد ديگري چنين عباراتي به كار مي برد، خود و تو دوستانت، باران دشنام را بر آن نمي باريديد كه سوءاستفاده از دين و ...!

اگر خيلي ساده لوح باشم، مي گويم انشاالله گربه است و آن گونه كه خواستي ترميمش كني، راست مي گويي و نيت خير داشته اي! ولي كافي است گشتي در شبكه هاي خبري غرب و سايت هاي ضدانقلاب از صداي آمريكا و بي.بي.سي گرفته تا منافقين و فتنه گران و هر كه به نحوي با انقلاب اسلامي و بخصوص ولايت فقيه مشكل و عناد دارد، بزني تا به راحتي مشاهده كني در بين آنان چقدر سينه چاك و طرفدار پيدا كرده اي و شده اي سردار عزيز و حرّ آزاده و ...
واقعا خوب شد شهيدان همت و باكري امروز نيستند تا ببينند دوستان و بستگانشان، چگونه شده اند خوراك دائمي دشمنان اسلام و ايران. كه لحظه اي عكس و اسمشان از صفحات آنها نمي رود!

پس خوب چشمانت را باز كن!
به راستي اگر امروز شهيدان همت، باكري، خرازي، متوسليان، همه و همه بودند، جان بر سر دين و ولايت خويش مي نهادند يا همچون برخي كه نانخور نام آنانند، آبروي خويش را به پاي سران فتنه و ضلالت قربان مي كردند؟!
كه اين حقيقت را، آن روز با خون خويش و وصيت نامه شان كه الحمدلله هنوز نپوسيده و مقابل چشمان است، به خوبي اثبات كردند.

فقط حواست باشد:
قيامت، چپ و راست نمي شناسد و فرياد از ظلم و بي عدالتي، دوست و آشنا ندارد.
اگر قرار بود عناوين حاجي، دكتر، مهندس، شهردار، سردار، رتبه، درجه و ... عاقبت كسي را بيمه كند، قبل از اينها، خيلي ديگر در صف محشر منتظر پارتي بازي هستند!
آن دنيا نه با شهدا - كه اين قدر ديگران و من و تو خودمان را به آنها مي چسبانيم و پز همسري و همرزمي شان را مي دهيم - در پيشگاه عدل الهي حاضر خواهيم شد، كه با اعمال و كرداري كه تا گور با خود داريم، محشور مي گرديم.
به قول امام عزيز:
عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نكنيد.

راستي! بد نيست سري هم به وصيت نامه همانان كه سنگشان را بر سينه مي زنيم، بزنيم!
به قول امام راحل: اين وصيت نامه ها انسان را مي لرزاند و بيدار مي كند./س

پنجشنبه|ا|6|ا|بهمن|ا|1390

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]

[مشاهده در: www.yjc.ir]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]