تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مى شود، پس هرگاه يكى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836185555




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت وگويي متفاوت با بيژن كامكار ؛ بدف و دفت دمان باد


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: گفت وگويي متفاوت با بيژن كامكار ؛ بدف و دفت دمان باد
موسيقي > چهره‌ها - همشهري‌آنلاين- محمد زندي، مه‌آ محقق:
بيژن كامكار در آستانه شصت و دومين سال تولد خود (28 آذر) در گفت وگويي خواندني و متفاوت از ديدگاه‌هايش درباره موسيقي و تجربه‌هاي كاري و شخصي خود مي‌گويد.

دو هفته پيش كه به ديدنش آمديم، نتوانستيم او را ببينيم. گفتند امروز حالش اصلاً خوب نبوده و كلاسش را تعطيل كرده.براي دو هفتۀ بعد قرار گذاشتيم. كوچۀ نكيسا كوچۀ اهل موسيقي است و جواناني كه به شوق آن از راه‌هاي دور و نزديك به آموزشگاه كامكارها مي‌آيند. وارد كه شديم به كلاس درس بيژن كامكار راهنمايي شديم-كلاس دف - پشت ميز نشسته بود،بلند شد. كسي را كه مي‌ديدم هماني بود كه دركنسرت‌ها و اجراهايش ديده بودم. تكيده اما مهربان است. شاگردانش به نوبت براي تمرين و گرفتن درس نشسته بودند.تمرين‌ها را با حوصله و دقت مي‌ديد و نكته‌ها را دلسوزانه و دقيق مي‌گفت.

ما هم كنار شاگردان نشستيم تا به قول خودش بين مريض ما را ببيند.ديوارهاي اتاق ساتن بنفش پوشيده بودند و توري بنفش بر سر پنجره بود. چند تابلو شعرِ خوش‌نويسي در باب دف،تابلويي كار برجسته از دف با گلهايي مماس بر دف ِآن و تابلو نقاشي از بيژن كامكار و برادران وتنها خواهر خانواده.نوبت به ما رسيده بود. با وجود كسالت و بيماري بيژن كامكار هنوز پرنشاط است. مثل دف پر تپش و پر تحرك . حرف‌هايش آن قدر صميمي است كه مثل صداي زنجيرهاي دف دل را مي‌نوازد. بيژن خود دف است؛ سرشار از ريتم زندگي.

* روياي شما چه بود؟

خوشبختانه كسي هستم كه به آرزويم رسيده‌ام. زماني آرزو داشتم كه هزاران نفر بتوانند دف بزنند، حالا صدها هزار نفر دف مي‌زنند.خيلي روياهاي ديگر بود كه در اوج شكوفايي كارم به دلايل مختلف مثل شرايط اجتماعي مثل انقلاب ،موسيقي حرام و ممنوع شد.يكي از روياهايم تشكيل گروه دف بودكه به دليل تشكيل چنين گروهي مي‌بايست بخش عظيمي از كارهايم را كنار مي‌گذاشتم و تعطيل مي‌كردم.آرزويم اين بود بتوانم در كارم موفق و اثرگذار باشم. به آن رسيدم؛من عاقبت به خيرم.

* چه قدر به رويايتان نزديك شده‌ايد؟

از نظر معنوي خيلي ، گرچه روياها پاياني ندارد. اما از نظر مادي هيچ وقت ارزش‌گذاري واقعي روي هنر نشده . من هم شامل اين قانون شده‌ام.

* چه قدر بيژن كامكار را مي‌شناسيد؟

خيلي جالب است هميشه نزديكانم نمي‌دانم از عشق و علاقه‌شان به من است يا از منظر ديگر ،مي‌گويند تو خودت را نشناخته‌اي. اگر حرف آن‌ها راست باشد ، خوب من خودم را نشناخته‌ام.منظورم اين است كه (مي‌ترسم تعريف از خود باشد)ولي صادقانه مي‌گويم من كاري نكرده‌ام ؛62 سالم است از همان ابتدا با برنامۀ كودك كار كردم، با گروه عارف ، شيدا،گروه دستان ، با اركستر سمفونيك، با گروه كامكارها ولي هنوز مي‌گويم كاري نكرده‌ام.شايد به اين دليل است كه اطرافيان مي‌گويند خودت را نشناخته‌اي.

* بسياري از گروه‌ها سعي مي‌كنند تامثل يك خانواده باشند، شما كه يك خانواده هستيد چه اندازه در روند كارتان تاثيرگذار است؟

خيلي زياد و خيلي خوب؛هم‌دلي، هم‌زباني،هم‌فكري،هم‌سليقگي،مهر برادري ، هم‌خوني وگذشت از خطاهايي كه در گروه‌هاي ديگر منجر به از هم‌پاشيدگي مي‌شود.اختلاف نظري هم اگر هست سازنده و پيش برنده است. همۀ اين‌ها نتيجۀ خانواده است.

آيا تا به حال اختلافي بر سر نوع و نحوۀ اجرا با اعضاء گروه داشته‌ايد؟

بله اختلاف بوده ، به‌خصوص از جانب خواننده و هميشه اوست كه اختلاف را مي‌گذارد.با وجود تمام زحمتي كه آهنگ‌ساز كشيده،مثلاً خواننده به دليل اين‌ كه ارتباط حسي با آهنگ نمي‌گيرد، مي‌گويد من اين آهنگ را نمي‌خوانم. اين‌ها منجر به اختلاف مي‌شود. ما با اتفاق نظر و راهنمايي‌هاي گروه با تغيير در كوك يا تغيير در بالا يا پايين خواندن يك قطعه اختلافات را حل مي‌كنيم.چه بسا گاه به توافق مي‌رسيم كه كار ضعيف است و اجرا نمي‌كنيم.

* آيا يك دست بودن گروه ، مانعي در تغيير و تنوع اجرا نبوده يا نيست؟

بله ،اتفاق افتاده اما مهم نبوده . مثلاً گاه پيش آمده كه اگر كاري را با اركستر سنفونيك اجرا مي‌كرديم بهتر بود. يا تصميم داريم كارهايي كه قبلاً انجام داده‌ايم ، با فرم جديدي اجرا كنيم.اين اتفاقات براي تمام گروه‌ها افتاده و مي‌افتد.من كاري را انجام داده‌ام كه الان پشيمانم و كاري انجام داده‌ام كه هميشه به آن افتخار مي‌كنم مثل زردي خزان كه ارسلان آن را نوشته، يا افتخار كردم از كاري كه به ياد شهيدان خواندم.

موسيقي كامكارها گروهي نوشته مي‌شود يا يكي از شما كار نت نويسي را انجام مي‌دهد؟

به هر دو صورت. خيلي از كارها گروهي بوده مثل خو‌ه شه هورامان كه من سه تا آهنگ كردي را با هم تركيب كردم و كار مشورتي بود. بعضي كارها نت نويسي مي‌شود مثل زردي خزان كه به ياد سيد‌علي اصغر كردستاني است، شش ماه طول كشيد تا ارسلان آن را بنويسد.كارهاي هوشنگ حتماً نت دارد.اما آهنگ‌هاي فولكلور كردي چون همۀ ما به آن اشراف داريم به شكل گروهي درست مي‌شود.

* چه قدر در يك اجرا (بخصوص بداهه نوازي) ساز يكديگر را مي شنويد؛چگونه اين اتفاق مي‌افتد؟

خيلي . يكي از اشكالاتي كه در گروه‌هاي ديگر هست كه البته طبيعي هم هست اين كه همدل و هم سبك نيستند.مثلاً سه نوازندۀ تار نشسته‌اند كه يكي به سبك فرانسوي مي‌زند يكي سبك لطفي و ديگري سبك عليزاده ، اين سه نفر نمي‌توانند با هم بداهه‌نوازي كنند. ولي چون ما هم‌دل و همراز هستيم از همديگر ايده مي‌گيريم. وقتي اردشير كمانچه مي‌زند به سنتورِ اردوان ايده مي‌دهد و خيلي روي هم تاثير مي‌گذاريم.

* ترانۀ كامكارها چه طور متولد مي‌شود؟

ترانه‌هاي زيبايي مثل ملودي‌هاي فولكلور مثل كابوكي ، غمگين و دل پشيو ؛ بعضي‌ها را خودم به عنوان خواننده انتخاب كردم و جمعي كار كرديم و ارسلان يا اردشير آن‌ها را تنظيم مي‌كنند. گاهي حس شخصي است كه ارسلان با احساس شخصي ترانه‌اي را انتخاب مي‌كند و براي آن نت مي‌نويسد. يك سري از كارها هم تنظيم شده است، روش هارموني ،كه معمولاً كارهاي ارسلان و هوشنگ اين طور است ؛ چون آنها روي هارموني اشراف دارند.

* كار نقد موسيقي در ايران چگونه است؟

بيشتر بد و توهين‌آميز،مغرضانه و روكم‌كني است.و بعضاً خوب و راه‌گشا و اميدواركننده .

* شيوۀ اجراي موسيقي سنتي خيلي رسمي،با لباس هماهنگ و متحدالشكل و گاه خشك است. آيا تا به حال به فكر تغيير در شيوۀ اجرا(از حالت نشسته به ايستاده)بوده‌ايد؟

دستورِ گرفتنِ سازهاي موسيقي مابه صورت نشسته است. فقط تار قفقازي را مي‌توان ايستاده گرفت.از نظر مااين يك قاعده نيست. اما وقتي همه نشسته‌اند ،نمي‌شود دو نفر ايستاده باشند ؛شكل قشنگي ندارد.در مورد لباس اگرچه طراحاني در اين زمينه فعال نيستند، اما خود ما هم نخواسته‌ايم ،چرا كه اغلب طراحي‌ها اصلاً زيبايي ندارند.به همين دليل ما هميشه ساده مي‌پوشيم.اوايل كامكارها با لباس سبز كار را شروع كردند. يكي از شاعراني كه نامش را فراموش كرده‌‌م ما را سبز پوشان باغ بهشت ناميد.

بيژن كامكار

* اگر بخواهيم دنبال تم (حسي ) مشترك در كارهاي كامكارها باشيم،خود شما به چه تم مشتركي مي‌رسيد؟

اوايل سعي در انتخاب ملودي‌هاي زيبا داشتيم. بعد انقلاب شد و از ملودي‌هاي حركتي استفاده كرديم. گلها رفت و جايش را سرود گرفت.بعد به ريتم توجه كرديم،به خصوص از وقتي كه من دف را به موسيقي ايراني آوردم.روي دف خيلي كار كرديم.دف يعني ريتم.در حال حاضرهم به ملودي زيبا و هم به ريتم پر تحرك و زيبا فكر مي‌كنيم.سعي كرديم كاري زيبا ارائه دهيم . در اين مورد بايد نظر مردم را پرسيد.در اجراهاي فارسي سعي در ارائۀ ملودي زيبا و در اجراهاي كردي سعي در حركت زيبا داشته‌ايم.

* اولين آلبومي كه خريدي چه بود؟

به خاطر ندارم.يادتان باشد ما 60 سال است كه موسيقي كار مي‌كنيم و در آن مقطع زماني آلبومي وجود نداشت. چهارصد آهنگ كردي با مرحوم پدرم در راديو سنندج اجرا كرديم.اصلاً ضبط نبود.بي‌سيم ارتش كارها را در حين اجرا پخش مي‌كرد.يا كارهايي كه چهار ساله بودم و در برنامۀ راديويي كودك مي‌خواندم،فقط پخش مي‌شد.

* آخرين آلبومي كه خريدي كدام است؟

اغلب آلبوم هديه مي‌گيرم . آخرين آلبوم كه همايون نصيري بيشتر آهنگ‌هاي آن را تنظيم كرده و در زمينۀ موسيقي پاپ است. آلبومي مشترك از هنرمندان بسياري است. وآخرين كار از خانواده است به نام خاتون.

* اگر سراغ موسيقي نمي‌رفتي ،دوست داشتي چه هنر يا حرفه‌اي را تجربه مي‌كردي؟

كار باچوب را بسيار دوست دارم و از آن لذت مي‌برم، و اين كار را با حداقل وسايل و امكانات انجام مي‌دهم. مثلاً سيسموني دخترم هانا را خودم ساختم. هنوز مبلمان خانه كه خراب مي‌شود خودم تعمير مي‌كنم. چه بسا به خاطر عشقم به موسيقي ،ساز مي‌ساختم.چون وقتي به چوب دست مي‌زنم ،احساس آرامش عجيبي پيدا مي‌كنم.

كدام مجلس دف زني شما را به دف نزديك كرد،آن قدر كه بدون استاد دف زن شدي؟
شهرام ناظري

چون بچۀ شهري هستم كه پر از خانقاه‌هاي دراويش قادري است؛در هر كوچه حداقل دوتا خانقاه هست با دف‌زناني به‌نام چون حاج خليفه كريم (صفوتي) ،خليفه ميرزا،ماشاءاله بختياري ، محي الدين بلياني و سيد شمس قريشي .مختصر دفي هم مي‌زدم، نه اين كه درويش باشم.شب‌هايي كه دف زنانشان نبودند برايشان دف مي‌زدم.

* دف زني در مراسم مذهبي با اوج و فرودهاي ذكرخواني همراه است.آيا در اجراهاي عمومي اين شيوه رابه كار بسته‌ايد؟

اگر نظر اجرا در خانقاه است كه كنار دف‌نوازان ديگر اجرا داشته‌ام و يك دوبار قابل ذكر نيست. اگر استفاده از تكنيك است،بله از همان سبك است .دف و ني بازسازي دف خانقاه است.در تار و رباب و اكثر ريتم‌ها در حوزۀ كار كامكارها باز همان است و اصطلاحاً مي‌گوييم دف‌بُر باشد؛يعني ريتم¬هايي كه در خانقاه مرسوم است.اصلاً از خدا خواستم، آن صداي دفي كه از خانقاه شنيده‌ام را بتوانم ارائه دهم.هيچ شك نكنيد كه تحت تاثير آن نبوده‌ام.

* آيا سبكي به دف اضافه كرده‌اي؟

اگر شيوۀ نوازندگي‌ست كه اين شيوه به من تلقين شده.شيوۀ اجرا در استوديو با شيوۀ اجرا با گروه روي صحنه،يا شيوۀ اجرا با حضور در خانقاه با هم واقعاً متفاوتند.از نظر سونوريته و زنگ صداي دف بايد در خانقاه محكم بكوبي و هرچه قوي‌تر تا بتواني عده‌اي را هماهنگ كني كه با هم ذكر كنند.اما در استوديو فرق مي‌كند، نوانس هست كه با خواننده يك‌جور مي‌زني ، با اركستر جور ديگر مي‌زني.وقتي تك‌نفره مي‌زني باز متفاوت است. اگر به جاي سبك شيوه را انتخاب كنيم، شيوه¬هاي متفاوت هست. من نمي‌توانم بگويم به دف سبكي اضافه كردم.

* در هر اجرا احساس متفاوت داري يا حس تان يكسان است.چرا؟

در ريتم حس را نمي¬توان اجرا كردولي در موسيقي مي‌شود غم، شادي و هيجان را نشان داد. در ريتم فقط نوانس‌ها و آكسان‌ها هستندكه ملودي را همراهي مي‌كنند.با دف كه ملودي نمي‌زنيم تا بيان حس كنيم؛ اما حس ملوديِ همراه با نوانس‌ها و آكسان‌ها را تعقيب مي‌كنم.

در كدام ترانه و اجرا احساس نزديكي به مخاطب را بيشتر داشته‌اي؟

در دف‌نوازي :دف و ني ،گل‌صدبرگ، آتش در نيستان ودر خواننده‌گي اكثر كارهاي كامكارها

كدام يك از اجراهايي كه داشته‌ايد واقعا َشما را شگفت زده كرده است؟

در زمينۀ خوانندگي: زردي خزان و كجاييد اي شهيدان. در نوازندگي كارهاي گروه شيدا و كامكارها.

وقتي مي¬نوازي به تصوير هم فكر مي‌كني؟

فقط به گل روي ماه شنونده‌ها و از صميم قلب آرزو مي‌كنم تاثيرگذار باشد.به همين خاطر يادم مي‌رود كه دستم زخمي و منهدم است. گاهاً با دست سالم به استوديو مي‌روم و با دست باند¬‌يچي شده برمي‌گردم.فقط به فكر اين كه تاثير بگذارم و يه خورده حالي به شنونده بدهيم.

تصويرهايتان چه رنگي دارند؟

مي¬خواهي با اين سئوال رنگ مورد علاقۀمن را بشناسيد، بستگي به اين دارد كه اين رنگ در كجا قرار دارد مثلاً من آسمان بنفش را، يا درختان سياه را ، يا شب سفيد را يا درياي قرمز را دوست ندارم.

* ترانه هم مي‌سرايي؟

اگر منظور از ترانه سرودن شعر است، نه. اما تصنيف بله ،من تصنيف‌هاي زيادي كار كرده‌ام.

* از لحاظ احساسي چه تفاوتي در اجراي كردي و اجراي فارسي هست؟

چون وفادار به اصالت در موسيقي ايراني هستيم و در دوران طلايي اين نوع موسيقي در گروه عارف و شيدا در راديو ارگ توليدات بسياري داشتيم و اين وفاداري در آن زمان عهدش بسته شد،در نتيجه در اجراي موسيقي فارسي محتاط، مواظب و دقيق هستيم. ولي در اجراي كردي ريلكس، آزاد و مطمئن‌تر.

چه تفاوتي ميان عاشقانه‌هاي كردي و عاشقانه‌هاي فارسي احساس مي‌كني؟

احساس يكي است اما زبان فرق مي‌كند ، اين كردي است و آن فارسي. غير از حركت ملودي‌ها از نظر احساسي چه فرقي بين كابوكي و آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا ، هست.تفاوت فقط در بيان احساس و كلمات است.

* از ميان عاشقانه‌هايي كه اجرا كرده‌ايد، كدام را عاشقانه‌تر مي‌بيني؟

از كردي زردي خزان واز فارسي به ياد حافظ ، به مژگان سيه كردي هزاران رخنه در دينم. هروقت زردي خزان را مي‌شنوم گريه‌ام مي‌گيرد. از روي خودخواهي نيست و نه به حساب از خود‌شيفتگي زردي خزان را كه مي‌شنوم به ياد سيد اصغر كردستاني و پدرم گريه‌ام مي‌گيرد؛ چون آن را به سفارش مرحوم پدرم خواندم و هم هيجان ملودي‌هاي زيباي ارسلان مرا به گريه مي‌اندازد.

* اولين بار كي عاشق شدي؟

اگر عشق به موسيقي نمي‌دانم ،از كودكي. اگر عشق دوران جواني است نمي‌دانم سن به قول خارجي تيني‌جري شايد 13 الي 14 سالگي ، دختري بود كه خيلي دوستش داشتم . قسمتم نشد . همسايه‌مان بود ( با شيطنت خطاب به زندي ) و تو هم مي‌شناسيش اما نگو.

آيا سازي هست كه عميقاً دوست داشته‌اي بنوازي اما هنوز ننواخته‌اي؟

بله ، گيتار.

به چه نوع موسيقي از جهان گوش مي‌دهي؟

هميشه به شاگردانم مي‌گويم همان طور كه در انتخاب غذا ، رنگ و چيزهاي ديگر تنوع طلب هستيد در انتخاب موسيقي هم تنوع طلب باشيد. همۀ موسيقي‌ها از موسيقي آفريقا گرفته تا موسيقي آمريكاي مركزي تا موسيقي هند و پاكستان.امروزه اينترنت هست و مي‌توان هر نوع موسيقي را شنيد.من موسيقي پاپ، جاز،راك تا موسيقي سنتي را گوش مي‌دهم. اما متاسفانه به خاطر تكنولوژي ماهواره و تلويزيون موسيقي را فقط در ماشين گوش مي‌كنم.

خواننده‌هاي دل‌خواهت چه كساني هستند (ايراني و خارجي)؟

بسيارند،اكثر خوانندگاني كه در گلها،گلهاي جاويدان و گلهاي تازه كه همه را دوست دارم و نام خاصي را نمي‌برم. به اضافۀ آن‌هايي كه در كنارشان بوده‌ام از قمر تا شجر. خارجي‌ها از دورۀ جواني ما تام جونز، فرانك سيناترا،الويس پريسلي و خيلي‌هاي ديگر تا جديدها تا مايكل خوليو. از اپراخوان‌هاپاواروتي ،ماريا كالاس،بوچلي و خيلي‌هاي ديگر كه به نام نمي‌شناسم.از عرب عبدالحليم حافظ،ام الكلثوم.از هند لتامنگشكر،علي‌خان .از پاكستان نصرت فتحعلي‌خان.از آذربايجان رشيد بهبودف.از سرخ پوستان آمريكا يوموسامات.من موسيقي ملل را دوست دارم.

كدام يك از سازهايي كه مي‌زني به بيژن كامكار نزديك است؟

دف

* آخرين كتابي كه خوانده‌اي ؟

متاسفانه 20 سال است كه كتاب نخوانده‌ام. چرا كه مدام در حال كار و توليد بوديم.البته اكثر مقالات و مصاحبه‌ها،نوشته‌ها و مجلات موسيقي را خوانده‌ام.اما در زمينۀ ادبيات بيشتر مطالعاتم برمي‌گردد به دوران جواني كه رمان‌هاي معروف جهان و بيشتر كارهاي دولت آبادي ،هدايت وديگر نويسندگان ايراني راخوانده‌ام.

* موضوع مورد علاقه‌ات چيست؟

سفرنامه‌ها را بسيار دوست دارم .سفرنامۀ جكسون، آقا اصفهاني و بيشتر سفرنامه‌ها.چرا كه سفرنامه واقعي‌تر از تاريخ است. به تاريخ اعتماد ندارم، به هيرودت اعتماد ندارم كه آيا آن چه در مورد ايران نوشته درست است يا نه.

* شعر دف رضا براهني را خوانده‌اي؟ نظرت چيست؟

بله، آن را خوانده‌ام بسيار قابل تعمق و بررسي است.لحظاتي از شعر در من تاثير زيادي گذاشت مثل : دف را بدف! كه تندر آينده از حقيقت آن دايره ، دميده ، دمان است و نيز دمان‌تر باد!
و لحظاتي كه در بارۀ گردش ستاره‌هاست، تشبيه زيبا و قشنگي است: دف ماه من به دور جهان چرخ مي‌زند / در پشت دف ماه تمام ... در كل تشبيه زيبايي از حركت دف وحركت جهان است.

آيا براي فيلمي موسيقي ساخته‌ايد ؟

اكثر كارهاي علي حاتمي ؛ در حاجي واشنگتن خوانده‌ام ، موسيقي هزار دستان را ارسلان نوشت و سازهاي كوبه‌اش را من زدم.اتوود فيلم جهان پهلوان تختي را كار كردم،هوشنگ موسيقي پل آزادي را ساخت و فينال آن را من خواندم(كجاييد اي شهيدان) كه در جشنوارۀ فيلم فجر سيمرغ بلورين گرفت.اكثر كارهاي عليقلي را هم نواخته‌ام و هم خوانده‌ام. در كارهاي فخرالديني در سريال سربداران هم نواخته و هم خوانده‌ام

* شما براي كودكان و نوجوانان هم كار كرده‌ايد ،چه حال و هوايي داشت؟

بسيار تجربۀ خوبي بود. به آن كارها افتخار مي‌كنم اما كار ما نبود ،يعني در تخصص ما نبود. اگرچه در ايران تخصص معني ندارد.

* آيا بازخوردي از مخاطبان كودك و نوجوان‌تان داشته‌ايد، چه گونه بوده؟

آن زمان كامپيوتر وسايت نبود و من مكان مشخصي هم نداشتم تا بازخورد آن را ببينم.اما در ارتباط با اطرافيان برخورد و استقبال خوب بود. بچه‌ها آوازهاي زاغچۀ سياه ، هوشيار و بيدار را مي‌خواندند.

* از تجربه‌هاي خارج از كشورتان بگوييد؛ به كدام كشورها سفر كرده‌ايد؟

فكر كنم 3/2 جهان را گشته‌ايم .از شمالي‌ترين تا جنوبي‌ترين نقطۀ اروپا،اكثر ايالات متحدۀ آمريكا و كانادا،شمال آفريقا و آسيا. خاطرات بسيار از گريه‌ها و هيجان اروپايي‌ها تا تحسين و تشويق آمريكايي-ها،تا تجربه‌هاي خود ما از ديدن برنامه‌هاي ديگر كشورها. از ارتباط‌ها با باب ديلن ، مايكل نيومن،پيتر گابريل،مايكل داگلاس ،كاترين زتاجونز.در كنسرت نوبل وخيلي چيزهاي ديگر،تجربۀ اپرا در كنار اقيانوس،سالن‌هاي پانزده‌هزار نفري،در جنگل‌هاي ويني پك در گل و لاي تا برف‌هاي يخ‌زدۀ لوِلئو در شمال نروژ تا گرماي مديترانه‌اي جزيرۀ داغ و سوزان گالياري

* تجربۀ رويارويي با مخاطبان خارج از كشورتان چگونه بوده؟

اول شناخت خود و موسيقي خودمان وسپس شناساندن آن به دنيا. ديگر اهميت دادن به ريتم، ملودي و فرم‌هاي به ظاهر بي اهميت؛ گاه موسيقي‌هايي كه به نظر ما بي‌اهميت بود مثل يك ملودي ساده و كوچك فولكلور، چه قدر روي آن‌ها تاثير مي‌گذاشت. اين تجربۀ خوبي بود كه به هيچ چيز بي اهميت نباشيم.

* به سبكي غير از سبك سنتي فكر كرده‌ايد؟

هر نوع سبكي را كه فكر كني كار كرده‌ايم.از سلو(تكنوازي) تا كوارتت و اركستر مجلسي، اركستر سمفوني حتي نمي‌دانم بگويم يا نه ( با شيطنت سرش را به سمت ميز پايين مي‌برد)پاپ هم كار كرده‌ايم و تعصب خاصي نداريم. اگر سبك كردي را بيشتر مي‌بيني چون موسيقي خودمان است. در خونمان است.

* موسيقي ما جهاني شده است؟

بله ،جهاني كه شده اما چقدر مورد توجه قرار گرفته مثل اكثر موسيقي‌هاي كلاسيك شنوندۀ خاص خودش را دارد. امروزه سمفوني هم همانطور است. موسيقي‌هاي تمام ملل همانطور. غير از پاپ يعني موسيقي اعتراض و خشم. شايد اگر خشم كم شود طرفداران ما بيشتر شود.

* تا به حال به فكر راه اندازي جايزه‌اي ويژه براي موسيقي بوده‌ايد؟

نه، خودم به آن خيلي نياز معنوي دارم

* با سازهايي كه مي‌زنيد ،موسيقي تلفيقي هم انجام داده‌ايد؟

خير به من لذت نمي‌دهد و خوشم نمي‌آيد.اما انجام داده‌ايم. به شكل گروهي مثل كنسرت يادبود لوچيانوبريو با اركستر سمفوني لندن و مايكل نيومن

* دف را با كدام ساز غير ايراني مي‌توان تلفيق كرد؟

با اكثر سازهاي كوبه‌اي

* به عنوان يك نوازنده و خواننده به آن نقطۀ اوج كه مي‌خواستي ، رسيده‌اي ؟

(صدايش شكسته مي‌شود و چند لحظه مكث مي‌كند )خير.دوران ما بد دوره‌اي بود.زماني كه مي‌بايد به سرعت توليد مي‌كرديم،حتا تدريس و خيلي چيزهاي ديگر را فداي توليد كرديم. براي رسيدن به اوج بايد درس مي‌خواندم توليد را كنار مي‌گذاشتم و به خود‌سازي مي‌پرداختم، و چون متاسفانه تنها كانال درآمد و گذران زندگي از اين راه بود مجال تحصيل از من گرفته شد.به اوج رسيدن شانسي نيست،يا تحصيل مي‌خواهد يا كار.

هوشنگ كامكار جلال ذوالفنون حسين يوسف زماني و سعيد فرج‌پوري در مراسم نكوداشت بيژن كامكار

* جمله¬اي هست كه ملكۀ ذهنت باشد؟

موسيقي بيان احساسات بشري است.ما به اين وسيله اعلام مي‌كنيم كه انسان‌ها داراي احساسات زيبا و خداپسندانه‌اي هستند.داراي احساسات پاك.انسان قاتل نيست جنگجو نيست.صلح طلب است. براي دنيا آرامش و زيبايي و عشق را تبليغ مي‌كند. و چگونه اين مقوله(موسيقي) كه از ابتداي آفرينش انسان با او بوده، حرام است نمي‌دانم؟

* امروز نگاهت به زندگي چگونه است؟

زندگي يعني زنده بودن،پويا بودن،لذت دادن و لذت بردن.زندگي يعني دريا،جنگل،درۀ سرسبز،بيابان پرستاره.رفتن به كنسرت و موسيقي گوش دادن.تئاتر رفتن، سفر كردن،پول درآوردن ، خوب خرج كردن، كمك كردن.اين‌ها كافي نيست تا بگويم زندگي زيباست.من قلبم را عمل كردم،چهار رگ آن عوض شده و معده‌ام عمل شده، نصف معده و مري را از دست داده‌ام. كليه‌هايم سنگ دارند. دستم را شما به نيابت از خوانندگانتان ببينيد؛هنوز جاي عمل و بخيه‌هايش معلوم است. يه طنز به دوستانم مي‌گويم فقط ناخن‌هاي من سالمند و عمل نشده . حالم هنوز به طور كامل خوب نشده اما بي‌نهايت از زندگي لذت مي‌برم.دوستان بسيار خوبي دارم، برادرهاي نازنين،همسر و فرزندان خوبي دارم.موسيقي يارمه و كارمه و از زندگي لذت مي‌برم با تمام مشكلاتي كه قيد شد.

يکشنبه|ا|2|ا|بهمن|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1459]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن