واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: علي تيزدست به اتهام قتل در دادگاه حاضر شد خبرگزاري فارس: اولين جلسه رسيدگي به قتل مرد جواني كه توسط مرد معتادي معروف به «علي تيزدست» كشته شده است، در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران برگزار شد. به گزارش خبرنگار اجتماعي فارس، ساعت 5:30 دقيقه روز بيستوپنجم بهمن سال 86، عوامل كلانتري 116مولوي از وقوع درگيري در خانهاي كه محل خواب معتادان بوده است، باخبر شدند. مأموران با حضور در خانه متوجه شدند فردي به نام شاهين در اين درگيري توسط يكي از ساكنان معروف به «علي تيزدست» مورد اصابت چاقو قرار گرفته و به قتل رسيده است. موضوع به بازپرس كشيك قتل گزارش شد و بعد از انجام تحقيقات، يكي از متهمان در محل حادثه و متهم اصلي در شهرستان خوي شناسايي شد. اولين جلسه رسيدگي به پرونده قتل مرد جوان امروز در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي نورالله عزيزمحمدي برگزار شد و فلاح نماينده دادستان بعد از قرائت كيفرخواست با توجه به اقرار متهم، از دادگاه درخواست صدور حكم مجازات براي متهمان كرد. قاضي عزيزمحمدي در ابتداي جلسه خطاب به برادر مقتول كه به نمايندگي از اولياي دم در دادگاه حاضر شده بود، خواست خواسته خود را اعلام كند كه وي گفت: من به نمايندگي از ديگر اولياي دم، تقاضاي قصاص متهم را دارم. قاضي خطاب به «علي تيزدست» متهم رديف اول با بيان اينكه 12 فقره سابقه جرم در پرونده شما موجود است، از وي سؤال كرد كه چرا به تو ميگويند، «علي تيزدست»؟ متهم: به خاطر تبحري كه در صافكاري ماشين دارم. شب حادثه ابتدا مقتول با ساطور به من حمله كرد و من براي در امان ماندن از دست او به سمت حياط فرار كردم. وي ادامه داد: داور (متهم رديف دوم) هم چاقو را به من داد و گفت از خودت دفاع كند و اگر دفاع نكني كشته ميشوي. قاضي: علت اصلي درگيري چه بود؟ متهم: مقتول فروشنده كراك بود و آنشب داور رفت تا از او مواد بخرد كه با هم دعوا كردند. نيم ساعت بعد مقتول به همراه صاحبخانه به اتاق ما آمد و به وي گفت ما را از خانه بيرون كند؛ من را به سوي حياط كشيد و شروع به زدن من با ساطور كرد و دو ضربه به دست و سرم وارد كرد. قاضي: سرت را كجا مداوا كردي؟ متهم: به يك بهداري حوالي ميدان شوش رفتم و آنجا سرم را مداوا كردم. قاضي: چرا ساطور پيدا نشد؟ متهم: همسايهها ساطور را پنهان كردند، همه شاهد بودند كه او من را زد. قاضي: داور مدعي شده است كه تو با مقتول اختلاف داشتي، نظرت چيست؟ متهم: تا آن موقع به هيچوجه مقتول را نديده بودم. قاضي: زماني كه چاقو را از داور گرفتي چه حالي داشتي؟ متهم: بسيار عصباني بودم و كراك مصرف كرده بودم، داور به من گفت اگر نزني كشته ميشوي. قاضي: شاهدان گفتند كه داور اتاق را محل مصرف موادمخدر كرده بوده. درست است؟ متهم: آن خانه 12 اتاق داشت و همه اتاقها محل مصرف مواد مخدر بود. همه كساني هم كه آنجا بودند يا معتاد بودند يا دزد و مقتول هم گرداننده آن خانه بود. قاضي: چاقو را كجا مخفي كردي؟ متهم: بعد از اينكه مقتول را زدم بيرون رفتم و آن را بين درختان پارك بهاران انداختم ولي ديگر پيدا نشد. قاضي: آيا داور تو را فراري داد؟ متهم: بله. او يك زنجير برداشت و با همسايهها كه همشهري مقتول بودند، درگير شد تا من فرار كنم. اگر ميماندم همان موقع آنها من را ميكشتند. قاضي: بعد از حادثه به خانه دوستت صمد رفتي، اما او حرفي از مصدوميت تو نزده است. متهم: تمام لباس من خوني بود و وقتي رفتم خانه صمد، او خمار بود. كت و شلوار مهمان صمد را برداشتم و از خانه بيرون رفتم. قاضي: اما اظهارات صمد نشان ميدهد كه خمار نبوده است و تمام موارد را با جزئيات گفته است و حرفي از زخمي بودن شما نزده است. قاضي: بيمارستان يا بهداري موردنظر تو، گزارشي مبني بر زخمي بودن شما نداده است. متهم: من اين موضوع را ثابت ميكنم. قاضي: ضربه را چگونه به قلب مقتول وارد كردي؟ متهم: روبهروي من قرار گرفت و من براي در امان ماندن از ضربات او، چاقو را به بدنش فرو كردم. او هم يك ضربه به پشت سر من وارد كرد كه به شدت زخمي شدم. در اين لحظه يكي از مستشاران از متهم خواست محل اصابت ساطور به سرش را نشان دهد كه متهم اين كار را انجام داد. مستشار با اشاره به افقي بودن خط برش، عنوان كرد كه اين كار خودزني بوده است و اگر مقتول اين ضربه را زده بود، بايد خط برشي عمودي روي سر تو ايجاد ميشد. قاضي: چرا با وجود امكان فرار، در محل ماندي و درگير شدي؟ متهم: من در آن لحظه عصباني بودم و تصميمي عجولانه گرفتم. داور يك لحظه چاقو را به من داد و گفت از خودت دفاع كن. قاضي عزيزمحمدي گفت: متهم مدعي شده است كه چاقو را از بالا وارد قلب مقتول كرده است ولي در نظريه پزشكي قانوني آمده است كه چاقو از پايين وارد قلب شده است. قاضي: تو مدعي شدهاي كه مقتول با داور اختلاف داشته است، پس چرا به جاي داور با تو دعوا كرد؟ متهم: من قصد جدا كردن آنها را داشتم كه مقتول با فحاشي به من باعث شد با هم درگير شويم. در ادامه رسيدگي به اين پرونده، قاضي عزيزمحمدي از وكيل متهم خواست اظهارات خود را بيان كند. وكيل متهم گفت: موكل من تحت تأثير مواد مخدر بوده است و نميدانسته در حال انجام چه كاري است. او قصدي براي درگيري نداشته است و از دادگاه و همچنين اولياي دم تقاضاي رأفت اسلامي و بخشش دارم. وكيل متهم ادامه داد: موكل من در حال عادي نبوده و كنترل و اراده رفتارش در اختيار وي نبوده است و مصرف بيش از حد كراك باعث اين حال او شده است. متهم: من در آن وضعيت حال عادي نداشتم و حواسم به چيزي نبود و فقط ميخواستم از دست مقتول فرار كنم. قاضي خطاب به «داور» متهم رديف دوم با بيان اينكه داراي 4 فقره سابقه سرقت و اخلال در نظم عمومي هستي، از وي خواست اظهارات خود را بيان كند. داور: آن شب رفتم از صاحبخانه مواد بگيرم. مواد را با علي مصرف كرديم و علي گفت مواد كم بود و بايد دوباره مصرف كنيم، كه من رفتم مواد بگيرم. اينبار چون پول نقد نداشتم ساعت مچي خود را در مقابل مواد به صاحبخانه دادم. داور افزود: اما علي باز هم مواد ميخواست و اين بار خودش رفت تا مواد بخرد. صاحبخانه كه خودش هم خمار بود، در تاريكي تصور كرد كه من هستم و با فحاشي به علي به او مواد نداد. وي افزود: علي به اتاق برگشت و با ناراحتي شروع به صحبت كردن با من به زبان محلي شد. مقتول توسط همسايهها متوجه صحبتهاي ما شد و با تصور اينكه ما در حال فحاشي به او هستيم، شروع به دعوا با ما كرد. داور گفت: اين دعوا به سرعت خاتمه يافت، ما با او رفيق شديم و با هم مواد مصرف كرديم. اما يك ساعت بعد او به سراغ علي آمد و با هم به حياط رفتند و در آنجا بود كه دعوايشان بالا گرفت. قاضي: قبول داري كه چاقو را تو به علي دادي؟ داور: چاقو را به علي دادم ولي نه زمان درگيري. حدود چهار ساعت قبل براي سرقت با هم بوديم و آن زمان من چاقو را به علي دادم. مقتول با ساطور علي را زد، علي هم چاقو را درآورد و به قلب او وارد كرد. وي افزود: علي بدون چاقو يعني هيچي. قاضي: چرا در تحقيقات از ساطوري كه دست مقتول بود، حرفي نزدي؟ داور: افسر نپرسيد، من هم حرفي نزدم. قاضي: شاهدان گفتند كه تو چاقو را به علي دادي. درست است؟ داور: من چاقو را دادم ولي 4 ساعت قبل از درگيري. قاضي: تو در اظهاراتت گفتي، به علي گفتم كه قرار نبود او را بكشي و قرار بود فقط خط بندازي، كي اين قرار را گذاشتي؟ داور: من در دل خودم به علي اين حرف را زدم و قراري در كار نبود. قاضي: بعد از درگيري تو چه كار كردي؟ داور: از اتاق خارج شدم و به محض اينكه علي مقتول را زد، از خانه فرار كرد و همسايهها من را گرفتند. قاضي: آيا ديدي كه مقتول علي را با ساطور بزند؟ متهم: خير. قاضي: چرا به علي، لقب «تيزدست» دادهاند؟ داور: به خاطر تبحر در استفاده از چاقو. قاضي عزيزمحمدي از علي تيزدست خواست آخرين دفاع خود را بيان كند كه وي گفت: هيچ قصدي براي درگيري و كشتن مقتول نداشتم و در آن لحظه در حالت عادي نبودم. قاضي عزيزمحمدي بعد از شنيدن اظهارات، ختم جلسه را اعلام كرد. انتهاي پيام/ش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]